مقدمه
روز قيامت صحنههاى تكان دهنده و در عين حال آموزندهاى دارد كه مىتوان از آنها براى تنظيم زندگى معنوى و تكامل روحى در سايه آيات الهى استفاده كرد؛ روزى كه به تعبير قرآن كريم: «يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنيهِ * وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخيهِ * وَ فَصيلَتِهِ الَّتي تُوءْويهِ * وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ يُنْجيهِ»؛
«آنها را نشانشان مىدهند، [روزى است كه] انسانِ خطا كار دوست دارد فرزندانش، همسرش، برادرش و قبيلهاش را كه از او حمايت مىكرد و تمامى انسانهاى روى زمين را فدا كند تا مايه نجاتش گردند.»
و نيز روز حسرت و پشيمانى است.
عوامل اين حسرت و پشيمانى بسيار است و بررسى همه آنها مجالى وسيع مىطلبد. در اينجا تنها به ذكر دو عامل مىپردازيم كه بسيار مهم است و در شدت اهميت آن همين بس كه آياتى چند از سورههاى قرآن كريم به آن اختصاص يافته: يكى از اين دو عامل دوست شدن با دوستان ناباب و گمراه كننده است كه انسان را از راه حق منحرف مىسازند و ديگرى نداشتن دوستان خوب است كه در سايه آنها، انسان خطا كار مىتواند از آتش قهر و عذاب الهى نجات يابد.
ضرورت دوستيابى
انسان ذاتا موجودى اجتماعى است و نمىتواند به تنهايى و به دور از اجتماعات انسانى زندگى كند. افراد بسيار كمى هستند كه از اين قاعده مستثنى بوده، به دور از محيطهاى اجتماعى زندگى مىكنند؛ البته آنان نيز از تأثير اين محيطها بىبهره نيستند. افراد انسانى ناگزير از تعامل و داد و ستد روحى و فرهنگى با يكديگرند كه در ضمن آن زمينههاى آشنايى، دوستى و همنشينى آنان فراهم مىآيد و نيازهاى فطرى و عاطفى آنان تأمين مىشود. بنابراين، در زندگى بشرى، چارهاى از دوستى و همنشينى افراد انسانى با يكديگر نيست. تك تك انسانها با طبايع و عواطف گوناگونى كه دارند، نقاط مشترك يكديگر را مىيابند و با هم دوست و همنشين مىگردند. از رهگذر اين دوستيها، نتايج متعددى به بار مىنشيند و عواقب بد يا خوب و فوايد گوناگونى نصيب انسان مىگردد.
در اين ميان، آيات قرآن كريم و بيانات حضرات معصومين عليهمالسلام نقش بسيار مهمى در جهت دادن به اين دوستيها و پرهيز از عواقب ناگوار دنيوى و اخروى آنها بر عهده دارند. عواقب وخيمى كه از دوستان بد در دنيا گريبانگير انسان مىشود و همچنين فوايدى كه از دوستان خوب نصيب انسان مىگردد، در زندگى روزمره، كم و بيش مشهود است؛ اما آثار اخروى اين عواقب و فوايد را فقط مىتوان در لا به لاى آيات قرآن كريم و بيانات حضرات معصومين عليهمالسلام جستجو كرد. در اينجا به ذكر چهار نمونه از آيات مىپردازيم كه نشانگر چهار نكته مهم در آخرت است:
حسرت به خاطر برگزيدن دوست بد
«وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً * يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جائَني وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»؛
«و [به ياد بياور] روزى را كه [انسان] ظالم، دو دست خويش را [از شدت پشيمانى] با دندان گزيده، مىگويد: اى كاش با رسول خدا صلىاللهعليهوآله راهى برگزيده بودم! اى واى بر من! كاش فلانى را به عنوان دوست خود انتخاب نكرده بودم! او مرا از ياد حق گمراه ساخت، بعد از آنكه [آگاهى] به سراغ من آمده بود و شيطان هميشه باعث سر افكندگى انسان است.»
