فصل دوم : الگوهاي طرح درس
در تدريس، عوامل متعددي نقش دارند؛ بنابراين معلم بايد در شرايطي خاص، چهار چوبي محدود از فرايند تدريس را به عنوان الگو انتخاب كند تا بتواند فعاليت هاي آموزشي خود را، به نحو مطلوبي سازماندهي كند. الگوهاي تدريس متعددند؛ در فصل حاضر فقط پنج نمونه ازآنها مورد بررسي و تحليل قرار گرفته است؛ اين پنج الگو عبارتند از: الگوي ماشيني نگري، الگوي سازماني نگري، الگوي عمومي تدريس، الگوي پيش سازماندهنده والگوي حل مسأله.
1.الگوي ماشيني نگري
اين الگو، يك الگوي آموزشي قديمي است. در اين الگو، به شاگرد به عنوان موجودي تهي و غير فعال نگريسته مي شود. محور فعاليت در اين الگو، شكل دادن به رفتار شاگرد بر اساس قالب هاي از قبل تعيين شده است؛ در مراحل اجرايي اين الگو معلم، مركز و نقطه اتكاي شاگردان است و هميشه به عنوان دريايي از معلومات در مقابل آنها ظاهر مي شود.ازويژگي هاي الگوي ماشيني نگري، اين است كه شاگردان، مطالب را هم زود مي فهمند و هم زود از ياد مي برند؛ زيرا براي آنان و معلمشان، هدفي غير از گذراندن امتحان وجود ندارد.
2.الگوي سازماني نگري
در اين الگو، شاگرد ذاتاً فعال پنداشته مي شود و به همين دليل، در فرايند آموزش، توجه به توانايي هاي شاگرد، از اهميت زيادي برخوردار است؛ عده اي اين الگو را الگوي شاگرد مدار ناميده اند؛ چرا كه در اين الگو، معلم هميشه به علل و چگونگي رفتار شاگردان توجه دارد، وهيچگاه رفتار آنان را ناديده نمي گيرد و برنامه ها را در جهت درك و فهم آنان سوق مي دهد. ايجاد مدارس و كلاس هاي تحول يافته، تغيير در نحوه آموزش، ايجاد آزمايشگاه هاي يادگيري و نظاير آن، از نتايج نفوذ الگوي سازماني نگري در سيستم هاي آموزشي است.
3.الگوي عمومي تدريس
معروف ترين الگويي كه در مدارس استفاده مي شود، الگوي عمومي تدريس است؛اين الگو يك الگوي ساده است
كه معلم مي تواند، در تمام سطوح از آن استفاده كند. مراحل اجرايي اين الگو را مي توان به شرح زير تقسيم كرد:
مرحله اول:تعيين هدف هاي تدريس و هدف هاي رفتاري
در اين مرحله، بايد پيش از آغاز تدريس، اطلاعات، مفاهيم، اصول و ساير مطالب و محتواي درس، توسط معلم، به صورت هدف هاي كاملاً صريح و روشن بيان شود.
مرحله دوم: تعيين رفتار ورودي و ارزشيابي تشخيصي
در اين مرحله، پس از تعيين هدف هاي رفتاري، معلم بايد از طريق ارزشيابي تشخيصي، توانايي هاي شاگردان را براي آموختن هدف هاي رفتاري، معين سازد.
مرحله سوم: تعيين شيوه ها و وسايل تدريس
در اين مرحله، معلم بايد شيوه ها و وسايل تدريس خود را با توجه به مفاهيم درس، شرايط، امكانات وويژگي هاي شاگردان انتخاب كند.
مرحله چهارم: سازماندهي شرايط و موقعيت آموزشي
در فرايند آموزش،فقط انتخاب محتوا،روش و وسيله كافي نيست؛ معلم، بايد بتواند در هر شرايطي، با ابتكار وخلاقيت از مجموع امكانات، به نحو شايسته استفاده كند.
مرحله پنجم: سنجش و ارزشيابي عملكرد
مرحله نهايي اين الگو به ارزشيابي ميزان يادگيري شاگردان، پس از پايان تدريس اختصاص دارد.در اين مرحله، معلم، علاوه بر انجام دادن امتحانات مرسوم، عملكرد شاگردان را در موقعيت هاي متعدد، مانند شركت در فعاليت هاي آموزشي و تحقيق و تتبع در زمينه مفاهيم آموخته شده، مورد ارزشيابي قرار مي دهد.
