جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
سيره ولايي آيت الله محمد کوهستاني(رحمت الله عليه)
-(1 Body) 
سيره ولايي آيت الله محمد کوهستاني(رحمت الله عليه)
Visitor 335
Category: دنياي فن آوري

ارادت به پيشگاه خاندان عترت(ع)

عترت پيامبر صلي الله و عليه و آله و سلم جايگاه اسرار خدا و ظرف علم او هستند؛ کساني که خميدگي دين به وسيله آن ها راست شده است.
آل البيت ستون هاي استوار و تکيه گاه يقين و اطمينان و ايمانند و احدي را نمي توان با آنان مقايسه کرد.آن ها در بهترين جايي که قرآن را در آن حفظ مي کنيد ( در دل ها و قلب هاي پاک خود) جاي دهيد و هم چون تشنگاني براي سيراب شدن، به سرچشمه زلال آنان هجوم آوريد.
به اهل بيت پيامبر عليهم السلام بنگريد و قدم به جاي قدمشان بگذاريد که آن ها هرگز شما را از جاده هدايت بيرون نمي برند و به پستي و هلاکت باز نمي گردانند.( قسمت هايي از خطبه 2 نهج البلاغه )
مرحوم آيت الله کوهستاني از زمره اين مردان الهي است که با تمام وجود به اين خاندان عشق مي ورزيد ولايت و محبت آن ها با جانش عجين شده بود و به فضل و کرمشان اميد بسته بود و حقيقت دين را جز ولايت و محبت عترت آل رسول صلي الله و عليه و آله و سلم نمي دانست و با ذکر فضايل و معارف و مصيبت هاي آن ها ارادت و فروتني خود را به ساحت مقدس آن بزرگواران نشان مي داد و تمام افتخارش اين بود که خدمت گزار آستان منورشان باشد.

پيام امام زمان (ع) براي آقاي کوهستاني

مرحوم آيت الله سيد خليل محمدي بادابسري به سال 1355 شمسي در مشهد مقدس در منزل حجت الاسلام عبدالله محمدي، داستاني از توجه حضرت ولي عصر ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ به آيت الله کوهستاني را اين گونه نقل مي کنند:
در تابستان سالي که مرحوم محمدي کلائي از نجف اشرف به ايران مراجعت کردند، از طريق دامغان به هزار جريب (کلاء) آمده بودند و با جمعي از دوستان، مثل حضرات آيات سيد تقي نصيري، شيخ حسين محمدي لائيني، حاج شيخ ابوالقاسم رحماني و ... در کلاء نزد مرحوم حاج شيخ و آيت الله حاج شيخ عبدالجبار فقيهي (ره) مشغول درس بوديم.
آيت الله کوهستاني براي ديدن حاج شيخ عبدالله به کلاء آمده بودند.
ما از حاج شيخ پرسيديم، ايشان معمولاً به ديدن کسي آن هم از راه هاي صعب العبور نمي روند، چه شد که به ديدن شما آمده اند، ايشان فرمودند:
آيت الله کوهستاني به خاطر پيامي که براي ايشان آورده ام، تشريف آورده اند. عرض کردم، چه پيامي و داستان از چه قرار است؟
فرمودند: من يک سال قبل از عزيمت از نجف اشرف به ايران، بارها به حرم حضرت امير عليه السلام براي عرض حاجتي مشرف مي شدم، پس از مدت زيادي شبي در عالم رؤيا حضرت صاحب الزمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ را زيارت کردم.
حضرت فرمود:« شيخ چه مي خواهي؟ »
عرض کردم، آقا پدرم آخوند ساده اي بيش نيست، وضع مالي او بسيار نامطلوب است. با خواندن نماز استيجاري و گرفتن روزه استيجاري، هزينه تحصيل مرا در نجف تأمين مي کند، مي خواهم لطف فرماييد که پس از مراجعت به ايران نياز به اين گونه وجوهات نداشته باشم و زمينه اي فراهم آيد که از دست رنج خودم امرار معاش نمايم.
حضرت تبسمي کردند و فرمودند: « تو به ايران برو نان و پنيري به تو خواهيم داد. »
آن گاه ليستي از اسامي علمايي را که از آنان راضي بود به من ارائه داد، از جمله اسم آيت الله کوهستاني در بين آن ها بود و پيامي نيز براي آقاي شيخ محمد کوهستاني دادند.
مرحوم آيت الله سيد خليل محمدي فرمودند: شاگردان وي اصرار زيادي کردند تا از متن پيام مطلع شوند، ولي مرحوم حاج شيخ از گفتن آن امتناع کرد.

