جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
آيا در تفاوت بين مغز زن (همدلي کردن)و مردان (ساماندهي)، فرهنگ تاثيري دارد?
-(6 Body) 
آيا در تفاوت بين مغز زن (همدلي کردن)و مردان (ساماندهي)، فرهنگ تاثيري دارد?
Visitor 424
Category: دنياي فن آوري

فرهنگ

چه چيزي باعث مى شودكه مغز زنان در سطح بالايى، نشانگر حس همدلى باشد و مغز مردان در سطح بالايى، ساماندهى را نشان دهد؟اكثر مردم احتمالا چنين فرض مى كنندكه چنين تفاوتهاي جنسى، بر اساس مخلوط عوامل فرهنگي و بيولوژي به وجود مى آيند. البته عقايد بى شمار ديگري نيز وجود داردكه هى يند تفاوتهاي جنسى مى توانند يكى از اين عوامل را كاهش دهند. اگر اپن. ضيه هاي عجيب حقيقت داشته باشد، بسيار با اهميت هستند، زيرا بدين معنا است كه ديگر عوامل موجود را، مى توان نفى كرد و نپذيرفت. اگر فرضيه ي فرهنگ صحت داشته باشد، اين موضوع گيرايى سياسى پيدا خواهدكرد. اگر واقعا دليل اين تفات ها ناشى از عوامل فرهنگى باشد، تفاوت بسياري ميان پسر بچه ها و دختربچه ها به وجود مى آيد. حداقل بدين معنا است كه ى توانيم اين تفاوتها را با برنامه هاي جديد اجتماعى و آموزشى از بين ببريم. بنابراين چگونه مى توان فرضيه ي فرهنگ را پذيرفت؟ كليشه هاى فرهنگي و تبعيض ها اگر يك نوار ويدئويى ازكودكى غمگين به شما نشان بدهند و بگويند اين كودك پسر است، شما ترجيح مى دهيدكه اين حالت كودك را به عصبانيت تشبيه كنيد. اگر بگويند اين كودك دختر است، ترجيح مى داديدكه اين حالت را به ترس كنيد.اين مثال، نمونه ى واضحى است تا متوجه شويدكه هركودك چه احساسى دارد. نتيجه ي مثبت اين نمونه اين است كه اگركودك دختر يا پسر باشد، نمى توانيم قضاوت خوبى در خصوص حالات كودك داشته باشيم. ولى اين نتيجه گيري خوبى نيست. شناخت جنسيت وقتى كه فرد بزرگترشود خيلى راحت تر است.نتيجه ي مهم و اصلى اين است كه برخلاف عقيده اي كه مى گفت ما مردم رابا روش بى طرفانه اي درك مى كنيم، بدون اينكه بخواهيم يك سري از تفاوتهاي جنسى را براي شناخت آنها در نظر مى گيريم.
