جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
يار خورشيد
-(7 Body) 
يار خورشيد
Visitor 480
Category: دنياي فن آوري

زندگي نامه

شهيد مدني در سال 1293، در دهخوارقان (آذرشهر) ديده به جهان گشود. پدرش بزّاز بود. مادرش را در چهار سالگي و پدرش را در شانزده سالگي از دست داد. او مدتي به شغل پدر ادامه داد و در کنار آن، به تحصيل علوم ديني مشغول گرديد. شهيد مدني سپس به قم رفت و از درس آيت اللّه محمد تقي خوانساري و آيت اللّه حجت کوه کمره‏اي در فقه و اصول و از امام خميني رحمه‏الله در فلسفه، عرفان و اخلاق بهره‏ها برد. پس از تحصيل به تدريس علوم ديني پرداخت و در اندک زماني ،جزو اساتيد معروف حوزه علميه نجف گرديد و از آيت اللّه حکيم، آيت اللّه‏ کوه کمره‏اي و آيت اللّه‏ خوانساري اجازه اجتهاد گرفت.

آغاز مبارزات

شهيد مدني از همان دوران تحصيل، مبارزات سياسي ـ اجتماعي خود را در قم آغاز کرد. در زمان رضاخان، بهاييان در مناطق گوناگون کشور فعاليت مي‏کردند. شهيد مدني پس از آگاهي از اوضاع آشفته و بحراني زادگاه خود، (آذر شهر) و احساس خطر براي مسلمانان، بي‏درنگ به آنجا بازگشت و به مبارزه با بهايي‏گري پرداخت. وي با سخنراني‏هاي روشنگرانه مردم را عليه طرفداران و تبليغ‏کنندگان بهاييت بسيج کرد تا سرانجام شهر مذهبي آذر شهر، از لوث وجود اين فرقه استعماري پاک گرديد. شهرباني منطقه، شهيد مدني را به بهانه تحريک مردم بر ضد بهاييان به همدان تبعيد کرد. او پس از مدتي به آذر شهر بازگشت، ولي باز هم به دليل مخالفت با کارخانه‏داران شراب‏سازي اين شهر به نجف تبعيد گرديد.

هم‏گامي با آيت اللّه کاشاني و نواب صفوي

مرحوم آيت اللّه مدني از دوران جواني وارد مبارزات سياسي ـ اجتماعي شد. او در زمان آيت اللّه‏ کاشاني با ايشان ارتباط داشت. اين ارتباط به اندازه‏اي بود که وقتي شهيد مدني مي‏خواست به تبريز مسافرت کند، مرحوم کاشاني در تلگرافي به آيت اللّه‏ سيد مهدي انگجي، دستور داد هنگام ورود ايشان به تبريز، وي را گرامي بدارد. همچنين آيت اللّه‏ مدني، با فروش کتاب‏هايش، برخي از هزينه‏هاي مبارزه مسلحانه شهيد نواب صفوي را مي‏پرداخت.

مبارزات در نجف

شهيد مدني در حوزه علميه نجف، افزون بر فعاليت‏هاي علمي، به فعاليت‏هاي سياسي مي‏پرداخت و همواره در مبارزه بر ضد طاغوت، پيشتاز بود. وي در دوران زمام‏داري جمال عبدالناصر، در رأس هيئتي از علما و فضلاي نجف، براي افشاي رفتار ناپسند رژيم طاغوتي ايران، به مصر سفر کرد. همچنين شهيد مدني با عقايد مارکسيستي که در عراق تبليغ مي‏شد، با پوشيدن کفن، به مبارزه پرداخت.
در سال 1342 که مبارزات مردم به رهبري امام خميني رحمه‏الله بر ضد طاغوت آغاز گرديد، او نخستين کسي بود که به نداي امام لبيک گفت و در سخنراني‏ها، جنايات رژيم پهلوي را افشا کرد.

شهيد مدني در کنار امام خميني رحمه‏الله

شهيد مدني همواره در عراق جريان مبارزات امام خميني رحمه‏الله رابه گوش همگان مي‏رساند. از آن شهيد بزرگوار چنين نقل شده است: «من، علما را در مسجد هندي جمع کردم. مرحوم آيت اللّه‏ شاهرودي، آيت اللّه‏ خويي و ديگران آمدند. صحبت کردم که به داد اسلام برسيد و از آقايان علما کمک خواستم».
همچنين مي‏گويد: «شنيدم که امام را گرفته‏اند. با يک عده از طلاب براي ديدن مرحوم آيت اللّه‏ حکيم رفتم. ايشان در نجف نبودند. در کربلا به خدمت ايشان رفتم، دستشان را بوسيدم و گفتم، آقا! امروز خميني، مظهر اسلام است. گفتند: باشد هر چه بگويي، مي‏کنم. گفتم: اقدام کنيد. ايشان بلافاصله تلگراف به شاه فرستادند.» از زمان تبعيد امام به نجف، آيت اللّه‏ مدني همواره يار و ياور امام بود.

