جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
اخلاق اجتماعي و برخورد کريمانه
-(4 Body) 
اخلاق اجتماعي و برخورد کريمانه
Visitor 346
Category: دنياي فن آوري
هميشه عمل هاي بزرگ و اقدام هاي والا، از سوي صاحبان روح هاي بلند سر مي زند. اين که نيکي را به نيکي پاسخ دهيم و به لبخد ديگري با لبخند پاسخ دهيم، رفتاري عادي است.
برخورد کريمانه، نشان دادن نوعي «مناعت طبع» و «بلند همتي» و «روحيه ي والا» است که ديگران را هم تحت تأثير قرار مي دهد. مثل آن که بدي را با نيکي پاسخ بگويي و قهر و خشونت را، با محبت و عاطفه.
فتوّت و جوانمردي در برخورد، يکي از اين گونه «بزرگواري» ها در معاشرت هاست. «خود» را نديدن و براي «ديگران » در قاموس زندگي شخصي، جايي بازکردن و دلي به دست آوردن و تکيه گاهي براي يک بينوا گشتن!

ضعيفان و جوان مردان

صاحبان دل هاي شکسته، در پي مرهم گذار، چشم به اين سو و آن سو مي دوزند . غريبان بي پناه، در تنگناهاي زندگي در سايه ي همت و فتوّت آزادمردان مي آرمند و مظلومان بلاديده، دل را با دستِ گرم و نوازشگر جوان مردان خوش مي سازند و به حمايت و ياري آنان دل گرم و اميدوارند.
اگر در جامعه، افراد آزاده اي نباشند که عشق محرومان و ضعيفان را در دل دارند، ستمگران روزگار آنان را سياه تر مي کنند و بي دردان، تهيدستان را به زور سياه مي نشانند.
در عهد کهن، رمز و راز پيدايش گروه هايي از «جوان مردان» و «عيّاران» ، همين روحيه ي خدمت به هنوع و ياري بي دفاع و پناه بودن براي بي پناهان بوده است.
چه خوش سروده است مرحوم فيض کاشاني:
بيا تا مونس هم، يار هم، غمخوار هم باشيم
انيس جــان هم، فرســوده ي بيمــار هم باشيــم
شب آيد، شمعِ هم گرديم و بهر يکدگر سوزيم
شود چون روز، دست و پاي هم، در کار هم باشيم
دواي هم، شفـاي هم، براي هم، فــداي هم
دل هم، جــان هم، جانــان هم، دلـدار هم باشيم
فتوّت و جوان مردي، زيباترين آرايش يک انسان است. به فرموده ي اميرمؤمنان عليه السلام:
«ما تَزَيَّنَ الأنسانُ بِزينة اَجمَلَ مِنَ الفُتُوَّةِ» ؛(1)
انسان به هيچ زينتي، زيباتر از مروّت و جوان مردي آراسته نشده است.