4.الگوي پيش سازماندهنده
در اين الگو، توجه بيشتر معطوف به فعاليت معلم در فرايند آموزش است؛ معلم است كه محيط آموزشي را سازماندهي مي كند. معلم در اين الگو، قبل از شروع مباحث درسي جديد، سعي مي كند با مطرح كردن يك مفهوم كلي(همان پيش سازماندهنده)،ارتباط بين مفاهيم جديد را با مفاهيم اندوخته قبلي شاگرد، فراهم كند. شرط اصلي براي به كار بردن اين الگو، وجود معلمي است كه از روش ها و شگردهاي مناسب براي تدريس، بر طبق الگوي پيش سازماندهنده، آگاهي داشته باشد. از ويژگي هاي اين الگو، مي توان به يكسويه بودن انتقال اطلاعات، عدم روابط ميان گروهي بين شاگردان و محدود بودن منابع و شرايط به مدرسه و كتاب درسي اشاره كرد.
5.الگوي حل مسأله
برعكس الگوي قبلي، در اين الگو، شاگرد محور فعاليت است و اطلاعات علمي، مستقيماً به او انتقال داده مي شود؛ معلم با طرح مسأله، شاگرد را به فعاليت وادار مي كند و در جهت حل مسأله، او را راهنمايي مي كند. در اين الگو، روابط ميان گروهي بين شاگردان وجود دارد و انتقال اطلاعات، دوسويه ما بين معلم و شاگرد است و همچنين، شرايط و منابع آموزشي منحصر به كلاس و كتاب درسي نيست؛ بايد به اين مطلب اشاره كرد كه اين الگو به زمان، مكان، امكانات و معلمان مجرب نيازمند است.
فصل سوم : روش ها و فنون تدريس
در اين فصل، به معرفي انواع روش ها و فنوني كه در امر تدريس به كار مي روند، مي پردازيم. آشنايي با روش ها و فنون تدريس و بكارگيري آنها، موجب مي شود كه هدف هاي تعليم و تربيت، با سهولت بيشتر و در مدت زمان كوتاه تر تحقق يابند. روش هاي تدريس به دو دسته كلي تقسيم مي شوند، روش هايي كه در گذشته هاي بسيار دور به كار مي رفته اند، (روش هاي تاريخي) وروش هايي كه متكي بر يافته هاي روانشناسي و علوم تربيتي جديد مي باشند.(روش هاي نوين)
1.روش هاي تاريخي
در اين بخش قصد داريم، روش هاي تاريخي كه بيشتر در ايران شهرت دارند را بيان كنيم؛ البته اين روش ها، تقريباً به طور كامل طرد شده است؛ لكن براي اطلاع از وضعيت تدريس، در زمان هاي دور و مقايسه آنها با روش هاي تدريس كنوني، بد نيست كه از آنها اطلاعاتي در اختيار داشته باشيم.
1.1.روش سقراطي
در اين روش معلم صحبت نمي كند؛ بلكه او سوال مي كند، و شاگردان سخن مي گويند؛ امّا سؤال ها به گونه اي تنظيم و مطرح مي شوند، كه شاگرد را از جهل خويش نسبت به موضوع آگاه مي گرداند و انديشه او را براي دستيابي به حقيقت راهنمايي مي بخشد. تحليل گران، روش سقراطي را تا حدودي به روش هاي روانكاوي عصر حاضر، تشبيه كرده اند.
2.1.نظام مكتبي در ايران
خصوصيات مكتبي ايران را اينگونه مي توان معرفي كرد : آزادي سني، آزادي در زمان شروع تحصيل، آزادي مدت تحصيل، نداشتن برنامه ريزي ثابت، اختيار دستياري براي معلم از ميان خود شاگردان كه آن را خليفه ياد مي كردند و انتخاب درس بر دو پايه مذهب و فرهنگ.
تمامي مواردي كه ذكر شد، در نظام مكتبي ايران به چشم مي خورده است؛ حال بعضي از اين موارد خوب و بجا و بعضي موارد هم براي اين روش تدريس، ضعف به شمار مي رفته اند.