اينها مى توانند تبعيض هايى باشندكه ما از روش هاي قالبى وكليشه اي اجتماعى جنسيت ها انتخاب مى كنيم يا به عبارت ساده تر، از ارتباط هر يك از جنسيت ها، با يكديگر، آنها را دركنار هم مى چينيم و به آنها شكل تازه اي مى بخشيم.هر علتى كه داشته باشند مهم نيست، چراكه چنين تبعيض هايى ممكن است سبب شود عكس العمل هاي مختلفى نسبت به افراد نشان دهيم، كه البته اين موضوع مستلزم اين است كه باورمان در خصوص آن جنسيت چه باشد.معنى اين موضوع اين است كه تفاوتهاي جنسى از ديدگاه روانشناسى كه قبلا در موردش بحث كرديم مى توانند ناشى از انتظاراتى باشند كه والدين ازجنسيت بچه ها به هنگام رشد و پرورش آنا داند.براي امتحان اين عقيده،نگاهى اجمالى به والدين داشتم. معنى ديگر اين است كه تفاوتهاي جنسى مى توانند ناشى از تبعيض هاي فردي محققانى باشدكه به اين آزمايش ها وتجربيات دقت مى كنند. بنابراين براي آن عده اي كه اين مطالعات و تحقيقات راانجام مى دهند واجب است كه نسبت به خصوصيات جنسى افراد، نابينا باشند.در واقع اين كار بسيار دشوار است. در تحقيق نوزادان كمبريج،مشاهده كنندگان تلاش بسيار زيادي داشتندكه نسبت به جنسيت نوزادان بى تفاوت باشند. آنها از مادرانى كه كودكانشان در اين تحقيق شركت داشتند،درخواست كردندكه جنسيت نوزادشان را به محققان نگويند، بدين ترتيب ازهرگونه تبعيض و بى تفاوتى نسبت به اين تحقيق، جلوگيرى شد و محققان به هيج وجهى تحت تأثير اطلاعات به دست آمده قرار نگرفتند. مادران هم با اين كار موافقت نمودند و تا پايان فيلمبرداري و جمع آورى اطلاعات، جنسيت نوزادشان را به شخص محقق اعلام نكردند.در بسياري از اين موارد، اين اطلاعات حتى به صورت اتفاقى هم افشاءنشدند. در بعضى موارد به سختى مى شد جلوي اين كار راگرفت، زيرا در اطراف تخت مادران در بيمارستان، مملو از دسته گلها وكارتهاي تبريك بودكه روي آنها با خط درشت نوشته بود؟ ريك عض مى كنم، چه پسر بامزه اي! قدم نورسيده مبارك، چه دختر قشنگى! و يا حتى رنگ ملحفه ها و يا پتوها نشان از جنسيت نوزاد داشت.بنابراين آزمايش كنندگان از اين موضوع اطمينان داشتندكه فقط از چهره ي نوزاد فيلمبردارى مى كنند تا بفهمندكودك به چه چيزهايى با دقت نگاه مى كند و زمانى كه موقع قضاوت و بازبينى فيلم ها شد، هيج راه حلى براي شناخت جنسيت كودك به چشم نمى خورد و آنها نمى توانستند بگويندكه به چهره ي يك دختر يا يك پسر نگاه مى كردند. با اين وجود تفاوت جنسى در مشاهده ي اشياء همچنان به چشم مى خورد.رفتار وگفتار فرهنگى كه به شكل يك كليشه بيان و انجام مى گيرد،نمى تواند نتيجه ي اين آزمايش را توضيح دهد. آزمايش هاي كودك هميشه يك نتيجه گيري ثابت ندارد ولى بگذاريد چنين فرض كنيم كه اين حقيقت داردكه انتظاراتمان از شكل جنسيت ها، به چگونگى واكنش ما نسبت به دختر و پسر ويا آن فرصتهايى كه به آنها مى د هيم، متفاوت است.على رغم تأثير چنين تبعيض هايى، مثالهايى ازكنترل دقيق مطالعات وتحقيقات نشان مى دهدكه لزومى ندارد تنها علت مشاهده ي تفاوتهاي جنسى را در رفتار آنها جستجوكرد.

والدين

آيا تفاوت در والدين پسران يا دختران بودن مى تواند دليل مشاهده ي تفاوتهاي جنسى در دوران كودكى باشد؟ آيا اين تفاوتها بر مبناي اين حقيقت است كه مادران اغلب اولين سرپرستان كودكان مى باشند؟در تمام تحقيقات اجتماعى اين موضوع، موضوع بسيارگسترده اي است كه،كودكان (به طور متوسط) بيشتر اوقاتشان را دركنار مادرشان سپري مى كنند تادركنار پدرشان، در حالى كه در بعضى فرهنگها مانند فرهنگ كشورهاي ژاپن وكره، تنها يك سوم اوقات خودشان را دركنار مادرشان هستند ولى در بعضى فرهنگهاي ديگر مانندكشور هندوستان بچه ها اكثر اوفاتشان را در كنارمادرشان سپري مى كنند.آيا مادران كاري مى كنندكه دختران همدلانى خوب و پسران ساماندهان ماهري مى شوند؟ يا اينكه بايستى پدران را به خاطر اينكه رفتار متفاوتى درتربيت دختران و پسران در پيش مى گيرند، سرزنش كرد؟بدون شك پسران بيشتر از دختران تنبيه مى شوند و ممنوعيت هاي بسياري برايشان در نظرگرفته مى شود تا بتوانند آنها راكنترل كنند. والدين معمولاپسران خود را از انجام برخى كارها منع مى كنند و بيشتر از دختر بچه ها، بهآنها تذكر مى دهندكه اگر چنين كاري كنى، عاقبت خوبى نخواهد داشت و يا اينكه حق نداري به اين وسيله دست بز آيا اين جملات برايتان آشنا نيست؟
-آلكس برگرد اينجا!
