10. ارشاد و هدايت مردم
آيت الله کوهستاني با فراستي که از نور ايمان و تقوايش سرچشمه مي گرفت هر کس را به فراخور حالش موعظه کرده و از معارف اسلامي براي وي بيان مي کرد و وظايف شرعي و ديني اش را گوشزد مي نمود.
در هنگام موعظه و نصيحت چنان پند و اندرز مي داد که گويي از ضمير و دل آنان آگاه و از امراض روحي شان مطلع است، چرا که بارها علاقمندان وي نقل مي کردند که گويا آقا از درون و انديشه ما آگاه بوده که اين چنين ما را موعظه نمودند. از اين رو هر کس که از محضرش مرخص مي شد درمان مرض روحي خود را پيدا مي کرد.
معارف ديني را عميق ولي بسيار ساده و جذاب براي مشتاقان و ارادتمندانش ارائه مي نمود سخنان دلنشين و سازنده آن عالم رباني چنان حاضران و شنوندگان را تحت تأثير قرار مي داد که هيچ گاه از محضرش احساس خستگي و ملال نمي کردند.
يکي از بزرگان و فيلسوفان معاصر که درباره آيت الله کوهستاني از وي سؤال کردند، گفت:
آيت الله کوهستاني عالمي بود که مردم را به خدا دعوت مي کرد.
حافظ عقايد مردم
از جمله وظايف مهم و اساسي عالم ديني در کنار تبليغ و ارشاد، آن است که عقايد صحيح مردم را حفظ کند و افکار و انديشه هاي باطل و خرافات را از ذهنشان بزدايد و اگر در اين هدف موفق نبود دست کم عقايد آنان را خراب نکند و موجب انحراف و گمراهي آن ها نگردد.
آيت الله کوهستاني با توجه به اين نکته اساسي در موعظه هاي خود به طلاب و دانش پژوهان حوزه مي فرمود:
« عقيده مردم را خراب نکنيد. »
و به همين مناسبت داستان ذيل را نقل مي کردند :
« روزي دزدي کيسه پولي را در کوچه پيدا کرد و پس از برداشتن پول تکه کاغذي را که بر روي آن «آيت الکرسي» نوشته شده بود در درون کيسه مشاهده نمود. با خود گفت بايد صاحب اين کيسه را پيدا کنم و پولش را به او برگردانم، پس از يافتن صاحب کيسه پول را به او برگرداند،
صاحب پول گفت: شگفت است تو که سارقي چرا پول را به من برمي گرداني؟
سارق گفت: چون ديدم آيت الکرسي داخل کيسه گذاشتي پول را به تو بازپس دادم چرا که من دزد مال مردم هستم نه دزد عقيده مردم، زيرا مردم اعتقاد دارند اگر آيت الکرسي را در کيسه و يا در جاي ديگري بگذارند مالشان محفوظ مي ماند. »
ظرافت در شيوه تبليغ
روزي از مؤمنان اهل محل به رحمت خدا رفت و يک از جوانان مؤمن مشغول کندن قبر بود، در اين هنگام آقا جان براي تفقد و دل جويي صاحبان عزا بر بالاي قبر حاضر گرديد، وقتي ديد آن جوان با حرص و ولع در حالي که تمام بدن او را عرق فرا گرفته، مشغول کندن قبر است گفت:
« فلاني چه مي کني؟»
آن جوان گفت: دارم قبر مي کنم.
آقا به او فرمود:
« بيل و کلنگ را زمين بگذار رو به قبله بايست دست ها را بلند کن و بگو: خدايا لحظه هايي که داخل قبرم و عمل ثوابي مي کنم، اين کار را براي تو انجام مي دهم و پيش تو امانت و ذخيره اي براي روزقيامت باشد، روزي که هيچ چيز ارزش ندارد جز عملي که براي خدا باشد، چرا که شيطان خبيث است و از دستت مي گيرد، پس مواظب خودت باش! »
ناصحي مشفق
آيت الله کوهستاني در امر به معروف و نهي از منکر خوشرفتاري و سعه صدر داشتند. راه و رسم امر به معروف را خوب مي دانست دل سوزانه و برادرانه پند مي داد و با لساني ليّن و کلماتي دل نشين در دل ها نفوذ مي کرد .
