جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
سيرى در آيات حجاب
-(2 Body) 
سيرى در آيات حجاب
Visitor 336
Category: دنياي فن آوري
كندوكاو در آيات حجاب، آن هم يك جا و همه سونگرانه، براى اهل نظر و فقه پژوهان، مى تواند ره گشا و پرفايده باشد و آنان را در دستيابى به زواياى گوناگون اين گزاره مهم اجتماعى، رهنمون سازد.كنار هم گذاردن آيات حجاب و درنگ بر روى آنها و توجه به آغاز و پايان نشانه هاى پيوسته و ناپيوسته هر يك از آيات، بسيار روشن گر خواهد بود و ره گشا،كه در ضمن بحث،به اين نكته اشاره خواهد شد.
نكته شايان توجه اين كه:در كنار هم و به ترتيب نزول آوردن آيات و دقت و درنگ روى آنها، نشان خواهد داد كه حكم حجاب،يك باره اعلام نشده،بلكه كم كم و با گذشت زمان و آماده شدن زمينه و… بر قلب مبارك پيامبر(ص) نازل شده است.
ابتدا، در روزهاى پايانى سال پنجم هجرى، در جريان وليمه ازدواج پيامبر(ص) با زينب بنت جحش(همسر طلاق داده شده زيدابن حارثه) آيه حجاب همسران پيامبر(ص) بر آن حضرت نازل شد.
همه مردان برابر دستور اين آيه شريفه مى بايست از پس پرده با همسران پيامبر(ص) سخن بگويند.
در مرحله دوم، خويشاوندان نسبى از دايره اين حكم بيرون شدند و آنان اجازه يافتند با همسران پيامبر(ص) بى آن كه پرده اى در بين باشد، سخن بگويند.
در مرحله سوم، جلباب (چادر) به عنوان حقى براى همسران و دختران پيامبر(ص) و زنان مؤمن قرار داده شد.
در مرحله چهارم، آيات سوره نور احكام حجاب بانوان را روشن ساخت.
در مرحله پنجم، اجازه گرفتن براى ورود به محل استراحت بانوان محرم، مطرح شد.
چند نكته از اين بررسى به دست مى آيد:
1.در نگاه به بانوان مَحْرَم و اندازه پوشش آنان در برابر مَحْرَمان، بين خويشاوندان نسبى و سببى فرق است;يعنى هيچ گاه پوشش مادر نزد فرزند، همانند پوشش مادرزن در نزد داماد نيست.
2. اين كه گفته مى شود محرمان، چه سببى و چه نسبى، مى توانند به همه جاى بدن يكديگر نظر بيفكنند، به جز عورت و شرمگاه، سخنى است بى دليل.اين بخش از بحث مقدارى به درازا كشيد كه چاره اى نبود;زيرا فقيهان روزگار ما، آن گونه كه از حاشيه هاى عروةالوثقى بر مى آيد، ه مه،برخلاف اين نظر دارند;از اين روى بايسته بود كه دليلهاى اين مسأله بيش تر به بوته بررسى گذاشته شود.
3.روايات رسيده از معصومان در اين موضوع،سخن جديدى،غير از آنچه از آيه هاى حجاب فهميده مى شود، بيان نكرده اند.
4.از ملاكها و معيارهاى به دست آمده از بحث و كندوكاو در آيات شريف، در گزاره هاى جديد و مسائل نوپيدا بهره برديم و آنها را به گونه استدلالى، شرح داديم.در مثل فرق بين عكس و صاحب عكس و فيلم شخص و خود شخص بيان شده است.