-آلكس بايست!
-آلكس اين كار را نكن!
-نه! قبلا هم به توگفته بودم!
-آلكس همان كارى راكه گفتم انجام بده وگرنه توى دردسر بزرگى مى افتى!
-آلكس اگر يكبار ديگر اين كار را انجام بدهى، براى يك هفته كنترل ماشين جيپت را ازتو مى گيرم!البته با دختران هم به روش نصيحت و تذکرو يا حتى بازخواست صحبت مى كنند ولى نكته ي جالب توجه اين است كه در اكثر فرهنگها، اينگونه صحبت كردن، بيشتر در رابطه با پسر بچه ها است.آيا اين نشانه اي از شناخت جنسيت است؟ اگر چنين باشد، پس والدين دراين ميان چه كاره هستند؟يك نظريه مى گويدكه والدين در ذهنشان چندين تصور ذهنى دارندكه پسران سركش تر هستند و يا اينكه نگهداري از آنها با خطرات بسياري همراه است. بنابراين آنها به محدوديت بيشتري احتياج دارند.آيا پسران را بايستى با چنين تفكراتى پرورش داد؟ آيا والدين با چنين طرزتفكراتى، پسرهاي خودشان را به سوي خطر سوق نمى دهند يا اينكه با ايجاد محدوديتهاي بيش از حد، پپشرفتهاي آنها را از بين نمى برند و بعدها با اين كارها باعث نمى شوندكه پسرشان با افراد پليس سروكار پيداكند؟ البته اين يك ديدگاه منفى است.شايد پسران نسبت به دختران از احساس همدلى كمتري برخوردار باشندكه همين امر باعث مى گردد آنهاكمتر از مشكلات اجتماعى شكايت كنند،مهارت كمى در يافتن راه حل هاي اجتماعى براي رفع بعضى موانع داشته باشند وبه نظم و ترتيب بيشتري اغلب احتياج پيدا مى كنند.براي اين دو ايده، مدار در دست است. به عنوان مثال در يك تحقيق، طى يك نوار ضبط شده، از حركات پدران دركنار فرزندان يك ساله شان در اتاق انتظار، فيلمبرداري شد. محققان دريافتند كه پدران فرزندان پسر خود را دوبرابر فرزندان دختر توبيخ كردند.ولى اين موضوع بى علت نبود: پسران اغلب اوقات براي اينكه به اشياء ممنوعه و خطرناك دست نزنند، بازخواست مى شوند. اين طور به نظر مى رسيدكه دختران يك روش ثابت را دنبال مى كنند. براي مثال آنها به حركات پدرشان و به چيزهايى كه آنها را قبول نداشتند، توجه مى كردند.چنين اشاره هاي اجتماعى، نگاه به چهره ى والدين براي تشخيص اينكه اجازه دارند آن كار را انجام دهند يا خير، براي اكثر دختران كافى است تا بدانند منظور پدر از آن اخم و يا نگاه معترض چيست. شما مى توانيد اين علامتخشم و عصبانيت را در چهره ي والدين ملاحظه كنيد: ابروان پدر مانند يك كمان كمى بالا مى روند و نزديك مى شوند و يا شايد چشمان او به شكل خيره با كمى غضب به چشمان كودك نگاه كند، شايد به حالت تعجب و با ناراحتى به كودك نگاه كند تا او را از انجام كار خطايى كه مى كند، بازدارد و حتى شايد پدر مجبور به انج نادرستى مانندكتك زدن شود و يا لبانش را جمع كند وبه علامت كوت صداى "هيس " از ميان لبانش شنيده شود و با اين كار به كودك بفهماندكه بيش از اندازه سر و صدا مى كند.