جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
تاثير ورزش بر متغيرهاي روان‌ شناختي
-(1 Body) 
تاثير ورزش بر متغيرهاي روان‌ شناختي
Visitor 327
Category: دنياي فن آوري

مقدمه

تحقيقات بسياري نشان داده است که ورزش علاوه بر اينکه ابزار ارزشمندي براي حفظ سلامت جسماني است رابطه نزديکي با سلامت رواني و بويژه پيشگيري از بروز ناهنجاري‌هاي رواني دارد. ورزش از اضطراب و افسردگي مي‌کاهد، اعتماد به نفس را افزايش مي‌دهد و خود پنداره را تقويت مي‌کند. ورزش بويژه در سنين کودکي و نوجواني مفر سالمي براي آزاد کردن انرژي‌هاي اندوخته شده است و اين خود بسيار لذت‌بخش و آرامش‌دهنده است.
شرکت در فعاليت‌هاي ورزشي به اجتماعي شدن و کسب مهارت و کفايت و همچنين دوست‌يابي و ارتباط سالم با همسالان کمک مي‌کند. در جريان يکي از پژوهش‌هاي اخير ( SIMON 1999 ) در ايالات متحده 65 درصد از جوانان ابراز کردند که ورزش آنها را از اعتياد به الکل و مواد مخدر باز داشته است.
در جريان فعاليت‌هاي ورزشي شديد ميزان ترشح اندورفين‌ها افزايش مي‌يابد و به همين دليل ورزشکاران پس از انجام تمرينات احساس لذت و آرامش خاصي مي‌کنند که به آن اصلاحاً joggrs high گفته مي‌شود. با توجه به شباهت بين اندورفين‌ها و ترکيبات افيوني، ورزش کردن مي‌تواند جايگزين سوء مصرف مواد مخدر در معتادان شود.
در نتيجه تمرينات ورزشي مدام ميزان جريان خون در مغز افزايش مي‌يابد. افزايش جريان موجب اکسيژن رساني و تغذيه بهتر نرون‌هاي مغز شده و از تنگ شدن عروق مغز جلوگيري مي‌کند. اين تاثيرات خود موجب پيشگيري از فراموشي و زوال توانمندي‌هاي ذهني در سالمندي مي‌شود. تمرينات ورزشي همچنين موجب آزادسازي نوعي فاکتور رشد به نام B.D.N.F مي‌شود که مي‌تواند نرون‌ها را در مقابل آسيب و صدمه مقاوم نموده و از بروز بيماري‌هاي آلزايمر و پارکينسون تا حدود زيادي جلوگيري کند.
در تحقيقي که در دانشگاه اورگان در سال 1995 انجام شد 354 دانشجوي کالج در رابطه با تاثير ورزش بر افسردگي مورد بررسي قرار گرفتند. ابتدا ميزان انجام تمرينات ورزشي در اين دانشجويان از حيث شدت و مدت تمرينات در طول سه ماهه قبل از تحقيق مورد بررسي قرار گرفت و دانشجويان بر اساس ميزان تمرينات بدني به سه دسته ورزشکار (ميزان فعاليت سه جلسه در هفته)، فعال (ميزان فعاليت يک يا دو جلسه در هفته) و غيرفعال (فعاليت کمتر از يکبار در هفته) تقسيم شدند. سپس هر گروه پرسشنامه واحدي را در زمينه افسردگي پاسخ گفتند که شامل 30 سوال بله و خير بود. آن گروه از دانشجويان که به عنوان گروه ورزشکار شناخته شده بودند کمترين ميزان افسردگي را گزارش کردند.
در تحقيق ديگري 4 نوجوان 12 تا 18 ساله با تشخيص افسردگي عمده به مدت 65 روز سه بار در هفته و هر بار به مدت يک ساعت تمرينات ورزشي راه رفتن سريع و دويدن را انجام دادند. اين نوجوانان قبل از شروع برنامه تمريني، به پرسشنامه افسردگي بک به عنوان پيش آزمون پاسخ گفته بودند. سپس در روزهاي بيست و نهم، پنجاهم و شصت و پنجم مجدداً به پرسشنامه مذکور پاسخ گفتند. نتايج نشان دهنده کاهش افسردگي بود.
