جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
دومين شهيد محراب
-(1 Body) 
دومين شهيد محراب
Visitor 336
Category: دنياي فن آوري

ولادت

در يکي از روزهاي سال 1292 ش، در خانه باصفاي آقاميرعلي، از سادات محترم آذرشهر، کودکي پا به عرصه وجود گذاشت که بعدها بر اثر کوشش در راه تحصيل و تهذيب، از چهره‏هاي برجسته جامعه اسلامي شد. عشق و ارادت پدرش به امير مؤمنان علي عليه‏السلام او را بر آن داشت تا براي نام‏گذاري فرزندش يکي از القاب آن حضرت يعني «اسداللّه» را برگزيند. اسداللّه در چهارسالگي مادر خود را از دست داد و از آن به بعد تحت نظارت پدر دلسوز و بانوي پرهيزگاري که به همسري پدر او درآمده بود، روزهاي حساس دوره کودکي را سپري کرد و با تربيتي اسلامي پا به دنياي نوجواني گذاشت.

در مکتب حوزه

سيد اسداللّه مدني در اوايل جواني به سلک طالبان علم و کمال راه يافت و دروس ابتدايي را در حوزه علميه يزد فرا گرفت. هرچند در روزهاي نخستين تحصيل، پدر خود را از دست داد اما هم‏چنان با مشکلات ساخت و راه حوزه علميه قم را پيش گرفت و مدت‏ها هم‏نشين رنج غربت بود. قلب لب‏ريز از عشق و شعف به معارف اسلامي او را واداشت که سال‏ها در جوار بارگاه فاطمه معصومه عليهاالسلام ماندگار شود و از محضر بزرگان بهره‏مند گردد. وي مدتي را که در اين شهر بود در پاي درس آيت اللّه حجت کوه‏کمري و آيت اللّه سيدمحمدتقي خوانساري و چهارسال در محضر امام خميني حضور يافت و از دروس فلسفه، عرفان و اخلاق ايشان بهره فراوان برد و موجب شد امام را در مقام عمل بالاتر و برتر از مرز علم بيابد و عشقش نسبت به ايشان فزوني يابد.

در مقام اجتهاد

آيت اللّه مدني در سال 1363 ق به زيارت خانه خدا مشرف شد و پس از اتمام مراسم حجّ، بي‏درنگ به سوي نجف اشرف روانه گشت و از همان اوان ورودش به حوزه علميه، درس و بحث علمي را آغاز نمود. وي ساليان درازي در حوزه پررونق نجف ماندگار شد و همان‏گونه که در مقابل بارگاه قدسي امام علي عليه‏السلام زانوي ادب بر زمين نهاد و روز و شب به پالايش روح و تهذيب نفس همّت گماشت، در فضاي حوزه علميه نيز تلاشگري کم‏نظير بود. او که از دانش و معارف بزرگاني چون آيت‏اللّه حکيم، آيت‏اللّه سيد ابوالحسن اصفهاني و آيت‏اللّه سيد عبدالهادي شيرازي بهره مي‏برد و مدارج علمي را به سرعت پشت سر مي‏نهاد، روزبه‏روز بر درخشش شخصيت علمي و معنوي‏اش افزوده مي‏شد و سرانجام به مقام اجتهاد نائل شد.

بر کرسي تدريس

آيت‏اللّه مدني چندين سال در حوزه علميه نجف به تدريس اشتغال داشت و درس ايشان از جمله درس‏هاي زنده و پر شور بود. عاشقان علم و دين در اطراف شمع وجود آيت‏اللّه مدني گرد مي‏آمدند و از بحث‏هاي شيوا و دل‏نشين وي استفاده مي‏کردند. آيت‏اللّه راستي کاشاني که در آن دوران در محضر ايشان بود مي‏گويد: «از درس ايشان محصلين زيادي استفاده مي‏نمودند... و شاگردانشان با يک عشق و علاقه خاصّي در درس ايشان شرکت مي‏جستند».

بر قله رفيع عرفان

گفتار، کردار، سکنات و در يک کلمه زندگي شهيد مدني با ياد خدا درآميخته بود. او اگرچه در ميان مردم و همانند آنان زندگي مي‏کرد، هرگز ذهن و زبانش از ذکر خدا غافل نبود و تعلّقات دنيا او را از ياد محبوب باز نمي‏داشت. تقوا تنها لقلقه زبانش نبود، بلکه الگوي عملي سير و سلوک و زيربناي محکم زندگي او محسوب مي‏شد و همواره مي‏گفت: «تقواست که آزادي و روشن‏بيني مي‏آورد و حق را الهام مي‏بخشد».