دختران غالبا يك چنين علائمى را مشاهده مى كنند و معمولا به حالت رمزو علامت به آنها مسائلى گوشزد مى شود ولى پسران ممكن است يك چنين علائمى را هيچگاه مشاهده نكنند. شايد بدين علت است كه آنها به هنگام انجام كارهاي نادرست، به چهره ي والدين نگاه نمى كنند و يا شايد به خاطر اين باشدكه اين علائم غيركلامى است و آنها توجهى به چنين چيزهايى نشان نمى دهند.در اين تحقيق چنين به نظر مى رسدكه به پسران تذكر مى دهندكه كار بدي انجام ندهند و اين پيام با لحنى بسيار جدي و يا حتى خشم به اطلاع آنها مى رسد. ولى اين موضوع ثابت نمى كند. كه پسران ذاتاكمتر از دختران حس همدلى دارند.موضوع اين مقاله در مورد تفاوتهاي اساسى ميان ذهن و فكر مردان و زنان است ولى شايد مشاهده ي تفاوت هايى كه در مورد همدلى كردن در اين مقاله به آنها اشاره مى شود، جزو تفاوتهاي اصلى و اساسى نباشد. شواهدي در دست است كه ما پسران جوان را تشويق مى كنيم كه كمتراحساساتى باشند و سعى كنند بيشتر مستقل و خودكفاء بار بيايند، چنين تشويق هايى در غالب اين جملات شكل مى گيرند:
-پسر پر طاقت چه كسى است؟ آفرين!
-اين پسر بزرگ من است! آفرين كه چنين كارى را به تنهاگ انجام دادى؟!!
-اوه تو چقدر قوى هستى! به اين ماهيچه هاى بزرگ نگاه كن!
-تو مى توانى اين كار را انجام بدهى؟
-دلت مى خواهد از صخره هاى بلند، بالا بروى؟ تو خيلى بزرگ و شجاع
هستى!
-گريه نكن! پسرها كه گريه نمى كنند!
-اين كارهاى بچه گانه را ديگر تكرار نكنى!هيچ يك از پسران اين چنين به مادرشان وابسته نيستند! حالا وقت آن رسيده كه بروم.والدين از چنين عباراتى در برخورد باكودكان خود، بخصوص پسران بسياراستفاده مى كنند. مخصوصا پدران كمتر از مادران نسبت به پسران خود برخوردهاي احساساتى و محبت آميز دارند. البته، يك چنين نتايجى سبب مى شودكه چنين برداشت هايى پيش آيد. والدين ممكن است پسران خود را از نشان دادن احساساتشان منع كنند بنابراين آنها را با نقش هاي متفاوتى از جنسيت خودشان آشنا مى كنند، يا ممكن است آنها را نسبت به دختران در برابر بيان احساسات و وابستگى و
دلبستگى، پرتوان تر و شكيباتر تربيت كنند، يا ممكن است آنها به پسران بيش ازدختران، درباره ي خودشان و خصوصيات اخلاقى شان مانند پر توان بودن،مستقل بودن و صبور بودن، توضيحاتى بدهند. با اين وجود يك تعبير ديگر آناست كه دختران خيلى بهتر از پسران خودشان راكنترل مى كنند، بنابراين احتياجى نيست كه به آنهاگوشزدكنندكه احساساتشان راكنترل نمايند.بنابراين پسران جوان به وسيله ي معيارهايى كه دختران جوان دارند، موردقضاوت قرار مى گيرند، به همين علت به آنها بيشترگوشزد مى كنندكه گريه نكن و به چيزهايى كه آنها مى گويند، حق نداردكه دست بزنند.