جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
فمينيست و جايگاه زن در اسلام
-(1 Body) 
فمينيست و جايگاه زن در اسلام
Visitor 335
Category: دنياي فن آوري
پيش‏گفتار
پيش از فتح مکه، ابوسفيان که پيمان نامه حديبيه را نقض کرده بود به مدينه آمد تا مساله را به نفع خود حل وفصل کند. از اين رو به ديدار بزرگان مدينه رفت تا امان‏نامه دريافت کند و از رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم وعده ديدار گيرد،اين کار عملى نشد. راوى مى‏گويد:
«فالتجا الى فاطمه‏عليها السلام فلم ينفعه‏»
به ديدار فاطمه‏عليها السلام شتافت ولى مقصود وى حاصل نگشت. (1)
از اين فراز از تاريخ به دست مى‏آيد که فاطمه‏عليها السلام در امور اجتماعى و سياسى، دخالت داشت، از اين روابوسفيان به او مراجعه کرد ولى آن حضرت وساطت او را قبول نکرد.در سال فتح مکه، حارث بن هشام به ام هانى دختر ابوطالب پناهنده شد و او، وى را امان داد. اميرالمؤمنين‏عليه السلام‏به خانه وى داخل شده خواست او را مجازات کند. ام هانى شمشير او را گرفت و رها نمى‏کرد پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم واردشد و چون ام هانى را غضبناک ديد فرمود:
لا تغضبى عليا فان الله يغضب لغضبه
و سپس فرمود:به هر کس که تو امان بدهى ما را قبول است و سپس تبسم کرده و فرمود: اگر ابوطالب يک جهان فرزند داشت‏همه، در شجاعت، بى‏نظير بودند. (2)
ابن اثير در النهاية در بحث «لمم‏» درباره استيضاح ابوبکر توسط فاطمه زهراعليها السلام مى‏نويسد:
و خرجت فى لمة من نسائها يتوطئى زيلها على ابى بکر فعاتبته ;
با هيئتى از زنان بنى هاشم در حجاب اکمل به مجلس ابوبکر وارد شد و او را استيضاح کرد.
از اين چند گزارش که در منابع معتبر اهل سنت آمده و ما نيز آن را قبول داريم به دست مى‏آيد:
الف: زنان شايسته در مهمترين کارهاى سياسى- اجتماعى کشور حق راى دارند.
ب: پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به ديدگاه زنان توجه داشت و اگر آنان به کسى امان مى‏دادند قبول مى‏فرمود.
ج: به رغم آن که در جهان دمکراسى، توجه به حق نظر و راى زن سابقه چندانى ندارد، اسلام راى زن را از آغازپيدايش اين دين، محترم شمرده است.
جواز حضور زن در جامعه و حرمت فسادانگيزى
در منطقه سبع مساجد، در مدينه، منطقه‏اى که جنگ احزاب در آن واقع شده است. پايين‏تر ازمسجد على‏عليه السلام، مسجد فاطمه‏عليها السلام است. اين مساجد جايگاه عبادت حاضران در آن ميدان وسنگرداران جنگ خندق بود. و گواهى تاريخى براى حضور زن در اجتماع از ديدگاه اسلام است.بنابراين، رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم حضور زن در صحنه اجتماعى، سياسى را تاييد کرده است و فقط ازحضورى که تحريکات و تمايلات نفسانى ديگران را در پى دارد، نهى فرموده است.پس از احداث مسجدالنبى، مردان در داخل به امامت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و زنان در خارج آن به امامت‏يکى از صحابه، نماز جماعت را برپا مى‏کردند.
عبدالله بن عمر نقل مى‏کند که رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
لا تمنعوا نسائکم المساجد و بيوتهن خيرلهن. (3) و نيز مى‏گويد: رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم در باب‏ولا يبدين زينتهن الا لبعولتهن.
فرمود: لا خلخال ولا شنف ولا قرط ولا قلادة.
و در باره:
الا ما ظهر منها.
قال: الثياب (4)
حضرت درباره آيه فرمود:مراد از زينت عبارت است از: خلخال، دستبند، گوشواره، گردن‏بند و... آشکار نسازند مگر آنچه‏که در عرف زندگى مؤمنات، به‏طور معمولى آشکار مى‏باشد. که از آن جمله است لباس روئين.
ابوموسى اشعرى مى‏گويد: رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمود:
ايما امرئة استعطرت فمرت على قوم ليجدوا ريحها فهى زانية. (5)
هر زنى، به منظور جلب نظر نامحرمان، خود را معطر سازد و قدم از خانه بيرون نهد تا ديگران را جلب‏کند او اهل فحشا است.
دقت در احاديث فوق، بيانگر اين حقيقت است که حضور مخرب، ممنوع است نه حضورسازنده و هدفمند.
در روزگارى که پدر، از داشتن دختر ناخشنود بود رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمود:
البنات حسنات (6)
دختران در خانه پدران، حسنه الهى‏اند.