شأن نزول
الف. اين آيات درباره عقبة بن أبى معيط و أبىّ بن خلف كه از دوستان قديمى همديگر بودند، نازل شده است. يكى از عادات عقبه اين بود كه هرگاه از مسافرت باز مىگشت، غذايى فراهم مىساخت و بزرگان قومش را دعوت مىكرد و با پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نيز زياد مجالست مىنمود. روزى از مسافرت باز گشت، غذايى فراهم نمود و ميهمانى بزرگى ترتيب داد. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نيز به ميهمانى دعوت شد. هنگامى كه موقع خوردن غذا فرا رسيد، پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله از اين فرصت براى هدايت عقبه استفاده كرد. او كه از عادات اعراب در زشتى نخوردن غذا توسط ميهمان با خبر بود، به عقبه فرمود: تا شهادت به وحدانيت خداوند متعال و رسالت من ندهى، از غذاى تو نمىخورم. عقبه گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لا اِ لهَ اِلَّا اللّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّهِ.» خبر شهادتين عقبه به گوش ابىّ بن خلف كه در آن مجلس حضور نداشت، رسيد.
نزد او آمد و گفت: آيا تو نيز شيفته محمد صلىاللهعليهوآله شدهاى؟ عقبه گفت: نه، به خدا سوگند! مردى بر سر سفره من حاضر شده بود و حاضر نبود از غذاى من بخورد، مگر آنكه شهادتين را بر زبان جارى كنم. من شرم كردم كه او غذا نخورده از منزل من برود. به همين سبب، شهادتين را گفتم. او نيز غذا خورد.
أبىّ بن خلف گفت: من هرگز از تو راضى نمىشوم، مگر اينكه نزد او بر ـ ـ وى و [نعوذ بالله] بر صورت او آب دهان بيفكنى. عقبه نيز چنين كرد و مرتد گرديد. او علاوه بر اين كار زشت خود، زهدان چهار پايى را گرفت و بر كتف آن حضرت افكند.
ضحاك مىگويد: «هنگامى كه عقبه به صورت پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله آب دهان انداخت، آب دهان او [به اعجاز الهى] بر چهره خودش برگشت و گونههايش را سوزانيد؛ به گونهاى كه جاى سوختگى گونههايش تا هنگام مرگ بر صورت او بود.»
ب. برخى گفتهاند: اين آيات در حق هر كافر يا ظالمى كه در كفر و ظلم از ديگرى پيروى كرده و متابعت امر الهى را ترك نموده، نازل شده است.
ناگفته پيداست كه شأن نزول، هيچ گونه خصوصيتى ندارد و نمىتوان آيات مذكور را تنها بر خصوص شأن نزول حمل كرد. معناى آيه عام بوده، شامل تمامى انسانهايى است كه به وسيله دوستان بد از راه حق منحرف شدهاند. همه آنان در روز قيامت حسرت مىخورند و از اينكه از راه حق تبعيت نكرده و به خاطر به دست آوردن رضايت دوستان، رضايت الهى را زير پا نهادهاند، پشيمان مىشوند و دست خويش را از شدت پشيمانى با دندان مىگزند و مىگويند: «اى كاش با فلان كس دوست نشده بودم!»
عاقبت دوستان مؤمن و دوستان بد
قرآن كريم، احوال دوستان بد و خوب را در روز قيامت چنين توصيف مىكند:
«الْأَخِلاّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقينَ»؛ «دوستان در اين روز دشمن همديگرند، مگر پرهيزگاران.»
اين آيه نشان مىدهد كه دوستان بد، هر قدر هم كه در دنيا دوستىشان عميق باشد، در روز قيامت دشمنان يكديگر مىشوند و دوستان خوب هر قدر هم كه در دوستىشان ضعيف باشند، در روز قيامت هم دوستان همديگر مىباشند.