جناب راسخي از قول يکي از دوستانش چنين نقل مي کند:
شبي خدمت آن بزرگوار رسيدم به علت گرمي هوا پيراهن آستين کوتاه پوشيده بودم گرچه پوشيدن چنين پيراهني رسم شده بود، ولي آن مرد الهي دوست نداشت که دوستانش چنين لباسي بر تن داشته باشند و آهسته به بنده فرمود:
« اگر دوستي عيب دوست ببيند و نگويد، آيا خيانت کرده يا نه؟ »
عرض کردم: خيانت کرده!
فرمود :
« به شما توصيه مي کنم ديگر اين پيراهن را در خارج از منزل نپوشي. »
و من با جان و دل پذيرفتم.
اثر بوسه
حجت الاسلام درودي نقل مي کند:
روزي در محضر مرحوم آقاجان نشسته بوديم که جواني با ريشي تراشيده و صاف خدمت ايشان رسيد، پس از استفاده از محضرشان موقعي که مي خواست با آقاجان خداحافظي کند آقا از وي تفقد کرد و برخلاف معمول صورتش را بوسيد.
يکي از اهالي محل که در حضور آقا نشسته بود اعتراض کرد که آقا جان چرا صورت اين جوان ريش تراشيده را بوسيدي؟
آقا در پاسخش چيزي نفرمود تا آن که پس از دو سه هفته همان جوان با عده اي ديگر از جوانان خدمت آقاجان شرف ياب شدند و اتفاقاً پيرمرد معترض نيز حضور داشت، پس از مرخص شدن آن جوانان آقا پاسخ آن اعتراض را داد و فرمود:
« ديدي آن بوسه چه کار کرد! »
اهتمام به هدايت نسل جوان
آقاي بني کاظمي که در آن زمان از جوانان متدين بود مي گويد:
حدود سال 1329 شمسي که دوراني بسيار تاريک و ظلماني بود فعاليت دشمنان اسلام و روحانيت به اوج رسيده بود و از هر طرف براي گمراهي نسل جوان از اسلام هجوم آورده بودند مسيحيت، توده اي ها، فرقه ضاله بهائيت، دراويش و حکومت وقت همه در تلاش بودند تا نسل جوان را ميان تهي و از دين و اخلاق جدا سازند.
جمعي اندک از جوانان بر آن شديم که با عنايت الهي و با مشورت و هدايت آيت الله کوهستاني انجمن جوانان مسلمان بهشهر را در خصوص حفظ ديانت آنان تشکيل دهيم وقتي با معظم له مشورت کرديم بسيار ما را تشويق کرد و فرمود:
« مرا عضو انجمن خود بدانيد. »
آن بزرگوار با احتياطي که درباره مصرف سهم امام عليه السلام داشت گاه به بنده اجازه مي داد تا از سهم امام عليه السلام براي تبليغ و هدايت جوانان استفاده کنم و برنامه و چگونگي مصرف ومقدار آن را نيز به وي گزارش کنم.
تشکيل جلسات اعتقادي
جناب بني کاظمي در ادامه مي افزايند:
حدود سال 1332 شمسي بود که دشمنان اسلام و روحانيت با جوسازي و توطئه تبليغاتي قشر جوان را تقريباً از روحانيت جدا کرده وعقايد جوانان را تخريب مي کردند.
در آن شرايط خدمت معظم له رسيده و ضمن بيان اين حقيقت تلخ، لزوم ارشاد جوانان و تقويت بنيه اعتقادي آنان را با اين بزرگوار در ميان گذاشتم ودرخواست تشکيل سلسله جلسات اعتقادي را نمودم.