در جامعه‏اى که براى زنان چندان ارج و بهايى قايل نبودند پيامبر اکرم‏صلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمود:
زن، بوى خوش و نماز، در مکتب من محبوب‏اند. (7)
پيامبر اکرم‏صلى الله عليه وآله وسلم در سفرها حتى برخى از جنگ‏ها بعضى از زنان را که توانايى کارى در استاى‏خدمت‏به پيشرفت عمليات جهاد را داشتند، همراه خويش مى‏برده است. در جنگ احد، نسيبه‏در برابر ديدگان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم شمشير به دست گرفت و مقاتله کرد و آن حضرت در حق او فرمود:
لمقام نسيبه بنت کعب افضل من مقام فلان و فلان. (8)
فمينيسم (زن گرايى)
يکى از شعارهاى فريبنده، که در افق فکرى اومانيسم خودنمايى بيشترى دارد «حقوق زن‏» وحمايت از آن است. حمايت از زن اگر جدى و به دور از فريب کارى باشد، ارجمند است. زيرا درمکتب دين به ويژه اسلام زن جايگاه ويژه‏اى دارد ولى متاسفانه آنچه در مجامع غير دينى است‏چيزى ديگر است.زن گرايى افراطى، باعث تضييع حقوق اساسى زن است. زن گرايان به بهانه احياى حقوق زن ازهويت و ارزش زن کاستند. بديهى است که زن گرايى هدايت نشده جز اين، نتيجه‏اى ندارد. گرچه‏اين تفکر (زن گرايى) عکس‏العمل طبيعى ناديده گرفته شدن زن و حقوق او، در تاريخ است ولى،چاره درد، را نبايد در فمينيسم جويا شد. آرى: در ادوار مختلف (جز در ميان پيروان راستين‏انبيا) به زن، ستم رفته است. البته تفکر زن گرايى ريشه در اومانيسم دارد و داراى سابقه تاريخى‏نيست.
خاستگاه فمينيسم
انديشه برابرى زن و مرد به قرن هفدم باز مى‏گردد. حرکتى که از قرن هفدهم ميلادى به نام‏حقوق فطرى و طبيعى بشر آغاز شد و در قرن هجدهم، در فرانسه به ثمر نشست.بنيان‏گذاران حقوق بشر، زنان را به ديده تحقير مى‏نگريستند. چنانکه «مونتسکيو» نويسنده‏شهير فرانسوى و از بنيان‏گذاران انقلاب کبير فرانسه در کتاب روح‏القوانين (1748) زنان را موجوداتى‏با روح‏هاى کوچک و داراى ضعف دماغى، متکبر و خودخواه معرفى مى‏کند. در اعلاميه حقوق‏بشر هم که در سال 1789 در فرانسه به تصويب رسيد، از برابرى حقوق زن و مرد سخنى به ميان‏نيامده است و در حقيقت‏بايد آن را اعلاميه حقوق مردان دانست.
نهضت زنان، در قرن نوزدهم در فرانسه گسترش يافت و نام فرانسوى فمينيسم (ذژخذخذحب)به خود گرفت. جنبش فمينيستى در واقع نوعى اعتراض به مردسالارى آشکار حاکم بر اعلاميه‏حقوق بشر فرانسه بود. (9)
دستيابى به حق راى براى زنان انگليس در سال 1918 يکى از جلوه‏هاى پيروزى فمينيسم بودو پس از آن فروکش کرد. برخى، دو دهه اول قرن بيستم را سال‏هاى خيزش موج اول فمينيسم‏مى‏نامند.پس از جنگ جهانى دوم و در سال 1945، نظريه برابرى زن و مرد طرفداران بسيارى يافت وسرانجام براى اولين بار در اعلاميه جهانى حقوق بشر، که از طرف سازمان ملل متحد در سال‏1948 ميلادى منتشر شد، تساوى حقوق زن و مرد به روشنى و در سطح جامعه ملل مطرح شد.با اين حال، اعلاميه حقوق بشر که بر حقوق طبيعى و فطرى تاکيد مى‏کرد، فاقد اعتبار حقوقى وضمانت اجرايى بود. اين امر موجب شد که از آن پس، معاهدات بين‏المللى که از اعتبار حقوقى‏بيشترى برخوردارند و مشخص‏تر به مسايل زنان توجه دارند، در دستور کار سازمان ملل قرارگيرند. از جمله اين معاهدات مى‏توان به کنوانسيون «حقوق سياسى زنان‏» (1952)، کنوانسيون‏«رضايت‏براى ازدواج‏» (1962) و کنوانسيون «محو کليه اشکال تبعيض عليه زنان‏» (1979) اشاره‏کرد. همچنين سازمان ملل سال‏هاى 1976 تا 1985 را به عنوان دهه زنان نامگذارى کرد.
افول فمينيسم
در دهه هفتاد، يک زن فمينيست از وضع ظاهرش و موهاى کوتاه مردانه و کفش بدون پاشنه وکت و شلوار زمخت و چهره بدون آرايش، به راحتى از ديگران تشخيص داده مى‏شد. در اين دهه‏فمينيست‏ها با رد کليت ازدواج و تاکيد بر تجرد و حرفه اقتصادى، آرمان‏هاى خود را مطرح‏مى‏کردند. شعار «زنان بدون مردان و يا رفتارهاى مردانه‏» مربوط به همين دوره است.پس از آن حرکت‏هاى فمينيستى تند، رو به اعتدال نهاد و آثار سوء زياده‏روى در حرکت‏هاى زن‏مدارانه، که بيش از همه دامان خود زنان را مى‏گرفت، آشکار شد. خشونت روزافزون در محيطخانواده و در محيط کار و عدم امنيت جنسى از دست آوردهاى اين دوره بود.پس از آن، جهان غرب به نقش‏هاى سنتى و نهاد خانواده رويکردى دوباره داشته است. «دانيل‏لژه‏» و «برنزان هارويو» در بررسى اجتماع چالشى جديد مشاهده کردند; شکل قديمى‏تر خانواده‏و آرمان‏گرايى مجددا بر صحنه ظاهر شده بود و مردم براى خود پدربزرگ و مادربزرگ ابداع‏مى‏کردند تا خانواده‏ها بتوانند سه نسل را در بر گيرند، وضعيتى که احتمالا هيچ گاه در گذشته‏وجود نداشته است. تقسيم سنتى نقش‏ها به سرعت‏باز گشته و اقتدار پدرسالارانه نيرومندترمى‏شد. (10) سازمان ملل متحد هم سال 1994 را به عنوان سال خانواده اعلام کرد. و از آن پس زنان مدرن‏در دهه‏هاى اخير سعى مى‏کنند با ظاهرى زنانه و رفتارى ظريف تمايز خود را از مردان به نمايش‏بگذارند.