در پيشگاه حضرت امير(ع)

مرحوم آقا جان کوهستاني نسبت به مقام والاي اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام محبت و علاقه زيادي داشت و اين دوستي و سر سپردگي از سر ظاهر و بدون پيروي نبود بلکه ولايت و مودّت آن حضرت در اعماق وجودش ريشه دوانيده و بر زندگي اش سايه افکنده بود؛
بدين معنا که زندگي و رفتار و کردارش نشان از رفتار علوي و عبادت هايش، صبغه نيايش هاي مولايش را مي داد.
خواست ها و آرزوهايش را مطابق خواسته آقا و امامش قرار داده بود و هر آن چه را که مقتدا و محبوبش دوست مي داشت او نيز بدان علاقه مند بود؛ از اين رو در جمله اي زيبا مي فرمود:
« چون حضرت امير عليه السلام مي فرمايد: « والعافيه احب الي» ما هم عرض مي کنيم عافيت را دوست داريم. »
معرفت و دلبستگي ايشان به آن حضرت به حدي بود که به دوستي و شيعه بودن خويش افتخار مي کرد و آن را بهترين هدايت و سبب رستگاري مي دانست و مي فرمودند:
« من براي آن پدر و جدّي که اول بار مذهب تشيع را پذيرفته اند هر روز فاتحه مي خوانم و به اين وسيله از آنان قدرداني مي کنم چرا که زحمت ما را از اين جهت کم کرده اند.»
همواره افتخار مي کرد امام و مقتدايش حضرت علي عليه السلام است و بر اين نعمت عظمي خدا را شکر مي کرد و در اين جمله کوتاه ارادتش را اظهار کرد:
« خدا يک علي داشت الحمدالله آن هم امام ما شد.»

در پيشگاه حضرت زهرا(س)

عشق و ارادت آقاجان کوهستاني به مقام والاي بانوي دو عالم حضرت فاطمه اطهر عليها السلام خود نشان از مهر و محبت سرشار ايشان به پيامبر و آل پاکش داشت.
مرحوم حجت السلام درزيان نقل کرد که آقا جان به حضرت زهرا عليها السلام خيلي علاقه داشت و در مصائب و مظلوميت آن حضرت زياد اشک مي ريخت. اوايلي که من خدمت ايشان رسيدم سالي چند مرتبه منبر مي رفت، چند بار توفيق پيدا کردم که از منبرهاي پرفيضش استفاده کنم.
خوب به ياد دارم که يک مرتبه روضه حضرت اباالفضل عليه السلام را خوانده و مصائب و مظلوميت آن بزرگوار را بيان کرد و بسيار گريست و فرمودند:
« مصيبت حضرت زهرا عليها السلام براي ائمه عليهم السلام خيلي سخت است، هرگاه مشکلات و حوايج بزرگي داشتيد به آن حضرت متوسل شويد، چون خواندن مصيبت حضرت زهرا عليها السلام بر ائمه خيلي سخت مي گذرد. »
هم چنين مرحوم درزيان نقل کردند: اوايل که به حوزه معظم له آمده بودم گاهي در منزل ايشان روضه مي خواندم، روزي به ايشان عرض کردم چرا وقتي ما روضه مي خوانيم کسي گريه نمي کند؟ فرمود:
«آيينه شو جمال پري طلعتان طلب                               جاروب زن خانه را آن گه مهمان طلب »

