شـيـخ جـعـفر كاشف الغطا, شاگرد وحيد بهبهانى و شاگرد سيد مهدى بحرالعلوم بوده است كتاب معروف او در فقه به نام كشف الغطا است در نجف مى زيسته و شاگردان بسيارى تربيت كـرده اسـت سـيـد جواد صاحب مفتاح الكرامة و شيخ محمد حسن صاحب جواهر الكلام از جمله شـاگـردان اويـند او چهار پسر داشته كه هر چهار تن ازفقها بوده اند كاشف الغطا معاصر فتحعلى شـاه اسـت و در مـقـدمـه كشف الغطا او رامدح كرده است و در سال 1228 ه ق درگذشته است كاشف الغطا در فقه نظريات دقيق و عميقى داشته و از او به عظمت ياد مى شود 1 .
شيخ جعفر كاشف الغطا, فقيه بزرگ و مجتهد وارسته در عصر خويش بوده است يكى از بزرگان او را چنين توصيف مى كند:
بـزرگ بـزرگـان , شمشير بران اسلام , استاد پژوهش و تحقيق , آيت عجيب خداوند كه عقلها از درك آن قـاصـرنـد و زبانها لال اگر به علم و دانش او بنگرى , كتاب كشف الغطايش كه در هنگام سـفـر نوشته است , تو را از امرى سترگ باخبر مى سازد واز مقامى والا در مراتب علوم دينى او, چه اصول باشد و چه فروع آگاه مى كند.
آرى , مـرحـوم استاد ميرزا حسين نورى , صاحب مستدرك الوسائل (ره ) اين چنين كاشف الغطا را ستايش مى كند و توصيف مى نمايد 2 .
درست است در هر عصر, عالمان بزرگى داشته ايم كه از نظر علم و تقوى كم نظير بوده و همتايى نـداشـتـند, ولى امروز سخن از شخصيتى است عاليقدر وبزرگ مرتبه كه با كتاب ارزنده كشف الـغـطا خود فقه و دشواريهاى فقه را شكافت وهمانند كشتى كه حباب دريا را مى شكافد نام آن بزرگوار جعفر بن شيخ خضر جناجى نجفى و معروف به كاشف الغطا است او در سال 1154 ه ق در نجف اشرف چشم به جهان گشود و از همان اوان كودكى به تحصيل علوم دينى پرداخت در آغازمقدمات را نزد پدر خود آموخت و سپس از محضر بزرگانى نظير: شيخ محمد مهدى فتونى و آقا محمد باقر وحيد بهبهانى و سيد مهدى بحرالعلوم كسب دانش كرد و به مرتبت والايى از علم و عمل نائل آمد كه بزرگان در حق او گفته هايى دارند.
اخلاق كاشف الغطا:
كـاشـف الـغـطـا داراى اخـلاق الـهـى بود وارسته , فروتن , سخاوتمند, غيور,متواضع , مجاهد و با مـسـتـمندان از هر راهى كه مى توانست براى فقرا پول جمع آورى مى كرد و بر آنان انفاق مى نمود حتى نوشته اند كه گاهى خود به پول جمع كردن مى پرداخت و در عباى خود پول جمع آورى و در همان مجلس بر فقرا و بيچارگان تقسيم مى نمود.
در دل شب , براى عبادت و راز و نياز بيدار مى شد و تا سپيده دم , در حال تضرع و گريه و زارى بود و صـبـحـگـاهـان بـراى درس و بحث , و براى مقابله با دشمنان دين ومذهب , همانند شير در اين ميدانهاى خطرناك وارد مى شد و همواره پيروز و سربلندبود شب كه فرا مى رسيد, هنگام خوابيدن بـه مـحـاسـبه نفس خويش مى پرداخت وگاهى خطاب به خويشتن مى گفت : در كوچكى ترا جـعـيـفـر (جعفر كوچولو)مى گفتند, سپس جعفر شدى , و پس از آن شيخ جعفر, و سپس شيخ الاسلام ,پس تا كى خدا را معصيت مى كنى و اين نعمت را سپاس نمى گويى ؟
هـميشه مردم را به خواندن نماز جماعت سفارش مى كرد و بر اين امر اهميت فراوان قائل بود غالبا در مسجدى كه مى رفت , نماز ظهر را با مردم مى خواند, سپس براى نماز عصر, يكى از مؤمنين را ـ كه عدالتش ثابت بود ـ به عنوان امام جماعت برمى گزيد و خود نيز به او اقتدا مى كرد.
