"کلمه به کلمهي اين حرفها را در پاي ميز "موويلا" تجربه کردهام".
همانطور که در پيشگفتار کتاب درج شده است؛ اين کتاب، ثمرهي تجربهي ده سال مستندسازي آويني است. اما آنچه اين کتاب را از ديگر کتب سينمايي متمايز ميسازد، نگاه فلسفي-عرفاني حاکم بر مباحث آن است. نگاهي که براي طرح آن، تنها داشتن تخصص سينمايي کافي نيست.
آينهي جادو تنها کتابي است که در زمان حيات آويني و با نظارت خود وي منتشر شده است. مادهي اوليهي مباحث کتاب، جزوهاي دانشگاهي بوده که براي يک ترم تدريس در مجتمع دانشگاهي هنر، توسط نگارنده فراهم شده بود که بعدها به صورت کنوني بسط پيدا کرد و در فاصلهي ميان مهر ماه 1367 تا ارديبهشت ماه 1369 در فصلنامهي سينمايي "فارابي" و ماهنامهي "سوره" منتشر شد.
در بخش اول کتاب به ضرورت وجود "جذابيت" در سينما و تمهيداتي که در سينما براي ايجاد جذابيت به کار گرفته ميشود، پرداخته شده است. به اعتقاد آويني سينما، رشتهي جذابيت خويش را به نقاط ضعف بشر متصل کرده است و براي مسخر ساختن مخاطب از هيچ کاري فروگذار نيست. و اين مسخر شدن نه آنگونه است که باب ميل مخاطب نباشد و بلعکس، او خود مايل به اين از خود بيخود شدن است. و به همين خاطر است که خود با پاي اختيار به سينما ميرود و براي ديدن فيلم، بليط تهيه ميکند. آنچه نويسندهي کتاب از طرح اين مباحث دنبال ميکند، نتيجهاي است که در پي استغراق در فيلم، براي مخاطب حاصل ميشود. به عقيدهي او، از آنجا که سينماي فعلي روي سخن خويش را نقاط ضعف بشر قرار داده، آنچه در آخر نصيب مخاطب ميشود، تغفلي بيش نيست. و نگارنده اين چنين نتيجهاي را مانعي بر سر راه کمال و تعالي انسان ميداند. تنها راه گريز از اين خسران، روي سخن قرار دادن فطرت الهي بشر، توسط فيلمساز است؛ اينگونه در پايان هر فيلم، مخاطب به تذکر و خود آگاهي ميرسد. البته اين تمهيدي نيست که به آساني ميسر شود و لازمهي آن، اين است که فيلمساز پيش از اين، بر تکنيک سينما تسلط يافته باشد و پيشتر از آن، با خودسازي دروني، خصلت آيينهگي را در خود ايجاد کرده، تا آن چه بر پردهي سينما بيان ميکند، نه حديث نفس که انعکاس واقعيت عالم بيرون باشد.
در فصل دوم _ مونتاژ به مثابهي معماري سينما _ نويسنده نظرات خود را در مورد مونتاژ اين گونه بيان ميکند: "فضا و مکان در سينما ماهيتي مجرد، مطلق، آرماني و رويايي دارد و اين، به آن معنا است که عنصر زائد در سينما جايي ندارد. خلق اين فضا در سينما با عناوين تخصصي متعددي ارتباط يافته است؛ که همهي اينها در خدمت اجراي سير دراماتيک فيلم به کار گرفته ميشود. و سير دراماتيک، در پي، "زمان سينمايي" را خلق ميکند. زماني که با زمان واقعيت متمايز است."
به اعتقاد آويني از آنجا که در سينما از "زمان" فقط به کيفيت باطني آن توجه ميشود، کاملاً معقول و مقبول است، اگر لحظهاي به قدر يک ساعت وسعت پيدا کند، و يا سه ميليون سال در يک برش طي شود. کيفيت باطني زمان، همان دريافتي است که ما در درون خويش از زمان داريم. "زمان سينمايي" دريافت سوبژکتيو فيلمساز از زمان است و هيچ الزامي هم ندارد که کارگردان کميت ابژکتيو زمان را رعايت کند.