بنابراين اين تفاوتهاي رفتاري ميان والدين در قبال دو جنس دختر و پسرمى تواند دقيقا همان علت اصلى تفاوتهاي اساسى موجود ميان زن و مرد باشد.به طور خلاصه مى توان گفت:" رفتارهاى متفاوت والدين نسبت به فرزندان،دليل اصلى تفاوت موجود ميان آنها است ".اگر چه هنوز هم شواهدي در دست است كه نشان مى دهد تربيت متفاوت والدين در قبال فرزندانشان باعث مى شودكه آنها حتى در بازي كردن هم با هم فرق داشته باشند. پسران اجازه دارند بازي هاي مهيج و ماجراجويانه انجام دهند در حالى كه به دختران تأكيد مى شودكه بازي هاي مناسب، مانند مادر، معلم، دكتر يا پرستار را اجراكنند و يا با عروسك سرگرم شوند ولى تحقيقات منظم نشان داده اندكه شباهتهاي زيادي نيز ميان رفتارهاي والدين دربرابر فرزندانشان وجود دارد.به عنوان مثال، والدين براي تربيت فرزندان دختر و پسرشان، در خصوص مسائلى مانند مهربانى، خونگرمى، مسئولت پذيري، صحبت كردن يا قيد وبندهاي اخلاقى كه مد نظرشان است، هيچ تفاوتى قائل نمى شوند.والدين همچنين به هنگام تشويق كردن كودكان براي انجام كارهاي درست،هيچ تفاوتى در ميزان آن براي دختر يا پسر خود قائل نيستند. اين موضوع نشان مى دهدكه شناسايى جنسيت به آن شكلى كه مردم فكر مى كنند، وجود ندارد.حتى مدركى وجود داردكه والدين بيشترين انرژي و توان خود را صرف تشويق پسرانشان براي همدلى كردن آنها با ديگران مى كنند. به عنوان مثال مادران بيشترين زمان خود را صرف تقليد حركات و حالات چهره ي كودكشان مى كنند، بخصوص اگر فرزند آنها پسر باشد. كنار هم قرار دادن اين مدارك با برتري زنان در همدلى كردن كه ناشى از رفتارهاي والد ين آنها است، كار بسيار دشواري است. ولى مادران به هنگام صحبت با فرزند دخترشان خيلى ملايم تر واحساسى تر رفتار مى كنند، در حالى كه اين رفتار راكمتر با فرزند پشان دارند. همچنين تفاوتهايى ميان نوع كلمات محبت آميزى كه مادران به هنگام صحبت با دختر يا پسر خود استفاده مى كنند، وجود دارد. به اين مثالها توجه كنيدكه يك مادر چگونه با دخترش صحبت مى كند:
-اوه اين نهايت لطف و محبت تو را مى رساند كه اين كار را برايم انجام دادى.
-شايد او دلش نمى خواهدكه با تو بازى كند زيرا او فكر مى كندكه بهترين دوست تو سالى است؟ اوكمى به سالى حسادت مى كند. چرا او را براى تعطيلات آخر هفته دعوت نمى كني كه كمى با هم بازى كنيد تاكمى احساسش نسبت به او تغييركند؟ مادران همچنين، هنگامى كه دخترشان كار خطايى انجام مى دهد، كلمات آمرانه اى بكار مى برند ولى با پسران برخورد متفاوتى دارند. براي مثال ممكن است به دخترشان بگويند:
-فكر مى كنى او چه احساسى داشته باشد؟
-تصوركن تو به جاى كسى هستى كه بهترين دوستش را از دست داده است. در آن صورت احساس او را مى توانى درك كنى.