بازگشت به همدان

شهيد مدني در ميان استقبال پرشور مردم همدان، وارد اين شهر گرديد. ايشان از بدو ورود، هدايت مبارزات مردمي را بر عهده گرفت و توانست با اقشار گوناگون مردم ارتباط برقرار کند. نقش شهيد مدني در هدايت مبارزات مردم به حدي بود که در جريان 22 بهمن 1357، لشکر 81 زرهي کرمانشاه که مي‏خواست براي سرکوب مردم تهران به اين شهر برود در همدان زمين‏گير شد.
ايشان با کمک مردم و با دست خالي و کفن پوشيده، جلو تانک‏ها صف کشيدند. خود شهيد مدني جلو همه مردم بود. آنها موفق شدند با دادن تعداد کمي شهيد و مجروح، تانک‏ها را از حرکت به سمت تهران باز دارند.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي

با پيروزي انقلاب اسلامي، شهيد مدني، فصل ديگري از مبارزات خود را براي پاسداري از انقلاب شکوهمند اسلامي آغاز کرد. ايشان در صف مبارزه با مزدوران استکبار و عناصر سر سپرده آنان قرار گرفت و همچون سربازي فداکار، به جان فشاني پرداخت. شهيد مدني در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي، از سوي مردم همدان انتخاب شد. سپس از سوي امام خميني رحمه‏الله با اختيار تام، به امامت جمعه همدان منصوب گرديد تا در آرام‏سازي اوضاع آشفته اين شهر در کنار مردم همدان باشد.

حضور در تبريز

پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تبريز در آتش تفرقه و اختلاف که به دست دشمنان انقلاب ايجاد شده بود، مي‏سوخت. ياران امام در تقاضايي، از ايشان خواستند شهيد مدني را براي جلوگيري از تفرقه بيشتر به اين شهر بفرستند و امام پذيرفت.
شهيد مدني در سر و سامان دادن به اوضاع شهر تبريز نقش مخلصانه‏اي داشت. ايشان سپس به همدان بازگشت، ولي در اين زمان، نخستين شهيد محراب، آيت اللّه‏ قاضي طباطبايي به شهادت رسيد و امام خميني رحمه‏الله براي آرام‏سازي اوضاع تبريز، شهيد مدني را به امامت جمعه اين شهر منصوب کرد.

شهيد مدني و فتنه حزب خلق مسلمان

شهيد مدني پس از منصوب شدن به امامت جمعه شهر تبريز، با معضل بزرگ حزب خلق مسلمان مواجه گرديد که با روش‏هاي گوناگون با انقلاب مبارزه مي‏کرد. البته به دليل آگاهي مردم آذربايجان و مقبوليت شخصيت شهيد مدني، اين توطئه به شکست انجاميد. سخت‏ترين دوران زندگي شهيد مدني، روزهاي آشوب حزب خلق مسلمان بود؛ به طوري که ايشان بارها از سوي اين حزب تهديد شد. آنها حتي جايگاه نماز جمعه را آتش زدند و جلوي برگزاري نماز جمعه را گرفتند. شهيد مدني نيز کفن پوشيد و با جمعيتي که پيشاپيش آنان حرکت مي‏کرد، فرياد سر داد: «تا من زنده‏ام و در اين شهر نماينده امام هستم، نماز جمعه را برگزار مي‏کنم». اين چنين بود که توطئه حزب خلق و آمريکا در اين شهر خنثي گرديد.

شهيد مدني در جبهه

شهيد مدني در تقويت روحيه رزمندگان اسلام، نقش مهمي ايفا مي‏کرد. وي با شرکت در جبهه‏هاي نبرد و حضور در کنار سپاهيان اسلام و شرکت در مجالس دعا و نيايش آنان، مشوّق رزمندگان اسلام به نبرد بود. ايشان به عنوان نماينده امام، بر دست برادر ارتش‏اي که هواپيماي متجاوز دشمن را بر فضاي تبريز منهدم ساخته بود، بوسه زد و اين چنين کمال فروتني خود را نشان داد. زماني که برخي از رزمندگان مي‏خواستند به جبهه بروند، ايشان افسوس مي‏خورد که چرا نمي‏تواند همانند آنان به جبهه رفته و با بعثيان بجنگد.