مرحوم آقا جان با آغوش باز پذيرفت و جلسات را تشکيل داد که حدود سه سال به طول انجاميد و در آن يک دوره عقايد حقه اماميه، مسائل جبر و اختيار و تفويض و مباحث کلامي را افاضه فرمودند.
در آن روزگار اعضاي انجمن جوانان مسلمان و عده اي از جوانان بهشهر به کوهستان مي رفتند و در اين نشست ها برخي از جوانان توان و وروحيه پرسش هاي اعتقادي را نداشتند، ولي آقا با مزاح هاي متين و با برخورد متواضعانه و سازنده خود جوانان را به ذوق مي آورد تا به راحتي و بدون هيچ مشکلي سؤال هاي خود را مطرح نمايند.
مي فرمود:
« شما بگوييد خدا نيست تا روشن تر از خورشيد ثابت کنم که خدا هست. »
و به حق چنين کرد. جواناني که از آغاز تا پايان اين مباحث حضور داشتند دلشان از توحيد و ولايت و تقوا روشن شد و در طول سال هايي که جريانات و تحولات سياسي و اعتقادي در جامعه و کشور به وجود آمد متزلزل و منحرف نشدند و هم چنان استوار در خط ولايت در انديشه و عمل باقي ماندند و هم اکنون در سطح شهر به اعتقاد راستين و اعمال صالح معروفند و اين نبود مگر از عنايات الهي و برکات وجود مقدس آن فقيه برجسته و عارف وارسته.
در حرام مصرف نکنيد
فرزند ايشان مي گويد:
برخي که در رژيم گذشته کارمند دولت بودند و از وضعيت حلال بودن حقوق خود مي پرسيدند، آقا مي فرمودند:
« اگر دو شرط را رعايت کنيد، مشکل نخواهيد داشت: اول آن که در حرام مصرف نکنيد.
دوم آن که مردم رعاياي امام زمان عليه السلام هستند و اگر آنان مشکل داشتند، مشکلات آن ها را بر طرف نماييد؛ مثلاً اگر کسي در جنگل باني کاري دارد و نمي تواند حرف خود را بزند، شما او را راهنمايي کرده و به کارش رسيدگي کنيد. »
يکي از جوانان مؤمن در اين باره مي گويد:
براي مشورت در خصوص استخدام دولتي در بانک خدمت آقا جان کوهستاني رسيدم و نظر خود را به عرض آقا رساندم، معظم له فرمود:
« بانک نه! بانک مشکل دارد، اما فرهنگ خوب است. »
گفتم حقوقي که مي گيريم چه مي شود فرمود:
« روزي يک مسئله از مسائل اخلاقي و اسلامي را در کلاس با دانش آموزان مطرح کن ـ انشاء الله ـ مشکل نخواهي داشت. »
سفر تبليغي خاطره انگيز
مرحوم آقا جان کوهستاني به دنبال فرصت مناسبي بود که بتواند ابراز احساسات و علاقه مردم را پاسخ مثبت دهد و دين خود را در برابر اين مردم عالم دوست و باوفا ادا نمايد تا اين که در حدود سال 1366 هـ . ق به زيارت حضرت رضا عليه السلام مشرف گرديد و در بازگشت ازسفر مشهد از راه دامغان وارد منطقه ييلاقي هزار جريب شدند.
روزي که خبر ورود آيت الله به گوش مشتاقان رسيد، چنان اظهار خشنودي و شادماني نمودند که سابقه نداشت.
ايشان به هر روستايي که قدم مي گذاشتند با استقبال پرشکوه و کم نظير مردم آن روبه رو مي شدند. مرحوم حاج علي اصغر کوهستاني ( پدر خانم فرزند ايشان ) نقل کرد:
ما به اتفاق چند نفر ملازم رکاب آقا جان بوديم و از نزديک مشاهده مي کرديم چگونه مردم از ديدن آقا جان خوشحال شده و از شدت شور و شوق اشک شادي از ديدگان جاري مي ساختند که قابل وصف نبود.
