ارتباط با خدا
از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده که فرمود:
« کسي که به خداي خود عارف تر شد، ترس او از خدا بيش تر خواهد بود. »
از فرازهاي برجسته و درخور عنايت در سيره عملي آن عالم عارف، توجه فوق العاده ايشان به مسئله عبادت و نيايش در بارگاه باري تعالي بود.
آيت الله کوهستاني از عارفاني بود که از عمق جانش خدا را شناخته و باور کرده بود و در پرتو اين خداباوري همواره به ياد خدا بود، به غير او توجه نمي کرد و هميشه مشغول ذکر بود.
غفلت نداشت، اهل راز و نياز و مناجات شبانه بود و با قرآن و دعا به ويژه صحيفه سجاديه انس فراوان داشت. بسياري از دعاهاي مفاتيح و اغلب ادعيه صحيفه را از حفظ داشت و روزها نزديک غروب برخي از دعاهاي صحيفه سجّاديه را زمزمه مي کرد.
با زيارت هاي رسيده از ائمه معصومين عليهم السلام آشنايي داشت و به زيارت جامعه کبيره عشق مي ورزيد.
از داماد ايشان مرحوم شيخ محمد حسين يوسفي نقل شده که :
مرحوم آقا جان کوهستاني زيارت جامعه را با صداي دلنشيني مي خواند و بسيار مي گريست.
از دوران نوجواني به دعا و زيارت علاقه و توجه داشت.
خود مي فرمود:
زمان کودکي و نوجواني شب ها موقع خواب بعد از خواندن زيارت وارث دو رکعت نماز مي خواندم بعد مي خوابيدم.
اهتمام به نماز و نافله
نماز در زندگي ايشان جايگاه ويژه اي داشت، بدان حد که بسياري از احتياطات ايشان در زندگي اعم از خوراک و پوشاک و غيره ـ که مواردي از آن ها را اشاره مي کنيم ـ براي اهتمام به اين رکن اساسي دين بوده است.
مرحوم آقا جان همواره نماز را در اول وقت آن به جاي مي آورد و با خشوع و خضوع تمام اقامه مي کرد و در نماز آن چنان غرق در معبود مي شد که از خود بيگانه بود و سکون و آرمش، حضور قلب و خدابيني او در نماز آوازه همگان به ويژه خواص بود.
بر تعقيبات و نوافل مستحب مواظبت تام داشت و عقب نمازها اغلب تعقيبات مشترکه و مختصه را مي خواند، از اين رو در هر نماز برنامه عبادي شان بيش تر از يک ساعت به طول مي انجاميد و اين روش هميشگي ايشان در نماز بود، حتي در زمستان ها که مسجد گرماي کافي نداشت و براي اکثر مأمورين غير قابل تحمل بود، برنامه عبادي ايشان تغيير نمي کرد.
او در عبادت خود بسيار مقاوم و خستگي ناپذير بود و به نماز عشق مي ورزيد و از طول قرائت و ذکر رکوع و سجود لذت مي برد.
نمازهاي طولاني
آيت الله نصيري از شاگردان برجسته ايشان، مي گويد:
به محضرشان عرض کردم نماز شما خيلي طول مي کشد، در نتيجه بسياري از مأمومين از ثواب جماعت باز مي مانند خوب است نمازتان را مختصر تر کرده تا شرکت کنندگان نماز جماعت بيش تر گردند و به پاداش و ثواب جماعت برسند. فرمودند:
« خيلي تفاوت ندارد. »
در عين حال استاد خواهش مرا پذيرفت و چند روزي نماز را سريع تر به پايان مي رساند. تعداد مأمومين زيادتر شده بود، ولي طولي نکشيد که ديديم تعداد شرکت کننده به حال اول برگشت.
آقا فرمود:
« آقا سيد تقي ديدي چندان تفاوت ندارد بگذاريد من به حال خودم باشم.»
ايام ماه مبارک رمضان نيز دعاها و اذکار و نوافل ايشان تغيير نمي کرد، حتي در تابستان که هوا بسيار گرم و روزها بلند بود، از عبادتشان کاسته نمي شد.
نماز مغرب و عشا را قبل از افطار اقامه مي فرمود و مشغول تعقيبات مي گرديد، پس از گذشت حدود يک ساعت از شب عصا زنان به طرف منزل حرکت مي کرد و اين درست زماني بود که ديگران حتي خانواده افطاري را خورده بودند و برخي از مؤمنان براي جلسه قرائت قرآن به حسينيه معظم له آمده بودند.
شب هاي ماه مبارک رمضان را تا صبح بيدار و اغلب مشغول ذکر ودعا و قرآن بود و يا مطالعه مي کرد.
