جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
عشق هشتم‏
-(6 Body) 
عشق هشتم‏
Visitor 323
Category: دنياي فن آوري
نويسنده: کمال السيد
بهمن ماه آن سال برف انبوهي بر زمين فرود آمد. آن شب، سيد محمد به اتاقک خود پناه برد و در را پشت سرش بست. بارش برف و وزش توفان چنان کولاکي آفريدند که سيد از فکر رفتن به خانه منصرف شد. تصميم گرفت شب را در همان حجره‏ي کوچک نزديک باب القبله سپري کند.
سيد محمد، کامل مردي بود و خانواده‏اش به خانه نيامدنش در بعضي از شب‏ها را عادت کرده بودند. وظيفه‏ي روشن کردن چراغدان‏هاي گلدسته‏ها به عهده‏ي او بود. در آن شب سرد زمستاني، او خواست که براي شب زنده‏داري در حرم بماند.
توفان ديوانه، رهگذران و مسافران را مي‏گزيد؛ چنان که بذر ماندن در حجره‏ي کوچک اما گرم را هم در فکر سيد محمد پاشيد. در آن حجره‏ي کوچک، از آن آتشدان قديمي، گرما و اندکي نور مي‏تراويد. سيد، چراغدان کوچکي را روشن کرد و در جايش راست نشست. چشمش به کتابهاي قديمي روي رف افتاد؛ کتاب‏هاي دعا و تاريخي. در گوشه‏اي ديگر از تاقچه، قرآن کريم با پارچه‏اي سبز پوشانده شده بود.
او که بارها خواندن قرآن را به پايان برده بود، هرگاه قصد تلاوت داشت، نخست چشمانش را مي‏بست و فروتنانه زير لب درودي بر محمد (ص) و خاندانش مي‏فرستاد. سپس قرآن را مي‏گشود و صفحه‏اي را که مي‏آمد، مي‏خواند.
آن شب نيز چنين کرد. سوره‏ي »فصلت« آمد. نخستين آيه‏ي بالاي سمت راست، آيه‏ي 39 بود. سيد با آوايي اندوهگين به خواندن پرداخت و براي فهم بيشتر، به ترجمه‏ي فارسي آن نيز مي‏نگريست.
« و از آيات او اين است که تو زمين را پژمرده بيني، آن‏گاه چون بر آن، آب [باران] فرو فرستيم، جنبش يابد و رشد کند، بي گمان کسي که آن را زنده گردانده است، زندگي بخش مردگان است؛ او بر هرکاري تواناست.»
متن کتاب "عشق هشتم "
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image