احترام به سادات

از ويژگي ها و سجاياي اخلاقي مرحوم آيت الله کوهستاني احترام و تواضع در برابر سادات بود.
ايشان همواره نسبت به فرزندان پيغمبر و فاطمه زهرا عليها السلام اظهار خضوع و ادب مي کرد و احترام و بزرگداشت آن ها را سبب خشنودي رسول اکرم صلي الله و عليه و آله و سلم مي دانست.
در حديث شريف نبوي وارد شده است که:
« هر کس مي خواهد به من صله کند به ذراري من صله کند. »
يکي از نوادگان سادات ايشان براي ادامه تحصيل عازم حوزه مقدسه قم بود، آقا تا دم در حسينيه ايشان را بدرقه کرد، دو تن از ارداتمندان که در محضرشان حضور داشتند، گفتند
: آقا اين نوه شماست لازم نيست خودتان را به زحمت بيندازيد. در جواب فرمود:
« چون از سادات است به احترام سيادتش مي آيم.»
حجت الاسلام سيد خضر الله حسيني متکازيني مي گويد:
روزي من و يکي از بستگانم به محضر آيت الله کوهستاني رسيديم، پس از کسب فيض موقع خداحافظي آقا مي خواست مبلغي را عنايت کند، نخست مبلغ دو تومان را از جيب خود بيرون آورد که به ما بدهد، ناگهان دست خود را کشيد و با حالت خاصي فرمود:
« من از مادرتان زهرا عليها السلام خجالت مي کشم. »
لذا دوباره دست به جيب کردند و مبلغ بيست و پنج تومان مرحمت فرمودند. در آن زمان اين مبلغ بسيار قابل توجه بود و ايشان نيز کمتر اين مبلغ پول را به کسي مي داد.
احترام و توجه مرحوم آيت الله کوهستاني به سادات صالح و نيکوکار منحصر نمي شد، بلکه آن دسته از ذراري رسول اکرم صلي الله عليه و اله و سلم که چندان معروف به خير و صلاح نبودند نزد ايشان مورد احترام و بزرگ بودند و جسارت به آنان را تحمل نمي کردند.

احترام به حضرت زهرا(س)

روزي عده اي از مؤمنين يکي از سادات را به عنوان اين که سارق حرفه اي است و مردم از دست او تأمين مالي ندارند نزد آقا جان آوردند.
آقا به آنان فرمود:
« شما حق نداريد اين سيد را دزد خطاب کنيد، چون مادرش حضرت زهرا عليه السلام رضايت ندارد کسي نسبت دزدي به سادات و فرزندانش بدهد و باعث رنجش و آزردگي اش شود. »
اين سخن پندآموز چنان در قلب آن سيد اثر گذاشت که يکباره توبه کرد و کارهاي خلاف خود را ترک کرد و از نيکان گرديد.

در پيشگاه امام حسين(ع)