زن‏گرايى افراطى آزاد
بعضى از فمينيست‏ها، ريشه ستم بر زنان را در فقدان حقوقى مدنى و فرصت‏هاى برابرآموزشى مى‏دانند.بعضى از افراد، جنسيت فرد را تعيين کننده حقوق او نمى‏دانند و معتقدند که سرشت زنانه ومردانه کاملا يکسان است و تنها «انسان‏» وجود دارد، نه جنسيت. يکى از آرمان‏هاى آنان، تحقق‏جامعه دو جنسى است. اعضاى جامعه دو جنسى، از نظر جنسى مذکر يا مؤنث‏اند، اما ويژگى‏هاى‏مردانه و زنانه را با اختلافات اغراق‏آميز روان شناختى نشان نمى‏دهند; يعنى در آن‏ها تضاد شديدميان ويژگى‏هاى مردانه با ويژگى‏هاى زنانه وجود ندارد. دختران و پسران از امکان آموزشى برابربهره‏مند مى‏شوند و ويژگى‏هاى سنتى مردانه و زنانه به آنان القاء نمى‏شود.آنان نقش‏هاى جنسيتى را محصول روابط اجتماعى در طول تاريخ مى‏دانند، نه وديعه‏هاى‏طبيعى و غيرقابل تخلف. آنان نظريه «مورگان‏» را مى‏پذيرند که معتقد است در ابتداى حيات‏بشرى مادرسالارى رايج‏بوده است و پدر سالارى را واقعيتى تلخ مى‏دانند که به تدريج‏بر جوامع‏بشرى تحميل شده است. (11)
زن گرايى مارکسيستى
مکتب مارکسيستى در قرن نوزدهم و بر مبناى نظريه «مورگان‏» درباره مادرسالار بودن جوامع‏اوليه بشرى، معتقد است که پيدايش مالکيت‏خصوصى در جوامع سبب اسارت زنان شده است وتا زمانى که نظم بورژوازى، مالکيت و خانواده بورژوايى وجود دارد، اين اسارت تداوم خواهدداشت.سرمايه‏دارى در حفظ کار خانگى به شکل امروزى آن مى‏کوشد و با اجتماعى شدن کار خانگى‏مخالفت مى‏ورزد.«انگلس‏» و «مارکس‏» بر اساس همين تحليل، ديدگاه حذف خانواده به عنوان کوچک‏ترين‏واحد اقتصادى جامعه را مطرح کردند. انگلس معتقد بود که خانواده بازتابى از روابط استثمارى‏مرد بر زن و فرزندان است. آن‏ها مدعى بودند که زنان پس از بر افتادن نظام بورژوايى به رهايى‏خواهند رسيد.از اين رو، مبارزات فمينيستى را تابعى از مبارزه طبقاتى مى‏پنداشتند. با توجه به اين‏که نظام‏سرمايه‏دارى، جامعه را به دو عرصه عمومى (بازار) و خصوصى (خانواده) تقسيم کرده است،«انگلس‏» اولين شرط رهايى زن خانه‏دار را در آن مى‏بيند که جنس مؤنث‏به فعاليت عمومى‏بازگردانده شود.
مارکسيست‏ها از اين راه ضربه‏اى کارى به ارکان خانواده فرود آوردند که بدين زودى‏ها قابل‏جبران نيست.زن گرايان افراطى، ازدواج را، از آن جهت که زن را به موجودى «خانه‏دار»، «فرزندزا» و «خودديگر بين‏» و مرد را به «نان‏آور»، «پدر» و «من اصلى‏» تبديل مى‏کند، انکار مى‏کنند. همچنين به اين‏دليل که مردان حتى در نزديک‏ترين روابط خود، زنان را زير سلطه در مى‏آورند، زنان بايد جدا ازمردان زندگى کنند. آنان مردان را دشمن اصلى مى‏دانند. آنان نظريه زوج آزاد را آسان‏ترين راه براى‏رهايى از بردگى ازدواج به شمار مى‏آوردند.نظريه زوج آزاد نوعى همزيستى مشترک ميان زن و مرد است که بر مبناى آن هيچ مسؤوليت‏حقوقى بر عهده طرفين نيست و تنها پاسخى به نيازهاى جنسى، بدون در نظر گرفتن وجوه عاطفى‏آن است. در يک ديدگاه افراطى‏تر، نظريه زوج آزاد تا همجنس گرايى پيش مى‏رود.
زن گرايى امروز
از دهه هفتاد به بعد گروهى به نام فمينيست‏هاى جديد و متاثر از ديدگاه‏هاى پست مدرنيستى‏ظهور کردند که با تکيه بر روان‏شناسى رفتارگرايانه بر حفظ ويژگى‏هاى زنانگى تاکيد مى‏ورزيدند.آنان با تاکيد بر اصل تفاوت انسان‏ها، معتقدند که باورهاى جهان شمول فمينيست‏هاى راديکال نه‏تنها غيرقابل دسترسى است، بلکه مى‏تواند اشکال جديدى از ستم را بيافريند، زيرا در اين‏ديدگاه‏ها از تفاوت شرايط جوامع مختلف و اختلاف فرهنگ‏ها غفلت‏شده است. آن‏ها معتقدندکه زن نيازمند خانواده، همسر و فرزند است.با وجود اختلافات فراوان در ديدگاه‏هاى فمينيستى، مى‏توان به وجه مشترک تمامى آن‏ها اشاره‏کرد. آن‏ها يافته‏هاى بشرى را منبع و معيار تشريع و قانون‏گذارى مى‏دانند و همگى فرزندان شايسته‏نهضت رنسانس و تفکرات اومانيستى‏اند و خانواده، هسته‏اى که بر سرپرستى مرد استوار است راآماج حملات خود قرار مى‏دهند و خواهان رفع تمام تمايزات جنسيتى در قوانين، آموزش وپرورش، فرصت‏ها و امکانات‏اند.