اما علّت دشمنيها در اين است كه دوستان بد پس از ديدن صحنههاى وحشتناك روز قيامت و رؤيت جهنم و بهشت، ازاعمال بد خويش به سختى پشيمان مىشوند و چون راه بازگشتى هم در كار نيست، بر طبق عادت هميشگى تمام خطاكاران، تقصير گمراهى خويشتن را بر گردن دوستان خود مىاندازند و آنان را مقصر قلمداد مىكنند و بدين گونه، دوستيها به دشمنى تبديل مىشود.
سرزنش دوستان بد، توسط دوستان مؤمن
قرآن كريم حكايتى عبرتآموز از اهل بهشت نقل مىكند، بدين ترتيب: در حالى كه بهشتيان غرق در نعمتهاى بهشتى هستند، يكى از آنان به ياد يكى از دوستان بد خويش مىافتد و احوال او را از دوستان بهشتى خود مىپرسد و ناگهان او را در قعر جهنم مىبيند و شروع به سرزنش او مىكند:
«فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لي قَرينٌ * يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقينَ * أَ إِذا مِتْنا وَ كُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَدينُونَ * قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ فَاطَّلَعَ فَرَآهُ في سَواءِ الْجَحيمِ * قالَ تَاللّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدينِ * وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرينَ»؛
«بعضى [از بهشتيان] رو به بعضى ديگر كرده، مىپرسند. يكى از آنها مىگويد: من همنشينى داشتم كه هميشه مىگفت: آيا به راستى تو از تصديق كنندگان هستى [و اين سخن را باور كردهاى] كه وقتى ما مرديم و به خاك و استخوان تبديل شديم، [زنده شده و] جزا داده مىشويم! سپس مىپرسد: آيا [از او] اطلاعى داريد؟ ناگهان از احوال او آگاه مىشود و او را در وسط جهنم مىبيند. مىگويد: به خدا سوگند! نزديك بود مرا به هلاكت بكشانى و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نيز از احضار شدگان [در دوزخ[ بودم.»
حسرت كفار از نداشتن دوست خوب
خداوند متعال سخن بعضى از جهنميان را چنين نقل مىفرمايد:
«فَما لَنا مِنْ شافِعينَ * وَ لا صَديقٍ حَميمٍ»؛ «ما هيچ شفاعت كننده و دوست مهربانى نداريم.»
اين آيات را با بيان روايتى كه جابر بن عبد الله انصارى از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نقل كرده، توضيح مىدهيم:
آن حضرت فرمود: «إِنَّ الرَّجُلَ يَقُولُ فِي الْجَنَّةِ مَا فَعَلَ صَدِيقِي فُلَانٌ وَ صَدِيقُهُ فِي الْجَحِيمِ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَخْرِجُوا لَهُ صَدِيقَهُ إِلَى الْجَنَّةِ فَيَقُولُ مَنْ بَقِيَ فِي النَّارِ فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ؛ مردى [از بهشتيان] در بهشت مىگويد: فلان دوستم چه مىكند؟ در حالى كه دوستش در جهنم است. خداوند متعال [به فرشتگان] مىفرمايد: دوست او را به نزدش در بهشت ببريد. بقيه جهنميان مىگويند: ما هيچ شفاعت كننده و دوست مهربانى نداريم.»
و امام صادق عليهالسلام در اهميت دوست خوب به اين آيات استناد جسته، مىفرمايد:
«جايگاه دوست خوب، بسيار بالاست؛ به گونهاى كه جهنميان به او پناه برده، او را قبل از خويشاوند مهربان [خويش] مىخوانند. خداوند متعال به نقل از آنان چنين مىفرمايد: ما هيچ شفاعت كننده و دوست مهربانى نداريم.»
يكى از ثمرات اخروى دوست خوب، همين است كه در آيات و روايات ذكر شده، به آن اشاره شد؛ بدين معنا كه انسان خطا كار جهنمى به احترام دوست خوبى كه در دنيا داشته است، ممكن است مورد آمرزش قرار گيرد و خلاصى يابد و به دوست بهشتىاش بپيوندد.
