هوش يک مفهوم بي ثبات و وابسته به زمان مي باشد و بين روانشناسان ، جدالهاي جدي اي برسر اين مسئله که چه چيزي بعنوان افزايش ميزان IQ درنظر گرفته شود، وجود دارد برخي از محققان بر اين باورند که ما اصلا" باهوشتر نمي شويم ، بلکه فقط در حل برخي از مسائل خاص ، مهارت مي يابيم. با اين وجود، ديگران مي گويند که ، آنها بازتاب افزايش ميزان IQ را در دنياي واقعي سنجش هوش ديده اند و براي مغشوش تر ساختن امور، توصيه هايي وجود دارد و زمان آن رسيده که به آنها خاتمه دهيم.
ما بايد با اينها چه کار کنيم ؟ براي پرسش دراين زمينه ، بايد از شخصيت بارزي چون James Flynn ، استاد علوم سياسي دانشگاه Otago درDunedin نيوزيلند استفاده نمود.
وي ابتدا نشان داد که ميزان IQ در اواسط دهه 1980 ميلادي افزايش يافته است. اين روش با توجه به القابي که ديگران به آن داده اند، تحت عنوان اثر فلين شناخته شده است ، يافته ها ، سئوالات جديدي را در اين مورد برانگيخت که آيا تست هاي IQ قادر به بازگو نمودن يکسري از مسائل هستند يا خير . در رويداد بزرگي که در سال 1987 ميلادي در روزنامه ها بچاپ رسيد ، Flynn بکمک تست هاي قدرت استدلال افراد ، مقايسه هايي را با جزئيات کامل در 14 کشور انجام داد. اين اطلاعات ازکشورهايي مانند بلژيک و هلند که خدمت سربازي تا سال 1980 ميلادي در آنها جريان داشت ، بدست آمد . ضرورتا" ، هرمرد جواني ( و در برخي از کشورها ، هر زن جواني ) مجبور به انجام تست هايي بودند که بر اساس طرحهايي تعيين شده بود ، و از اين رو ، نتايج شاخصي براي آن جمعيت محسوب مي شد.
نتايج ، از کشوري به کشور ديگر متفاوت بود ، ولي نتايج آنها را مي توان به ميزان IQ تبديل نمود تا بتوان آنها را با يکديگر مقايسه کرد. در کشورهاي ديگر ، مي بايستي فلين به اطلاعات تست IQ اعتماد نمايد بطور کلي نتايجي را که او در( Psychology Bulletin( p171 ,vol 101 به چاپ رسانيد ، رشد واقعي را در امتيازات ، تا 25 امتياز در يک نسل نشان داد.
با اين وجود ، هنوز نمرات خام کلي ، مطالب زيادي را براي فلين آشکار نساخت . براي افزايش يافته ها ، او به امتيازاتي توجه کرد که هر تست IQ منطقي براي سنجش قدرت کلام ، شمارش و ديد فضايي انجام شده بود . اين گروه آخر ، معمولا" ماتريس هاي Raven را نيز شامل ميشود. اشکال متسلسل که يک قسمت آن گم شده بود. داوطلب مي بايستي از بين متغيرها ، يکي را انتخاب کرد. مثلا" اينکه کدام شکل را بايد در ناحيه خالي قرار داد . زماني که فلين به امتيازات بيشتر دقت نمود ، طرح کلي ، کاملا" واضح بود بيشترين افزايش امتيازات تقريبا" در هرمورد ، مربوط به ماتريس Raven و تست هاي مشابه به آن بود ، در حاليکه امتيازات شمارشي و کلامي ، افزايش ناچيزي را نشان مي داد. از زمان تحقيق نوشته شده در سال 1987 ميلادي فلين ،بيشتر کشورها ، بعلاوه اسرائيل و اخيرا" آرژانتين را مورد توجه قرار داده بود . وي سمت گيري رو به افزايش مشابهي را بدست آورد که علت بيشتر اين افزايشها مهارتهاي ديدن فضايي و خيالي بوده است.