در تحقيق ديگري که بر روي گروهي از دانشجويان مبتلا به افسردگي متوسط تا خفيف توسط مک‌کان و هونجر در سال 1984 انجام گرفت مشاهده گرديد که ورزش در فضاي باز مي‌تواند افسردگي را به طور قابل ملاحظه‌اي کاهش دهد. در اين تحقيق دانشجويان به طور تصادفي به سه گروه ورزش در فضاي باز ( aerobic exercise )، آرميدگي و گروه کنترل تقسيم شدند. پس از انجام يک دوره انجام تمرينات مشاهده گرديد که ورزش بيشترين تاثير را در کاهش افسردگي داشته است. البته دانشجوياني که تمرينات آرميدگي را انجام دادند در قياس با گروه کنترل ميزان افسردگي‌شان تا اندازه‌اي کاهش يافته بود.

تاثير تمرينات يوگا:

آزمايشي که در بنياد کليولند بر روي 70 نفر از سالمندان بالاي 55 سال داراي پرتنشي خفيف تا متوسط انجام شد نشان دهنده تاثير تمرينات يوگا بر متغيرهاي روان‌شناختي است. در اين آزمايش سالمندان به طور تصادفي به دو گروه تقسيم شدند. يک گروه به مدت 12 هفته دو بار در هفته به انجام تمرينات ساده يوگا پرداختند و گروه ديگر در همين مدت به انجام تمرينات ورزشي همراه با موسيقي پرداختند. وضعيت باليني دو گروه در زمينه‌هاي اضطراب، افسردگي، پرتنشي، احساس خستگي، عصبانيت و اختلالات خواب قبل و بعد از انجام تمرينات و همچنين 12 هفته بعد از خاتمه تمرينات (بعنوان پيگيري) بررسي گرديد نتايج نشان داد که گروهي که تمرينات ساده يوگا را انجام مي‌داد در تمام زمينه‌هاي ياد شده در مقايسه با ديگر گروه تمرينات ورزشي همراه با موسيقي بيشتر بهبود يافته بود.
تحقيقي که در جنبش سالمندان آمريکا در فلوريدا بر روي بيش از صد نفر از زنان سالمند انجام گرفت نشان داد که انجام تمرينات يوگا مي‌تواند اضطراب، تنش و عصبانيت را کاهش داده و عزت‌نفس را افزايش دهد. در اين آزمايش شرکت کنندگان به طريق کاملاً تصادفي در گروه آزمون و گروه شاهد قرار گرفتند.
گروه آزمون روزانه 35 دقيقه به انجام تمرينات يوگا مي‌پرداختند. برنامه تمريني آنها شامل تمرينات بدني و تنفس، آرميدگي و مراقبه بود. پيش از اجراي آزمايش گروه آزمون و شاهد توسط آزمون‌هاي مقياس عزت‌نفس روزنبرگ و پرسشنامه اضطراب استيت تريت مورد ارزيابي قرار گفتند. نتايج نشان داد که گروهي که يوگا تمرين مي‌کرد اضطراب کمتر و عزت‌نفس بالاتري نسبت به گروه شاهد داشت.
در تحقيقي که بر روي 87 نفر از دانشجويان در دانشگاه ايالتي کنت در آمريکا صورت گرفت دانشجويان را به طور تصادفي به 4 گروه تقسيم نمودند.
دو گروه از دانشجويان به ورزش شنا پرداختند و يک گروه حرکات و وضعيت‌هاي يوگا را تمرين کردند و بر گروه ديگر که به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شده بود هيج متغير ورزش اعمال نشد. دانشجويان هر چهار گروه قبل و بعد از انجام تمرينات توسط آزمون‌هاي خلق و شخصيت مورد ارزيابي دقيق قرار گرفتند. نتايج حاصل از تحليل‌هاي آماري نشان داد که دانشجوياني که به ورزش‌هاي شنا و يوگا پرداخته بودند نسبت به گروه شاهد خشم يا تنش افسردگي و پريشاني کمتري داشتند. همچنين دانشجويان پسري که به ورزش يوگا پرداخته بودند در مقايسه با گروه شناگر تنش و خستگي و عصبانيت کمتري داشتند. ظاهراً اثر يوگا و شنا بر دانشجويان دختر تقريباً يکسان بود و تفاوت چشمگيري بين دختران دانشجو که به يوگا و شنا پرداخته بودند مشاهده نگرديد.