اهميت انتخاب دوست خوب
پس از بيان عواقب و خيم انتخاب دوست بد و فوايد انتخاب دوست خوب، با توجه به اهميتى كه اين مسئله در روايات حضرات معصومين عليهمالسلام دارد، اين بحث را در روايات پى مىگيريم.
در روايتى از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله به نقل از امام صادق عليهالسلام چنين مىخوانيم: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِل؛ «انسان بر دين دوست خويش است. پس هر كدام از شما بايد بنگرد كه با چه كسى دوستى مىكند.»
اين روايت و رواياتى از اين دست، نشانگر تأثير دوست در شكلگيرى ايمان دينى و اعتقاد مذهبى افراد انسانى است. در بعضى از روايات، دوست به عنوان ملاك بدى و خوبى، ديندارى و بى دينى معرفى شده است. به عنوان نمونه، دو روايت را نقل مىكنيم:
1. امير المؤمنين عليهالسلام فرمود: «... فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ فَإِنْ كَانُوا أَهْلَ دِينِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ إِنْ كَانُوا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَا حَظَّ لَهُ مِن دِينِ اللَّهِ؛... پس هر گاه امر كسى بر شما مشتبه شد و دين او را نشناختيد، به همنشينان او نگاه كنيد. اگر آنان اهل دين خدا بودند، او نيز بر دين خداست و اگر بر غير دين الهى بودند، او نيز بهرهاى از دين خدا نبرده است.»
2. حضرت سليمان عليهالسلام فرمود: «در باره كسى قضاوت نكنيد تا به دوستان او بنگريد؛ زيرا انسان به وسيله دوستان و يارانش شناخته شده، به هم صحبتها و رفقايش منسوب مىشود.»
و در روايتى از حضرت امام صادق عليهالسلام ، دوست دشمن به عنوان دشمن قلمداد شده است:
«صَدِيقُ عَدُوِّ عَلِيٍّ عليهالسلام عَدُوُّ عَلِيٍّ عليهالسلام ؛ دوستِ دشمن حضرت على عليهالسلام ، دشمن آن حضرت است.»
و بر طبق روايتى از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله ، تنها ماندن بهتر از گزينش دوست بد است:
«اَلْوَحْدَةُ خَيْرٌ مِنْ قَرِينِ السَّوْءِ؛ تنهايى بهتر از دوست بد است.»
معيار گزينش دوست
با توجه به اهميت ويژهاى كه احتراز از دوست بد بر اساس ديدگاه حضرات معصومين عليهمالسلام دارد، اين مفهوم در روايات متعددى بيان شده كه به نقل و بررسى بعضى از آنها مىپردازيم:
حضرت امام صادق عليهالسلام در باره مفهوم دوست خوب و بد چنين مىفرمايد:
«اُنْظُرْ إِلَى كُلِّ مَنْ لَا يُفِيدُكَ مَنْفَعَةً فِي دِينِكَ فَلَا تَعْتَدَّنَّ بِهِ وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِي صُحْبَتِهِ فَإِنَّ كُلَّ مَا سِوَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مُضْمَحِلٌّ وَخِيمٌ عَاقِبَتُهُ؛ هر كس كه منفعت دينى به تو نرساند، بشناس! به او توجهى مكن و رغبتى به همراهى با او نداشته باش؛ زيرا آنچه غير از خداوند تبارك و تعالى است، نابود شدنى و عاقبت آن ناگوار است.»
بر اساس اين روايت، ملاك دوستى و گزينش دوست، رسيدن به منافع دينى و اخروى است. هر كس اين منفعت را نصيب انسان كند، «دوست خوب» است و مىتوان او را به دوستى برگزيد و هر كس چنين منفعتى را به انسان نرساند، «دوست بد» است و از همنشينى با او بايد پرهيز كرد.