آيا هوشبهر (IQ) بالا پيش بيني كننده تعيين كننده اي بالايي براي موفقيت در زندگي است؟
لوئيس ترمن در سال 1921 تحقيقاتي را مبني بر اين عقيده عمومي كه سطح بهره هوشي بالا با عدم سازگاري اجتماعي و فردي، ناتواني يا ضعف جسماني و بي ثباتي مرتبط است، آغاز نمود. ترمن 1500 نفر از كودكان سنين بين 8 تا 12 ساله كاليفرنيايي را كه هوشبهر (IQ) بالاي 140- حداقل سطح بهره هوشي بالا است- را انتخاب كرد. ميزان متوسط هوشبهر(IQ) كودكان 150 بود كه از اين ميان80 كودك داراي هوشبهر (IQ) بالاي 170 بودند. هدف ترمن از اين مطالعه زمينه اي دوره اي و مصاحبه اي پي بردن به چگونگي تأثير بهره هوشي بالا بر روي گستره زندگي اين افراد بود.
طي چند سال بعد در سال 1926 ترمن نشان داد كه كودكان با بهره هوشي بالا از نظر اجتماعي و جسماني خيلي متفاوت از همسالان خود بودند. در واقع يافته هاي او خلاف آنچه كه تصور مي شد را نشان داد. يافته هاي او نشان داد اين كودكان گرايش به سازگاري بالاي اجتماعي داشته، آنها قدبلندتر، قوي تر و سالم تر از كودكان متوسط بودند. كمتر مبتلا به بيماري و تصادفات مي شوند. اين كه اين كودكان عملكرد خيلي استثنايي در مدرسه داشتند عجيب به نظر نمي رسيد.
زماني كه ترمن در سال 1956 درگذشت، مطالعه او به واسطه روانشناسان ديگر و از همه مهمتر به وسيله مليتا اودن و رابرت سيرز و پاولين سيرز ادامه يافت. اين همكاران ردپاي آزمودني هاي ترمن را تا دوران بزرگسالي پي گيري كردند. امروز، بعد از 70 سال از آغاز مطالعه ترمن، روانشناسان به ارزيابي امور شغلي و حرفه اي و فردي آزمودني هاي زنده اصلي ترمن پرداختند. (هالاهان و سيرز 1995).
كودكان تيزهوش ترمن در دنياي واقعي بزرگسالي چگونه مي گذرانند؟ به عنوان يك گروه آنها ميزان اعجاب انگيزي از برتري ها را از خود نشان دادند (ترمن، اودن، ،1959 1947).
در سال 1955وقتي ميزان متوسط درآمد 5000 دلار بود، درآمد اين گروه 33000 دلار بود.
دوسوم آنها از دانشگاه فارغ التحصيل شده و تعداد قابل توجهي از آنها درجات تحصيلي پيشرفته يا تخصصي را طي كرده بودند. در بين آنها افراد خلاق سطح بالايي مانند پيكاسو، انيشتين يا موزارت نبود ولي تعداد زيادي از آنها پزشك، حقوقدان، دانشمند، اساتيد دانشگاه، مديران تجاري و ديگر گروه هاي تخصصي شده بودند. مجموعاً، گروه نابغه 2200 مقاله علمي، 92 كتاب، 235 اختراع و 38 كتاب داستان توليد كرده بودند(گلمن 1980). يكي از آنها نويسنده مشهور علمي شده بود و يكي ديگر برنده اسكار كارگرداني سينما شده بود.