ساده‏زيستي و مراقبت بيت‏المال

آيت‏اللّه مدني زهد و پارسايي را آگاهانه اختيار نموده، از زندگي مرفّه گريزان بود. هيچ‏گاه زرق و برق دنيا چشم‏هايش را خيره نمي‏کرد و تا آخرعمر دست از قناعت و بخشش به ديگران باز نداشت. به فقرا و مستمندان بسيار مي‏بخشيد و خود هم‏چون فقيرترين مردم زندگي خود را مي‏گذرانيد و اين در حالي بود که امانت‏دار اموال مردم بود و از شهرهاي بزرگ ايران وجوهات شرعي زيادي براي او فرستاده مي‏شد، امّا هيچ‏گاه از وجوهات براي مخارج شخصي خود استفاده نمي‏کرد.

عشق به جوانان

آيت اللّه مدني به جوانان عشق مي‏ورزيد و توجّه خاصّي به آنان داشت. در ايّام تبعيد، به هر شهري که منتقل مي‏شد وقت معيني از روز را به جوانان اختصاص مي‏داد و ساعت‏ها سئوالات گوناگون آنها را پاسخ مي‏گفت و به تعطيل شدن و حتي کم رونق شدن اين جلسات رضايت نمي‏داد. او در پاسخ به سؤال يکي از نزديکانش که از وي پرسيده بود: «حاج آقا، چرا اين قدر وقت خود را به اين بچه‏ها اختصاص مي‏دهيد، در حالي که از وضعيت جسماني خوبي برخوردار نيستند؟»، گفته بود: «اگر من آغوشم را باز نکنم براي بچه‏ها و جوانان، آغوش‏هاي باز شده نگران کننده‏اي هست که اين‏ها را مي‏ربايند».

در وادي فروتني

تواضع، از برجسته‏ترين اوصاف مؤمنان و از عالي‏ترين فضايل اخلاقي هر انسان صاحب کمال است که رسيدن بدان، خودساختگي مي‏طلبد. آيت اللّه مدني که عمري در سير و سلوک گام زده بود، از اين کمال معنوي بهره فراوان داشت. يکي از فضلاي حوزه علميه قم در اين خصوص مي‏گويد: من از نزديک که با آيت اللّه مدني معاشرت داشتم ايشان را انساني غيور و جسور مي‏ديدم... او با تواضع دست به سوي خدا برمي‏داشت و مي‏گفت: «خدايا! از صميم قلب مي‏گويم، اگر صدمه به انقلاب برسد من حاضرم از جان خودم براي دفع آن، سرمايه‏گذاري کنم...» و در احترام و تواضع به ديگران حتي به کوچک‏تر از خودش از لحاظ علمي و موقعيت اجتماعي، به گونه‏اي برخورد مي‏کرد که من فکر مي‏کردم خداوند متعال در او نفس امّاره نگذاشته است.

در ميدان دلاوري

دلاوري آيت اللّه مدني ريشه در ايمان راستينش داشت. او در دوران ستم‏شاهي هم‏گام با اقشار مختلف مردم همواره در راه احقاق حقوق مردم فرياد برمي‏آورد و حتي از درافتادن با حکومت هم وحشت نداشت. يک‏بار در گنبد کاووس که ايّام تبعيد را در آن‏جا مي‏گذراند، رئيس ساواک گنبد به صورت ناشناس به ايشان تلفن کرد و از او پرسيد: به نظر شما امروز از چه کسي بايد تقليد کرد؟ وي با صراحت و بي‏پروا مي‏گويد: با وجود آيت اللّه خميني معلوم است که بايد از ايشان تقليد کرد. رئيس ساواک بعدا به ايشان پيغام مي‏فرستد که: «آقاي مدني کمي ملاحظه کنيد». آيت اللّه مدني، همين که از قضيه اطلاع مي‏يابد، در پاسخ مي‏گويد: «من آنچه عقيده‏ام هست مي‏گويم و از کسي هم باکي ندارم».

