در اقتصاد امروزي با مفاهيم داراي ارزش مثبت و منفي رو به رو هستيم. مثلاً استقراض خارجي، کاهش توليد، رشد منفي، بيکاري و تورم، داراي بار منفي و درمقابل، خودکفايي، اشتغال، رشد مثبت، افزايش صادرات، داراي ارزش مثبت مي باشند. فراغت (Leisure) در کدام گروه جاي دارد؟ آيا فراغت همان بيکاري است؟ رابطه ي آن با عرضه ي کار چيست؟ اقتصاد غرب و اقتصاد اسلامي چه قضاوتي در مورد آن دارند؟ معادل فراغت در متون ديني چه کلمه اي است؟ اين نوشتار، به دنبال پاسخ به اين سؤالات است.
الف) بيکاري (Unemployment)
هرگاه عرضه ي نيروي کار بر تقاضاي آن افزوني يابد، کارگران حاضرند با حقوق و دستمزد رايج در جامعه مشغول به کار شوند؛ اما کار براي آنها وجود ندارد. در اقتصاد، بيش ازهشت نوع بيکاري تعريف شده است که مشهورترين آنها بيکاري ارادي و بيکاري غيرارادي است.
اگر با سطح حقوق معين، افراد، حاضر به کار کردن نباشند و با اختيار خود بيکاري را انتخاب نمايند، در اين صورت درجامعه ي مورد نظر، بيکاري ارادي (valuntary unemployment ) به وجود مي آيد. فرض کنيد فارغ التحصيلان رشته هاي فني حاضر نباشند در مؤسسات خصوصي مشغول به کارشوند و احتمالاً به علت عدم امنيت شغلي، به دنبال مشاغل دولتي باشند، در نتيجه ترجيح مي دهند بيکار باشند؛ اما گاهي اوقات، شخص حاضر است هر کاري را انجام دهد، ولي به علت عرضه ي فراوان نيروي کار و کمبود تقاضا کسي او را استخدام نکرده و بيکاري به طور ناخواسته به او تحميل مي شود. مثل شرايط فعلي جامعه ي ما که فارغ التحصيلان آموزش عالي، حاضر به کارهستند، امّا کاري براي آنها وجود ندارد. اين نوع بيکاري را غيرارادي (Involuntary- unemployment) مي نامند. علاوه بر اقسام فوق، مي توان از: بيکاري اصطکاکي، بيکاري پنهاني، بيکاري سازماني، بيکاري عمومي و بيکاري فصلي نيز نام برد.(1)
با توجه به معناي بيکاري ارادي بايد رابطه بين دو مفهوم بيکاري ارادي و فراغت روشن گردد.
ب) بيکاري ارادي و فراغت
آيا اين دو، مفهوم يکسان دارند؟ قطعاً پاسخ منفي است ؛ چون بيکاري در اقتصاد ، پديده اي در رديف استقراض، تورّم و امثال اينهاست که به قول «فيشر»، گاهي موجب بحران هاي سياسي مي گردد. (2) امروزه در بعضي از کشورها بيکاري و اعتصاب کارگران، مقدمه اي براي تبديل وضعيت سياسي شده که حتي به سقوط دولت ها نيز منجر مي گردد. پس بيکاري، جنبه ي منفي دريک اقتصاد است؛ اما فراغت، به معناي «آسودگي و آسايش از کار و شغل» (3) است. يعني کارگر، بخشي از کار خود را با فراغت عوض مي کند. هر چه درآمد او افزون گردد، از ميزان کار خود کاسته و بر فراغت مي افزايد. به عبارت ساده تر، کساني که درآمد بالاتري دارند، فراغت را با درآمد مبادله مي کنند و کارشان کم تر از فراغت مي شود.