با اين وجود، همه آزمودني هاي ترمن موفق نشده بودند. براي يافتن دليل اين موضوع، مليتا اودن همكار ترمن 100 نفر از موفق ترين آزمودني ها را با 100 نفر از افراد كمتر موفق را به صورت گروه هاي A و C به عنوان نمونه مورد مقايسه قرار داد. علي رغم نمرات هوشي بالا، فقط تعداد كمي از افراد گروه C (افراد كمتر موفق) متخصص شده بودند و هيچ كدام كارهاي استثنايي خوبي انجام نداده بودند. در حالي كه درآمد گروه C كمي بيشتر از متوسط درآمد سرانه ملي بود، درآمد گروه A بيشتر از پنج برابر متوسط درآمد سرانه ملي و سه برابر بيشتر از درآمد گروه C بود. از سوي ديگر وضعيت سلامت افراد گروه C در زندگي شخصي ضعيف تر بود. از نظر الكليسم آنها بالاتر بودند و از نظر طلاق سه برابر گروه A. طلاق بيشتر در گروه C اتفاق افتاده بود.(ترمن و اودن، 1959).
با توجه به اين كه نمرات IQ گروه هاي A و C به طور اساسي با هم يكسان بودند، چه علتي موجب برتري و تفاوت يك گروه بر گروه ديگر مي شود؟ ترمن در پاسخ مي گويد اين افراد در زمان كودكي خود احتمالاً متفكرتر، دورانديش تر، با استقامت، با اراده و تمايل به برتري بيشتري داشته اند. در بزرگسالي اين افراد در سه ويژگي متفاوت تر از گروه C بودند. آنها بسيار هدف مند، با استقامت و با پشتكار و از اعتماد به نفس بالاتري برخوردار بودند. روي هم رفته، به نظر مي رسد آنها پشتكار و جديت بيشتر و نياز به پيشرفت بالاتري دارند. به عبارت ديگر، به نظر مي رسد عوامل شخصيتي علت ايجاد تفاوت هاي برتري بين گروه A و گروه C مي باشد.(ترمن و اودن 1959).
به طور كلي موفقيت هاي كودكان نابغه ترمن نشان دهنده اين است كه هوشبهر بالا مي تواند به طور خاص علت موفقيت آنها در زندگي باشد. اما هوش به تنهايي كافي نيست. گرچه نمرات IQ پيش بيني كننده پايداري براي موفقيت هاي تحصيلي و مدرسه اي محسوب مي شود ولي نمي تواند تضمين كننده موفقيت هاي فراسوي مدرسه باشد. عوامل شخصيتي متعددي در دستيابي به موفقيت نقش دارند؛ عواملي مانند انگيزش، پختگي هيجاني، تعهد به اهداف، خلاقيت و شايد عوامل مهم تري چون تمايل به انجام كارهاي سخت(گلمن ،1995 رنزولي ،1986 استرنبرگ 1982 و 1985). هيچ كدام از اين عوامل را نمي توان به وسيله تست هاي هوشيIQ سنتي اندازه گيري كرد.
يافته هاي ترمن ممكن است به طور خيلي خوشبينانه اي نشانگر رابطه بين نمرات IQ بالا و سازگاري شخصي و اجتماعي باشد؛ چرا كه كودكان مورد مطالعه ترمن در ابتدا و قبل از اجراي آزمون IQ به وسيله معلمان گزينش شده بودند. بنابراين، احتمال اين كه معلمان، دانش آموزاني را انتخاب كرده باشند كه از نظر سازگاري بهتر بوده و كساني را كه هوش بالايي داشته ولي از نظر اجتماعي سازگار نبوده را انتخاب نكرده باشند بسيار زياد است و، تحقيق بعدي نشان داد كودكاني كه به طور استثنايي از توانايي هاي تحصيلي بالاتري برخوردارند احتمالاً بيشتر از مشكلات فردي مثل انزواي اجتماعي نسبت به همسالان كمتر باهوش رنج مي برند (وينر 1998).