فمينيسم در ايران
با تهاجم جديد فرهنگ غرب در ايران، در آستانه انقلاب مشروطه، وضعيت زنان نيز همپاى‏ساير اقشار اجتماعى تغيير کرد. از اين رو، مشروطيت را بايد نقطه عطفى در تاريخ فرهنگى ايران‏دانست; زيرا آثار شگرفى در تغيير نگرش‏ها در ميان زنان برجاى گذاشت و جامعه ايرانى رانادانسته و ناخواسته بر مدار فرهنگ غرب کشاند. گروهى از غرب گرايان داخلى که تحولات‏فرهنگى مغرب زمين را با خوش‏بينى تحليل مى‏کردند، تنها راه سعادت را الگو بردارى از جهان به‏اصطلاح متجدد و رهايى از مظاهر سنتى مى‏دانستند.از اين رو در اواخر سلطنت قاجار، جنبش‏هايى پديد آمد که توسط زنان ايرانى هدايت مى‏شدکه از فرزندان و يا همسران تحصيل کرده‏هاى دنياى غرب بودند. حتى برخى از زنان روشنفکر درروزنامه‏هاى ايرانى که پيش از مشروطه در خارج از کشور به چاپ مى‏رسيد، مقالاتى در ترويج‏ديدگاه‏هاى غرب مى‏نوشتند. (12) نوشته‏هاى اين گروه، خود شاهدى بر تاثيرپذيرى آنان از تحولات‏غرب است.در دوران سلسله پهلوى فصل جديدى در تاريخ زنان ايران گشوده شد و غرب زدگى و بى‏هويتى نيمه پنهان چهره خود را آشکار ساخت. کشف حجاب در سال 1317 که به بهانه آزاد کردن‏نيمى از نيروهاى انسانى جامعه انجام شد، نقطه عطفى است که تاثير به سزايى در شکل‏گيرى‏برداشت‏هاى منفى در ذهنيت جامعه مسلمان ايرانى داشت.
مبانى فمينيسم
مبناى اساسى فمينيسم يا زن گرايى غربى عبارت است از:
1 - نفى کليسا و نفوذ مسيحيت;
2 - مذهب زدايى و دور ساختن دين از خانواده;
3 - نفى اصالت‏هاى اخلاقى دينى در باب زن از جمله: حجاب، عفت، پارسايى، وفادارى،حيا و هر گونه ارزش انسانى از منظر دين;
4 - شکستن حريم خانواده و تعهدات خانوادگى;
5 - مبارزه با هر گونه مظاهر پيوندهاى خانوادگى.
البته مبانى فوق، بر اساس اومانيسم يا انسان‏گرايى افراطى بنيان يافته است که نفى تفکر معنوى‏و مبارزه با دين و گرايش به خدا از اصول آن مى‏باشد.
بنابراين، مسلمان بايد توجه کند که فاکتورها و دستورالعمل‏هاى زن گرايان فمينيست، باچارچوب‏ها و معيارهاى اعتقادى الحادى ويژه‏اى شکل گرفته‏اند که هرگز سر سازگارى بامعيارهاى حيات بخش دين به ويژه اسلام در راستاى حمايت از زن و حقوق او ندارند.
جايگاه و حقوق زن از ديدگاه امام‏قدس سره
امام خمينى در مناسبت‏هاى مختلف در بيانات‏شان جايگاه و منزلت‏حقيقى زنان را از ديدگاه‏اسلام بيان داشته‏اند. در ديدگاه امام‏قدس سره زن داراى مرتبه و منزلتى است که هيچ مکتب و مرام‏فمينيستى- که زن را تا سطح يک ملعبه و يا ابزار کار نزول داده است- ياراى دسترسى به آن راندارد. ايشان با اشاره به روز زن با بيان منزلت‏حضرت فاطمه‏عليها السلام در باره جايگاه زن مى‏فرمايد:
- فردا روز زن است، روز زنى است که عالم به او افتخار دارد. روز زنى است‏که دخترش در مقابل حکومت‏هاى جبار ايستاد و آن حرف را زد، آن حرف‏هارا زد که همه مى‏دانيد. (13)
- روز بزرگى است، يک زن در دنيا آمد که مقابل همه مردان است. يک زن‏به دنيا آمد که نمونه انسان است، يک زن به دنيا آمد که تمام هويت انسانى دراو جلوه‏گر است.
- مبارک باد بر ملت عظيم الشان ايران بويژه زنان بزرگوار روز مبارک زن;روز شرافتمند عنصر تابناکى که زيربناى فضيلت‏هاى انسانى و ارزشهاى والاى‏خليفة‏الله در جهان است.