در نمودار زير، خط افقي، نشان دهنده ي مقدار کار در هر واحد زمان است و خط عمودي، گوياي نرخ دستمزد در هر واحد زمان. هر چه درآمد از 1Y بالا رود از آسايش فرد کاسته شده، ساعت کار را بالا مي برد و تا نقطه ي c افزايش مي دهد؛ اما وقتي درآمد او به 4Y مي رسد، چون درآمدش خيلي زياد است، ترجيح مي دهد کم تر کار کند و بيشتر استراحت و آسايش داشته باشد. لذا به نقطه D مي رسد و روند صعودي منحني عرضه ي کار، نزولي مي شود. (4)
ارزش فراغت و آسايش در اقتصاد، به گونه اي است که حاضر است آن را با درآمد و پول عوض کند؛ اما هيچ کس، بيکاري را با پول عوض نمي کند. يعني حاضر نيست درآمد را از دست بدهد و به جاي آن بيکار شود. تفاوت اساسي فراغت و بيکاري در همين جاست. در بيکاري اصلاً کاري وجود ندارد؛ ولي در فراغت، کار هست، اما مقداري از آن را بايد با فراغت عوض کرد (مثل تفريح و ورزش) تا بعد از تجديد قوا، شخص بتواند در صحنه ي کار، مؤثرتر واقع شود.
ج) فراغت در روايات
معناي واژه فراغت در روايات، متفاوت با معنايي است که در اقتصاد غرب وجود دارد. در روايات، فراغت، مذموم شمرده شده است. فراغت در زبان عربي با فراغت در فارسي متفاوت است. در فارسي، به معناي آسايش بعد از کارکردن آمده است و درعربي، به معناي بيکاري.
پيامبر(ص) فرمود:
گرچه کار کردن مايه ي رنج و زحمت است، اما بيکاري موجب فساد و تباهي است. (5)
امام علي(ع) فرمود:
اگر کارکردن، مايه رنج و زحمت است، پيوسته بيکار بودن نيز موجب فساد و تباهي است. (6)
امام کاظم(ع) فرمود:
خداي متعال از بنده ي پرخواب و بيکار نفرت دارد. (7)
از اين که در کلام امام علي (ع) فراغ، مقابل شغل قرار گرفته است، مشخص مي شود که فراغ به معناي بيکاري است.
گفتيم در اقتصاد غرب، فراغ ارتباطي با بيکاري ندارد. پس معادل کلمه ي فراغ با ارزش مثبت در روايات ما چه کلمه اي است؟
د) معادل معيار فراغت (آسايش) در روايات
تنزّه در روايات به معناي گردشگري است. در روايتي آمده است عمرو بن حريث، خدمت امام صادق (ع) – که درمنزل و تفريحگاه برادر خود، عبدالله بن محمد تشريف داشت- رسيد و عرض کرد: «فدايت شوم! چه شده که به اين جا آمده ايد؟». حضرت فرمود: «براي گردش». (8)
گردشگري تحميل معناي فراغت در فارسي نيست و محدوديت دارد. امروزه براي فراغت، مصاديق فراواني مي توان نام برد: مسافرت، شنا، ورزش، مطالعه ي داستان و شعر و امثال اينها. گرچه تمام مصداق هاي فراغت در آن زمان وجود نداشته است، اما در بسياري از موارد، با اين زمان مشابهت داشته است. به هر حال، گردشگري هم يکي از زيرمجموعه هاي معناي فراغت است؛ البته نه معناي کامل آن.
ه) تقسيم ساعات و فراغت
اعتقاد ما بر اين است که آنچه در راستاي هدايت انسان لازم است باشد، در کتاب و سنت آمده است؛ گرچه بعضي موارد، تصريح به آنها نشده، ولي با اشاره يا دلالت التزامي مراد را رسانده است. در مورد معناي آسايش بعد از کار ، مي توان از مجموع اين حديث نبوي به معناي فوق رسيد.