پژوهشگران هوش به شك و ترديد خود درباره ارتباط بين ميزان هوش و موفقيت در زندگي ادامه دادند (برودي، ،1997 استرنبرگ 1997). با اين حال، تحقيق معاصر بر روي IQ و برجستگي هاي حرفه اي به نظر مي رسد يافته هاي اساسي ترمن را در مورد آزمودني هاي اصلي او مورد تأييد قرار مي دهد (وينر 1997). اگرچه هوش براي موفقيت در هر زمينه شرط لازم است ولي نوع هوشي كه در تست هاي IQ سنتي به صورت بالا منعكس مي شود نمي تواند ضمانتي مبني بر موفقيت شغلي يا لياقت ها و برجستگي هاي حرفه اي باشد.
در اينجا به عوامل افزايش توان بهره هوشي و IQ اشاره مي گردد :
مغز نيز مانند ديگر اندام هاي بدن به تمام مواد غذايي در حد متعادل نياز دارد. به طور کلي، بيش از 40 ماده براي عملکرد مغز لازم شناخته شده است.
گلوکز را بايد نخستين ماده حياتي و به عبارتي بنزين موتور مغز دانست. نورون ها براي فعاليت به انرژي نياز دارند که توسط گلوکز تأمين مي شود. اين مقدار از مواد نشاسته اي که بيش ازنيمي از انرژي روزانه را تأمين مي کنند، به دست مي آيد. اگر تنها 3 دقيقه گلوکز به مغز نرسد، قطعا نورون ها (ياخته هاي عصبي) از بين مي روند. گلوکز در قندهاي آهسته، خصوصا نان وجود دارد اما در حبوبات و ماکاروني نيز يافت مي شود. اين قندها که به آرامي هضم و کم کم وارد خون مي شوند و اين امکان را به مغز مي دهند تا بنابر نياز، به تدريج قند را جذب کند. ويتامين B1 که در غلات، سبزيجات تازه و خشک و ميوه هاي خشک وجود دارد، نقش مهمي در فعاليت گلوکز دارد. براي تأمين نياز بدن بايد هر روز 250 گرم گلوسيد (موادغذايي حاوي گلوکز) مصرف کنيم. به عنوان مثال، يک چهارم نان باگت در هر وعده غذايي و مقداري حبوبات در ناهار و شام، اين نياز ضروري روزانه را تأمين مي کند. پروتئين هاي حيواني از جمله تخم مرغ، ماهي، فرآورده هاي دريايي، انواع گوشت ها از جمله مواد غذايي ايده آل براي عملکرد مطلوب مغز محسوب مي شوند. اين پروتئين ها در سطوح متعدد تأثير دارند. آنها در ساخت برخي واسطه هاي بين نورون ها؛ ناقل هاي عصبي شرکت مي کنند. توصيه مي شود در هر وعده غذايي يک سهم از اين نوع پروتئين ها مصرف شود؛ به عنوان مثال، يک تخم مرغ براي صبحانه، ماهي در وعده ناهار و يک تکه گوشت در شب. در صورت عدم مصرف کافي پروتئين احساس گرسنگي و سيري توسط مغز به طور دقيق تنظيم نمي شود، کيفيت خواب بر هم مي خورد که درنهايت افسردگي خفيف را در پي دارد.
چربي ها نيز از ديگر مواد غذايي ضروري براي فعاليت مغز هستند مغز يکي از چرب ترين اندام هاي بدن است که چربي هاي آن مستقيما در ساختار نورون ها و عملکرد خوب آنها شرکت دارد. بخشي از اين چربي ها بايد از طريق موادغذايي تأمين شود، زيرا بدن به خودي خود قادر به ساختن آنها نيست. امگا 3 از اين جمله است که متأسفانه ما کم مصرف مي کنيم. بد نيست بدانيد که روغن کلزا و گردو جز منابغ غني امگا 3 هستند. اکيدا توصيه مي شود که هر روز يک قاشق سوپخوري از اين روغن ها ميل شود و آنها را جايگزين انواع ديگر کرد. امگا 3 همچنين در ماهي و ديگر فرآورده هاي دريايي وجود دارد و به همين دليل خوردن دو بار در هفته اين خوراکي ها بايد در برنامه غذايي گنجانده شود.