شهيد مدني و فرهنگ صرفه‏جويي

قناعت و صرفه‏جويي در امور زندگي که از اوصاف پسنديده اسلامي است، در زندگي آيت اللّه مدني نمايان بود. او در پرتو اين توصيه اسلامي نه تنها عزّت و عظمت روحي خود را حفظ کرده بود، بلکه زمينه را براي کمک به مستمندان فراهم مي‏نمود. در اوايل جنگ وقتي ديد مردم با کمبود نفت مواجه گرديده‏اند از آن استفاده نکرد و در سرماي سوزان تبريز با پوشيدن پوستين، زندگي‏اش را گذراند. شهيد مدني در جزئي‏ترين امور چنان دقت مي‏کرد که تعجب اطرافيانش را برمي‏انگيخت.

تسلّي‏بخش دردهاي محرومان

آيت اللّه مدني خانه‏اش قبله آمال محرومان بود و کعبه نياز نيازمندان. او همانند پدري مهربان سرانگشت لطف و عنايتش گره‏گشاي مشکلات زندگي مستضعفان بود و تسلّي بخش دردهاي فراوانشان. داماد ايشان مي‏گويد: چيزهايي را که ما در زندگي ايشان ديديم فقط مي‏توان در زندگي اميرالمؤمنين عليه‏السلام ديد. يادم هست يک موقع پيرمردي رسيد، و ما به دلايلي او را به خانه راه نداديم تا اين‏که او از فرصت استفاده کرد و خودش را به نحوي به آقا رساند و خواسته‏اش را به ايشان گفت. ايشان بر سر ما فرياد زد که آقا من جواب خدا را چه بدهم؟ اين مرد کار داشته و شما راهش نداديد؟! شهيد مدني در همدان براي کمک به محرومان مؤسسه‏اي ايجاد کرده بود. هرکس هرچه مي‏توانست از وسايلي که مورد احتياج خانواده‏هاي مستمند بود مي‏آورد و شب‏ها آن کالاها را تحويل خانواده‏هاي بي‏سرپرست مي‏دادند و از آنها دل‏جويي مي‏کردند.

بر مسند موعظه و اخلاق

آيت‏اللّه مدني معلم بزرگ اخلاق بود؛ امّا نه اين‏که ديگران را نيازمند پند و موعظه بداند و خود را فراموش کند، بلکه آنچه مي‏گفت خود پيش‏تر بدان عمل کرده بود. از اين‏رو سخنش بر دل‏ها مي‏نشست و اندرزهايش چون کيميا، مس وجود انسان‏ها را به طلا مبدّل مي‏ساخت. زماني که در نجف اشرف بود، هفته‏اي دو روز درس اخلاق داشت. در يک جلسه تنها براي بازاريان سخن مي‏گفت و آنها را با وظايف ديني‏شان آشنا مي‏ساخت و جلسه ديگر به محصلان علوم ديني و علما اختصاص داشت. اين در حالي بود که در آن روزها داير کردن درس اخلاق در حوزه علميه نجف کار هر کسي نبود. آيت اللّه مدني اين جلسات را در دوران تبعيد نيز زنده نگه داشت او به هر شهر و دياري که مي‏رفت بر خلاف ميلِ حکومت، بساط بحث‏هاي اخلاقي را پهن مي‏کرد و محفل دين‏مدارانِ حقيقت‏جو را نور و گرما مي‏بخشيد.

تبلور اخلاص

آيت اللّه مدني مرد عمل بود و در کارهايش نيز جز خدا را در نظر نمي‏آورد و مي‏گفت: «ارزش عمل به نيّت است. اگر نيت براي غير خدا باشد، به چه درد مي‏خورد؟»
داماد ايشان در ضمن خاطراتش مي‏گويد: «در شب بيست و يکم ماه مبارک رمضانِ يکي از سال‏ها، شب قدر و احيا در مسجد شيخ انصاري در نجف اشرف، مجلس بسيار عظيم و باشکوهي ترتيب داده بود و علما و فضلا و اقشار مردم در مسجد گرد آمده بودند. ايشان [آيت اللّه مدني] بالاي منبر رفته همه را موعظه فرمود و دل‏ها را براي دعا و تضرّع آماده ساخت. تا اين‏که چراغ‏ها را طبق مرسوم خاموش کردند. در آن تاريکي، ايشان جمله‏اي بيان کردند که مجلس واقعا منقلب شد و همه را سخت متأثر و گريان کرد. فرمودند: «رفقا، اگر شماها امشب آمده‏ايد از گناهانتان در پيشگاه خداوند توبه کنيد، ولي من آمده‏ام از اعمال و عبادت‏هايم توبه کنم».