فرضياتي در تبيين تأثيرات ورزش

فرضيه کته‌کولامين‌ها: کته کولامين‌ها گروهي از مواد شيميايي مانند نوراپي‌نفرين، اپي‌نفرين و دوپامين هستند که به عنوان انتقال دهنده شيميايي عمل مي‌کنند. نوراپي نفرين و دوپامين بر يادگيري و حافظه تاثير مي‌گذارند. تمرينات منظم، ترشح اين ترکيبات را افزايش داده و مقدار آنها را در پلاسماي خون زياد مي‌کند (کتي و براون، 1966،1973) . بنابراين انجام تمرينات ورزشي به طور منظم مي‌تواند از طريق افزايش ترشح انتقال دهنده‌هاي شيميايي، موجب تقويت حافظه و تغييرات خلقي شود.
فرضيه اندورفينها: اندورفين‌ها دسته‌اي از مواد شيميايي هستند که از نرونهاي مغز ترشح مي‌شوند و آثار شبه افيوني دارند (ضد درد و آرام‌بخش).
تمرينات ورزشي و بويژه دويدن مي‌توانند موجب افزايش اندورفين‌ها شوند. همچنين مصرف الکل يا برخي از غذاها، موجب تحريک ترشح اين مواد مي‌شوند. تزريق ماده نالوکس که در پيوند با گيرنده‌هاي اندورفيني مانع اثربخشي اندورفين مي‌شود، مي‌تواند تاثيرات مثبت ورزش بر خلق را کاهش دهد. بنابراين مي‌توان گفت تاثيرات خلقي ناشي از ورزش عمدتاً ناشي از ترشح اندورفين‌ها است (جانال 1984).

تاثير ورزش بر حافظه

تحقيقات دکتر هيتر.س. اوليف در دانشگاه علوم تندرسي اورگان در آمريکا نشان داد که سالمنداني که يک برنامه تمريني شامل راه رفتن سريع بر روي نوارگردان را سه بار در هفته و به مدت يک ساعت، در طول چهار ماه انجام مي‌دادند حافظه و زمان واکنش آنها، بهبود يافته بود.
تحقيقات بيشتر نشان داد که آهسته دويدن ( Jogging )، راهپيمايي، دوچرخه‌سواري و حرکات موزون نيز مانند راه رفتن سريع موجب بهبود حافظه و زمان واکنش در سالمندان مي‌شوند. (اوليف -2000)
پژوهشگران همچنين دريافتند که سالمنداني که در يک برنامه تمريني قدرتي و انعطافي به مدت يک ساعت سه بار در هفته و در طول 4 ماه شرکت کردند عملکردشان در اجراي آزمون‌هاي حافظه، بهبود يافت. اگر چه اين گونه بهبود حافظه بيشتر در سالمنداني که تمرينات هوازي انجام مي‌دهند رخ مي‌دهد، اما تحقيقات بيشتر نشان داده است که هيچ تمرين ورزشي نسبت به تمرينات ورزشي ديگر از لحاظ تاثير بر حافظه برتري ندارد. به عبارت ديگر بين ورزش‌هاي مختلف از حيث تاثير بر حافظه تفاوت معني داري مشاهده نمي‌شود.
در تحقيقي ديگر، سالمنداني که به تازگي بازنشسته شده بودند و زندگي کم تحرکي را آغاز کرده بودند، در طول 4 سال توسط آزمون‌هاي شناختي گوناگون مورد بررسي قرار گرفتند. نتايج بررسي‌ها، نشان داد که توانمندي‌هاي شناختي اين سالمندان از زمان بازنشستگي تا 4 سال بعد از آن به طور فزاينده‌اي کاهش مي‌يابد.