ترتيب نزول آيات حجاب نخستين مرحله:

تا پيش از سال پنجم هجرى، بر زنان مسلمان، واجب نشده بود كه حجاب داشته باشند.آنان با همان لباس معمول و مرسوم آن زمان، در جامعه حاضر مى شدند،با مردان سخن مى گفتند و حتى با آنان بر سر يك سفره مى نشستند و از يك ظرف غذا مى خوردند;تا اين كه در سال پنجم هجرى، پس از ازدواج پيامبر(ص) با زينب بنت جحش،خداوند حجاب را بر زنان حضرت قرار داد و به مؤمنان دستور داد، هرگاه از همسران پيامبر(ص) چيزى خواستيد، از پشت پرده بخواهيد: (واذا سألتموهن متاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب.)
سپس دليل اين دستور را چنين بيان مى فرمايد:
ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن.1
نكته: پيش از نازل شدن آيه حجاب،در همين سوره شريف، آيات ديگرى نازل شده كه در آنها، شأن همسران پيامبر(ص) در صورت نگهداشت تقواى الهى، از شأن ديگر زنان برتر دانسته شده است و به همسران پيامبر(ص) دستور داده شده كه از حجره ها،مگر براى كارهاى ضرورى،خارج نشوند و با ناز و كرشمه،با مردان سخن نگويند و بسان دوران جاهليت نخستين، خود را نيارايند:
يا نساء النبى لستن كاحد من النساء ان اتّقيتنّ فلا تخضعن بالقول فيطمع الّذى فى قلبه مرض وقلن قولاً معروفا. وقرن فى بيوتكن ولا تبّرجن تبّرج الجاهلية الاولى.2

دومين مرحله:

در پى نازل شدن حكم حجاب درباره همسران رسول خدا (ص) و بازداشته شدن مردان از مستقيم سخن گفتن با آنان و دستور به نگاه نكردن به ايشان، كه گويا اين حكم،همه، حتى پدران، برادران و خويشان همسران رسول خدا را در بر مى گرفت، اين پرسشها مطرح شد:
آيا پدران همسران رسول خدا(ص) از ديدن دختر خود بازداشته شده اند؟
آيا برادران همسران رسول خدا(ص) حق ديدن خواهران خود را ندارند؟
آيا پسران همسران پيامبر(ص) كه از شوى پيشين خود داشتند، ديگر اجازه ندارند مادران خود را ببينند؟
آيا زنان مؤمن،بسان مردان مؤمن بايد از پس پرده با همسران پيامبر(ص) سخن بگويند؟3
ييعنى آيا همان گونه كه (يا ايها الذين آمنوا) زنان و مردان با ايمان را در بر مى گيرد و تنها از بابِ (تغليب)ضميرها مذكر آمده است، در (اذا سألتموهن)ضمير مخاطب از باب (تغليب)به صورت مذكر آمده است;ولى در واقع زنان را هم در بر مى گيرد و برابر اين حكم زنان مؤمن نيز بايد از پَس پرده با همسران رسول خدا(ص) سخن بگويند; يا خير، اين حكم ويژه مردان است؟
در پى اين پرسشهاى گوناگون و شبهه ها، اين آيه شريفه بر قلب مبارك رسول خدا(ص) فرود آمد:
لاجناح عليهنّ فى آبائهنّ ولاابنائهن ّولااخوانهنّ ولاابناء اخوانهنّ ولاابناءاخواتهنّ ولانسائهنّ ولاماملكت ايمانهنّ واتقين اللّه انّ اللّه كان على كلّ شىء شهيدا.4
چند نكته
الف.پنج گروه نخست از گروههاى نامبرده شده، همانانى هستند كه به محرمان نسبى نامبردارند.بنابراين، حكم حجاب براى زنان پيامبر(ص) بدين منظور نبوده كه آنان خود را از تيررس چشم محرمان نسبى به دور نگهدارند.و به ديگر سخن، همسران رسول خدا وظيفه ندارند كه با محرمان نسبى خود نيز از پس پرده سخن بگويند.آنان، همان گونه كه پيش از اين اجازه داشته اند و بر آنان روا بوده بدون حجاب و پرده با محرمان نسبى خود سخن بگويند، اكنون كه به همسرى پيامبر(ص) درآمده اند نيز مى توانند، با محرمان نسبى بى پرده سخن بگويند.
ب. تكليف در پَسِ پرده قرار گرفتن، متوجه همسران رسول خداست، نه مردان. و به ديگر سخن، همسران آن حضرت بايد خود را در پَسِ پرده نگه بدارند، نه اين كه مردان وظيفه داشته باشند نگاه نكنند; از اين روى، به جاى (لاجناح على آبائهن) كه كوتاه تر و آسان تر بود، عبارتِ : (لاجناح عليهنّ فى آبائهنّ) آمد، تا نشان دهد آن گاه كه گناهى هست، آن گناه بر زنان است.
در جمله آخر، خداوند خطاب به زنان فرمود: (واتقين اللّه) شما زنان بايد تقواى الهى را پيشه كنيد و خود را در پس پرده قرار دهيد. و نفرمود: (واتقوا اللّه) شما مردان، يا شما مردان و زنان، بايد تقواى الهى را پيشه كنيد و چشم ندوزيد.
بنابراين، روايتهايى كه برابر آنها رسول خدا(ص) به همسران خود فرمود: از ابن مكتوم نابينا روى بگيرند و خود را در پَسِ پرده حجاب نگهدارند، از همين باب است. نه اين كه از آن احاديث بتوان تنقيح مناط كرد و دستور كلى به واجب، يا مستحب براى تمامى زنان استفاده كرد; زيرا تنقيح مناط در جايى است كه احتمال ويژگى براى مورد وجود نداشته باشد، در حالى كه اين جا، احتمال ويژه بودن مورد، بسيار قوى است.
اكنون براى روشن تر شدن بحث، روايات واقعه ديدار ابن مكتوم را از پيامبر(ص) بازگو مى كنيم: (استأذن ابن مكتوم على النبى(ص) و عنده عائشة وحفصة. فقال لهما: قوما فادخلا البيت. فقالتا: أنّه اعمى. فقال: ان لم يَرَكما فانّكما تَريانه.)5
ابن مكتوم از محضر پيامبر(ص) اجازه ورود گرفت. اين در حالى بود كه عائشه و حفصه نزد پيامبر بودند. پيامبر(ص) به آن دو فرمود: برخيزيد و داخل اتاق شويد.
آن دو گفتند: او نابيناست.
حضرت فرمود: اگر او شما را نمى بيند، شما او را مى بينيد.
از ام سلمه روايت شده كه گفته است: (كنتُ عند رسول اللّه(ص) و عنده ميمونة. فاقبل ابن ام مكتوم. وذلك بعد ان امر بالحجاب. فقال: احتجبا. فقلنا: يارسول اللّه اليس اعمى لايبصرنا؟ قال: افعميا وان انتما الستما تبصرانه؟)6
من و ميمونه نزد رسول خدا(ص) بوديم كه ابن مكتوم وارد شد. اين حادثه پس از دستور به حجاب بود. پيامبر(ص) فرمود: در پَسِ پرده حجاب رويد.
گفتيم: اى رسول خدا! آيا او نابينايى كه ما را نبيند، نيست؟
فرمود: آيا شما نيز نابيناييد؟ آيا شما او را نمى بينيد؟
همان گونه كه پيش از اين يادآور شديم، اين روايات، ويژه همسران پيامبر(ص) است و به هيچ روى ديگر زنان مسلمان را در برنمى گيرد و تنقيح مناط و سريان دادن حكم به تمامى زنان مسلمان، دليل مى خواهد.
ج. در مراد از (نسائهن) اختلاف است. در مجمع البيان، دو قول نقل شده است:
1. مراد زنان هم كيش; يعنى زنان مؤمن است، نه زنان يهودى و نصارى; زيرا آنان زنان مؤمن را مى بينند و براى شوهران خود وصف مى كنند: اين قول از ابن عباس است.
2. مراد، همه زنان است.7
از روح المعانى نيز دو قول به دست مى آيد:
1. قول ابن عباس; يعنى زنان هم كيش.
2. زنان خويشاوند و وابستگان و پيوسته هاى به آنان: (وفى البحر: دخل فى (نسائهنّ) (الامهات و الاخوات و ساير القربات و من يتصل بهن من المتصرفات لهن و القائمات بخدمتهنّ.)8
مادران، خواهران و ديگر خويشاوندان و زنانى كه براى آنان كار مى كنند و به خدمت آنان و خدمتگزار آنان هستند، داخل در (نسائهن) اند.