مبارزه با بعثي‏ه

آيت اللّه مدني به احکام اسلام و مقررات آن پايبند بود. او حتّي در کوچک‏ترين مسايل دقّت فراوان داشت و در پاسداري از حريم اسلام هيچ‏گاه احساس خستگي نمي‏کرد. زماني در کشور عراق، بعثي‏ها دست به اعمال ضد اخلاقي مي‏زنند و با درج مقالات توهين‏آميزي در روزنامه، آيت اللّه حکيم را تحقير کرده، مرجعيت را مخدوش مي‏نمايند. آيت‏اللّه حکيم به دنبال اين اعمال ضد مذهبي به کوفه رفته، به عنوان اعتراض در آن‏جا ماندگار مي‏شود. در اين ماجرا آيت اللّه مدني تنها کسي بود که در مقابل بعثي‏ها موضع گرفت. وي براي پشتيباني از مرجع تقليد جهان تشيّع در پيشاپيش طلاب کفن پوشيد و به سوي کوفه راه‏پيمايي کرد و آيت اللّه حکيم را به نجف برگرداند.

خدمت به بندگان خدا

خدمت به بندگان خدا و رسيدگي به قشر ضعيف جامعه چيزي بود که آيت اللّه مدني همواره نسبت به آن توصيه مي‏کرد و خود نيز شيفته آن بود و در اين راه هيچ‏گاه احساس خستگي نمي‏کرد. او پس از آن‏که از جانب امام مأمور رسيدگي به امور تبريز و چند شهر ديگر شد، خانواده‏اش را با خود نبرد. او مي‏گفت: «من اگر اينها را به تبريز بياورم بايد روزي يکي دو ساعت وقتم را صرف اين‏ها کنم، در حالي که اين دو ساعت را مي‏توانم به مردم خدمت کنم». آيت‏اللّه مدني در روزهاي سخت زندگي خود که در تبعيد به‏سر مي‏برد، هم‏چنان در خدمت مردم بود. او به هر شهر و روستا که مي‏رفت به رفع نيازهاي فردي و اجتماعي مردم اقدام مي‏کرد و افراد نيکوکار را در اين مسير هدايت و تشويق مي‏نمود.

در ميدان جهاد

انسان‏هاي بزرگ و ژرف‏نگر که همواره جلوه‏هاي حقايق را مي‏بينند، آغاز زندگي حقيقي را تولّد ظاهري و پاي نهادن بر عالم خاک نمي‏دانند؛ بلکه زندگي آنان از روزي آغاز مي‏گردد که به دنبال گم‏شده خويش به منزلگه عشق بار يابند و از ظلمتکده تن برهند. آيت اللّه مدني در زمره چنين افرادي بود. از دوراني که هنوز جواني بيش نبود به اهداف بلندي مي‏انديشيد و همان‏گونه که در بُعد علمي مي‏گفت: «اگر يقين نداشتم مجتهد مي‏شوم، به اين کار تن در نمي‏دادم» در بعد معنوي و بالا رفتن از نردبان کمال انساني هم همين‏گونه بود. او در کنار فعاليت‏هاي درسي و بحث‏هاي علمي، توجّه خاصّي به جامعه داشت و در سخت‏ترين اوضاع نيز در کنار مردم قرار مي‏گرفت.

تبعيد آفتاب

آيت اللّه مدني هرجا حضور داشت همانند شمعي فروزان مي‏سوخت و روشني مي‏بخشيد. عاشقان و دل‏دادگان مکتب او گرداگردش حلقه زده، از پرتو کمالاتش بهره‏ها مي‏گرفتند. کردارش تجلّيگاه ايمان، و گفتارش عرصه حماسه بود. سخنان افشاگرانه و بي‏باکانه‏اش، به مردم غم‏ديده و زجر کشيده آگاهي و اميد مي‏داد و اين براي سردم‏داران حکومت نگران کننده بود.
از اين رو پيوسته او را از منطقه‏اي به منطقه ديگر تبعيد مي‏کردند. هنوز دو سال از تبعيد ايشان به نورآباد نگذشته بود که وي را به گنبدکاووس تبعيد نمودند و پس از آن نيز او را به چند شهر ديگر انتقال دادند.