ويژگي‏هاي اخلاقي

شهيد مدني وقتي از قيامت سخن مي‏گفت، چنان مي‏گريست که گويا قيامت را مي‏بيند. ايشان در خلوت شب با خداي خويش چنين راز و نياز مي‏کرد: «خدايا! من آمده‏ام. خدايا! اگر تو به من «نه» بگويي، اگر تو مرا ترک کني، کيست که مرا دريابد. غير از تو مگر کسي را خواهيم داشت». او در زهد و تقوا زبانزد خاص و عام بود. شهيد مدني به طهارت نفس و تقوا اهميت خاصي مي‏داد و پيروزي بر دشمنان را در گرو خودسازي مي‏دانست.
او با طلاب و جوانان، همچون پدري دل‏سوز رفتار مي‏کرد و با اينکه درجه اجتهاد داشت، ولي هرگز آن را مطرح نکرد؛ البته حضرت امام رحمه‏الله او را «سيد العلماء الاعلام» مي‏دانست. او در برابر امام همچون مريدي خالص بود.

سيره عملي

آيت اللّه‏ شهيد مدني، انسان وارسته‏اي بود که هيچ گاه ساده زيستي را فراموش نکرد. زندگي بدون تکلّف و تشريفات، از ويژگي‏هاي بارز ايشان به شمار مي‏آمد. شهيد مدني همچون فقيرترين مردم زندگي خود را مي‏گذراند. اين در حالي بود که امانت‏دار اموال مردم بود و از شهرهاي بزرگ ايران، وجوهات شرعي مي‏پذيرفت، ولي هيچ گاه از اين وجوهات براي خود استفاده نکرد. زماني که علت آن را پرسيدند، گفت: «خدا را شاهد مي‏گيرم که تا کنون استفاده نکرده‏ام و استفاده نخواهم کرد». ايشان صرفه جويي را اساس کار خود ساخته بود و به مردم توجه خاصي داشت. هنگامي که مردم در مورد نفت دچار محدوديت بودند، از آن استفاده نمي‏کرد و با پوشيدن پوستين خود را گرم مي‏کرد و زماني که مي‏ديد مردم توان خريد گوشت ندارند، هرگز گوشت نمي‏خورد.

شهادت

روز بيستم شهريور 1360، ساعت يک و نيم بعد از ظهر، نماز جمعه به پايان رسيد و شهيد مدني به نماز دو رکعتي مستحبي مشغول شد. در اين هنگام، مهاجمي دست شهيد مدني را کشيد و نماز او را قطع کرد تا اطرافيان به طرف شخص مهاجم هجوم بردند، او ضامن نارنجک را که در زير لباسش پنهان کرده بود کشيد و بدين ترتيب، انساني وارسته و نمونه به لقاي الهي شتافت. پس از آن، استان آذربايجان به سوگ نشست.
در 21 شهريور، پيکر پاک آن مرحوم از سوي مردم تبريز و سپس قم تشييع گرديد و کنار حرم حضرت معصومه عليهاالسلام به خاک سپرده شد.

گزيده‏اي از گوهرهاي ناب او

دينم به من مي‏گويد بايد امروز خودت را فراموش کني و خود را زير پاي اين مرد يعني امام خميني رحمه‏الله بگذاري تا يک قدم بالا بيايد و به دنبال ايشان حرکت کني.
حکومت اللّه‏ تبارک و تعالي در نفس انسان عبارت است از اينکه هوا و هوس کنار گذاشته شود و تسلط از براي عقل انسان باشد و حرکات انسان به راهنمايي عقل باشد.
وقتي ما مي‏توانيم از اين پيروزي استفاده صحيح بکنيم که اول نفس خودمان را اصلاح کرده باشيم. به تعبير ديگر، اگر نفسمان اصلاح نشده باشد، پيروزي به هر حدي برسد، چاره دردهاي ما را نخواهد کرد.
مادام که بت نفس در وجود انسان حاکم است، يعني آن حکم مي‏کند و انسان بدان عمل مي‏کند، رسيدن به خداوند تبارک و تعالي محال است؛ به خاطر اينکه اين ظلمات براي انسان حجاب شده است.
اگر دل انسان با نور و تقوا نوراني شود، عوض خودبيني و عوض به خود باليدن، اصلاً خودش را غير قابل مي‏بيند و از اصل وجودش خجالت مي‏کشد و اشک خجالت مي‏ريزد.
وقتي انسان با کمک اللّه‏ تبارک و تعالي، نفس اماره را از بين مي‏برد، در نتيجه در اين شخص يک حالاتي پيدا مي‏شود؛ زيرا نفس اماره جلو ديد انسان را مي‏گيرد و ديد انسان را تاريک مي‏کند.
منبع: ماهنامه گلبرگ
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image