قريب به نيم ساعت به اذان صبح از خوردن و آشاميدن امساک مي کرد.
بيداري شب را با خواب روز جبران مي نمود و در ايام مبارک رمضان نيز بيش تر مشغول ذکر و دعا بود و ملاقات هاي مردمي را کم تر مي پذيرفت.
اهتمام ايشان به عبادت و ذکر به ويژه نماز و روزه به حدي بود که حتي در سال هاي آخر عمرشان که ضعف جسماني ناشي از کهولت سن برايشان مستولي شده بود، حاضر نبود از عبادتش کم بگذارد.
در اين اواخر که بر اثر بيماري پزشکان اجازه روزه گرفتن به ايشان نمي دادند براي احتياط در حد مسافت شرعي مسافرت مي کرد آن گاه افطار مي نمود.
يکي از نوادگان ، در اين باره چنين مي گويد:
در روزهاي آخر عمر شريفشان گاهي در نماز اشتباه مي کرد و ناچار مي شد دوباره آن را اعاده کند، از اين رو به من مي فرمود:
« شما نزد من بنشين و مواظب باش که هر کجا اشتباه کردم مرا راهنمايي کن تا نمازم را درست بخوانم»
و گاهي از اوقات من جلوتر مي ايستادم نماز مي خواندم و ايشان مرا همراهي مي کرد.
زندگي بدون نماز ارزش ندارد!
حجت الاسلام محمد علي صادقي از شاگردان فاضل آيت الله کوهستاني مي گويد: در اين اواخر آقا جان گاهي در نماز اشتباه مي کرد، روزي در محضرشان افتخار حضور داشتيم که به همين مناسبت فرمودند:
« اين زندگي ديگر به درد نمي خورد، زندگي که من نتوانم نمازم را درست بخوانم ديگر ارزشي ندارد. »
لباس نماز
يادگار ارزشمند آن فقيه بزرگوار مي گويد:
از ايشان پرسيدم چرا لباس کرباس را انتخاب کرديد؟ فرمود:
« هنگامي که در مشهد اشتغال به تحصيل داشتم در درس آيت الله ميرزا محمد کفايي حاضر مي شدم.
در بحث لباس مصلي در فروعات مربوط به لباس مشکوک روايات را که ملاحظه کردم، ديدم نمي توانم با اين لباس ها نماز بخوانم.
در آن زمان لبّاده اي فاستوني داشتم و آن را به طلبه اي که قصد ازدواج داشت هديه کردم و جليقه اي داشتم که موقع نماز آن را بيرون مي آوردم تا اين که به مرور زمان مندرس شد و بعد از آن تمام لباس هاي خود را از کرباس انتخاب کردم. »
ايشان در اوايل هنگام نماز، عباي کرباسي به دوش مي انداخت و اگر عباي کرباس نداشت دستمال کرباسي روي شانه مي انداخت و نماز مي گذارد.
در خريد لباس نيز بسيار دقت مي کرد و لباس را از درآمد باغ ملکي خود تهيه مي نمود.
ابتدا خمس لباس را از خود پارچه جدا مي کرد و بعد براي دوخت سفارش مي داد، در عين اين که لباس ساده و کرباسي بود، ولي بسيار نظيف و پاکيزه بود و اين همه دقت و احتياط فقط براي اهميت نماز بوده است.
نماز اول وقت
آن گاه که صداي ملکوتي اذان در گوش طنين انداز مي شد و وقت نماز مي رسيد، ايشان کارهاي خود را تعطيل مي کرد و آماده نماز و حضور در درگاه بي نياز مي گشت.
يکي از شاگردان ايشان مي گويد:
روزي با يکي از طلاب مشغول مباحثه بوديم و آقا در حسينيه مشغول تدريس بود، همين که صداي اذان ظهر را شنيد کتاب را بست و فرمود:
« بابا جان من ديگر نمي توانم درس بگويم بايد بروم نماز. »
نماز ايستاده در هنگام بيماري
مرحوم جعفر دايي خدمتکار ايشان نقل مي کرد:
ايامي که آقا جان در بيمارستان گرگان تحت عمل جراحي قرار گرفته بود و از نظر پزشکي نبايد از جايش حرکت مي کرد و براي حالش مناسب نبود، در همان حال به من فرمود که او را نگه دارم تا نمازش را ايستاده بخواند و راضي نمي شد که بر روي تخت بخواند.
ارزش نماز
روزي به خاطر اختلاف بر سر يکي از مزارع روستاي کوهستان نزاع و کش مکش بين دو روستاي هم جوار رخ داد، از باب اين که حق با اهالي محل بود آقاجان از آنان جانب داري کرد و معتقد بود مزرعه متعلق به اهالي روستا است.