شور و شوق وصف ناپذير معظم له به خاندان عصمت موجب شده بود که هر هفته شب هاي پنج شنبه و جمعه و ايام جشن و شادي يا ايام سوگ و ماتم اهل بيت عليهم السلام در حسينيه خود مجلس برپا مي نمود و در اين مجالس با کمال تواضع و ادب شرکت مي جست و در مصائب و مظلوميت آنان به ويژه حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام اشک از ديدگان جاري مي ساخت وعنايت خاصي به اين جلسه ها داشت؛ چه بسا خود احياناً زودتر از علاقمندان ديگر حضور پيدا مي کرد و اگر واعظ مجلس نمي آمد خود بر منبر مي رفت و ذکر مصيبت مي خواند و تنها به خواندن مرثيه اکتفا نمي کرد.
ايشان به فرزندان خود سفارش کردند که پس از وفات ايشان تمامي شب هاي پنج شنبه و جمعه و ايام جشن و سرور و وفيات ائمه عليهم السلام بايد مجلس در حسينيه برگزار گردد که طبق وصيت معظم له هم اکنون نيز اين جلسه ها به طور هفتگي ادامه دارد.
ايام محرم و صفر که فرا مي رسيد آثار حزن و اندوه در چهره ايشان هويدا بود؛ به ويژه در دهه عاشورا، کسي حالت لبخند و شادي در ايشان مشاهده نمي کرد. در دو ماه محرم و صفر تمام شب ها مجالس روضه و عزادراي در تکيه حسيني برگزار مي شد و براي هر چه باشکوه تر برگزار شدن مجالس عزا نماز مغرب و عشا را در اين دو ماه در همان حسينيه اقامه مي فرمود.
شب اول محرم خود بر منبر مي رفت و براي تشويق مردم جهت شرکت در مجالس سوگواري سيد الشهدا عليه السلام چنين مي فرمود:
« در کربلا از سنين مختلف اعم از پير، جوان، کودک، زن و مرد، حضور داشتند، شما هم از پير، جوان، زن و کودک همگي با شور و حال در مجالس امام حسين عليه السلام شرکت کنيد.»
در دهه عاشورا که پس از اقامه نماز،مراسم روضه و عزادراي برقرا ربود، معظم له شرکت فعال داشت و مثل ساير عزاداران با کمال تواضع و احترام از جا برمي خاست و سينه مي زد آن گاه در بين سينه زنان گردش مي کرد.
سپس قسمتي که براي عزاداري و سينه زني بچه ها و نوجوانان تعيين شده بود ـ که در واقع قسمت پايين حسينيه بودـ مي ايستاد و همراه بچه ها دو دستي سينه مي زد و بدين ترتيب بذر عشق و محبت به حضرت سيدالشهدا را در دل اين نونهالان مي کاشت و آنان را با مکتب حيات بخش و انسان ساز اهل بيت عليهم السلام آشنا مي ساخت.
ايشان به راستي اين سينه زدن ها و عزاداري ها را سعادت آفرين مي دانست لذا مي فرمودند:
« من در اين سينه زدن ها اثراتي مي بينم ».
به خاطر همين شناخت و ولايت عميق به تشکيلات پرشور امام حسين عليه السلام بود که وقتي يکي از ارادتمندان از ايشان پرسيد: معلوم نيست همه اين ها که سينه مي زنند مخلصانه و براي خدا باشد؟
آقا برآشفت و در جواب فرمود:
« تو جرئت داري بگويي يکي از اين سينه زدن ها هم براي خدا نيست؟ »
با اين جواب صريح و روشن آن شخص دريافت که چنين تفکري بي اساس و ناشي از عدم معرفت به آن خاندان بزرگوار و کريم است؛ چه آنکه خداوند در اين سينه زدن ها و اظهار ارادت کردن ها آثار معنوي هدايت و سعادت انسان ها را قرار داده است.

حضور در مجالس عزاداري امام حسين(ع)