سومين مرحله:

يا ايها النبى قل لازواجك و بناتك ونساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جلابيبهن، ذلك ادنى ان يعرفن فلايؤذين وكان اللّه غفوراً رحيماً.9
اى پيامبر! به همسران و دختران خود و زنان مؤمن بگو: چادرهاى خود را بردوش گيرند. اين نزديك تر است، براى اين كه شناخته و مورد آزار و اذيت قرار نگيرند و خدا آمرزنده مهربان است.
تاكنون روشن شد كه همسران پيامبر مى بايد خود را در پَسِ پرده نگه دارند و تنها با خويشان نسبى و زنان مؤمن و بردگان مى توانند بدون پرده روبه رو شوند.
از ديگر سو، اين وظيفه، شرافت ويژه اى نيز بود كه شامل زنان پيامبر(ص) شده بود; همان گونه كه پيش از اين نيز شرافتها و وظيفه هاى ديگرى نيز پيدا كرده بودند، از جمله:
ام المؤمنين: (وازواجه امهاتهم)10 و مساوى نبودن با ديگر زنان مسلمان در كيفر و پاداش، البته به شرط داشتن تقوا: (يا نساء النبى لستن كأحد من النساء ان اتّقيتنّ.)11 و از جمله وظيفه هايى كه بر همسران پيامبر مقرر شده، به ناز و كرشمه سخن نگفتن با مردان و پسنديده سخن گفتن: (فلاتخضعن بالقول… وقلن قولا معروفاً) و خارج نشدن از خانه: (قرن فى بيوتكن) به گونه دوران جاهلى خود را نياراستن: (لاتبّرجن تبّرج الجاهلية الاولى.) به هر حال، بخشيدن شرافت، بدون قرار دادن وظيفه و تكليف ويژه نبوده است.
حال پس از فرا خواندن (امهات المؤمنين) به حجاب كه هم شرافت و امتيازى بوده و هم تكليف و وظيفه اى، همين وظيفه را و امتياز را به ديگر زنان مؤمن نيز بخشيده است; تا آنان از شرافت بهره مند شوند و قدر و منزلت آنان شناخته شود و جوانان و ولگردان، با آنان برخورد به دور از ادب، و آزار دهنده نداشته باشند و دريابند كه اينان زنان با شخصيت و از خاندان شريف و پاك هستند و نبايد به هيچ روى، آزرده و اذيت شوند.
از اين روى حجاب، جايگاه ويژه اى دارد و شرافتى به شمار مى آيد براى زنان مؤمن. چنين بود كه زنان مدينه از اين دستور خداوند استقبال كردند و به سرعت مقنعه ها و چادرهاى سياه تهيه كردند و با آنها خود را پوشاندند.
ام سلمه مى گويد: (لما نزلت هذه الآيه: (يدنين عليهن من جلابيبهنّ) خرج نساء الانصار كأنّ على رؤسهن الغربان من اكسية سود يلبسنها.)12
وقتى كه آيه شريفه: (خود را با چادرها فروپوشانيد) نازل شد، زنان انصار از خانه ها خارج شدند، به گونه اى كه گويا كلاغهاى سياه بر روى سر آنان نشسته اند; به خاطر لباسهاى سياهى كه پوشيده بودند.
بمانند همين سخن از عائشه نيز روايت شده است.13
بى گمان جنبه شرافتى و حق بودن حجاب از جنبه تكليفى آن بيش تر بوده است; از اين روى، در پى اعلام حكم حجاب، وعده بهشت براى پيروى كنندگان از اين دستور و وعده عذاب براى مخالفان آن، مطرح نشد، بلكه دليل عقل پسند و عرف پسند آورد: (ذلك ادنى ان يعرفن فلايؤذين.)
براى شناخته شدن و اذيت نشدن، اين بهتر است.