-فكر مى كنى او از اين هديه، خوشش بيايد؟ بهترين كار براى يك بيمار اين است كه مرتب از او احوالپرسى كنى و به ديدارش بروى. استفاده از يك چنين روش هاي متفاوتى در هنگام صحبت كردن، باعث مى شودكه دختران در همدلى كردن بر پسران ارجحيت يابند، اما "مكوبى " بهنكته ى بسيار مهمى اشاره مى كندكه اين مسئله ناشى از تبعيض جنسى نا آگاهانه ي مادران نيست. به بيان دقيق تر اين مسئله از آگاهى مادران ازتوانايى خاص درك مسائل در فرزندانش، ناشى مى شود. رفتا رهاى كليشه اى جنسيت كودكان دختران جوان خيلى دوست دارند عروسك بازي كنند و پسران جوان خيلى مايلند با اسباب بازي هاي متحرك مانند ماشين يااسباب بازي هاي مكانيكى و يا ساختن ساختمان با بلوك هاي پلاستيكى بازي كنند. آيا اين مسئله مى تواند بدين علت باشدكه آنها به نوعى به دليل رفتارهاي كليشه اي مخصوص هر جنس، اسباب بازي هاي دخترانه و پسرانه را مجزا مى دانند؟ مسلما اين عبارات تا حدي صحيح هستند.
به پدرانى توجه كنيدكه مى گويند: " من هرگز اجازه نمى دهم پسرم باعروسك بازى كند. اگر اين كار را بكند توى مدرمسه همه او را مسخره مى كنند ولقب نازك نارنجى و يا زن صفت به او مى دهند ". يا اينكه به صناج توليد اسباب بازى توجه كنيدكه تمام ميان پرده هاي برنامه ي كودكان را به آگهى هاي تبليغ اسباب بازي هاي متنوع خودشان اختصاص داده اند. در اين آگهى ها مردان مبارز اسباب بازي، مورد توجه ومحبوبيت پسر بچه ها قرار مى گيرند و عروسكها. با آن ظاهر زيبامورد توجه دختران قرار مى گيرند و صاحبان صنايم توليدكننده ي اسباب بازي ها نيز، به خوبى مى دانند" كه قدرت نق نق " بچه ها قويترين نيروي اقتصادي براي فعاليت ساخت و رونق اين صنعت است.گفتن كلمه ي "نه " براي والد ين در مقابل كودكانشان كار بسيار دشواري است.اكنون به اين نكته توجه كنيدكه چه طور والدين و رسانه هاي گروهى به شدت تحت تأثير قرار مى گيرند. زيرا خواهر و برادران بزرگتر ياكودكان ديگركه درهمين رده ي سنى هستند، يك چنين آگهى هايى را مرتب مى بينند و رقابت خواهر و برادرى و نياز شديد به ملحق شدن به گروههاي هم سن و سال خويش،باعث چنين چيزهايى مى شود و ممكن است يك چنين فشارهايى به كودكان اي ر را القاءكنندكه آنها به يك چنين اسباب بازيهايى احتياج دارند.اين اتفاق ممكن است در سنين دوران مدرسه نيز روي بدهد، زمانى كه گروههاي هم سن و سال بچه ها علائمى از موافقت يا مخالفت با علائق كودك را آشكار مى كنند. عقيده اي وجود دارد كه مى گويد "چنين تأثيرات اجتماعى بعيد است نوع انتخاب اسباب بازى را تعيين كنند". حال علت آن را توضيح مى دهم. اگر ازكودكان دو ساله بپرسيد کدام اسباب بازي براي پسران وكداميك براي دختران است، آنها نمى توانند پاسخ درستى بدهند. كودكان در اين سنين ازكليشه ي رفتارهاي جنسيتى هيج اطلاعى ندارند،آنها احتمالا هر اسباب بازي كه توجهشان را جلب نمايد، انتخاب خواهندكرد.با اين وجود والدين از اين سنين به بعد، تفاوت ميان انتخاب اسباب بازي مناسب با هرگروه جنسى را به آنها شان خواهند داد. اين موضوع نشان مى دهدكه فرق ميان اسباب بازي هاي آنها، رفتارهاي كليشه اي مربوط به آن جنس رااز قبل تعيين مى كند.البته علت اصلى را نمى توان اين قضيه دانست، مگر آنكه فكركنيم در يكسياره ي ديگر زندگى مى كنيم. به اين ترتيب كودكان در سن چهار سالگى مى توانند فرق ميان اسباب بازي هاي خود و ديگري را حس و درك كنند.در يك تحقيق به يك دختركفتندكه فقط در قسمت اسباب بازي هاي پسرانه قدم بزند و يكى انتخاب كند: ولى او در پاسخ گفت:" مادرم مى خواهد با اين وسايل بازى كنم ولى من ا صلا از اينها خوشم نمى آيد".اين موضوع با قاطعيت نشان مى دهدكه كودكان هم حق انتخاب دارند ونمي توانند تنها با طرز فكر و سليقه ي والدين خود، با چيزي بازي كنند، بلكه آنها تحت تأثير عوامل ديگري قرار مى گيرند.