دهه اول روزها افزون بر آن که در منزل معظم له روضه برقرار بود سعي داشت که در ساير منازل اهل محل که مجالس روضه و عزا برپا بود شرکت نمايد.
در فصل کار و کشاورزي که مجالس روضه در محل، خلوت مي شد سعي مي کرد بيشتر در مجالس عزا حضور پيدا کند، گاهي مهمان هاي خود را نيز به همراه مي برد تا مراسم عزاداري امام حسين عليه السلام تعطيل يا کم رنگ نگردد.
در زمان سياه رضاخاني که از مجالس عزاداري و روضه خواني جلوگيري به عمل مي آمد ايشان بدون ترس و واهمه اين مراسم را برپا مي نمود؛ بگونه اي که عده اي از دوست داران و مشتاقان سيدالشهدا عليه السلام براي عزاداري از بهشهر و يا روستاهاي منطقه به کوهستان مي آمدند، در واقع شخصيت و ابهت معنوي والاي ايشان بود که مأموران حکومتي جرئت تعرض به ايشان را نداشتند.
در سال آخر حياتشان ( 1350 ش) که بر اثر کسالت نتوانستند در مجالس شرکت نمايند براي اين که از برکات و فيوضات عزاداري سيدالشهدا محروم نگردند واعظ را به اندروني دعوت نمود و در منزل اقامه عزا و روضه کردند و با آن بيماري و ضعف بر سينه خود مي زدند و از جمله اشعاري که واعظ در هنگام روضه خواندند و آقا جان بسيار گريستند چند بيت شعري بود که زبان حال حضرت زينب با بدن مطهر امام حسين عليه السلام است.
بي مناسبت نيست جرياني را که حاکي از ظلم و ستم و عمق قساوت حکومت پهلوي است در اين جا اشاره کنيم:
هنگامي که عمّال رضاخان مي خواستند در نزديک روستاي کوهستان ساختماني را به عنوان بنگاه دخانيات بنا کنند براي تهيه مصالح آن سفال يا آجر خانه هاي مردم را غضب و تصاحب کرده و با خود مي بردند حتي از بردن سفال روي مساجد و يا تکايا نيز فروگذار نمي کردند.
خلاصه آن که هر جا احتمال مي دادند سفال يا آجر هست آن را برمي داشتند ، به حدي که نقل شده اگر آجر از لاي ديوار خانه ات پيدا بود روي آن را با گل مي پوشاندند تا آجر نمايان نباشد، در اين عصر تاريک آيت الله کوهستاني که براي زيارت خانه خدا به عتبات عاليات سفر کرده بودند در نامه اي به واعظ محل نوشته بود:
« اگر چنان چه عمال رضا خان مي خواهند سفال حسينيه را بردارند ابتدا آن ها را ببريد سفال منزل مرا بردارند تا آسيبي به بناي حسينيه وارد نشود. »

در پيشگاه حضرت رضا(ع)

مرحوم آقا جان کوهستاني در ميان اهل بيت بزرگوار پيامبر عليهم السلام به حضرت رضا عليه السلام اظهار محبت بيشتري مي کرد و در سايه همان دلبستگي و ارادت بود که بارها جهت زيارت و بهره مند شدن از عنايات هاي خاصه آن آستان مقدس به مشهد سفر کرد.
ايشان در حقيقت بهترين و مطمئن ترين وسيله سعادت و نجات را در توسل و زيارت به آن امام رئوف و اجداد طاهرينش مي ديد.

برنامه زيارتي ايشان

هرگاه که مشهد مشرف مي شد برنامه زيارتي شان چنين بود که روزي سه وعده براي زيارت به حرم مطهر مشرف مي گشت و مقيد بود نمازهاي فريضه را در حرم و در مسجد گوهرشاد اقامه نمايد.
پياده به حرم، مشرف مي شد و در بين راه حرم، همواره مشغول ذکر و دعا بود.
مرحوم حجت الاسلام سيد محمد مصطفوي که ايشان را همراهي مي نمود نقل کرد: به آقا جان عرض مي کردم من شما را با ماشين مي رسانم در جواب فرمودند:
« شما مرا خيلي زود به حرم مي رساني ولي من پياده که مي روم کار مي کنم. »
گويا مقصود آقا اين بود که با پياده رفتن که زحمت و خستگي بيشتري دارد ثواب زيادتري نصيب وي مي گردد افزون بر آن که در بين راه نيز مشغول ذکر خدا است.
هنگام تشرف به حرم عبا را آستين مي کشيد و با تواضع و ادب فوق العاده شرفياب مي شد و با خضوع و خشوع تمام در بارگاه ملکوتي آن امام همام مشغول زيارت مي شد.

لحظه وداع

از ديگر مواردي که در برنامه زيارتي آيت الله کوهستاني جالب توجه است لحظه وداع ايشان با مولايش حضرت رضا عليه السلام بود.
آقاي مصطفوي در اين باره مي گويد:
حال آقا جان موقع وداع و خداحافظي عجيب بود، چنان با حضرت سخن مي گفت که گويا حضرت را در برابر خود مشاهده مي کند و حضوري با او گفت و گو ميکند و مثل يک عبد ذليل در مقابل مولا عجز و لابه مي نمايد. پس از مدتي که روبه روي حضرت مي ايستاد اشک ريزان به سمت رواق دارالسياده مي رفت، صورت را به روي عتبه مي گذاشت و مدتي با حضرت در اين جا درد دل مي کرد، آن گاه به سمت درب صحن مي رفت و لحظاتي در آن جا توقف مي کرد.
خلاصه آن که در حدود يک ساعت بلکه بيشتر، وداع ايشان با حضرت طول مي کشيد گويا نمي توانست از آن حضرت دل بکند و از محضرش جدا گردد. در تمام اين مدت گريه و اشک فراواني از ديدگانش جاري بود و حالشان قابل وصف نبود.