مردم در مسير راه ها با دود کردن اسفند و قرباني نمودن گاو و گوسفند مقدم پر خير و برکت آقا جان را گرامي مي داشتند.
سرور و شادي مردم به خاطر ورود آقا در برخي از روستاها چنان بود که بيش از سه کيلومتر راه را براي استقبال از معظم له پياده طي کرده و لحظه هاي خاطره انگيز و به يادماندني را به نمايش مي گذاشتند.
بعضي روستاييها وقتي خبر نزديک شدن آقا به روستايشان را مي شنيدند، تمام اهالي زن و مرد، پير و جوان همه دست از کار مي کشيدند و با همان لباس کار به سوي کاروان آن عالم رباني مي شتافتند؛ چرا که مردم معتقد بودند با ورود معظم له برکات و نعمت هاي خداوند در منطقه زياد و بلاها رفع خواهد شد.
از نکات حائز اهميت در شيوه و برخورد مرحوم آقا جان اين است که ايشان به هر روستايي وارد مي شدند از عالم و روحاني آن محل تجليل مي کرد و براي آن احترام ويژه قائل بود، گرچه غالب اين روحانيت از شاگردان خود آقا محسوب مي شدند ولي معظم له چون پدري مهربان به فرزندان علمي خود عشق مي ورزيد و به آنان افتخار مي کرد و مردم را به استفاده و فيض بردن از آنان تشويق مي کرد.
نقل شده که وقتي ايشان به يکي از روستاها تشريف بردند، متوجه شدند که روستا مسجد ندارد، لذا به ميزبان خود گفت:
« چرا اين روستا مسجد ندارد ؟. »
و اورا تشويق و ترغيب نمود که براي ساختن مسجد اقدام کنند که ميزبان بي درنگ خانه خود را در اختيار ايشان قرار دادند که آن را تبديل به مسجد کنند، معظم له نيز صيغه وقف را جاري ساختند که بعدها آن را تجديد بنا کردند و مسجد آبرومندي از برکت آيت الله کوهستاني در آن روستا بنا گرديد.
توصيه به حصار کشيدن حسينيه
مرحوم نوربخش ولاشدي نقل کردند:
در سال هاي اول ورود مرحوم آيت الله کوهستاني به مازندران گاهي معظم له در برخي مناسبت ها به روستاهاي اطراف سفر مي کرد و به ارشاد مردم مي پرداخت.
يکي از سال ها در فصل تابستان از روستاي ما « ولاشد» عبور مي کرد، حسينيه محل در کنار خيابان قرار داشت چون ديدند که اطراف حسينيه محصور نيست و چهارپايان داخل حسينيه و حياط آن اجتماع کردند به نزديک يکي از خانه هاي حسينيه تشريف بردند و صدا زدند پيرزني دم درب آمد، به او فرمود:
« به مردم اين روستا بگو سزاوار است که شما دور خانه هايتان را محصور کنيد و آن را چپر و ديوار نماييد، ولي خانه امام حسين عليه السلام اطرافش باز باشد و محل استراحت حيوانات قرار گيرد؟
شما چگونه اين اهانت را روا مي داريد و اميد شفاعت داريد! »
آن ايام مردمان روستا تمامي در مزارع مشغول کار بودند عصر که به روستا برگشتند آن پيرزن قصه را براي آن ها تعريف کرد که آقاي روحاني با چنين مشخصاتي از اين جا عبور کردند و چنين فرمودند.
پيرمردان اهل ولاشد متوجه شدند که آن آقاي بزرگوار آيت الله کوهستاني بود، از اين رو بسيار متأثر شدند و فرداي آن روز کار کشاورزي را تعطيل کردند و به جنگل رفته چوب تهيه نمودند و تا عصر دور حسينيه را محصور کردند.