مونتاژ قبل از آن که يک ضرورت تکنيکي باشد، ارزشگذاري است. ارزشگذاري اشياء و اشخاص و حالات، در جريان وقايع و حوادث سينمايي. و لازمهي ارزشگذاري، انتقال بيواسطه از تصويري به تصوير ديگر است که فيلم را به سوي شکل نهايياش هدايت ميکند و بر اين مبنا دکوپاژ نيز جزئي از عمل مونتاژ است و لذا بخشي از "زمان سينمايي" توسط مونتاژ ايجاد ميشود.
فصل سوم اين کتاب که "آينه جادو" نام گرفته است؛ به شرح واقعيت سينمايي ميپردازد و تفاوتهاي آن را با واقعيت خارجي مطرح ميکند. واقعيت عرضه شده در فيلم را بيش از هر چيز قابل قياس با فضاي مثالي رويا ميداند و ميگويد: "در رويا نيز همه چيز نشانه و علامت است، نه واقعيت."
آويني پردهي سينما را به عنوان قاب آيينهي ضمير فيلمساز در نظر ميگيرد و: "اگر براي "مصداق جمعي بشر" بتوان ضميري تصور کرد، هنرمندان حکايتگر آن "ضمير" هستند. هنر، محاکات حضور و غياب بشر نسبت به حق است. همهي هنرها اين چنيناند و در ميان هنرها، سينما "آينهي جادو" است، آينهاي که در آن چهرهي باطني بشر امروز بيپرده انعکاس يافته است."
فصل بعدي "قاب تصوير و زبان سينما" است که در آن به ضرورتهاي نشانهشناسي در سينما اشاره ميکند و در پي آن به بررسي رابطهي نشانهي تصوير و کادر دوربين که همان قاب مستطيل شکل سينما است، ميپردازد.
در فصل "سينما و تلويزيون به مثابهي رسانه گروهي" سينما و تلويزيون را با تعبير "جادوي پنهان و خلسهي نارسيسي" ميخواند. از ديد نويسنده، با آمدن سينما و تلويزيون به جامعهي ما که داراي فرهنگي مبتني بر سنت و دين است، تعارضاتي ايجاد شده است و اين دوگانگي ناشي از ماهيت اين ابزار است. غايات ابداع و اختراع اين وسايل در شکل آنها ملحوظ و محفوظ است و اين "خود وسيله" است که بر ماهيت خويش و چگونگي کاربرد خويش حکم ميکند و سادهلوحانه است اگر ما ذات وسايل را ناديده بگيريم و خيال کنيم از هر چيزي ميتوانيم هر طور که ميخواهيم استفاده کنيم. در برابر اين وسايل نيز مخاطبي است غفلتطلب، گريزان از تفکر و جديت، طالب بازي و شوخي و تلذذ و تفنن.
سخن از ابزار مسحور کنندهاي است که مخاطب خويش را تسخير ميکند و تاثيرگذاري آن نه بر ساحت ادارکات عقلاني انسان که در برزخ "تاثيرات احساسي رواني" ظاهر ميشود و لذا اثرپذيري آن درضمير ناخود آگاه است و اصولاً ابزار هرچه بيشتر به سوي اتوماسيون و پيچيدگي تکنيکي حرکت کند، محدوديتهاي بيشتري بر اختيار و ارادهي آزاد انسان تحميل ميکند و در اين شرايط پيشنهاد اين نيست که ابزار تکنولوژيک را به دور بيندازيم، آنچه که ما بايد خود را از آن در امان داريم، مرعوب و مفتون شدن در برابر تکنولوژي است و تنها در اين حالت است که ميتوان "بدون وابستگي" از علوم رسمي و محصولات تکنولوژيکي آن، در خدمت غايات مقدس ديني سود جست.
در فصل ششم _ زبان، تلويزيون و سينما... _ رابطهي اين سه ابزار با يک ديگر بررسي ميشود. نويسنده در اين مقاله زبان را حافظ فرهنگ يک امت ميداند و تاکيد ميکند حفظ اصالت فرهنگي امت لاجرم منتهي به حفظ شان حقيقي کلمات در زبان آن امت است. به اعتقاد آويني ابزاري مثل تلويزيون و سينما که به عنوان يک رسانه عمل ميکنند، با فرهنگي که با خود ميآورند؛ زبان ما را در آنچه بايد باشد تهي ميکند و آنچه باقي مانده است، نه زباني بر مبنا و مفاهيم اعتقاد ما که بر طبق بينش آنها است.