من حرز بلد نيستم!

معرفت و شناخت ايشان به ساحت آن امام همام به حدي بود که توجه به غير آن حضرت را در کنار مرقدش جايز نمي دانست.
روزي در جوار مرقد مطهر حضرت رضا عليه السلام يکي از فضلا به ايشان گفت: آقا حرزي به من بياموز که همواره به همراه داشته باشم.
معظم له در حالي که اشاره به قبر مطهر حضرت مي کرد فرمود:
« من حرز بلد نيستم، هر چه مي خواهي برو از حضرت بخواه.»

سخاوت در سفر خراسان

اخلاق و سيره ايشان در سفر زيارتي مشهد نيز درخور توجه و درس آموز است که در حقيقت نشان از معرفت عميق ايشان نسبت به آن امام رئوف دارد. همسفران معظم له نقل کردند که رفتار آقا در مشهد با خانواده و دوستان از لطافت و صفاي خاصي برخوردار بود؛ به گونه اي که در نوع غذا و خريدن سوغات توسعه افزون تري قائل مي شد و هيچ گونه سخت گيري نمي کرد و مي فرمود:
« ما مهمان حضرت رضا عليه السلام هستيم اين جا براي خوردن غذا استخاره نمي کنيم »
و به دوستان نيز سفارش مي کردند که خانواده را در تنگنا قرار ندهند. روزي يکي از همراهان وي مقداري ميوه نا مرغوب خريده بود، آقا خطاب به وي فرمود:
« اين جا خراسان است، مبادا بر خانواده سخت بگيري، بگذاريد اين چند روز بر خانواده خوش بگذرد. »

کسب اجازه از حضرت رضا(ع)

حاج آقا کريمي در ضمن بيان خاطرات سفر مشهد و توجه حضرت رضا عليه السلام به معظم له مي گويد:
پس از آن که دو هفته در مشهد مانديم من به آقا جان عرض کردم اکنون وقت آن است که با حضرت وداع کنيم و به مازندران بازگرديم، آقا جان در جواب فرمود:
« بايد از امام رضا عليه السلام اجازه بگيريم بايد ديد آيا حضرت اجازه مي دهند يا نه؟ همين طوري که نمي شود از محضر آن حضرت خداحافظي کنيم. »
من به آقا عرض کردم: اجازه گرفتن لازم نيست ما خودمان آمديم زيارت کرديم و اکنون مي خواهيم بازگرديم. آقا فرمود:
« اگر شما منزل کسي به عنوان مهماني رفتي و مي خواهي آن جا را ترک کني اجازه نمي گيري؟ »
گفتم: چرا از صاحب خانه اجازه مي گيرم،
آقا فرمود:
« ما هم مهمان علي بن موسي الرضا عليه السلام هستيم، بايد از آن حضرت اجازه بگيريم اگر اجازه دادند باز مي گرديم.»
بالاخره از حرم به مسافرخانه برگشتيم و من مطمئن بودم که صبح روز بعد حرکت مي کنيم.
صبح فردا که همراه ايشان به حرم رفتيم به آقا عرض کيدم: حضرت رضا عليه السلام اجازه دادند؟ فرمود:« اجازه ندادند. »
من با توجه به معرفت و درک ضعيف خود ناراحت شدم و گفتم: آقا، من عجله دارم بايد هر چه زودتر برگردم، ولي ديگر آقا چيزي نفرمود.
پس از زيارت که براي صرف صبحانه به منزل بازگشتيم ساعت هشت صبح بود که راديو اعلام کرد هم اکنون خراسان قرنطينه است و هيچ يک از مسافرين حق خروج از مشهد را ندارند و براي زدن واکسن تا يک هفته بايد توقف کنند. بدين ترتيب معلوم شد که امام رضا عليه السلام اجازه نداده بودند.