عفو و گذشت
خداوند در قرآن مي فرمايد:
« وليعفوا وليصفحوا الا تحبون ان يغفرالله لکم والله غفور رحيم؛
آن ها بايد عفو کنند و چشم بپوشند آيا دوست نمي داريد خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است. »
رسول گرامي اسلام صلي الله و عليه و اله و سلم مي فرمايد:
« عليکم بالعفو فان العفو لايزيد العبد الا عزا فتعافوا يعزکم الله؛
گذشت را پيشه خود سازيد که عفو بر انسان جز عزت نمي افزايد، پس عفو کنيد تا خداوند سر بلندتان گرداند. »
آيت الله کوهستاني از جمله پرهيزکاراني است که به نحو شايسته خود را به اين صفت زيبا آراسته و در برابر آزار و اذيت هاي جاهلان صبر و حلم را پيشه خود ساخته بود و به همگان حتي دشمنان خود سعه صدر داشت و کسي را از گذشت و رحمت خويش دور نمي ساخت.
يکي از شاگردان ، از قول ايشان نقل کرد که فرمودند:
« من هر سال شب عيد فطر همه کساني را که در حق من ظلم و جفا نمودند مي بخشم. »
چرا که خود در مکتب قرآن و اهل بيت عليهم السلام پرورش يافته و بهتر از هر کس سزاوار داشتن صفت عفو وگذشت بود.
حجت الاسلام رحماني از شاگردان ايشان مي گويد:
ايامي که در حوزه کوهستان مشغول تحصيل بودم بر روي مسئله اي بين برخي از اهالي محل نزاع و کش مکش رخ داد.
يکي از جاهلان به آقا بي ادبي روا داشته و اين نزاع را به ايشان نسبت داده و گفت: اين دود از کنده شما بلند شده است!
آقا در پاسخ آن فرد جاهل چيزي نفرمود و سکوت اختيار کرد، اما صبر و حلم آقا اثر وضعي خود را گذاشت، من همان شب داخل حسينيه خوابيده بودم آقا جان نيز در آن شب در حسينيه استراحت کرده بود، نصف شب متوجه شدم که درِ حياط حسينيه را کسي مي کوبد، خواستم بروم در را باز کنم ولي آقا جان اجازه نداد و فرمود:
« من خودم در را باز مي کنم. »
هنگام بيرون رفتن، درِ اتاق را بست که من از چيزي آگاه نگردم ولي من بيدار بودم وقتي آقا جان در را باز کرد ديد مادر همان شخصي است که به ايشان جسارت کرده بود، يک استکان آب آورده که پسرش سخت مريض شده براي شفاي وي آقا جان بر آن دعا بخواند.
آقا جان هم با بزرگواري آب را برداشت و شايد در حدود بيست دقيقه در حالي که در حياط قدم مي زد بر آب دعا خواند و به آن مادر برگرداند که آن شخص در اثر دعاي معظم له شفا يافت.
صبر در برابر بي ادبي ها
آيت الله نصيري از شاگردان برجسته مرحوم کوهستاني درباره صبر و حلم ايشان در برابر اهانت ها و بي ادبي هاي اشخاص جاهل فرمودند:
شخصي در اثر هواهاي نفساني و سوء ظن نامه توهين آميزي براي من نوشته که سخت مرا متأثر نمود، چرا که سزاوار آن همه بدگويي و اهانت نبودم براي تسکين خاطر و درد دل، خدمت استادم آيت الله کوهستاني رسيدم و نامه آن شخص را به آقا نشان دادم و خواستم از معظم له چاره جويي نمايم.