تقليدوتمرين

آيا تفاوت انتخاب اسباب بازي و رفتارها ميان دو جنس مى تواند ناشى ازتقليد اوليه ازگروه همجنس خود يا از بزرگسالان باشد؟بدون شك بازي هاي هم سان سازي و تقليد از شخصيت هاي خاص، درگروه سنى دوران مدرسه، نقش بسيار مهمى را ايفاء مى كند. به عنوان مثال حتى درفرهنگهايى كه جايگاهى براي مدرسه و تحصيل هم وجود ندارد، بچه هاي بزرگتر به هنگام بازي نقش والدين همجنس خودشان را تقليد مى كنند.اما به عنوان دليل مبدأ اين تفاوتهاي جنسى دركودكان نوپا، اين دليل مناسب نيست. به اين علت كه كودكان قبل از رفتن به مدرسه به طور مرتب ازهم جنسان خودشان تقليد نمى كنند بلكه بيشتر اداي جنس مخالف خودشان رادرمى آورند. تقليد از هم جنسان نمى تواند علت اصلى تعيين انتخاب در نوع اسباب بازي براي جنسيت هاي مختلف باشد." النور مكوبى " - روانشناس -،يك نكته ي مهم را در نظر دارد و آن اين است كه و ى بچه ها بازي با همجنس خود را انتخاب مى كنند و همچنين بااسباب بازي هاي متناسب با جنسيت خودشان بازي مى كنند، بدون شك اين موضوع ربطى به تقليد از بزرگسالان ندارد. وقتى كه در اين مورد، ديگر فكرنكنيد، متوجه مى شويدكه بزرگسالان در تمام اوقات با جنس مخالفشان سروكار دارند. مسلما ى در دست نيست كه نشان دهد والدين فرزندانشان را به پرهيز از برخورد با جنس مخالف تشويق مى كنند. با اين وجود اين همان چيزي است كه بچه ها خودشان انتخاب مى كنند.اگر بخواهيم تقليدكردن را به عنوان يك تعريف از چگونگى ايجاد تفاوتهاى جنسى، كنار بگذاريم، در مورد تعريف آشكار تمرين و بازي چه بگوييم؟ برتري مردان را در مهارتهاى حركتى در نظر بگيريم. ديدگاه عقل سليم اين است كه به علت سروكار داشتن زياد مردان با فعاليتهاي حركتى، آنها دربازي هايى مانند پرتاب دارت و بازي هاي خاص ورزشى مهارت بسياري كسبكرده اند. ممكن است تمرين و سروكار داشتن بخشى از توضيح اين امر باشدكه چرا جنسيت ها در مهارتهاي خود، در سن خاصى از هم جدا مى شوند، ولى نكته ي نامعلوم نظريه ي مبدأ اين تفاوتهاي جنسى اين حقيقت است كه برتري مردان در انجام درست و دقيق كارها، از همان دوران كودكى، حتى در سن دوسالگى نيز، به چشم مى خورده است. در اين سن مى توانيم دركمال راحتى خيال فرض كنيم كه تفاوت كوچكى در ايجاد فرصتها براي انجام كارها ميان دوجنس وجود دارد ولى با اين وجود، پسران دو ساله خيلى بهتر از دختران در اين سن كارهايشان را انجام مى دهند.در سنين بالاتر اين تفاوتهاي جنسى ى قتى كه آزمايشگر اطلاعاتى درمورد تاريخچه ي ورزشى هر يك از افراد و تسلط آنها بر هر يك از رشته هاي ورزشى به دست مى آورند نيز، مشاهده مى شود.