مهرباني حضرت رضا(ع)

ائمه اطهار مظهر اسماء حسناي الهي هستند و تمام خوبي ها در وجودشان جمع است اما در بين شيعيان هر کدام به يک صفت بيشتر اشتهار دارند در ميان آن بزرگواران حضرت رضا عليه السلام به مهرباني معروف است، چرا که هيچ گاه زائرانش را دست خالي برنمي گرداند به ويژه اگر زائرش معرفت به مقام آن حضرت داشته باشد.
در زيارتش مي خوانيم: « سلام بر تو اي امام رئوف».

عنايت حضرت رضا(ع)

حجت الاسلام مصطفوي درباره عنايت هاي حضرت رضا عليه السلام به آيت الله کوهستاني چنين اظهار مي دارد:
هرگاه آقا جان به مشهد مي آمد من در خدمت ايشان بودم و مسئوليت خريد لوازم منزل به عهده من بود.
در عصر جمعه اي حاج ننه ( همسر آيت الله) به من گفت: براي شام امشب مقداري گوشت لازم داريم.
عرض کردم: الآن بعدازظهر جمعه است قصابي ها بسته اند. حاج ننه گفت: سعي کن هر طور هست گوشت تهيه کني.
براي تهيه گوشت سوار ماشين خود شدم و چند تا از خيابان هاي مهم را که احتمال مي دادم گوشت داشته باشند گشتم، ولي همه مغازه هاي قصابي بسته بود. مأيوسانه به ميدان شهدا آمده و رو به حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام کردم و گفتم: اي امام رضا عليه السلام آقا شيخ محمد گوشت مي خواهد. اين جمله را گفتم و با دست خالي به طرف منزل حرکت کردم.
نزديک منزل که رسيدم ناگهان با شگفتي ديدم قصابي نزديک منزل ما باز است و همان مقدار که گوشت لازم داشتيم در قصابي آويزان است! گوشت را خريدم و به منزل بازگشتم و جريان را براي آقا جان تعريف کردم، آقا لبخندي زد و چيزي نگفت.

ضريح شفابخش

ايشان مي فرمود:
« در ايامي که در مشهد تحصيل مي کردم درس و بحث را خوب مي خواندم و بيان من هم خيلي خوب بود. مرا چشم زدند به طوري که زبانم بند آمد، رفتم به حرم مطهر و آن قدر زبان خود را به ضريح ماليدم تا خوب شدم. »

گرد و غبار شفابخش

معظم له نه تنها توجه و عنايت آن حضرت را موجب شفاي امراض و دواي دردها مي دانست بلکه معتقد بود غبار لباس زواران آن حضرت نيز شفابخش است.

در پيشگاه حضرت ابوالفضل(ع)