پس از ملاحظه نامه فرمودند:
« آن چه که اين آدم براي من نوشته به مراتب بدتر و قبيح تر بود نگران نباش بايد بيش ا اين ها صبر و تحمل داشته باشي در جواب نامه او بنويس: من و شما هر دو عقيده به قيامت داريم و هر دو هم روزي وارد قيامت خواهيم شد جواب حرف هاي شما باشد تا در قيامت هر طور که خداي من و تو صلاح دانست عمل مي کنم. »
آيت الله نصيري فرمود:
وقتي متوجه شدم که آن شخص براي آقاي کوهستاني نيز چنين نامه اي نوشته است، شرمنده شدم که چرا اين نامه را به ايشان نشان دادم، وقتي براي آقاي کوهستاني با آن همه عظمت چنين نامه هايي مي آيد ديگر تکليف من و امثال من معلوم است. و آن جا دريافتم که صبر و استقامت آقا چه قدر زيادتر است.
11. ديدگاه هاي سياسي
در حديث آمده است:
« والعالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس؛
عالمي که به اوضاع زمان و شرايط جامعه خود آگاهي داشته باشد، فتنه ها و امواج بلاها بر وي هجوم نمي آورد. »
چرا که دانشمندان بيدار و آشنا به سياست، مسير صحيح را خطا نمي کند، فريب نمي خورد، تحت تأثير القائات و نقشه هاي استعماري دشمن قرار نمي گيرد و مي کوشد که مردم را از انحراف و جهل و ناداني به سوي صلاح و سداد هدايت کند.
يکي از امتيازات اين مرد بزرگ هوشياري و بيداري بود. مسائل اجتماعي و سياسي روز را خوب مي شناخت. در عين آن که عالمي زاهد و عارفي پرهيزکار بود. هيچ گاه از مسائل و حوادثي که در اطراف و جامعه اش پديد مي آمد بي اطلاع نبود.
او عالمي روشن بين و با بصيرت بود که به مصداق حديث شريف:
« اتقوا فراسه المؤمن فانه ينظر بنورالله »
مسائل را با نور الهي درک مي کرد و موضع گيري هاي او در سايه همين درک صحيح و عالمانه و آگاهانه، چراغ راه شاگردان و ارادتمندانش بود.
اين فقيه بيدار، همواره نگران توطئه هاي دشمنان داخلي و خارجي بود که مي کوشيدند هر روز توطئه و تهمت تازه اي، عليه عالمان برجسته و مبارزان سياسي وارد سازند.
وي در دوران مبارزات « آيت الله کاشاني» و نهضت روحانيت در سال 1342 به شدت نگران توطئه هاي تفرقه آميز بيگانگان بود، چرا که از قضايا و حوادث تلخ مشروطه به خوبي آگاه بود که چگونه دشمنان آن را منحرف کردند.
حمايت از امام راحل
از آن جا که آيت الله کوهستاني خود عالمي بيدار و زمان شناس بود؛ عالمان بيدار و شجاع و متعهد زمان خود را به خوبي مي شناخت و آنان را دوست مي داشت. از اين رو به امام خميني(ره) ارادت خاصي داشت، چرا که وي را مرجعي آگاه و شجاع مي دانست که قيام و مبارزه اش عليه طاغوت، براي حفظ و اعتلاي اسلام و روحانيت بود.
ايشان از امام و نهضت او تجليل مي نمود و از مبارزات حق طلبانه او و ديگر عالمان در مناسبت هاي مختلف حمايت مي کرد.
متقابلاً مرحوم امام نيز ايشان را عالم متقي و اهل معنا و عارفي بيدار مي شناخت.
امام خميني(ره) مشعل است.
هم چنين فرزند مرحوم کوهستاني راجع به ارادت و حمايت ايشان از امام راحل مي گويد:
هنگامي که شاه، امام خميني را به ترکيه تبعيد کرده بود، پس از کسب اطلاع گزارش تبعيد شدن امام را به ايشان رساندم، بسيار ناراحت شد و در حالي که چهره اش از ناراحتي سرخ شده بود، فرمود:
« [ او] مشعل است، هر کجا برود نور مي دهد. »
منبع:www.salehin.com