و مبارکتر و پربهاتر انتخاب بسيار والاى روز بيستم جمادى الثانى است، روزپرافتخار ولادت زنى که از معجزات تاريخ و افتخارات عالم وجود است. (14)
من عيد سعيد مولود اعظم حضرت زهراعليها السلام را به همه شما خانم‏ها و زن‏هاى‏تمام کشورهاى اسلامى تبريک عرض مى‏کنم و از خداوند تعالى مسالت دارم که‏همه زن‏هاى محترمه را در راهى که خداى تبارک و تعالى مقرر فرموده است.همان راه را بروند و به مقاصد عاليه اسلامى برسند. براى زن‏ها کمال افتخاراست که روز تولد حضرت صديقه را روز زن قرار داده‏اند، افتخار است ومسؤوليت. (15)
کرامت وجودى زن
در مکتب امام خمينى‏قدس سره زن بسيار تکريم شده و در اوج والايى قرار دارد، ايشان در اين باره‏مى‏فرمايند:
اسلام مى‏خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زن‏ها را نجات داده است از آن‏چيزهايى که در جاهليت‏بود. آنقدرى که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا مى‏داند به مردخدمت نکرده است آنقدر که به زن خدمت کرده. شما مى‏دانيد که در جاهليت زن چه بوده و دراسلام چه شده. در زمانى که پيغمبر اسلام آمد، زن‏ها را هيچ حساب مى‏کردند اسلام زن‏ها راقدرت داده است. (16)
زن مربى سعادت
امام به اغراض سوء ديدگاه‏هاى فمينيستى و انتظارى که از زن دارند، توجه داشته و همواره برجايگاه آنان و تاثيرى که در جوامع دارند تاکيد مى‏ورزيدند.
- اگر زنان شجاع و انسان‏ساز از ملتها گرفته شوند، ملت‏ها به شکست انحطاط کشيده‏مى‏شوند. (17) اسلام به شما آنقدر احترام قايل است که براى مردها نيست، اسلام شما را مى‏خواهدنجات بدهد، اسلام شما را مى‏خواهد از اين ملعبهاى که اينها مى‏خواهند شما را ملعبه قرار بدهندنجات بدهد، اسلام مى‏خواهد شما را يک انسان کامل تربيت کند.
- زن انسان است. آن هم يک انسان بزرگ. زن مربى جامعه است. از دامن زن انسان‏ها پيدامى‏شوند. مرحله اول مرد و زن صحيح، از دامن زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به‏وجود زن است. زن با تربيت صحيح خودش انسان درست مى‏کند و با تربيت صحيح خودش‏کشور را آباد مى‏کند. مبدا همه سعادت‏ها از دامن زن بلند مى‏شود. زن مبدا همه سعادتها بايدباشد. (18)
- زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش‏ده زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن‏مرد به معراج مى‏رود. دامن زن محل تربيت‏بزرگ زنان و بزرگ مردان است. (19) زن‏ها مردان‏شجاع را در دامن خود بزرگ مى‏کنند. قرآن کريم انسان‏ساز است و زن‏ها نيز انسان‏ساز، اگرزن‏هاى انسان‏ساز از ملت‏ها گرفته بشود، ملت‏ها به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد، شکست‏خواهند خورد، منحط خواهند شد (20) .
آزادى و تساوى زن و مرد از ديدگاه امام
در منظر امام‏قدس سره اسلام زنان را سربلند و شايسته مى‏خواهد و آنچه دين گريزان براى زن قايلند،چيزى جز تباهى و ملعبه شدن نيست، ايشان مى‏فرمايند:
مقام زن مقام والاست، عاليرتبه هستند. بانوان در اسلام بلند پايه هستند. (21)
ما مى‏خواهيم زن به مقام والاى انسانيت‏خودش باشد، نه ملعبه باشد، نه ملعبه در دست‏مردها باشد، در دست اراذل باشد. (22)
اسلام زن را مثل مرد در همه شؤون، همان‏طورى که مرد در همه شؤون دخالت دارد، زن هم‏دخالت دارد، همان‏طورى که مرد بايد از فساد اجتناب کند، زن هم بايد از فساد اجتناب کند.زن‏ها نبايد ملعبه دست جوان‏هاى هرزه بشوند، زن‏ها نبايد مقام خودشان را منحط کنند و خداى‏ناخواسته بزک کرده بيرون بيايند و در انظار مردم فاسد قرار بگيرند. زن‏ها بايد انسان باشند،زن‏ها بايد تقوا داشته باشند، زن‏ها مقام کرامت دارند، زن‏ها اختيار دارند، همان‏طورى که مردهااختيار دارند. خداوند شما را با کرامت‏خلق کرده است، آزاد خلق کرده است. (23)
اسلام نظر خاص بر شما بانوان دارد، اسلام در وقتى که ظهور کرد در جزيرة‏العرب، بانوان‏حيثيت‏خودشان را پيش مردان از دست داده بودند، اسلام آن‏ها را سربلند و سرافراز کرد، اسلام‏آن‏ها را با مردان مساوى کرد. عنايتى که اسلام به بانوان دارد بيشتر از عنايتى است که بر مردان‏دارد. (24)
حقوق زن
يکى از مباحثى که بازار آن گرم است و به عنوان حربه‏اى براى تشويش افکار زن‏ها از آن استفاده‏مى‏شود، موضوع ازدواج و طلاق است. خرده‏گيران بدون توجه به اختيارى بودن انتخاب زوج بامتمسک قراردادن نمونه‏هايى، زنان را بنده مرد قلمداد مى‏کنند و معتقدند اختيار طلاق در دست‏مردان، تبعيضى براى زنان است. امام خمينى‏قدس سره با اشاره به اين موضوع و اختيارى که اسلام براى‏زنان قرار داده مى‏فرمايند:
- طلاق در صورتى که در ضمن عقد با مرد (وقتى که مى‏خواهند عقد کنند) شرط بکنند و درضمن عقد اين شرط بشود که وکيل در طلاق خودش يا مطلق. اين زنهايى که حالا تحت زوجيت‏هستند چه؟ اين ولايت فقيه را مخالفت مى‏کنند در صورتى که نمى‏دانند از شؤون فقيه هست. اگرچنانچه يک مردى با زن خودش رفتارش بد باشد او را اولا نصيحت کند و ثانيا تاديب کند و اگرديد نمى‏شود اجراء طلاق کند. شما موافقت کنيد با اين ولايت فقيه. ولايت فقيه براى مسلمين‏يک هديه‏اى است که خداى تبارک و تعالى داده است. من‏جمله همين معنيى که شما سؤال‏کرديد و طرح کرديد که زن‏هايى که الان شوهر دارند اگر چنانچه گرفتارى‏هايى داشته باشند چه‏بايد بکنند؟ آن‏ها رجوع مى‏کنند به آنجايى که فقيه است، مجلسى که در آن فقيه است‏به‏دادگاهى که در آن فقيه است و فقيه رسيدگى مى‏کند و اگر چنانچه صحيح باشد، شوهر را تاديب‏مى‏کند، شوهر را وادار به اينکه درست عمل کند و اگر چنانچه نکرد طلاق مى‏دهد. ولايت داردبراى اين امر که اگر چنانچه به فساد مى‏کشد، يک زندگى به فساد کشيده مى‏شود، طلاق مى‏دهدو طلاق اگر چه در دست مرد است لکن فقيه در جايى که مصلحت اسلام را ديد، مصلحت‏مسلمين را ديد و در جايى که ديد نمى‏شود به غير اين، طلاق بدهد. اين ولايت فقيه هست.ولايت فقيه براى شما يک هديه الهى است. (25) اسلام زن‏ها را در مقابل مردها قرار داده، نسبت‏باآن‏ها تساوى دارند. البته يک احکام خاص به مرد است که مناسب با مرد است، يک احکام‏خاص به زن است، مناسب با زن است، اين، نه اين است که اسلام نسبت‏به زن و مرد فرقى‏گذاشته است. (26)
در نظام اسلامى، زن همان حقوقى را دارد که مرد دارد، حق تحصيل، حق کار، حق مالکيت،حق راى دادن، حق راى گرفتن، ليکن هم در مرد، مواردى است که چيزهايى‏به دليل پيدايش‏مفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردى هست که به دليل اينکه مفسده مى‏آفريند، حرام‏است. اسلام خواسته است که زن و مرد حيثيت انسانى‏شان محفوظ باشد. اسلام خواسته است که‏زن ملعبه دست مرد نباشد. اينکه در خارج منعکس کرده‏اند که در اسلام با زن‏ها با خشونت‏رفتار مى‏شود، امر غيرصحيحى است و تبليغات باطلى است که از مغرضين حاصل شده والا مردو زن هر دوشان در اسلام اختيارات دارند، اگر اختلافاتى هست، براى هر دو هست و آن مربوطبه طبيعت آنان است. (27)
البته در شرق براى مردها يک محدوديت‏هايى هست که آن محدوديت‏ها به صلاح خودمردها هست و آن محدوديت‏ها، يعنى در آنجاهايى که مفسده هست‏براى مرد، از قماربازى‏جلوگيرى مى‏کند اسلام، از شرابخوارى جلوگيرى مى‏کند اسلام، از هروئين جلوگيرى مى‏کند اسلام،از شرابخوارى جلوگيرى مى‏کند براى اينکه مفسده دارند.
براى همه يک محدوديت‏هايى هست، محدوديت‏هايى شرعى و الهى، محدوديت‏هايى است‏که به صلاح خود جامعه است، نه اين است که براى جامعه يک چيزى مثلا نافع بوده است که‏محدوديت‏برايش ايجاد کرده‏اند. (28)
هيچ فرقى ما بين گروه و گروهى در اسلام نيست فقط به تقوا و به اتقاء به على‏الله تعالى فرق‏است. (29)
زن‏هايى که مى‏خواهند ازدواج کنند، از همان اول مى‏توانند اختياراتى براى خودشان قراربدهند که نه مخالف شرع باشد و نه مخالف حيثيت‏خودشان، مى‏توانند از اول شرط کنند که اگرچنانچه مرد فساد اخلاق داشت، اگر بد زندگى کرد با زن، اگر بد خلقى کرد با زن، وکيل باشند درطلاق. اسلام براى آن‏ها حق قرار داده است، اسلام اگر محدوديتى براى مردان و زنان قايل شده‏است همه به صلاح خودتان بوده است. تمام قوانين اسلام، چه آن‏هايى که توسعه مى‏دهد، چه‏آن‏هايى که تحديد مى‏کند، همه بر صلاح خود شماست، براى خود شماست. همان‏طورى که حق‏طلاق را با مرد قرار داده است‏حق اين را قرار داده است که شما در وقت ازدواج شرط کنيد با اوکه اگر چه کردى يا چه کردى، من وکيل باشم در طلاق. و اگر اين شرط را کرد، ديگر نمى‏تواند اورا معذور کند، اگر اين در ضمن شرط يا در ضمن عقد واقع شد نمى‏تواند او را محدود کند،نمى‏تواند اخلاق بد انجام بدهد و اگر مردى با زن خودش بدرفتارى کرد، در حکومت اسلام او رامنع مى‏کنند، اگر قبول کرد تعزير مى‏کنند، حد مى‏زنند و اگر قبول نکرد مجتهد طلاق مى‏دهد. (30)
خداوند همان‏طورى که قوانينى براى محدوديت مردها در حدود اينکه فساد بر آن‏ها راه نيابددارد، در زن‏ها همه دارد، هم براى صلاح شماست، همه قوانين اسلامى براى صلاح جامعه‏است. (31)
امام‏قدس سره همچنين خاطرنشان مى‏کردند :
... به زن و مرد سفارش مى‏کنم که هر کس به حد قانونى رسيده است، در اين مجلس، در اين‏انتخاب شرکت کند و افرادى که پيشنهاد مى‏شود و انتخاب شده است‏يعنى پيشنهاد شده است،هر يک را که خواستند، به او راى بدهند. (32)
امام‏قدس سره به زنان فرمودند:
... آنقدرى که اسلام خدمت‏به شما کرد، به مردها آنقدر خدمت نکرد. اسلام، شما را حفظکرد و شما متقابلا اسلام را حفظ بکنيد.همان‏طورى که مردها بايد در امر سياسى دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند، زن‏هاهم بايد دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند. البته با حفظ آن چيزى که اسلام فرموده است، که‏بحمدالله امروز در ايران جارى است. (33)
حجاب و پوشش بانوان
حجاب از مقوله‏هايى است که با فطرت انسان آشناست و اختصاص به زن ندارد و فقط در باب‏کيفيت آن است که در اين باره زن از مرد متمايز مى‏باشد حجاب زن در ديدگاه اسلام پوشش‏معقول است که ممکن است‏با توجه به آداب و رسوم هر ملتى کيفيت و شکل مخصوص به خودرا دارا باشد.