مـيرزاى نورى (ره ) در مستدرك مى نويسد: سيد مرتضى نجفى كه مرد عادل و باتقوى و فرد مـورد اعتمادى است و در اوايل عمرش شيخ جعفر را درك كرده بود,به من گفت : روزى شيخ جعفر براى نماز ظهر تاخير كرد و به مسجد نيامد مردم كه ازآمدن شيخ نااميد شدند, شروع كردند نـمـاز را فرادى خواندند چيزى نگذشته بود كه شيخ وارد مسجد شد و با ناراحتى مردم را سرزنش كـرد كـه چـرا نـمـاز را فرادى مى خوانيد؟
مگر يك نفر عادل بين شما نيست كه به او اقتدا كنيد؟
سـپس مؤمنى راديد كه تا اندازه اى امكانات مالى نيز داشت , و نماز مى خواند فورا به او اقتدا كرده وبـه نـماز ايستاد مردم كه شيخ را ديدند به آن مؤمن اقتدا كرده , همه پشت سر اوايستادند و اقتدا كـردنـد آن مـؤمن به قدرى شرمنده شد كه نمى دانست چگونه نماز راتمام كند پس از اداى نماز ظهر كنار رفته و به شيخ عرض كرد: بايد نماز عصر را خودجناب عالى امامت كنيد شيخ خوددارى كرد او اصرار نمود, تا اينكه بالاخره شيخ گفت : حال كه اصرار مى كنى , اگر پولى بدهى كه همين جـا بر فقرا تقسيم كنيم , از امامت تو صرف نظر مى كنيم آن مرد پذيرفت و دويست شامى (كه پول رايج آن زمان بود) به شيخ پرداخت و شيخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر, دستور داد فقرا را جمع كنند وهمانطور پولها را بر آنها تقسيم نمود سپس به نماز ايستاد.
شـيـخ نـسـبت به مذهب خيلى تعصب داشت و در برابر دشمنان حق , بى پروامى ايستاد و مقاومت مـى كرد هنگامى كه وهابيها به نجف يورش آوردند و به غارتگرى و جنايت دست زدند, شيخ جعفر بـزرگ بـا دسـت و زبان با آنان جهاد كرد واز مذهب دفاع نمود, تا آنجا كه جبهه اى در مقابل آنان گـشـود و رزمـنـدگـانـى را بـراى دفـاع از دين آماده ساخت و خود همراه علما و بزرگان دين پيشاپيش آنان به راه افتادو پس از نبردى سهمگين آنان را تار و مار كرده , از نجف راند و رئيس آنها كـه سـعـود نـام داشـت (و شـايـد از نـياكان ملك فهد, پادشاه كنونى عربستان باشد ) ناچار پا به فـرارگذاشته و براى انتقام جويى به كربلا حمله كرد, چون ديگر توان مقاومت در برابرياران شيخ جـعـفـر را نـداشـت و اهـل كـربلا با اينكه بيشتر از اهل نجف بودند, تاب مقاومت نياورده , تسليم سـتـمگران شدند پس از آن حادثه براى اينكه نجف اشرف ازهر گزندى مصون بماند, شيخ جعفر قـيـام بـه ساختن سور نجف (ديوارى بزرگ دراطراف نجف اشرف ) نمود و محمد حسن خان صدر اصفهانى به دستور آن بزرگواركار ساختمانى اين سور مهم را به عهده گرفت و بنا كرد.
يـكى از كارهاى مهم شيخ جعفر را نيز مى توان مقابله با ميرزا محمد اخبارى نام برد اين شخص از بزرگترين دشمنان مراجع اصولى بود كه تهمتهاى ناروا و زشت به علما مى زد و در گوشه و كنار فعاليت زيادى بر عليه آنان مى كرد شيخ جعفر براى كوبيدن او ناچار به رى سفر كرده و به تبليغ بر عـلـيه آن فرد اخبارى مشغول شد و دراين زمينه , نامه ها و رساله هاى مفصلى در رد ميرزا محمد اخـبارى و مذهب او نوشت و آن قدر كوشش كرد تا اينكه حركت او را در نطفه خفه كرد و ميرزاى اخبارى ازترس او پا به فرار گذاشت .
آثار علمى و شاگردان:
آثـار علمى كاشف الغطا منحصر به چند كتاب فقهى نيست , بلكه يكى از آثارمهم عملى و علمى او را مى توان تربيت كردن فرزندانى برجسته و فقيه ذكر نمود كه هر يك دريايى از علم و دانش بودند شـيـخ جعفر داراى سه فرزند مجتهد بود كه هر سه از فقهاى بنام شيعه اند و بزرگترين آنها شيخ موسى است كه پدر براى وى احترامى فوق العاده قائل بود و برخى از تاليفات اين فرزند به خواهش پـدر بـوده اسـت شـيـخ جـعـفر اين فرزندش را بر تمام فقها, به استثناى شهيد اول و محقق برتر مى دانست درحق او گفته شده است : كسى همانند شيخ موسى آگاه به قوانين فقه نبوده است دوفرزند ديگرش شيخ على و شيخ حسن مى باشند كه هر دو مجتهد بوده اند.