و به همين خاطر كه جنبه شرافتى و حق بودن آن بيش تر مورد نظر بوده، زنان مدينه، براى جلوه گر شدن ابهت و حشمت خود، چادر سياه بر سر افكنده اند; با اين كه پيامبر(ص) نفرموده بود چادر سياه بر سر افكنند. بويژه اين كه پارچه سياه و پوشش سياه به سبب جذب حرارت خورشيد ، براى سرزمينى چون شبه جزيره عربستان، مناسب نيست. بنابراين تنها توجيهى كه براى اين گونه لباس وجود دارد، همان ابهت و حشمت پيدا كردن و استفاده كامل از اين حق است.
تا بدان جا حق و شرافت بودن حجاب و چادر، بر تكليف بودن آن برترى داشته كه حتى عمر بن خطاب، خليفه دوم مسلمانان، فكر مى كرد: چادر حق است، نه تكليف; از اين روى به كنيزكان اجازه پوشيدن چادر را نمى داد: (كان عمر بن الخطاب، لايَدَع فى خلافته أَمة تقنع ويقول انما القناع للحرائر لكيلا يؤذين.)14
عمر بن خطاب، در زمان زمامداريش، به هيچ روى اجازه نمى داد كه كنيز ان مقنعه بپوشند و مى گفت: مقنعه، ويژه زنان آزاد است; تا شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند.
انس مى گويد:
(رأى عمر جارية مقنّعة فضربها بدرته وقال القى القناع لاتشبهين بالحرائر.)15
عمر كنيزى را ديد كه مقنعه بر سر كرده بود، با تازيانه بر سر او زد و گفت: مقنعه را بر دار و خود را به زنان آزاد همانند نساز.
در اين فكر، عمر تنها نيست و ديگران نيز اين چنين برداشتى را از حكم حجاب داشته اند. در مثل از ابن شهاب پرسيده شد: آيا كنيز ازدواج مى كند و سرخود را مى پوشاند. وى در پاسخ، آيه شريفه: (يا ايها النبى قل لازواجك…) را تلاوت كرد و گفت:
(فنهى اللّه الاماء ان يتشبّهن بالحرائر.)16
خداوند كنيزان را از اين كه خود را همانند زنان آزاد درآورند، بازداشته است.
نكته: از پرسش و پاسخ روشن مى شود كه پرسش كننده مى دانسته است: كنيز تا شوهر نكرده، حق ندارد چادر سر كند; از اين روى حكم كنيز شوهر كرده را مى پرسد كه آيا كنيز، با ازدواج كردن، به شرف پوشيدن چادر نايل مى شود؟ ابن شهاب، پاسخ مى دهد: كنيزكان، چه ازدواج كنند و چه ازدواج نكنند، از اين حق، بهره اى نخواهند داشت.
نكته مهم: ما اكنون بر آن نيستيم كار عمر را موجّه جلوه بدهيم، يا به بوته نقد بگذاريم. همچنين، بر آن نيستيم از روايى و ناروايى برده دارى و شبهه هايى كه در اين باب وجود دارد، سخن بگوييم.

پي نوشت :

1. سوره (احزاب)، آيه 53.
2. همان، آيه 32 ـ 33.
3. تفسير (مجمع البيان)، امين الاسلام طبرسى، ج7 ـ 368/8.
4. سوره (احزاب)، آيه 55.
5. (وسائل الشيعه)، ج14، باب 129، از ابواب مقدمات النكاح، ج171/1 ـ 172.
6. همان، ح4.
7. تفسير (مجمع البيان)، ج7 ـ 368/8.
8. تفسير (روح المعانى)، آلوسى بغدادى، ج107/12، دار احياء التراث العربى، بيروت.
9. سوره (احزاب)، آيه 59.
10. همان، آيه 6.
11. همان، آيه 32.
12. تفسير (الدر المنثور)، سيوطى، ج221/5.
13. همان.
14. همان.
15. همان.
16. همان.

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image