علاقه و محبت فوق العاده مرحوم آيت الله کوهستاني به اسوه شجاعت و وفا، يعني حضرت عباس بن علي عليه السلام نشان از عشق و ارادت خالص ايشان به اهل بيت عصمت و طهارت دارد.
ايشان نسبت به ساحت مقدس آن بزرگوار بسيار ابراز خضوع و ادب مي کرد و از معرفت و ايثار و جانبازي او سخن به ميان مي آورد و آن حضرت را الگوي ايمان و صفات ارزشمند انسان کامل مي دانست.
در سايه همين معرفت ژرف، شيفتگي و ارادت ايشان به حضرت ابوالفضل عليه السلام قابل توصيف نبود و در مصائب آن امام شناس واقعي بسيار اشک مي ريخت از فرط علاقه غالباً به وعاظي که در محضرشان روضه مي خواندند سفارش مي نمود که روضه حضرت ابوالفضل را بخوانند و گاه که خود به منبر مي رفتند روضه آن حضرت را مي خواندند؛ به طوري که بعضي از مستمعين از روي مزاح مي گفتند که آقا جان غير از روضه حضرت ابوالفضل عليه السلام روضه ديگري بلد نيست.
ارادت و خاکساري همراه با ادب آقا جان ، تنها به شخص آن مظهر ايمان و بزرگواري نبود بلکه هر آن چه که متعلق به او و نشاني از آن عبد صالح خدا داشت نزد ايشان از جايگاه ويژه برخوردار بود.
از اين رو احترامش نسبت به علمي که نشانه عَلَم داري علم دار کربلا در عزاداري ها مورد استفاده قرار ميگيرد وصف نشدني بود.
در مراسم دسته روي وعزاداري سيد الشهدا عليه السلام آقاجان با پاي برهنه به دنبال علَم راه مي افتاد حتي در سرماي زمستان که گاه همراه با برف و باران بود کفش را از پاي درمي آورد و بدين طريق ارادت خالصانه خود را به مقام والاي آن حضرت ابراز مي نمود.

احترام به امام زاد گان

محبت و ولايت مرحوم آيت الله کوهستاني به پيشوايان معصوم عليهم السلام خلاصه نمي شد بلکه به فرزندان و نوادگان آن بزرگواران، علاقه و ارادت کامل داشت و همواره از آن ها با احترام و ادب ياد مي کرد و مردم را به زيارت آنان تشويق مي نمود.
از جمله امام زادگاني که مورد توجه فراوان معظم له بود امام زاده يحيي بن زيد بن علي بن الحسين عليهم السلام در شهر گنبد بود.
آقا جان بارها به زيارت يحي بن زيد عليه السلام موفق شده بود و در يکي از سفرها وقتي مردم متوجه شدند و آقا را شناختند به ايشان گفتند: اين جا از جهت آب در مضيقه هستيم و تصميم بر حفر چاه آب داريم و از ايشان درخواست نمودند کلنگ حفر چاه را به زمين بزند که ايشان با کمال رضايت کلنگ حفر چاه را به زمين زد و چاه حفاري شد که هنوز از آن آب چاه استفاده مي شود.

شجره نامه امام زادگان

يکي از نزديکان مي گويد:
روزي در محضرشان حضور داشتيم سخن از امام زادگان منطقه به ميان آمد يکي از حاضرين گفت: فلان نقطه در بالاي کوهي يک امام زاده جديدي را پيدا کردند. من گفتم: معلوم نيست که سندش درست و يا اصلاً امام زاده باشد، آخر امام زاده بالاي کوه چه کار مي کند؟
آقا سخن مرا نپسنديد و فرمود:
« هيچ وقت اين چنين سخن مگو، ما که نمي دانيم شايد سندش درست باشد، بايد تحقيق کرد. »
هم چنين يکي از ارادتمندانش درباره احترام ايشان به امام زادگان چنين نقل کردند: به اتفاق يکي از جوانان با ايمان که شغلش طلافروشي بود خدمت آيت الله کوهستاني رسيديم. در ضمن مسائلي که آن روز در محضرشان مطرح شد آن جوان از جانب ايشان راجع به شجرنامه امام زاده عبدالله در آمل پرسيد و گفت: آيا اين امام زاده اي که اين همه مردم به آن توجه دارند و کراماتي از ايشان نقل مي شود آيا شجرنامه اش مشخص است؟
آيت الله کوهستاني در نهايت ادب و احترام فرمودند:
« در گذشته بندگاني بودند که خدا را به شايستگي عبادت و بندگي کردند ولي گمنام زيستند و گمنام هم از دنيا رفتند، خداوند تبارک و تعالي براي اين که اين بندگانش احيا بشوند و از گمنامي به درآيند، برکاتي از قبور متبرکه آنان بروز مي دهد تا به اين وسيله توجه مردم را به آنان جلب نمايد و حرمت و عظمت آن ها بر مردم معلوم گردد. » منبع:www.salehin.com
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image