همچنين ثابت شده است که کمبود مصرف ماهي، خطر ابتلا به افسردگي را افزايش مي دهد. ويتامين ها و عناصر کمينه نيز در عملکرد مغز نقش دارند که لزوم مصرف ميوه ها و سبزيجات 5 بار در روز به همين خاطر است.
اکسيژن نيز عنصري حياتي براي مغز است. در اين باره بايد گفت که آهن مستقيما با هوش در ارتباط است؛ زيرا آهن، اکسيژن را از طريق هموگلوبين خون به مغز مي رساند. مطالعات نشان مي دهد که ضريب هوشي(IQ) در شيرخواراني که مادران آنها کمبود آهن داشتند، بسيار پايين است. جگر از جمله مواد غذايي عالي است که در تأمين آهن بسيار نقش دارد.
هشت ساعت خواب در روز
کمبود خواب هم در کاهش خلاقيت و هوشمندي بسيار موثر است . و ميزان اشتباهات را افزايش مي دهد. آمار نشان مي دهد که خواب با بازده کاري افراد نسبت مستقيم دارد و حدود بيست دصد اين افراد بر تاثير آن در تکرار اشتباهات و تعداد آنها تاکيد کرده اند.
مغر بهطور دقيق ميداند که به چه مقدار خواب نياز دارد . ما در طول روز به ازاي هر دو ساعت بيداري ، به يک ساعت خواب نيارز داريم و اگر هر روز يک ساعت کمتر بخوابيم ، دچار کسر خواب خواهيم شد.
هرکس بايد هشت ساعت خواب خود را تامين کند، خوابيدن را به مانند قراردادي ببينيد که قادر به برهم زدن آن نيستيد.
ورزش کنيد .
ورزش موجب سرعت گرفتن جريان خون و غذا رساني به مغز مي شود . مواد شيميايي که در اين هنگام به به مغز مي رسند ؛ خلاقيت ، سرعت عکس العمل و حافظه ي شما را تقويت ميکنند . تحقيقات نشان داده که افراد مختلف پس از 25 دقيقه حرکات ايروبيک در آزمايش خلاقيت امتياز بيشتري کسب ميکنند و به همين ترتيب افراد بي تحرک وسست ، پس از مدتي پياده روي توانستند با افزايش 15 درصد حافظه چند کار مختلف را در يک زمان به خوبي انجام دهند .
کمي ورزش مغزي انجام دهيد .
ورزش دادن به مغز بسيار مفيد است . مغز خود را براي اموختن يک زبان جديد ، ياد گرفتن فوت و فن هاي يک سرگرمي تازه و يا بحتث هاي دوستانه به کار بياندازيد .اين کار سيستم جريان خون را تحريک کرده و اتصالات سلول هاي عصبي در مغرز را تقويت ميکند . استفاده از روش هاي مختلف يادسپاري (حفظ کردن ) هم ، مغز را به فعاليت وادار کرده و از کم شدن حافظه به دليل کهولت ، جلوگيري ميکند .
مثبت انديش باشيد
بالاخره يک دهه تحقيق در زمينه ي تصورات کاربردي و رفتارهاي مغز ، ثابت شد که که انتخاب افکار و احساسات خاص ، مي تواند به طور دائم شيوه ي کارکرد مغز را تغييردهد . زماني که شرکت کنندگان در اين تحقيق به عشق و محبت فکر مي کردند ، مغزشان به شکل مداري سالم و سريع به کار مي افتد . بنابراين تحقيق ، احساسات نقش مهمي در کارايي ذهن دارند و موجب ميشود که شخص با هوش تر و شاد تر باشد
لغات را با صداي بلند تشريح کنيد
يکي از خرده آزمون هاي اين بخش، تست دايره ي واژگاني است. در طول اين آزمون از افرد مي خواهند که در مورد لغاتي که به او ارائه مي شود، توضيح دهد. به طور اخص هدف اين تست آزمايش اين مطلب است که يک نفر تا چه اندازه اي مي تواند خود را ابراز کند. از آنجايي که اين آزمون بيشتر بر روي دانش هاي قبلي و تجربياتي که در گذشته به دست آورده ايد تاکيد دارد، گفته مي شود که هوش شکل گرفته ي شما را مي سنجد.