پيامبر خدا(ص) فرمود:
در صحف ابراهيم آمده است که خردمند، مادامي که خردش از او گرفته نشده، بايد ساعاتي را براي خود درنظر گيرد. زماني براي مناجات با پروردگارش و زماني براي حساب کشيدن از خويش و زماني براي انديشيدن در نعمت هايي که خداي عزّوجلّ به وي ارزاني داشته است و زماني براي بهره مند ساختن نفس خود از حلال؛ زيرا اين زمان کمکي است به آن سه زمان ديگر و مايه ي آسودگي و رفع خستگي دل ها. (9)
مشابه اين تعبير از ديگر امامان معصوم (ع) نيز به ما رسيده است:امام کاظم(ع) فرمود:
سعي کنيد اوقات خود را چهار قسمت نماييد: زماني براي مناجات با خدا، زماني براي کسب و کار، زماني براي معاشرت با برادران و افراد مورد اعتمادي که عيب هايتان را به شما گوشزد مي کنند و در باطن، خيرخواه شما هستند و زماني براي بهره مند شدن ازلذت هاي غير حرام. (10)
در اين دو روايت توصيه به چهار قسمت کردن ساعات بود. درروايات ديگري توصيه به سه قسمت کردن ساعات شده است.
امام علي(ع):
مؤمن را سه وقت است: وقتي که در آن با پروردگار خود به راز و نياز مي پردازد، وقتي که به حساب نفس خود مي رسد و وقتي که به لذت هاي حلال و خوش مي گذراند. (11)
البته روايات دسته ي اول که ساعات را چهار قسمت مي کردند از اعتبار بيشتري برخوردارند که بر طبق آنها زمان، به عبادت، محاسبه ي نفس، تفکر در خلقت و لذت بردن از حلال خدا تقسيم مي شود و همين ساعت آسايش که موجب استفاده ي بهينه از بقيه ي ساعات مي شود، هم عبادت را نشاط مي بخشد، هم مانع اشتباه در محاسبه ي نفس مي شود و هم قوت تفکر را از خطا باز مي دارد و اين روايت، بهترين روايتي است که مي تواند معادلي براي فراغت در فارسي باشد.
و) تفاوت نظر اسلام با اقتصاد غرب در مورد فراغت
در اقتصاد غرب، ساعات به دو بخش کار و فراغت تقسيم مي شوند و فراغت، نيروي محرکه ي کار به حساب مي آيد؛ اما در اسلام، دو بخش مهم اضافه شده است: عبادت خدا و محاسبه ي نفس. قرآن، مردماني را تحسين مي کند که «تجارت و خريد و فروش، موجب فراموشي خدا در نظر آنها نمي گردد» (12)
علاوه بر آن، از نظراسلام، کار و تلاش و کوشش وقتي قداست پيدا مي کنند که انسان را گامي به خدا نزديک کنند. لذا هر لحظه انسان،نفس خويش را به محاسبه مي کشد تا ناخالصي ها را از آن زدوده وعيار اخلاص را فزوني بخشد و آن مقدار که ازکار خويش بکاهد و به محاسبه ي نفس بپردازد، سود مي برد وهر چه از محاسبه سرباز زند، موجب خسران او مي شود.
امام علي (ع) فرمود:
هر کس نفس خويش را به محاسبه کشيد، سود کرد و هر کس از آن غفلت کرد، خسارت ديد. (13)
پي نوشت ها :
1. اصطلاحات اقتصادي، محمد يوسف حريري.
2. اقتصاد کلان، دورن بوش.
3. فرهنگ عميد.
4. نظريه و کاربرد اقتصاد خرد، علي اکبر کميجاني.
5. تنبيه الخواطر، ج 1، ص 60.
6. بحارالأنوار، ج 77، ص 419، ح 40.
7. الفقيه، ج 3، ص 169، ح 3635.
8. محاسن، ج 2، ص 461، ح 2595.
9. الخصال، ص 525، ح 13.
10. بحارالأنوار، ج 78، ص 321، ح 18.
11. غررالحکم، ص 737، نهج البلاغه، حکمت 39.
12. سوره ي نور،آيه ي 37.
13. بحارالأنوار، ج 70، ص 73، ح 27.
منبع: نشريه ي زندگي، سال دوم،شماره چهار، فروردين و ارديبهشت 1381، ص ص 64-66.
منبع: مجله ي حديث زندگي