مفهوم فتوّت

بي دردي و بي خيالي نسبت به وضع مردم و نياز و محروميّت و مظلوميّت آنان، از نردانگي و از مسلماني به دور است. از آن سو، غم مردم خوردن و حامي مظلوم بودن و ياري به بينوا رساندن، مسلماني و مردانگي است.
آيين «رادمردي» حکم مي کند که صاحبان قدرت و مُکنت، دستي هم به سر و گوشِ محرومان بکشند و بازوي آنان را بگيرند و از زمين گيري و خاک نشيني بلند کنند، عزّت ببخشند و حرمت گزارند. اين، زکاتِ توانايي و توانگري است!
«مردانگي» صفت برجسته و ارزشمندي است که به يک اجتماع زنده آبرو مي بخشد. بزرگواري و کرامت نفس در برخورد با ديگران، خصيصه ي آزادمرداني است که از روي فتوّت و جوان مردي، انديشه ي محرومان را در سر مي پرورانند و مهرشان را در دل . زندگي بي حضور چنين فرزانگاني، نه لذّت دارد نه زيبايي. جامعه اي که از جوان مردان خالي باشد، غبار مرگ بر چهره اش نشسته است.
اين سجيّه و خصلت عملي، ريشه در درون و انديشه دارد و از آنجا به رفتار و معاشرت و برخوردها سرايت مي -کند. امام علي عليه السلام مي فرمايد:
«بُعدُ المرءِ عَنِ الدنيّة فُتُوَّةٌ» ؛(2)
جوان مردي، دور بودن انسان از پستي و فرومايگي است.
و ... فرومايگي چيست، جز زور و تحقير، بي حرمتي و تکبّر، خودخواهي و حق کشي، کينه توزي و انتقام جويي، بُخل و حسادت، سخت گيري و بدرفتاري، بي وفايي و دروغ، نفاق و دورنگي؟...
و مردانگي چيست، جز ايثار و گذشت، عفو و مدارا، بخشندگي و نوازش، صبوري و تحمل، همت بلند و حسن خُلق، يکرنگي و وفاداري، صداقت و دلجويي؟...
در ديد شما «نامرد» و «پست» و «فرومايه» کيست؟ و مروّت و مردانگي کدام است؟
خواجه عبدالله انصاري مي گويد:
«اگر بر روي آب رَوي، خسي باشي،
و اگر به هوا پري، مگسي باشي،
دل به دست آر، تا کسي باشي!»(3)
و خداوند، همين را مي پسندد و پاداش مي دهد، چرا که دهلي شکسته، جلوه گاه محبت خدا و اميد به درگاه او است و جوان مردي، آرامش بخشيدن به آن دل هاست. به گفته ي مولانا:
هزار بار پياده طواف کعبه کني
قبول حق نشود گر دلي بيازاري(4)
در حديثي، اميرالمؤمنين عليه السلام چارچوب و استخوان بندي مروّت و جوان مردي را اين گونه بر مي- شماردکه مي تواند معياري براي هر شخص جهت ارزيابي ميزان فتوّت خويش باشد.
« نِظامُ الفُتُوَّة اِحتمالُ عَثَراتِ الأخوانِ وَ حُسنُ تَعَهُّدِ الجيران»؛(5)
نظام مردانگي، تحمل لغزش هاي برادران و رسيدگي شايسته به همسايگان است.

برخي از نشانه ها

نه فتوّت به ادّعا است، نه جوان مردي به سخن! رفتار و عمل، شاهد مردي و نامردي هر انسان اس. فتوّت نيز تنها با عمل ايت که مهر تأييد مي خورد و مقبول خاطرها مي گردد، نه بار حرف وشعار.
بعضي از نشانه هاي رادمردان که در رويات آمده، از اين قرار است:

1. عفو و گذشت

روح هاي بزرگ، ظرفيت بخشايش و گذشت نيز دارندو اما افراد حقير و فرمايه، به سرعت درصدد انتقام بر مي -آيند. به فرموده ي حضرت علي عليه السلام:
«لَيسَ مِن شِيَمِ الکرامِ تَعجيلُ الإنتقام»؛(6)
شتاب و سرعت در انتقام گرفتن، از اخلاق انسان هاي بزرگوار نيست.
باز هم از کلام حضرت امير عليه السلام بياموزيم :
«المبادَرةُ اِلَي العَفوِ مِن اَخلاقِ الکِرامِ، المُبادَرَةُ اِلَي الإنتقامِ مِن اَخلاقِ الّلئام»؛(7)
سرعت در عفو، از اخلاق مردان بزرگوار است و شتاب در انتقام گرفتن، از اخلاقِ فرومايگان.

2. آغاز به نيکي

گاهي کسي از انسان چيزي مي طلبد، انسان هم پاسخ مي دهد.
ولي اخلاق جوان مردانه آن است که حفظ آبروي ديگران کني و پيش از سؤال شان، در رفع نيازشان بکوشي که اين خصلت، مردانگي و فتوّت است و نشانه ي کرامت روح. به تعبير حضرت علي عليه السلام:
«الکريمُ مَن بَدَءَ بِاحسانِه»؛(8)
کريم، کسي است که آغازگر نيکي باشد و شروع به احسان کند.