2.روش هاي نوين
در اين بخش قصد داريم، روش هايي كه دراغلب مدارس، كم و بيش در حال استفاده است را بيان كنيم؛ البته مخفي نماند كه ممكن است برخي از اين روش ها، مانند روش سخنراني، سابقه تاريخي داشته باشند؛ امّا از آنجايي كه هنوز در اغلب نظام هاي آموزشي، مورد استفاده قرار مي گيرند و با روش هاي كاملاً جديد، در هم آميخته شده اند، جزء روش هاي نوين به حساب آمده اند.روش هاي نوين، خود به دو دسته تقسيم مي شوند :روش هاي تدريس سنتي و متداول، و روش هاي جديد تدريس.
1.2.روش هاي تدريس سنتي و متداول
روش هاي تدريس سنتي، غالباً در چهار چوب الگوي پيش سازماندهنده مي گنجد. لازم به ذكر است، سنتي بودن روش هايي كه خواهيم گفت، هيچ گونه ضعفي درمقابل روش هاي جديد تدريس ندارد؛ به عبارت ديگر، زمان يگانه معيار انتخاب يا طرد يك روش نيست، هر روش در يك موقعيت خاص و با محتوا و شاگرداني خاص، ممكن است كارايي خاصي داشته باشد.
1.1.2.روش حفظ وتكرار
اين روش، يكي از قديمي ترين روش ها است. اين روش تدريس عبارت است از: ارائه مفاهيم به صورت شفاهي يا كتبي از طرف معلم و تكرار و حفظ كردن و پس دادن آن توسط شاگردان.
اغلب، پاداش و تنبيه از عوامل ايجاد انگيزه در اين روش است؛ به ويژه ترس از امتحان از وسايل مهم تحريك، براي يادگيري شاگردان به حساب مي آيد.در اين روش، انضباط بسيار سخت و آمرانه است؛ اغلب معلمان تازه كار، از اين روش استفاده مي كنند؛ چون نيازي به تجربه و امكانات ندارد.
از محدوديت هاي اين روش، مي توان به عدم همكاري مابين معلم و شاگردان، متفكر وتحليگر بار نيامدن شاگردان و به كار نگرفتن استعداد و علاقه شاگردان اشاره كرد؛ وازمحاسن آن مي توان به اين موارد اشاره كرد:
مناسب بودن اين روش، براي به خاطر سپردن اصول و قواعد و مفيد بودن براي حفظ و نگهداري از معتقدات و فرهنگ يك ملت.
2.1.2.روش سخنراني
در روش سخنراني، معلم كم و بيش و بدون وقفه در كلاس صحبت مي كند، شاگردان به سخنان معلم گوش مي دهند، يادداشت برمي دارند، سپس درباره سخنان معلم مي انديشند؛ ولي با او گفتگو نمي كنند؛ در نهايت امر، ممكن است بين معلم و شاگردان چند سوال و جواب رد و بدل شود؛ اما اين سؤال ها و پاسخ ها، براي روشن شدن منظور است و جنبه بحث و تبادل نظر ندارد.
مراحل اجرايي اين روش عبارتند از:آمادگي براي سخنراني، مقدمه، ارائه محتوا و جمعبندي و نتيجه گيري. در هر يك از اين مراحل، بايد نكاتي را مد نظر داشت؛ مثلاً در مرحله آمادگي، سخنران بايد از نظر تجهيزات و از لحاظ علمي و عاطفي كاملاً آماده باشد.درمقدمه سخنراني، ايجاد رابطه بين معلم و شاگرد، جلب توجه شاگردان، ايجاد انگيزش و استفاده از پيش سازماندهنده، بسيار مهم است؛ زيرا زمينه لازم را براي شنيدن محتواي سخنراني فراهم مي كند. در مرحله ارائه متن و محتواي سخنراني، معلم بايد به جامع بودن محتوا، همبستگي تسلسلي مطالب، ايجاد رابطه بين هدف،محتوا و جلب توجه مستمر شاگردان، در طول سخنراني با بكارگيري محرك هاي مختلف، توجه داشته باشد.در جمع بندي سخنراني هم بايد معلم، حتي الامكان سعي كند از وجود شاگردان استفاده كند.