اين مسئله موجب شد که طرف هاي درگير که يکي از متمکنين و زمين داران منطقه بودند، اهانت هايي را درباره آقا روا داشتند و مي گفتند آقا از اهالي محل طرفداري مي کند.
اين نسبت ناروا باعث ناراحتي ايشان گرديده بود، از اين رو در جوابشان فرمود:
« من دو رکعت نماز قبول شده را به تمام دنياي شما نمي دهم، بلکه حتي يک حمد را هم معاوضه نمي کنم. »
اين حادثه علاوه بر آن که بيان کننده ارزش نماز نزد عالم الهي است، نشان از اين حقيقت دارد که دنيا براي مردان الهي ارزشي ندارد، آن چه براي آنان داراي اهمين مي باشد طرفداري از حق و ارزش هاي اسلامي است.
تهجّد و سحر خيزي
از جمله خصو صيات بارز ايشان اهتمام شديد درانجام نماز شب بود .ايشان از اوان جواني تا پايان عمر پر برکت خويش اهل تهجّد و شب زنده داري بود و همواره طلاب را به مواظبت آن سفارش ميکرد ونماز شب را بهترين عامل توفيق وپيشرفت معنوي مي دانست ،از اينرو مي فرمودند :
« طلبه اي که نماز شب نخواند ، راضي نيستم در مدرسه بماند »
دعاي تذلّل در قنوت نماز شب
فرزند ايشان مي گويد:
در ايام نوجواني که با مرحوم والد در يک اتاق مي خوابيدم، شبي از خواب بيدار شدم، ديدم پدرم در حال قنوت است و با خضوع تمام ذکر « يا رب العالمين» را تکرار مي کند، به گونه اي که احساس مي نمودم تمام در و ديوار با ايشان مشغول ذکر هستند.
بعدها از ايشان پرسيدم در نماز شب ذکر « يا رب العالمين» نيست، فرمودند:
در قنوت وتر دعاي تذلل امام سجاد عليه السلام را مي خوانم و در آخر آن دعا جمله « يا رب العالمين» را به قصد رجا ده بار مي گويم.
عاشق واقعي
يکي از شاگردان ايشان نقل مي کند:
روزي در محضر استاد افتخار حضور داشتم، صحبت از لذت و شيريني عبادت و ارتباط انسان با خدا بود.
آقا جان ضمن بيانات مفيد و دل نشين فرمود:
« حال خوش و شيريني که من در عبادت و ارتباط با معبود بي نياز دارم به حدي است که اگر حاکم کشوري به من بگويد، آقا شيخ محمد اگر پنجاه سال حکومت بلا معارض کشور را به تو واگذار کنيم، آيا حاضري يک لحظه از حال خوشي که با خدا داري به ما تفويض کني؟
خدا گواه است که حاضر نيستم حتي به کمتر از آني حالات باطني خود را با چنان قدرت و مکنت معاوضه کنم. »
ديدار و تذکّر امام زمان(ع)
ايشان مي فرمود:
« در نجف که بودم روزي در حرم مطهر حضرت امير عليه السلام مشغول نماز بودم، چون هميشه سعي داشتم نمازم را با آداب کامل و با حضور قلب به جا بياورم گاه از روي احتياط نمازم را اعاده مي نمودم.
آن روز نمازم را مي خواندم ولي در اين انديشه فرو رفتم که آيا اين مقدار احتياط در نماز لازم است يا نه؟
اين در حالي بود که يکي از وعاظ در حرم بالاي منبر مشغول خواندن روضه سيدالشهداء عليه السلام بود و سيدي در مقابل من نشسته و براي مصيبت جدش مي گريست.
به محض خطور آن انديشه به ذهنم، ديدم که آن سيد از جاي خود برخاست و به من نزديک شد و در گوش من گفت: در نماز احتياط را از دست مده،
پس از چند لحظه به خود آمدم و از خود پرسيدم، اين سيد کيست که از انديشه دروني ام خبر دارد؟
پس از فارغ شدن از نماز به طرف او متوجه شدم، کسي را نديدم و هر چه در حرم جست و جو کردم وي را نيافتم. از کفشداري سؤال کردم که شخصي با اين خصوصيات نديديد؟ گفتند: خير!
از اين که از درک محضر او محروم شده بودم، بسيار تأسف خوردم. »
گفتني است طبق نظر معظم له، آن سيد جز حضرت ولي عصر عليه السلام شخصي ديگر نبود.
نماز خالصانه
و نيز از معظم له نقل شده است:
« هنگامي که افشار طوس(يکي از عمّال رژيم پهلوي در خراسان) حرم امام رضا عليه السلام را به توپ بسته بود، من در حرم مشغول نماز بودم هيچ نترسيدم و به آن نماز اميدوارم.»
منبع:www.salehin.com