در بعضى از روايات، پارهاى از ويژگيهاى دوستان بد به همراه علت احتراز از آنان ذكر شده است. مهمترين اين مصاديق عبارت است از: انسانهاى شرور، احمق، بخيل، ترسو، دروغگو، كافر، فاجر، فاسق و قاطع رحم. رواياتى از اين دست را ذكر مىكنيم:
1. امام محمد باقر عليهالسلام فرمود: «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُوَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِيلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْكَذَّابَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ وَ أَمَّا الْبَخِيلُ فَإِنَّهُ يَأْخُذُ مِنْكَ وَ لَا يُعْطِيكَ وَ أَمَّا الْجَبَانُ فَإِنَّهُ يَهْرُبُ عَنْكَ وَ عَنْ وَالِدَيْهِ وَ أَمَّا الْكَذَّابُ فَإِنَّهُ يَصْدُقُ وَ لَا يُصَدَّقُ؛ با چهار شخص همنشين نشو و برادرى نورز: احمق، بخيل، ترسو، دروغگو. اما احمق؛ چون او مىخواهد به تو نفع برساند، ولى ضرر مىزند. اما بخيل؛ چون از تو مىستاند، اما به تو نمىبخشد. اما ترسو؛ چون از تو و پدر و مادر خويش مىگريزد. اما دروغگو؛ چون راست مىگويد، ولى تصديق نمىشود.»
2. امير المؤمنين عليهالسلام فرمود: «...إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله كَانَ يَقُولُ مَنْ كَانَ يُوءْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ فَلَا يُوَاخِيَنَّ كَافِراً وَ لَا يُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَى كَافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً كَانَ كَافِراً فَاجِراً؛... پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله همواره مىفرمود: هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، با هيچ كافرى برادرى نكند و با هيچ بدكارى رفت و آمد نداشته باشد، و هر كس با كافرى برادرى نمايد و يا با بدكارى رفت و آمد داشته باشد، كافر بدكار خواهد بود.»
3. از ابن عباس نقل شده است كه گفته شد: «يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ الْجُلَسَاءِ خَيْرٌ قَالَ مَنْ ذَكَّرَكُمْ بِاللَّهِ رُوءْيَتُهُ وَ زَادَكُمْ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ ذَكَّرَكُمْ بِالآْخِرَةِ عَمَلُه؛ اى پيامبر خدا! كدام يك از همنشيان بهترند؟ فرمود: كسى كه ديدن او شما را به ياد خدا بيندازد، سخن گفتن او بر دانش شما بيفزايد و عمل او شما را به ياد آخرت بيندازد.»
4. امام صادق عليهالسلام نيز ملاكى دقيق ارائه مىدهد؛ آنجا كه به يكى از يارانش مىفرمايد:
«مَنْ غَضِبَ عَلَيْكَ مِنْ إِخْوَانِكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمْ يَقُلْ فِيكَ شَرّاً فَاتَّخِذْهُ لِنَفْسِكَ صَدِيقاً؛ هر كدام از برادرانت كه سه بار بر تو خشم گرفت، ولى در باره تو سخن بدى نگفت، او را به عنوان دوست برگزين!»
رعايت دو نكته در دوستى
در انتهاى اين بحث، با استمداد از دو روايت، دو ادب از آداب دوستى را ذكر مىكنيم:
1. رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «إِذَا أَحَبَّ أَحَدُكُمْ صَاحِبَهُ أَوْ أَخَاهُ فَلْيُعْلِمْهُ؛ هنگامى كه يكى از شما، همنشين يا برادرش را دوست داشت، او را آگاه سازد!»
2. امام صادق عليهالسلام فرمود: «لَا تُطْلِعْ صَدِيقَكَ مِنْ سِرِّكَ إِلَّا عَلَى مَا لَوِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ عَدُوُّكَ لَمْ يَضُرَّكَ فَإِنَّ الصَّدِيقَ قَدْ يَكُونُ عَدُوَّكَ يَوْماً مَا؛ دوستت را بر سرّت تنها به مقدارى آگاه ساز كه اگر دشمنت بر آن آگاهى يابد، تو را ضررى نرساند؛ زيرا دوست گاهى به دشمن تبديل مىگردد.»
منبع: ماهنامه مبلغان/س