3. پاسخ بدي با نيکي

اين رفتار نيز، روحيه اي والا و عفوي بزرگ مي خواهد که اگر ديگران بدي کردند و ناسزا گفتند و بي اعتنايي نمودند، تو خوبي کني و ادب و احترام نشان دهي و اگر از تو بريدند و قطع رابطه کردند، تو قطع رابطه نکني و پيوندها را نگه داري. در اينجا هم مناسب است اين کلام علوي آويزه ي گوشمان باشد:
«الکريمُ مَن جازي الإسائَةَ بالإحسانِ»؛(9)
جوان مرد، کسي است که بدي را با نيک پاسخ دهد. آري... در عفو، لذتي است که در انتقام نيست.

4. عفو با قدرت

جوانمرد کسي است که وفتي قدرت دارد و مي تواند انتقام بگيرد، درگذرد و عفو را پيشه ي خود سازد. حضرت علي عليه السلام فرمود:
«الکريمُ اِذا قَدَرَ صَفَحَ وَ اِذا مَلِکَ سَمِحَ وَ اِذا سُئِلَ اَنجَحَ»؛(10)
جوان مرد و بخشنده کسي است که :
- وقتي قدرت يابد، درگذرد و ببخشايد
- و چون توانمند و مالک گردد، عطا کند و ببخشد،
- و آن گاه که چيزي از او خواسته شود، نياز را برآورد.

5. غمخواري محرومان

جوان مردان به نيازمندان رسديگي و نسبت به آنان حمايت و دلجويي مي کنند و خود را در راحت و رنج ديگران شريک مي شمارند.
به قول سعدي:
تو کز محنت ديگران بي غمي
نشايد که نامت نهند آدمي
«پورياي ولي»، از پهلوانان نامدار و عارفي که از مردانگي او حکايت هاي بسياري زبانزد مردم است،(11)در يک رباعي چنين سروده است:
گر بر سر نفس خود اميري، مردي
ور بر دگري نکته نگيري، مردي
مـــردي نبود فتــاده را پــاي زدن
گر دستِ فتاده اي بگيري، مردي (12)
جوان مردي همان خوشخويي، بخشندگي، مردم نوازي و رسيدگي به بينوايان است و همه ي اين ها به شکرانه -ي قدرت و توانايي که پروردگار عطا کرده است . به گفته ي حافظ:
اي صاحب کرامت! شکرانه ي سلامت
روزي تفقّدي کن، درويش بينوا را
تماشاي جلوه هاي فتوّت و بزرگواري و «برخورد کريمانه» در آينه ي رفتار بزرگان و اسوه ها، تماشايي تر است. نمونه هايي از اين رفتارهاي زيبا و نمونه هاي تاريخي تقديم شما مي شود.

در مکتب جوان مردان و کريمان

فتوت و جوان مردي، يکي از شاخصه هاي «برخورد کريمانه» در معاشرت هاي اجتماعي است. از آنجا که ذکر نمونه هاي عيني در اخلاق و رفتار جوان مردان، تأثيرگذار است، به چند نمونه ي تاريخي از رفتار اولياي دين اشاره مي شود.
اما براي اين که ذهنيت آماده تري داشته باشيم، به کلامي از حضرت امير عليه السلام در اين مورد استناد
مي کنيم که فرمود:
«ثَلاثةٌ هُنَّ المُروءَةُ: جُودُ مَعَ قِلَّةٍ، وَ احتمالٌ مِن غير ذِلَّةٍ وَ تَعَفُّفٌ عَنِ المَسألة»؛(13)
مروت سه جيز است:
- بذل و سخاوت، در عين تنگ دستي
- تحمل و بردباري، بدون ذلت و خواري
- عفاف ورزيدن از سؤال و طلب.
به قول صائب تبريزي:
دست طلب چو پيش کسي مي کني دراز
پل بسته اي که بگذري از آبروي خويش
مسأله مناعت طبع، دوري ازسؤال و طلب و طرح نکردن نيازمندي با اين و آن نيز از نشانه هاي تعالي روح است و آنان که صورت خود را سيلي سرخ نگه مي دارند و فقر و تنگ دستي خويش را به خاطر حفظ آبرو، با ديگران در ميان نمي گذارند، از اين گروهند.
و اما نمونه هاي تاريخي :
تاريخ اسلام و شرح حال بزرگان، اندوخته هاي فراواني از مروت هاي فراموش نشدني به خاطر دارد که هر کدام درسي از «فتوت» است و تابلويي است که چشم دل را به سوي خود جذب مي کند. در اين بخش به چند نمونه اشاره مي شود:

1. پيامبر صلي الله عليه وآله و «پيمان جوان مردان»

از فرازهاي برجسته ي دوران جواني رسول خدا صلي الله عليه وآله پيش از بعثت، شرکت و عضويت او در پيماني بود که عده اي از جوان مردان قريش براي دفاع از حقوق افتادگان و مظلومان بستند و به «حَلف الفضول» معروف شد. اين گروه، خود را ملزم و متعهد مي دانستند که به استغاثه و استمدادهاي بي پناهاني که به حق شان تجاوز مي شود پاسخ دهندو پيامبر خدا صلي الله عليه وآله از اين پيمان به عظمت و نيکي و با افتخار ياد مي کرد و هرگز حاضر نبود به هيچ قيمت آن را بشکند. (14)

2. رسول خدا صلي الله عليه وآله و« عفو عمومي »

نمونه ي ديگر بزرگواري و مروت و مداراي پيامبرصلي الله عليه وآله، حتي نسبت به دشمنان سرسخت خويش، اعلان «عفو عمومي» بود که نسبت به مردم مکه داشت. در سال «فتح مکه» که مسلمانان پيروزمندانه وارد مکه شدند، با آن که مکيان، آن حضرت و مسلمانات را بسيار آزرده بودند و چندين بار براي نابودي اسلام، لشکرکشي کرده بودند و خود مشرکان نيز، خويش را مستحقّ هرگونه انتقامجويي مي ديدند، اما انتظار کرم و بزرگواري هم داشتند. رسول خدا صلي الله عليه وآله همه را بخشود.(15) و با جمله ي «اِذهَبوا فانتُمُ الطُّلقاء» - برويد، آزاديد- همه را عفو کرد و آب عفو و گذشت بر آتش کينه ها ريخت. اين گونه برخورد با دشمن نيز، نشان روحيه ي والاي او بود.

3. علي عليه السلام در ميدان نبرد خندق

رادمردي علي عليه السلام در تاريخ، نمونه است و نمونه هايش نيز فراوان. در جنگ خندق، وقتي با رقيب شجاعي هم چون «عمرو بن عبدودّ» در افتاد و او را به هلاکت رساند، چون خواهر «عمرو» کنار کشته ي برادرش آمد و ديد که زره قيمتي او بر تنش باقي است، پرسيد : قاتل او کيست؟ گفتند: علي ابن ابيطالب . آن گاه گفت: او را هماوردي بزرگوار و جوان مرد کشته است. سپس در سوگ برادرش اشعاري خواند. به اين مضمون : اگر کشنده ي عمرو، کسي جز «علي» بود، همواره بر برادرم مي گريستم؛ ولي چه کنم که قاتل او کسي است که از قتل او، عيب و عاري بر «عمرو» نيست.(16)

4.مروت علي عليه السلام با قاتل خود

اميرالمؤمنين عليه السلام با آن که مي دانست قاتلش «ابن ملجم» است، اما متعرض او نشد و قصاص قبل از جنايت نکرد. مردانگي را به حدي رساند که به فرزندش امام مجتبي عليه السلام فرمود: او که اکنون در اختيار شماست، با او مدارا کنيد و اگر من از دنيا رفتم، تنها يک ضربت به او بزنيد. و دستور داد از شير و غذاي خودش به او هم بدهند.(17) اين گونه حتي دشمنان و اسيران را مورد محبّت و مروّت قرار مي داد. به قول شهريار:
به جز از علي که گويد به پسر که : قاتل من
چو اسير توست اکنون، به اسير کن مدارا
همين فتوت هاي علي عليه السلام بود که او را ملقب و مفتخر به «لا فتي الاّ علي ...» ساخت.

5. با سپاه معاويه

در جنگ صفين، وقتي سپاه معاويه بر نهر فرات دست يافتند، ياران علي عليه السلام را از برداشتن آب جلوگيري کردند. خطر بي آبي سپاه حضرت را تهديد مي کرد. با سخنان پرشور آن حضرت، سربازان اسلام بر دشمن تاختند و فرات را تصرف کردند. آنان مي توانستند مقابله به مثل کنند و سپاه معاويه را با تشنگي به هلاکت برسانند. اما علي عليه السلام فرمود تا جايي را باز بگذارند تا لشکريان معاويه هم بتوانند از آب فرات بردارند.(18) اين نيز نمونه اي از جوان مردي مولي، حتي در برخورد با لشکريان متجاوز شام و دشمني هم چون معاويه بود.