در اين فصل بعد _ درباره ارتباطات _ تلويزيون و سينما به مثابهي رسانههايي به نقد کشيده ميشوند که درصدد ايجاد فرهنگياند که زائيدهي آن دهکدهي جهاني است. دهکدهاي که ساکنين آن شريعت واحدي را نيز پذيرفته اند... "مهمترين حوزهاي که نظام فرهنگي را صورت ميبخشد همين جهانبيني است که با تبديل يافتن نشانهها و علائم قابل انتقال بصري، عنوان اطلاعات پيدا ميکند... اين فرهنگ با جهانبيني و جهانشناسي خاصي همراه است که مختص به خود اوست و با هيچ فرهنگ و يا شريعت ديگري جمع نميشود."
"رمان، سينما و تلويزيون" هشتمين فصل کتاب "آينه جادو" است که وجه تشابهات و تفاوتهاي اين چند رسانه را مورد ارزيابي قرار ميدهد.
فصل آخر اين کتاب" تاملاتي در ماهيت سينما" نام گرفته است. بخشي از مطالب اين مقاله عبارتند از:
فيلمساز چه غاياتي را دنبال ميکند؟
- غايات الغايات بشر جديد نوعي بيخودي است که با غفلت از فطرت الهي و وجدان تاريخي براي او حاصل ميآيد. بشر امروز در جست و جوي بهشت موهوم زميني است و به اين بهشت، جز با ترک عقل و اختيار نميتوان رسيد.
- سينما ماهيتاً با کفر و شرک نزديکي بيشتري دارد تا اسلام.
چهگونه ميتوان سينما را مسلمان کرد؟
- يکي از مهم ترين حجابهايي که بايد خرق عادت شود، مسئله "جذابيت" است.
به راستي جاذبهي سينما در کجاست؟
- فيلمساز نسبت به همهي مسائل عالم وجود نظر ميدهد، و هيچ حد و مرزي براي کار خويش نميشناسد. آيا فيلمساز از صلاحيت اظهار نظر کردن در همهي موارد برخوردار است؟
- هنرمند اهل شهود و حضور است و اين چنين، هنر لاجرم متکي بر "الهام" است. نوعي "وحي" که نبايد با وحي خاصي که به انبيا ميرسد، اشتباه شود. هنرمند "ملهم از غيب" است، اگرچه الهاماتي که به او ميرسد با مراتب روحي او کاملاً متناسب است. بعضي ارواح هستند که قابليت نزول ملائکه را دارند و بعضي ارواح، نه، همنشين شياطيناند.
آيا نابينا و بينا يکساناند؟
- آيا سينما "باز آفريني واقعيت" است؟
- داستان فيلم و ماهيت داستان سرايي
- فيلم مستند و تفاوتهاي آن با فيلم داستاني
- نسبت ميان تماشاگر و دوربين
- خصوصيات بياني سينما با توجه به قاب تصوير
- مفهوم حرکت
- پيوستگي بياني
- حکمت مونتاژ
- نسبت ميان کلام و تصوير و موسيقي.
سيد مرتضي آويني متولد 1326، و داراي مدرک فوق ليسانس در رشتهي معماري است. فيلمسازي را در سال 1358 با ساخت مستندي براي گروه تلويزيوني جهادسازندگي شروع کرد و با آغاز جنگ دوربين را به جبهههاي نبرد برد و حماسههاي 8 سال دفاع مقدس را به تصوير کشيد. حاصل اين تلاش مجموعهي "روايت فتح" است. آويني در سال 1372 در حين ساخت مجموعهي جديد روايت فتح، در منطقهي فکه و بر اثر برخورد با يک مين به شهادت رسيد.
فهرست کتاب:
جذابيت در سينما
مونتاژ به مثابه معماري سينما
آئينه جادو
قاب تصوير و زبان سينما
سينما و تلويزيون به مقابه رسانه گروهي؛
جادوي پنهان و خلسه نارسيسي
زبان، تلويزيون و سينما و اوقات فراغت
درباره ارتباطات
رمان، سينما و تلويزيون
تاملاتي در ماهيت سينما
نمايه ها
منبع:نشر ساقي