منزلت رهبري در نگاه شهيد مدني

آيت اللّه مدني منزلت بلند رهبري را در جامعه اسلامي به خوبي درک کرده بود و از آغاز دوران‏طلبگي، وجود يک مرکز ديني و سياسي را براي جهان اسلام لازم مي‏دانست. او بر اين اعتقاد بود که «هرکس با پيشوايان و رهبران ديني، مخالفت ورزد، به عذاب‏هاي دنيوي و اخروي گرفتار مي‏شود». وي در اين‏خصوص مي‏گويد: «رهبران راستين به طرف خودشان دعوت نمي‏کنند. نمي‏خواهند به مقام و ثروت‏هاي شخصي خود بيفزايند. فقط مي‏خواهند آشنايي خلق با خدا کامل باشد و راه نشان دهند، به آن حدّ که انسان‏ها بتوانند رابطه‏شان را با خداوند، تبارک و تعالي، محکم سازند».
او به امام خميني نيز عشق مي‏ورزيد و خاضعانه خود را مطيع امام ساخته بود و خالصانه مي‏گفت: «ما تمام دنيا را با يک انگشت رهبر عوض نمي‏کنيم».

ولايت فقيه از منظر شهيد مدني

اسلام دين زندگي است و همان‏گونه که براي زندگي معنوي بشر دستورهايي دارد، براي اداره امور معاش دنيايي مردم نيز قانون و برنامه دارد و در اين ميان حاکميت فقيه به عنوان رهبري انساني عادل و آگاه به قوانين الهي، ضامن اجراي صحيح اين دستورهاست. آيت اللّه مدني به اين مهم با توجّه خاصّي مي‏نگريست و نسبت بدان اهتمام فراواني داشت. او در تبيين اين اصل اساسي اسلام چنين مي‏گويد: «با يک حساب روشن و به طور صريح و آشکار مي‏گويم: ... حکومت اللّه و حکومت امام زمان(عج) در حقيقت همان ولايت فقيه است که تبلور اين آيه است که خداي تبارک و تعالي تشکيل حکومت اسلامي را به منزله روح نسبت به تبليغات رسول اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم قرار مي‏دهد: اي پيامبر بايد حکومت اسلامي را نصب کني و الاّ دين تو در معرض زوال و خطر است... ولايت فقيه قانون اساسي حکومت راستين اسلامي است که خداوند آن را برترين چيزها دانسته است... ولايت فقيه است که مستضعفين سراسر جهان را عليه متکبرين شورانده است.»

انقلاب اسلامي از ديدگاه شهيد مدني

انقلاب اسلامي در ديد آيت اللّه مدني معناي وسيعي داشت. وي در اين‏باره چنين مي‏گويد: «انقلاب اسلامي بر طبق فطرت انسان‏ها صورت گرفته... و داراي مجموعه مقرراتي است که دنيا و آخرت بشر را تأمين مي‏کند. بنابراين انقلاب ما چون براي اسلام و به اسم اسلام بوده بايد به کشورهاي ديگر نيز معرّفي شود. در بين گرايش مردم و اسلام فاصله‏اي نيست؛ بنابراين بايد اسلام را شناساند».

شهيد مدني، فقيه هميشه در صحنه

مبارزات آيت اللّه مدني به دوران پيش از شکل‏گيري انقلاب اسلامي مربوط مي‏شود. آيت‏اللّه مدني پيش از نهضتِ سال 1342 در ايران، با فرقه‏هاي گم‏راه در ستيز بود. رضاخان و ديگر عاملان غرب در ايران براي کوبيدن اسلام، خصوصا مکتب حيات‏بخش تشيّع، به ترويج کنندگان مرام بهايي‏گري ميدان داده بودند و اين تفکر ضد ديني در سراسر ايران به ويژه در آذربايجان در حال گسترش بود. آيت‏اللّه مدني در چنين روزگاري بود که از حوزه علميه به زادگاهش بازگشت و مدّتي در آن‏جا ماندگار گرديد و از آن روز دوران مبارزات وي نيز شکل گرفت. وي در کنار نوّاب صفوي در مقابل افکار پوچ کسروي به مبارزه برخاست. از همين رو وقتي شهيد نوّاب مصمّم به مبارزه شد در تهيّه اسلحه وي را ياري کرد. در حوزه نجف در بين دوستان آيت‏اللّه مدني معروف بود که «اسلحه‏اي که نواب صفوي تهيه کرد، با پول کتاب‏هاي آيت‏اللّه مدني بود».