براي تقويت اين توانايي مي توانيد فرهنگ لغت را باز کنيد و اولين کلمه اي که به چشمتان خورد را انتخاب کرده و با صدايي کاملاً متعادل در مورد آن براي کسي که در مقابلتان نشسته است، صحبت کنيد. به عنوان مثال اگر کتاب را باز کرديد و لغتي مثل "قره ني" به چشمتان خورد، ضعيف ترين توضيحي که مي توانيد از آن داشته باشيد "نوعي آلت موسيقي" است. اگر قدري از بهره هوشي بالاتري برخودار باشيد، ميتوانيد بگوييد: "نوعي آلت موسيقي مانند ني توخالي است که با هوايي که از دهان خارج مي شود، به صدا در مي آيد. با دميدن جريان هوا به داخل آن مي توان صداهاي مختلفي را ايجاد کرد. روزنه هايي که بر روي اين آلت موسيقي وجود دارند به ما اجازه مي دهند تا صداها را تغيير داده و موسيقي ايجاد کنيم."
شايد اين مثالي که در بالا به آن اشاره شد، تا حد زيادي منحصر بفرد باشد، اما نمونه خوبي براي تفهيم اين امر بود که چگونه بايد به ذات کلمات رسوخ کرد.
ايده گرفتن از اشياء
اين گزينه شبيه سازي نوعي "استدلال انتزاعي شفاهي" است؛ و توانايي شما را در اظهار نظر کردن در مورد مفاهيم مختلف به نمايش مي گذارد. معمولاً بايد نوعي رابطه و يا الگوي خاص ميان سه شي و يا بيشتر پيدا کرده و بعد شئي را انتخاب کنيد که با الگوي اوليه مطابقت داشته باشد.
براي افزايش IQ خود 10 شي را انتخاب کنيد. به عنوان مثال: DVD ، فنجان، بالشت، کتاب و غيره. سپس شروع کنيد به طور شفاهي در مورد هر يک از آنها صحبت کنيد و روي جزئيات گفته هاي خود دقيق شويد تا به يک حقيقت در مورد آن رسيده و بتوايند از آن ايده ي جديدي برداشت نماييد. به عنوان مثال:
-کپيDVD اولين قسمت حقايق زندگي بر روي زمين در مقابل من قرار دارد.
- اولين نسخه DVD حقايق زندگي مقابل من است.
- DVD اولين قسمت حقايق زندگي
- حقايق زندگي
- سريال کمدي
- سرگرمي
افکار انتزاعي براي ايجاد ارتباط ميان موضوعاتي که ظاهراً هيچ ارتباطي به يکديگر ندارند، ضروري است. به منظور جمع زدن برخي موارد معين به صورت انتزاعي، شما نيازمند حس استنتاج و قياس بالايي هستيد.
عينيت بخشيدن به مفاهيم انتزاعي
آزمون هاي جاي خالي "ادراک سه بعدي، تجزيه و تحليل بصري-انتزاعي، و حل مسئله" را مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهند. در اين قسمت فرد را امتحان مي کنند که تا چه اندازه مي تواند چيزي راکه درک کرده بيان کند.