شـيـخ جعفر پنج داماد داشته است كه اين پنج داماد نيز هر كدام از فقهاى به نام شيعه مى باشند و آنها عبارتند از:.
1 ـ شيخ اسد اللّه تسترى كاظمى , صاحب كتاب المقابيس .
2 ـ شيخ محمد تقى رازى اصفهانى , صاحب هداية المسترشدين .
3 ـ سيد صدر الدين موسوى عاملى .
4 ـ آقا محمد على هزار جريبى .
5 ـ شيخ محمد, پدر شيخ راضى .
كـاشـف الـغـطـا را شـاگردان بسيار ديگرى نيز هست كه بيشتر آنها از مجتهدين وشخصيتهاى برجسته تاريخ بوده اند و ما براى تيمن و تبرك نام برخى از آنها را ذكرمى كنيم :.
1 ـ سيد جواد عاملى , مؤلف كتاب ارزنده مفتاح الكرامه كه شرح او خواهد آمد.
2 ـ شـيـخ محمد حسن نجفى , صاحب جواهر الكلام كه خود نيز به نام كتابش ,يعنى صاحب جـواهـر مـعـروف است هيچ فقيه و مجتهدى از اين كتاب ارزشمندمستغنى نيست و نمى تواند باشد.
3 ـ سيد محمد باقر صاحب انوار.
4 ـ حاج محمد ابراهيم كرباسى , صاحب اشارات .
5 ـ شيخ قاسم مجيب الدين عاملى نجفى .
6 ـ ملا زين العابدين سلماسى .
7 ـ شيخ عبدالحسين اعسم .
8 ـ سيد باقر قزوينى .
9 ـ آقا جمال .
10 ـ شيخ حسين نجفى .
تاليفات :
شيخ را مؤلفات بسيارى نيست , ولى آنچه نوشته است , عالى و ارزنده است :
1 ـ مهم ترين و عالى ترين كتاب وى , كتاب كشف الغطا است كه در عبادات مى باشد, تا آخر باب جهاد و در آخر نيز كتاب وقف را بر آن افزوده است .
شيخ جعفر اين كتاب را در سفر تاليف كرده و از كتابهاى فقهى , به جز قواعدعلا مه , همراه نداشته است و اين كتاب از عجايب روزگار است , آنچنان كه مؤلفش بود.
2 ـ شرح قواعد علا مه .
3 ـ كتاب الطهارة كه خيلى مفصل است و در آن اقوال دانشمندان نيز در باب طهارت بررسى شده است .
4 ـ بغية الطالب , در طهارت و نماز.
5 ـ العقائد الجعفريه في اصول الدين .
6 ـ غاية المامول في علم الاصول .
7 ـ شرح الهداية للطباطبائى .
8ـ الـحـق فـي تصويب المجتهدين و تخطئة الاخباريين , كتابى است استدلالى در رد اخباريين و اظهار حق اصوليين .
9 ـ رساله منهج الرشاد لمن اراد السداد شايد اولين كتابى است كه در ردوهابيان نوشته شده است .
شيخ جعفر همچنين داراى قريحه اى شعرى بوده و ديوان شعرى از او موجوداست كه در آن اشعار بسيار جالب و زيبا سروده است
بين او و استادش آية اللّه سيد مهدى بحر العلوم (ره ) اشعار زيادى رد و بدل مى شد كه در كتابهاى ادبى ثبت است .
وفات:
سرانجام شيخ جعفر كاشف الغطا پس از گذراندن عمرى سرشار از خدمت به مكتب و امت اسلام , در روز چـهـارشـنبه , 22 يا 27 رجب سال 1228 ه ق , پس از هفتادو چهار سال زيستن پربركت در دنيا, به لقاى خدا شتافت و زندگى جاودان خود راآغاز كرد
پي نوشت ها:
1 آشنايى با علوم اسلامى , ص 307 ـ خدمات متقابل اسلام و ايران , ص 442 . 2 خاتمه مستدرك علا مه نورى .
3 مفتاح الكرامة , ج 1 , ص 3 . 4 روضات الجنات . 5 ريحانة الادب , ج 5 , ص 24 .
منبع:فقهاى نامدار شيعه عقيقي بخشايشي/خ