از سوي ديگر، سالمنداني که پس از بازنشستگي در تمرينات منظم از قبيل راهپيمايي، آهسته دويدن، دوچرخه‌سواري و حرکات موزون شرکت داشتند در نمرات آزمون‌هاي شناختي آنها در طول 4 سال کاهشي صورت نگرفته بود. (همان منبع)
در پژوهشي ديگر که در ژاپن انجام گرفت 827 نفر از سالمندان بالاي 65 سال در طول يک دوره 7 ساله، مورد بررسي قرار گرفتند. نتايج حاکي از آن بود سالمنداني که هر روز در تمرينات ورزشي شرکت مي‌کنند و همچنين سالمنداني که فعاليت بدني متوسط تا شديد، قسمتي از کار روزانه آنها را تشکيل مي‌دهد در مقايسه با سالمندان کم تحرک‌تر به طور معني داري کمتر به بيماري آلزايمر مبتلا مي‌شوند. در واقع بسياري از پژوهشگران معتقدند که يک زندگي پرتحرک ممکن است افراد را در برابر ابتلا به بيماري آلزايمر مقاوم سازد. (همان منبع)
در مطالعه‌اي که به منظور تبيين علل بهبود حافظه در اثر تمرينات ورزشي بر روي موش‌ها انجام گرفت، ابتدا گروهي از موش‌ها به دو دسته تقسيم گرديدند. به يک دسته اجازه داده شد که به طور آزادانه بر روي چرخ گردان بدوند. در مقابل، دسته ديگر هيچ گونه تمريني انجام نمي‌دادند. وقتي که اين دو گروه از لحاظ ساختارهاي مغز با يکديگر مقايسه شدند معلوم شد که در موش‌هاي دونده‌، سلول‌هاي بيشتري در ناحيه هيپوکامپ وجود دارد. اين ساختاري است که در حافظه و يادگيري نقش تعيين کننده‌اي دارد.
پژوهشگران معتقدند که ممکن است فرآيندهاي مشابهي در مغز انسان وجود داشته باشد. به عبارت ديگر، تمرينات ورزشي ممکن است موجب تقويت ساختار هيپوکامپ در انسان شوند.
دکتر نيکل برکتولد معتقد است که تمرينات ورزشي براي سلامت جسم و روان، به يک اندازه، ضرورت دارد. کشف هيجان انگيزي که صورت گرفته اين است که تمرينات ورزشي علاوه بر افزايش جريان خون در مغز، ميزان توليد مولکول BDNF را هم افزايش مي‌دهند. BDNF نوعي فاکتور رشد است که نرون‌هاي مغز را در مقابل آسيب و صدمه مقاوم مي‌کند و به بقاي آنها کمک مي‌کند. اين مولکول همچنين مي‌تواند از تباهي سلولها در اثر بيماري‌هاي آلزايمر و پارکينسون جلوگيري کند. (همان منبع)
دکتر برکتولد مدعي است که بر طبق نتايج آزمايش‌هايي که اخيراً در رابطه با تاثير ورزش بر حافظه انجام شده، افزايش ميزان توليد BDNF مي‌تواند بر يادگيري و حافظه تاثير مثبت داشته باشد. بنابراين در نتيجه تمرينات ورزشي، ميزان جريان خود در مغز، تعداد سلول‌هاي مغز در ناحيه هيپوکامپ و ترشح مولکول‌هاي حفاظتي مانند BDNF افزايش مي‌يابد. مجموعه اين فرآيندها مي‌تواند موجب بهبود حافظه و به تعويق انداختن بيماري آلزايمر شوند.
دکتر کريستين يافه استاد روان‌پزشکي و عصب‌شناسي دانشگاه کاليفرنيا در سانفرانسيسکو معتقد است که انجام تمرينات ورزشي مي‌تواند کاهش توانمندي‌هاي شناختي را که در اثر سالمندي حادث مي‌شود به تاخير اندازد. تمرينات ورزشي با افزايش رشد سلول‌هاي عصبي و گسترده شدن ارتباطات بين سلولي که براي يادگيري و حافظه ضرورت دارد مي‌تواند مغز را جوان و فعال نگهدارند.
تاثيرات تمرين بر سلول‌هاي عصبي ناشي از افزايش جريان خون در مغز است که منجر به آزاد شدن فاکتورهاي رشد مي‌شود و مي‌تواند از سکته مغزي پيشگيري نمايد. از سوي ديگر تمرينات ورزشي مي‌تواند مانند برخي ترکيبات دارويي، موجب آزادسازي سروتونين، نوراپي نفرين و دوپامين شود.