6. عاشورا، جلوه گاه مروت

حماسه ي عاشورا سراسر درس کرامت و بزرگواري و جلوه اي از برخوردهاي کريمانه ي اهل بيت عليه السلام با ديگران بود. وقتي سپاه تشنه ي حرّ آمدن و راه را بر امام عليه السلام بستند، حسين بن علي عليه السلام دستور داد همه ي آن گروه هزار نفري و حتي اسب هايشان را هم سيراب کنند.(19)
روز عاشورا، همين حرّ بن يزيد، وقتي تصميم گرفت از سپاه باطل جدا شود و به حسين بن علي عليه السلام بپيوندد، امام او را پذيرفت وخطاي گذشته اش را ناديده گرفت. حرّ به آغوش جوان مردي امام حسين عليه السلام پناه آورد و توبه کرد، توبه اش هم قبول شد.(20)
حسين بن علي عليه السلام به سپاه کوفه فرمود: « اگر دين نداريد، لااقل آزادمرد باشيد» خود او که روح بلند و خصلت جوان مردي داشت، دشمن را هم به داشتن مردانگي و پرهيز از هجوم به زنان و کودکان بي دفاع، فرا مي خواند.
علمدار رشيد و وفادارش حضرت ابوالفضل عليه السلام نمونه ي اعلاي فتوّت و جوان مردي بود، به ويژه آنجا که لب تشنه بر فرات وارد شد و مشک را از آب پر کرد و خواست از آب زلال آن بنوشد که ياد تشنگي امام حسين عليه السلام و کودکان خيام، مانع از آن شد و به خود خطاب کرد : اي نُفس! پس از حسين زنده نباشي! او و يارانش در آستانه ي مرگ و شهادتند و تو مي خواهي آب سرد بنوشي؟ ... آب را بر روي آل ريخت و لب تشنه از فرات بيرون آمد و به شهادت رسيد. (21)
حضرت ابوالفضل، پهلواني در ميان فتوت و نام آوري از دودمان غيرت و رادمردي بود.
به دريا پا نهاد و خشک لب بيرون شد از دريا
مروّت بين، جوان مردي نگر، غيرت تماشا کن

7. امام حسن عليه السلام و مرد شامي

مردي شامي که در اثر تبليغات، دشمن اهل بيت عليه السلام بود، در مدينه امام مجتبي عليه السلام را ديد و شروع کرد به ناسزاگويي و لعنت و ... آن حضرت نيز هيچ نمي گفت، سخنانش که تمام شد حضرت رو به او کرد، سلام داد و لبخند زد و فرمود: گويا غريب هستي! اگر از ما چيزي بخواهي مي دهيم، اگر راهنمايي بخواهي، رهنمون مي شويم، اگر بخواهي بارت را به مقصد مي رسانيم. اگرگرسنه اي، سيرت مي کنيم، اگر برهنه اي، تو را مي پوشانيم، اگر نيازمندي بي نيازت مي کنيم، اگر رانده شده و بي پناهي، پناهت مي دهيم، اگر حاجتي داري بر مي آوريم، اگر به منزل ما بيايي، تا وقتي که بخواهي بروي، مهمانت مي کنيم و...
مرد شامي که ابن سخنان را شنيد و اين برخورد را ديد، گريست و گفت: شهادت مي دهم که تو جانشين خدا در زميني. خدا داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد. تو و پدرت در نظر من منفورترين اشخاص بوديد، اما اينک تو محبوب ترين فرد در نظر مني. آن گاه به خانه ي امام عليه السلام رفت و تا بود، مهمان او بود و از دوستداران اهل بيت عليه السلام گرديد.(22) اين معجزه، رفتار کريمانه است که حتي دشمن را به دوست تبديل سازد.

