کارتون هاي دوران کودکي - لوک خوش شانس
-(4 Body)
|
کارتون هاي دوران کودکي - لوک خوش شانس
Visitor
457
Category:
دنياي فن آوري
"لوک خوش شانس" بعد از «تنتن» و «آستريکس»، معروفترين و موفقترين کاراکتر غيرانگليسي دنياي کميکبوکهاست. اين غيرانگليسي بودن نه به مليت شخصيت داستان، که به مليت طراح و نويسندة آن برميگردد. موريس بلژيکي (2001 - 1923) در اوايل دهه 40 ميلادي در يکي از معروفترين مجلات کميک فرانسوي به اسم Spirou طراحي ميکرد و پس از اين که گذارش به غرب وحشي ميافتد و شش سال در آنجا ماندگار ميشود، تصميم ميگيرد شخصيت گاوچراني را خلق کند و با فيلمهاي وسترن آن دوران شوخي کند. از همينجاست که لوک خوششانس زاده ميشود. لوک خوششانس، کابوي تنهايي است که به جز اسب روشنفکرش «جالي جامپر» و يک سگ دست و پا چلفتي به اسم «رانتانپلان» (که ما ايرانيها به اسم «بوشوگ» ميشناسيماش)، هيچ همدم ديگري ندارد. کار و بارش هم اين است که در دهکدههاي پرت و دورافتادة آمريکا دنبال مجرمان سابقهدار و فراري بگردد و آنها را به چنگال قانون بسپارد. اما نکتة جالب داستان، اينجاست که تقريبا اکثر شخصيتهاي فرعي که حضور ثابتي در کتابهاي لوک دارند از روي شخصيتهاي واقعي الهام گرفته شدهاند؛ مانند بيلي بچه (Billy the Kid)، کالاميتي جين (Calamity Jane) و گروه جس جيمز (Jesse James) که در زمان خودشان جزو معروفترين خلافکارهاي ايالات متحده بودند. حتي قاضي روي بين (Roy Bean) هم که در بعضي داستانها سروکلهاش پيدا ميشود، در زمان حياتش يکي از خوشنامترين قاضيهاي آمريکا بود و هنوز هم از او به عنوان يکي از اسطورههاي قانونمداري ياد ميشود. اما معروفترين شخصيتهاي فرعي داستان که بيشترين حضور را هم در مجموعه دارند، برادران دالتوناند که دشمنيشان با لوک، اکثر اتفاقهاي کتاب را رقم ميزند. اتفاقا در تاريخ آمريکا هم، گروه خلافکاري به نام دالتونها ميشود پيدا کرد که تخصصشان در سرقت از بانکها بود، اما اين دالتونهاي واقعي، آن دالتونهايي نيستند که در کتابهاي لوک خوششانس حضور دارند. دالتونهاي اوريجينال، يک بار در يکي از کتابهاي اولية لوک حاضر شدند و در انتهاي کتاب هم دخلشان درآمد و کشته شدند.ولي اين دالتونهايي که ما ميشناسيم،پسرعموهاي آن دالتونهاي اصلي هستند که در کتاب بعدي،سر و کلهشان پيدا شد و تصميم گرفتند راه اقوامشان را ادامه بدهند. تا حالا 71 کتاب از مجموعه داستانهاي لوک خوششانس منتشر شده که آخرينش همين دو سال پيش روي پيشخوان کتابفروشيها رفت. در ده کتاب اول، خود موريس علاوه بر طراحي صحنههاي داستان، نويسندگي آنها را هم برعهده داشت، اما بعد از آن در سال1957 تصميم گرفت سراغ رنه گوسيني برود و از او بخواهد تا داستانها را بنويسد. از اينجا به بعد، موريس تنها داستانهاي گوسيني را تصوير ميکرد و اتفاقا اين همکاري که تا زمان مرگ گوسيني ادامه داشت، باعث شد شهرت و موفقيت مجموعه چند برابر شود. پس از گوسيني، موريس دست از کار نکشيد و 21 کتاب ديگر با کمک نويسندههاي مختلف منتشر کرد تا اين که اجل به سراغ او هم آمد و در سال 2001 دار دنيا را وداع گفت. آخرين کتابي که گوسيني تصوير کرد، يک سال بعد از مرگش منتشر شد و دو سال بعد، هفتاد و يکمين کتاب لوک خوششانس در حالي منتشر شد که به جاي نام طراح، نام ديگري غير از موريس چاپ شده بود. در 1983 کمپاني «هانا ـ باربارا» با همکاري موريس، اولين مجموعه انيميشن لوک خوششانس را تهيه کرد که 26 قسمت بود. پس از آن در سال 91 بيست و شش قسمت ديگر هم توسط همين کمپاني به بازار ارائه شد که مانند سري اول، تجربة موفقيتآميزي براي هانا ـ باربرا بود. آخرين سري انيميشنهاي توليد شدة لوک خوششانس هم به سال 2001 برميگردد که يک مجموعة 52 قسمتي از ماجراهاي او به تصوير درآمد. مجموعهاي که هم به لحاظ کيفي در سطح پايينتري نسبت به مجموعههاي پيشين بود و هم چندان به داستانهاي اصلي وفادار نبود و شخصيتهاي تازهاي در خود داشت. علاوه بر اين در سينما و تلويزيون هم چند باري سعي شد تا به لوک، جان داده شود، اما همة اين تجربههاي انگشتشمار به شکست انجاميد. در انتهاي هر قسمت از داستانهاي لوک خوششانس، نماي ثابتي وجود دارد که در نسخة دوبله شده چيزي از آن نمانده: لوک سوار بر جالي و در حالي که بوشوگ هم آنها را دنبال ميکند رو به غروب، آرام و خسته حرکت ميکند و بهتدريج صداي موسيقي اوج ميگيرد و خوانندهاي با صدايي خسته شروع ميکند به خواندن: «من گاوچران تنهايي هستم که از خانهام دور افتادهام...»
|
|
|