هم‏گام با امام

پس از رفتن امام خميني رحمه‏الله از ترکيه به عراق و اقامت در نجف، آيت‏اللّه شهيد مدني از جمله کساني بود که به موجب عشق و ارادت افزون به امام در سخت‏ترين روزها در کنار ايشان بود. آيت‏اللّه مدني، چه در نجف و چه در روزهايي که براي امر تبليغ به ايران سفر مي‏کرد، از امام نيز سخن مي‏گفت و رسالت و وظايف مؤمنان را در مقابل نظام پهلوي گوش‏زد مي‏کرد. از اين‏رو بود که در سال‏هاي 50 و 51 از جانب سازمان امنيّت وقت کشور (ساواک) تحت مراقبت قرار گرفت و به جرم ايجاد اختلال در امنيت منطقه تبعيد گرديد.

همراه با امام و هم‏گام با انقلاب

در بهمن سال 1357 ش هم‏زمان با فجر انقلاب اسلامي، آيت اللّه مدني نيز در کنار شهيد آيت اللّه بهشتي و صدها مبارز ديگر در صف مقدّمِ مبارزه با ايادي استکبار و عناصر سرسپرده آنان قرار گرفت و تا صبح پيروزي حقّ بر باطل در پي استقرار حکومت اسلامي تلاشگري خستگي‏ناپذير بود. آيت‏اللّه مدني در اولين انتخابات مجلس خبرگان از طرف مردم همدان به نمايندگي انتخاب گرديد و سپس در اوج مشکلات و آشفتگي اوضاع همدان به دستور امام خميني راهي اين شهر شد.

نقش آيت‏اللّه مدني در خنثي ساختن توطئه

آيت اللّه مدني هم‏چنان که در سرنگوني حکومت پهلوي تلاشگر خستگي‏ناپذير صحنه‏ها بود، در خنثي ساختن توطئه ليبرال‏ها و ملي‏گراها چون بني‏صدر نيز نقش اساسي خود را ايفا کرد. وي که از ابتدا خطر اين حرکت خزنده را دريافته بود، به نمايندگان امام در ديگر استان‏ها، هم‏چون آيت‏اللّه اشرفي اصفهاني، آيت‏اللّه دستغيب و آيت‏اللّه صدوقي، دست اتّحاد داد و در مقابل اين توطئه موضع سختي در پيش گرفت. اطلاعيه‏اي که اين بزرگوار در آن بحران صادر کرد براي مردم ايران هشدار بزرگي بود.

در انتظار شهادت

آيت‏اللّه مدني در همه حال چشم به درگاه فيض الهي داشت و همواره در قنوت نمازهايش با سوز و گداز به نجوا مي‏ايستاد و از خدا شهادت در راه اسلام و انقلاب را طلب مي‏نمود. چون در عالم رؤيا جام شهادت از مولايش حسين عليه‏السلام گرفته بود، بي‏صبرانه در انتظار آن روز بود. خود در اين‏باره مي‏گفت: «من در دو موضع نسبت به خودم شک کردم. يکي اين‏که به من مي‏گويند سيداسداللّه؛ آيا واقعا من از اولاد پيامبر هستم؟ و ديگر اين‏که آيا من لياقت آن را دارم که در راه خدا شهيد بشوم يا نه؟ روزي به حرم امام حسين عليه‏السلام رفتم در آن‏جا با ناله و زاري از امام خواستم که جوابم را بدهد. پس از مدّتي، يک شب امام حسين عليه‏السلام را در خواب ديدم که بالاي سرم آمد و دستي به سرم کشيد و اين جمله را فرمود: يا بُنَيّ اَنْتَ مَقْتُولٌ؛ يعني فرزندم تو کشته مي‏شوي، که جواب دو سؤال من در آن بود، امّا فرمود: فرزندم، يعني من سيّد هستم، و ديگر به من بشارت داد که من شهيد مي‏شوم».

شهادت و پرواز

آيت‏اللّه مدني سرانجام در روز جمعه 20 شهريور 1360 پس از آن‏که نماز جمعه را به پايان برد به دست منافقان به شهادت رسيد و روحش به سمت عرش پرواز کرد. روانش شاد و يادش جاودانه و راهش پر رهرو باد.
منبع: ماهنامه گلبرگ
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image