8. امام سجاد عليه السلام و جوان مردي

هشان بن اسماعيل، يکي از دولت مردان اموي و حاکم مدينه بود که در دوران حکومتش ستم هاي بسيار بخصوص بر علويان و بزرگ آنان امام سجادعليه السلام کرده بود. وقتي عزل شد، به فرمان حاکم جديد او را جلوي خانه ي «مروان حکم» نگه داشته بودند که هر کس از او ستم ديده يا ناروا شنيده است، بيايد و تلافي کند.
شهيد مطهري مي نويسد: »خود هشام، بيش از همه نگران علي بن الحسين و علويّون بود. با خود فکر مي کرد انتقام علي بن الحسين در مقابل آن همه ستم ها و سبّ و لعن ها نسبت به پدران بزرگوارش کمتر از کشتن نخواهد بود. ولي از آن طرف، امام به علوين فرمود: خوي ما بر اين نيست که به افتاده لگد بزنيم و از دشمن پس از آن که ضعيف شد انتقام بگيريم. بلکه برعکس، اخلاق ما اين است که به افتادگان کمک و مساعدت کنيم.
هنگامي که امام با جمعيت انبوه علوّيين به طرف هشام بن اسماعيل مي آمد، رنگ در چهره ي وي باقي نماند. هر لحظه انتظار مرگ را مي کشيد. ولي برخلاف انتظار وي، امام طبق معمول که مسلماني به مسلماني مي رسد، با صداي بلند فرمود: «السلام عليکم» و با او مصافحه کرد و برحال او ترحم کرده، به او فرمود: اگر کمکي از من ساخته است، حاضرم. بعد از اين جريان، مردم مدينه هم شماتت به او را موقوف کردند».(23)
سخن از جوان مردي و رفتار کريمانه با دوست و دشمن، به ويژه در سيره ي پيشوايان مکتبي و اصحاب آنان دامنه اي وسيع دارد.
اين بحث را با فرازي از دعاي امام سجادعليه السلام در صحيفه ي سجاديه به پايان مي بريم که نشانگر روح بلند آن حضرت است و تجلي شخصيت کريمانه که در نيايش او مشهود است:
«خدايا!... بر پيامبر و دودمانش درود فرست و توفيق ده و ياري کن در برابر کسي که با من ناراستي مي کند، خيرخواهانه رفتارکنم، کسي را که از من دوري مي گزيند، به نيکي پاداش دهم، و هر که مرا محروم مي سازد، به او عطا و بخشش کنم، و هر که با من قطع رابطه مي کند، صله رحم کنم، هر که مرا غيبت کند، نيکي -هايش را ياد کنم، نعمت را سپاس گويم و از بدي ها درگذرم...»(24)
اميد است که گوشه اي از اين رفتار کريمانه و اخلاق و منش بزرگوارانه و فتوت و جوان مردي در زندگي هاي ما جلوه يابد و چهره ي جامعه و معاشرت هاي مردم را زيبا سازد.

پي نوشت:

1-غرر الحکم، ج 6 ، ص 96.
2- همان، ج 3 ، ص260.
3- مناجات، خواجه عبدالله انصاري، بخش مقالات، ص 35.
4- کليات شمس، جزء 6 ، ص 298.
5- غررالحکم ، ج 6 ، ص 185.
6- همان، جلد 5 ، ص 81.
7- ميزان الحکمه، ج 8 ، ص 367.
8- همان، ص 365.
9- همان.
10- غررالحکم، ج 7، ص 346.
11- فرهنگ فارسي (معين)، بخش اعلام.
12- چکيده ي انديشه ها، ج 2، ص 257.
13- ميزان الحکمه، ج 9، ص 113.
14- فروغ ابديت، ج 1، ص 151.
15- مغازي، واقدي، ج 2، ص 835.
16- زندگاني حضرت محمد، رسول محلاتي، ص 453.
17- بحارالانوار، ج 42، ص 289.
18- شرح ابن ابي الحديد، ج 3، ص 331.
19- حياه ي الامام الحسين، ج 3، ص 74.
20- اعيان الشيعه، ج 1، ص 603.
21- مقتل الحسين، مقرّم، ص 336.
22- مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4 ، ص 19.
23- داستان راستان، ج 1، ص 74 (داستان؛ لگد به فتاده).
24- صحيفه ي سجاديه، دعاي 20 (مکارم الاخلاق)... سدّدني لان اعارض...

منبع:اخلاق معاشرت
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image