امام در پاسخ سؤالى در اين باره مى‏فرمايند:
حجاب به معناى متداول ميان ما که اسمش حجاب اسلامى است‏با آزادى مخالفتى ندارد.اسلام با آنچه خلاف عفت است مخالفت دارد و ما آنان را دعوت مى‏کنيم که به حجاب اسلامى‏رو آورند... زنان شجاع ما ديگر از بلاهايى که غرب به عنوان تمدن به سرشان آورده است‏به‏ستوه آمده‏اند و به اسلام پناهنده شده‏اند. (34)
در اسلام زن بايد حجاب داشته باشد ولى لازم نيست که چادر باشد بلکه زن مى‏تواند هرلباسى را که حجابش را به وجود آورد اختيار کند. (35)
در وزارتخانه‏هاى اسلامى نبايد زن‏هاى لخت‏بيايند، زن‏ها بروند اما با حجاب باشند مانعى‏ندارد بروند اما کار بکنند لکن باحجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شرعى باشند. (36)
هوشيارى امام در حفظ منزلت زن در پاسخ به فريب‏کاران
در يکى از سؤالاتى که از امام راحل شده است، سعى شده با فريب‏کارى حجاب را عامل انزوامعرفى کنند، در اين سؤال آمده است:
اين چادر، آيا صحيح است که اين زن‏ها خود را در زير چادر مخفى کنند؟ اين زن‏ها درانقلاب شرکت کردند، کشته دادند، زندان رفتند، مبارزه کردند. اين چادر هم يک رسم از قديم‏است، حالا ديگر دنيا هم عوض شده، حالا اين صحيح است که مثلا اينها خودشان را مخفى کنند؟
امام‏قدس سره در پاسخ مى‏فرمايند:
اولا اينکه اين يک اختيارى است‏براى آن‏ها، خودشان اختيار کردند. شما چه حقى داريد که‏اختيار را از دستشان بگيريد؟ ما اعلام مى‏کنيم به زن‏ها که هر کس چادر مى‏خواهد هر کس‏پوشش اسلامى مى‏خواهد، بيايد بيرون، از سى و پنج ميليون جمعيت ما، سى و سه ميليونش‏بيرون مى‏آيد. شما چه حقى داريد که جلو اينها را بگيريد؟ اين چه ديکتاتورى است که شمانسبت‏به زن‏ها داريد؟ و ثانيا اينکه ما يک پوشش خاصى را نمى‏گوييم، براى حدود زن‏هايى که‏به سن و سال شما رسيده‏اند هيچ چيزى نيست، ما زن‏هاى جوانى که وقتى ايشان آرايش مى‏کنندو مى‏آيند يک فوج را دنبال خودشان مى‏کشند، اينها را داريم جلوشان را مى‏گيريم، شما هم دلتان‏نسوزد. (37)
البته بايد توجه داشته باشيد که حجابى که اسلام قرار داده است، براى حفظ آن ارزش‏هاى‏ماست. هر چه را که دستور فرموده است، چه براى زن و چه براى مرد، براى اين است که آن‏ارزش‏هاى واقعى که اينها دارند و ممکن است‏به واسطه وسوسه‏هاى شيطانى يا دست‏هاى فاسداستعمار و عمال استعمار پايمال مى‏شدند اينها، اين ارزش‏ها زنده بشود. (38)
آزادى زن در ديدگاه امام‏قدس سره
امام در رهنمودهاى خود به اين نکته توجه داشتند که:
ما دو قسم آزادى داريم که يک قسم مفيدش در غير زمان اين دو جنايتکار بود و در زمان‏اينها اين قسم از آزادى بکلى ممنوع بود و آن آزادى آن‏ها مى‏خواستند که زن‏ها آزاد باشند که‏هر جورى بزک بکنند و بيايند توى خيابان‏ها و با جوان‏ها خداى ناخواسته چه بکنند. آن را آزادى‏قرار داده بودند. حالا هم الآن آن‏هايى که مى‏خواهند اسلام نباشد دلشان براى اين آزادى‏مى‏سوزد. (39)
آن‏ها آزادى را در يک جبهه نگه داشته بودند و فرياد هم مى‏زدند: «آزاد زنان و آزادمردان‏» همين‏ها بودند مقصودشان که اينها آزادند هر کارى که مى‏خواهند بکنند، به هر مرکزفحشايى مى‏خواهند بروند. اختناق در يک جبهه ديگر بود، براى قلم‏هايى که اگر مى‏خواست کسى‏يک کلمه راجع به مصالح مملکت‏بنويسد، راجع به مصالح اسلام بنويسد، اينها آزاد نبود و اختناق‏بود. (40)
اينها آنقدر که به نيروى انسانى اين کشور ضرر زدند به آن ذخاير آنها ضرر نزدند. انسان‏هارا فلج کردند، جوان‏هاى ما را از بين بردند، جوان‏هاى ما که بايد خدمت‏بکنند به اين کشور،کشاندند به يک جاهايى که در آنجاها جز اينکه افکارشان لج‏بشود و نتوانند خدمتى بکنند به اين‏مملکت، چيز ديگرى نبود.