نقش جنسيت ها

يك تعريف ديگر از تفاوتهاي جنسى، نقش دائمى جنسيت است. ايده ي اصلى اين است كه ما باورهاي متفاوتى در مورد جنسيت هايى كه رفتارها وعلائق مان را تحت تأثير قرار مى دهند، داريم.به عنوان مثال باور داريم كه زنان، اجتماعى هستند در حالى كه مردان رابسيار فعال مى دانيم. اين اعتقادات در مورد دو جنس زن و مرد ناشى ازتفاوتهاي اجتماعى و نقش اقتصادي زن و مرد مى شود.درگيري شديد زنان باكارهاي خانه و نگهداري ازكودكان باعث شده كه آنها اجتماعى شوند و درگيري شديد مردان در پرداخت حقوق كارمندان، دقت به مراحل كار و... باعث شده كه آنها به شدت خودمحور شوند. مسلما مدارك زيادي براي وجود چنين نقش هايى براي دو جنس زن و مرد وجود دارد.اكثر مردان مايلند در مشاغلى كه داراي قدرت باشد، مشغول بكار شوند درحالى كه اكثر زنان بيشتر مايلندكارهاي گروهى و مشترك را انتخاب كنند.ممكن است نقش جنسيت را باوركنيم ولى اين ايده ازكجا سرچشمه مى گيرد؟ فرضيه ي ساماندهى مى گويد، به طور متوسط مردان در درك وشناخت سيستم بسيار قوي و دقيق هستند، شايد اين يك تكنيك فيزيكى باشد كه آنها مهارت فراوانى در آن دارند.به طور خلاصه، چندين مورد براي حمايت از جبرگرايى فرهنگى وجوددارد. يك ر را مى توان در روشهاي مختلفى كه والدين با دختران وپسران خود، صحبت مى كنند، مشاهده كرد. صحبتهايى كه مى تواند درتفاوتهايى كه در توسعه ى همدلى كردن مشاهده مى كنيم، تأثير داشته باشد.ولى بعضى از تفاوتهاي جنسي خيلى زود جلوه گر مى شوندكه به سختى مى توان گفت كه فرهنگ در آن تأثير بسزايى داشته است. به علاوه بعضى ازوالدين تمام تلاش خودشان را مى كنند تا يك چنين اثرات فرهنگى، بر رويكودكانشان تأثير نگذارد. آنها براي پسرشان عروسك و براي دخترشان كاميون اسباب بازي مى خرند تنها به اين دليل كه بفهمند آيا بچه ها، خودشان مى توانندنوع مناسب اسباب بازي را انتخاب كنند.حتى اگر فكركنيم كه اين موضوع به سادگى نشان مى دهدكه تأثيرات گروههاي همجنس و هم سن و رسانه هاي گروهى، بيشتر از والدين به تنهايى است. هنوز هم اينطور به نظر مى رسدكه تعريف تمام تفاوتهاي جنسى مشاهده شده، مناسب نيست زيرا كودكان در روزهاي اوليه ي تولد هيچگاه نمى توانند تحت تأثير رسانه هاي گروهى وكودكان هم سن و سال خودشان قراربگيرند. به همين علت و دلايل ديگر، اين احتمال وجود داردكه توسعه ي تفاوتهاي جنسى در رفتار، به علت عوامل ديگري به وجود مى آيد و به علاوه ي آن مى تان فرهنگ نيز، در نظرگرفت. عوامل بيولوژي و زيست شناسي يکي ديگر از اين موارد هستند .
منبع:زن کيست؟ مرد کيست؟ /سيمون بارون کوهن ، ترجمه گيسو ناصري، انتشارات پل
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image