تجربه شکست و اتفاقات، فرصت خوبي به ما مي دهد تا به خود ارزيابي بپردازيم. مي توانيم شکست را به عنوان رويدادي در زندگي در نظر بگيريم که هم مي تواند به عنوان يک مشکل و هم عکس آن ارزيابي شود (ارزيابي اوليه).
با وجود اينکه شکست معمولا تجربه ناخوشايندي است، اما غالبا ما مي توانيم از عهده ي آن برآييم.
ارزيابي اوليه به ما امکان مي دهد تا بسياري از شکستهاي خود را به عنوان بخشي از زندگي بپذيريم و انرژي خود را صرف مقابله با شکستهايي کنيم که واقعا ارزش ناراحت شدن را دارند.
«صرف انرژي خود براي مقابله با شکستهايي که ارزش ناراحت شدن را دارند، يک مهارت ارزشمند در مقابله با شکستهاست».
وقتي در کار مهمي شکست مي خوريد، لازم است مکث کنيد و يک ارزيابي منطقي از موقعيت به عمل آوريد. اگر علت شکست، سختي بيش از اندازه ي مشکل بوده است، و يا مشکل را دست کم گرفته ايد، مي توانيد زماني را براي توسعه مهارتهاي خود و يادگيري راهبردهاي جديد در نظر بگيريد.
اگر به علت بد شانسي شکست خورده ايد، مي توانيد دوباره امتحان کنيد و اگر کس ديگري موجب شکست شما شده است، مي توانيد جرأت ورزي(1) و مذاکره کردن (2) را تمرين کنيد.
ارزيابيهاي واقع بينانه به ما کمک مي کند تا پس از شکست، کمتر احساس درماندگي و استيصال کنيم، چرا که اين نوع ارزيابيها شيوه کار مثبتي را در پيش روي ما قرار مي دهد.
«استفاده از ارزيابيهاي منطقي براي يافتن يک راهکار مثبت، مهارتي ارزشمند در برابر شکستهاست».
اگر شما شکستهايتان را نتيجه تلاش نکردن خود تلقي کنيد، با احتمال زياد بعد از شکست خوردن تسليم مي شويد و مقاومت خواهيد کرد.
اين شيوه ارزيابي به شما امکان مي دهد تا از مهارتهاي مسئله گشايي (3) استفاده کنيد. پذيرفتن نگرش مسئله گشايي به شما کمک مي کند تا مسئوليت شکست خود را بپذيريد، مهارتهاي خود را تکميل کنيد و دفعه بعد تلاش بيشتري به عمل آوريد. همچنين پايداري، مستلزم آن است که شما به جاي اينکه نگران اجتناب از شکست خوردن باشيد، بيشتر به موفقيت فکر کنيد.
پي نوشت :
1. Assertiveness
2. Negotiation
3. Problem-solving.
منبع: کتاب مهارتهاي زندگي