تمام مراکز فحشا را اينها درش را باز کردند و با بوق و کرنا، ترويج کردند و کمک کردند که‏اين جوان‏هاى ما بروند در اين مراکز فحشا و فلج‏بشوند، همانجا بايد دفن بشود جوانى‏شان،جوانى اين جوان‏هاى ما را، از آن‏ها گرفتند، فلجشان کردند، اين خواهرهاى محترمى که در دام‏اينها افتادند و در دام ترويج‏هاى آن‏ها افتادند و در تبليغات آن‏ها افتادند و از آن وظيفه‏انسانى‏شان سلب شدند، ملعبه دست جنايتکاران شدند، اين تاسفى براى اشخاصى که غيرتمندند،اشخاصى که خوى انسانى‏شان را از دست ندادند يک تاسفى هميشگى هست که اين محترمات رااينها چه کردند به اسم آزادى. (41)
خاتمه
زن در ديدگاه اسلام با مرد در حقيقت انسانى و سير تکاملى تفاوتى ندارد، بر اين اساس درعرصه‏هاى اساسى هر دو دوش به دوش هم پيش مى‏روند از جمله:
1 - در عرصه کمال و سير تکاملى علمى;
2 - در عرصه جزا و دست‏يابى به پاداش الهى;
3 - در عرصه جنت و دست‏يابى به مقامات اخروى;
4 - در عرصه تقرب و دست‏يابى به مقامات معنوى.
ترديدى نيست که در عرصه‏هاى مورد اشاره زن و مرد در نگرش اسلامى مساوى‏اند، تنها دربرخى از عرصه‏هاى فرعى زندگى است که هر کدام با توجه به جايگاه ويژه‏اى که در نظام احسن‏دارند از حيث احکام اسلامى تفاوت‏هايى بر اساس عدالت الهى دارند که با فلسفه خلقت آنان‏هماهنگى کامل دارند.

پى‏نوشتها:

1) فخر رازى، تفسير کبير.
2) ر.ک: زمخشرى، ربيع الابرار، ج 1، ص 869، چاپ منشورات الشريف الرضى.
3) حاکم، مستدرک، ج 2، ص 327 و 430 و 431، بيروت، دارالکتب العلمية.
4) حاکم، مستدرک، ج 2، ص 327 و 430 و 431، بيروت، دارالکتب العلمية.
5) حاکم، مستدرک، ج 2، ص 327 و 430 و 431، بيروت، دارالکتب العلمية.
6) صدوق، ثواب الاعمال، ص 448، رضى‏الدين طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 251.
7) انس مى‏گويد: رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:حبب الى‏النساء والطيب و جعلت قرة عينى‏الصلوة، حاکم، مستدرک، ج 2، ص 175.
8) ر.ک: المغازى، ج 1، ص 269، مکتب الاعلام الاسلامى.
9) ر.ک: جان استوارت ميل، کنيزک کردن زنان، ترجمه خسرو بيگى، چاپ اول، سال 77.
10) مارتين سگالن، جامعه‏شناسى تاريخى خانواده، ترجمه حميد الياسى، نشر مرکز، چاپ دوم، 1375، ص 335.
11) فمينيسم، از منشورات نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه.
12) زن در دوره قاجار، ص 111.
13) صحيفه نور، ج 12، ص 148.
14) شرح چهل حديث، ص 486 و 487.
15) شرح چهل حديث، ص 126.
16) صحيفه نور، ج 17، ص 143.
17) صحيفه نور، ج 15، ص 199.
18) صحيفه نور، ج 16، ص 246.
19) صحيفه نور، ج 13، ص 219.
20) صحيفه نور، ج 15، ص 257.
21) صحيفه نور، ج 15، ص 237 و 238.
22) صحيفه نور، ج 9، ص 137.
23) صحيفه نور، ج 15، ص 232.
24) صحيفه نور، ج 13، ص 221.
25) صحيفه نور، ج 16، ص 5.
26) صحيفه نور، ج 14، ص 129.
27) صحيفه نور، ج 18، ص 57.
28) صحيفه نور، ج 16، ص 122.
29) صحيفه نور، ج 16، ص 185.
30) صحيفه نور، ج 16، ص 15.
31) صحيفه نور، ج‏14، ص 142.
32) صحيفه نور، ج 8، ص 179.
33) صحيفه نور، ج 7، ص 205.
34) ر.ک، تبيان، دفتر هفتم، ص 95.
35) ر.ک. تبيان، دفتر هفتم، ص 95.
36) ر.ک. تبيان، دفتر هفتم، ص 96.
37) ر.ک. تبيان، دفتر هفتم، ص 96.
38) ر.ک. تبيان، دفتر هفتم، ص 97.
39) ر.ک. تبيان، دفتر هفتم، ص‏263.
40) ر.ک. تبيان، دفتر هفتم، ص 264.
41) ر.ک. تبيان، دفتر هفتم، ص 265.

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image