اين مورد را در نظر بگيريد: هيچ کس نمي تواند هوش را تشريح کند؛ اين عبارت نميتواند در بردارنده هيچ گونه مفهوم تفصيلي متداول و داراي چهارچوب از پيش تعيين شده باشد. ما معتقديم که مي توانيم، اما آيا مي توان اين توانايي را ملموس سازي نمود. از آنجاي که در حال حاضر مقابل کامپيوتر نشسته ايد اجازه دهيد با استفاده از يک مثال کامپيوتري موضوع را برايتان بازتر کنيم؛ به دو صفحه ي وب مجزا فکر کنيد: يکي صفحه آرشيو بدون وجود هيچ گونه لينک، و ديگري يک صفحه ي فعال ويکي پيديا با لينک هاي چند رسانه اي (hyper links). صفحه آرشيو به درستي مي تواند نشانگر تمام چيزهايي باشد که ما در ذهن خود داريم و ياد گرفته ايم – ثابت و بدون حرکت – و اما هوشي که در ذهن ما وجود دارد مي تواند مانند صفحه ي ويکي پيديا باشد، به صورت اتوماتيک لود شده و از طريق آن مي توان با صدها ايده ي ديگر در تماس باقي ماند. همانطور که از هر صفحه ي اينترنت به راحتي مي توانيم به صفحات ديگر رجوع کنيم، در ذهن خود نيز مي توانيم در عرض چند ثانيه، ايده هاي مختلف را مورد تحليل و بررسي قرار دهم.
در اين مثال ما سعي کرديم ادراک خود از عملکرد ذهن را براي شما به عينيت نزديک کنيم. شما مي توايند قضاوت کنيد که ما در کار خود موفق بوده ايم يا نه. حالا براي اينکه ضريب هوشي خود را افزايش دهيد سعي کنيد اين کار را خودتان امتحان کنيد. در مورد طبيعت، اينترنت و هر چيز ديگري که به ذهنتان مي رسد اين کار را انجام دهيد و به ادراک خود قابليت ملموس اعطا کنيد.
تقارن يابي
استدلال ماتريسي به منظور محاسبه ي "توانايي حل مشکلات به طور غير شفاهي، استدلال استقرايي و قياس سه بعدي" مي باشد.
در ساخته سينمايي "ذهن زيبا" جان نش "(راسل کرو)" توانايي خارق العاده اي در تقارن يابي براي هر شي در هر موقعيت مکاني دارد. شما هم بايد يک چنين تمريني را آغاز کنيد. قدم بزنيد و در طي زماني کمتر از 10 دقيقه شروع کنيد به ساختن نوعي حس مرئي از اطراف خود. سعي کنيد در هرج و مرج و آشفتگي هايي که در اطرافتان وجود دارد نوعي هماهنگي ايجاد کنيد. زاويه اي را که ناودان قديمي با پياده رو خيابان مي سازد را در نظر بگيريد، ببينيد که چگونه شيشه هاي برف پاک کن اشعه هاي خورشيد را باز تاب مي دهند، به فاصله اي که اگر ميان برگ هاي درختان نبود از آنها يک پرده درست مي کرد توجه کنيد و ...به جاي اينکه به آسفالتي که بر روي آن قدم مي زنيد توجه کنيد، به بازتاب نور در آب راکدي که داخل يک گودال کوچک خياباني ريخته شده، توجه کنيد.
الگوهايي که در تست IQ از آن استفاده مي شود، نمي تواند به طور آشکارا نشانگر زندگي حقيقي روزمره باشد. البته تا کنون که اينطور نبوده – اما هدف ما فقط افزايش ضريب هوشي شماست و قصد داشتيم تا به شما ياد بدهيم که چگونه ميتوانيد با دقت و توجه بيشتري به محيط پيرامون خود نگاه کنيد و ببينيد که چقدر راحت فضاي اطرافتان در هر لحظه در حال تغيير و تحول است.
منابع :
چهار روش براي افزايش بهره هوشي www.arialink.com
رابطه هوش و موفقيت در زندگي www.fardayeemrooz.blogfa.com
شش راه براي افزايش IQ www.m-nili.blogfa.com
IQ در بشقاب غذاي شما www.aftab.ir