دکتر يافه در يک بررسي طولي، گروهي از زنان بالاي 65 سال را به مدت 8 سال و با در نظر گرفتن ميزان فعاليت جسماني آنان (از قبيل دويدن، دوچرخه‌سواري، باغباني و پياده به خريد رفتن) مورد مطالعه قرار داد. پس از انجام آزمون‌هاي شناختي حافظه، جهت‌يابي، محاسبات عددي، بيان و توجه و با کنترل ساير عوامل دخيل در سلامتي مانند آموزش، جايگاه اجتماعي، سلامتي عمومي، افسردگي و سيگار کشيدن معلوم شد که تمرينات بدني تاثير مستقيمي بر کارکردهاي شناختي دارند. زن‌هايي که بيشتر در فعاليت‌ها مشارکت داشتند به طرز معني‌داري کمتر به اختلال در توانمندني‌هاي ذهني دچار شده بودند.
بر طبق يافته‌هاي انجمن علم عصب‌نگر آمريکا که بر اساس آزمايش بر روي موش‌ها بدست آمده‌اند، تمرينات ورزشي مي‌تواند در بهبود طيف وسيعي از بيماري‌ها موثر باشد. ظاهراً بهبود بسياري از بيماري‌هاي دستگاه عصبي بر اثر تکثير مجدد سلول‌هاي مغز صورت مي‌گيرد. قبلاً تصور مي‌شد که مغز، ساخت سلول‌هاي جديد را خيلي زود در جريان رشد متوقف مي‌کند، اما در سال‌هاي اخير پژوهشگران شواهد روشني يافته‌اند که نشان مي‌دهد مغز به توليد سلول‌هاي جديد در طول حيات خود ادامه مي‌دهد البته حتي بدون رشد نرون‌هاي جديد هم ممکن است ساختار مغز به دو طريق تغيير کند، زيرا سلول‌هاي گليا که در تغذيه نرون‌ها و دفع مواد زايد و سمي نقش دارند مي‌توانند تکثير شوند و انشعابات دندريتي نرون‌ها هم مي‌تواند رشد کرده و افزايش يابد. (کالات- 1375)
تمرينات ورزشي موجب تکثير سلول‌هاي مغز بويژه در ناحيه هيپوکامپ مي‌شود. اين ساختار در انتقال اطلاعات از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت دخالت دارد. در آزمايش‌هايش که بر روي موش‌ها انجام گرفت معلوم گرديد که موش‌هايي که بر روي چرخ‌گردان، مسافتي معادل 4 تا 6 مايل در روز مي‌دويدند، تعداد نرون‌هاي هيپوکامپ در مغزشان شديداً افزايش مي‌يافت. اما موش‌هايي که از دويدن محروم بودند در مغزشان تغييري مشاهده نشد. موش‌هاي دونده همچنين، در يادگيري ماز (مسير پر پيچ و خم)، مهارت بيشتري از خود نشان مي‌دادند. جالب اين است که حتي موش‌هاي دونده، از تيره‌اي از موش‌ها انتخاب مي‌شدند که بطور ارثي در يادگيري ضعيف بودند ولي باز هم دويدن توان يادگيري آن‌ها را افزايش مي‌داد. همچنين مشاهده گرديد که دويدن از افت عملکرد ناشي از سالمندي در يادگيري پيشگيري مي‌کند. (يافه-2001)
ظاهراً مطلوب يا نامطلوب بودن تمرينات، براي آزمودني مي‌تواند در ميزان تاثير آنها بر مغز نقش عمده‌اي داشته باشد. وقتي گروهي از موش‌ها به جاي دويدن، به شنا کردن پرداختند هيچ گونه تغييري در توانايي يادگيري و حافظه آنها مشاهده نگرديد. شايد از آنجايي که جوندگان به شنا کردن علاقه‌اي ندارند. فشار رواني ناشي از شناي اجباري مانع از هر گونه تغيير مفيدي در مغز موش‌ها و توانايي يادگيري و حافظه آنان شده بود.(يافه- 2001)
عاملي که موجب افزايش توانايي موش‌هاي دونده در يادگيري شده بود ترشح مولکول BDNF بود. زيرا اين مولکول مي‌تواند از حيات سلول‌هاي عصبي و عملکرد بهينه آنها حمايت کند. ميزان اين مولکول پس از انجام تمرينات در هيپوکامپ افزايش مي‌يابد.
به طور کلي پژوهشگران دريافتند که محيط‌هاي چالش برانگيز که شامل سه عامل موقعيت‌هاي يادگيري فشرده، تعامل‌هاي اجتماعي و فعاليت‌هاي فيزيکي هستند نقش مهمي در افزايش تعداد سلول‌هاي مغز در جانداران مختلف و حتي در انسان دارند.
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image