3.1.2.روش بحث گروهي
بحث گروهي، گفتگويي است سنجيده و منظم پيرامون موضوعي كه مورد علاقه مشترك افراد شركت كننده مي باشد.تعداد افرادي كه در بحث شركت مي كنند، معمولاً بين 6تا20 نفر مي توانند باشند. قاعدتاً بحث گروهي را يك نفر به عنوان رهبر گروه اداره مي كند؛ البته در صورت بالا بودن جمعيت كلاس، بايد آنها را به گروه هاي كوچكتر تقسيم نمود يا از روش هاي ديگر استفاده كرد.
در اين روش، معمولاً معلم موضوع يا مسأله خاصي را مطرح مي كند و شاگردان درباره آن به مطالعه، انديشه، بحث و اظهار نظر مي پردازند و نتيجه گيري مي كنند.بحث گروهي، روشي است كه به افراد فرصت مي دهد تا نظرات، عقائد و تجربيات خود را با ديگران در ميان بگذارند.در اين روش، علاوه بر كسب اطلاعات علمي، تفكر شاگرد پرورش مي يابد و همچنين قدرت بيان، استدلال، تحليل و تصميم گيري آن تقويت مي شود؛ لكن چنانچه بحث گروهي به درستي انجام نشود، وقت گروه به صحبت هاي بي نتيجه صرف مي شود.
2.2.روش هاي جديد تدريس
با توجه به ساختار ويژه مدارس، مقررات حاكم بر مسائل آموزشي، كمبود معلمان صلاحيتدار، عدم امكانات وبودجه كافي و محدوديت زمان به كارگيري روش هايي كه خواهيم گفت و اينكه احتياج به يك دگرگوني در مسائل آموزشي نياز است و به خاطر اينكه عملاً، انجام چنين روش هايي تقريباً در مراكز آموزشي امكان پذير نمي باشد، به اختصار از اين روش ها سخن مي گوييم:
1.2.2.آموزش انفرادي
اين روش الزاماً به معناي آموزش يك شاگرد توسط يك معلم نيست؛ بلكه به معناي آموزش، بر اساس توانايي هاي شاگرد است. از مهمترين روش هاي انفرادي، به اين موارد مي توان اشاره كرد:
الف.يادگيري تا حد تسلط: در اين روش، شاگرد قبل از اينكه به پيشرفت خود ادامه دهد، بايد محتواي آموزشي را تا حد تسلط ياد گرفته باشد.
ب.تدريس خصوصي: در اين روش، محيط يادگيري گرم و صميمي است و معلم هيچگاه شاگردان را بايكديگر مقايسه نمي كند؛ اساس كار در اين روش، توجه به زمينه ها، علايق و توانايي هاي شخصي شاگردان است.
ج.آموزش برنامه اي:دراين روش، با توجه به نيازهاي شاگردان، مواد آموزشي به واحدهايي كوچك تقسيم مي شود؛ در هر گام تكليفي مشخص شده است كه بايد از طريق انجام دادن آن به هدف مورد نظر دست يافت.و بايد با برنامه ريزي، شاگرد را به هدف نهايي نزديك كرد.
د.آموزش به وسيله رايانه: در اين روش، آموزش تحت كنترل ماشين مي باشد؛ به اين صورت كه تا وقتي شاگرد مسأله طرح شده توسط رايانه را حل نكند، مسأله جديد مطرح نخواهد شد.
ه.آموزش انفرادي تجويز شده: در اين روش، موضوع درس به واحدهاي مختلف تقسيم و هر واحد براي يك جلسه در نظر گرفته مي شود؛ در اين روش، شاگرد با توان خود حركت مي كند و در صورت موفقيت در يك واحد، معلم واحد بعدي را براي او معرفي مي كند.
2.2.2.روش واحدها
نتيجه اي كه از توجه و تمركز و فعاليت، در زمينه يك سلسله مسائل پيوسته و استفاده از ارتباط آنها با مسائل ديگر به وجود مي آيد را، روش واحدها مي نامند؛ اين توجه، گاهي به موضوع مورد مطالعه است كه به آن روش واحد موضوع مي گويند و گاهي چند مبحث يك رشته با هم تركيب مي شود و يا چند رشته باهم، در مورد يك موضوع مطرح مي شود، كه به آن روش واحد تجربي مي گويند وگاهي نيز توجه اصلي، به فعاليت شاگرد و انگيزه دروني وفعاليت او معطوف مي شود كه در اين صورت آن را واحد طرح مي نامند.
ادامه دارد ....
پي نوشت ها :
1 .شعباني، حسن؛ مهارت هاي آموزشي و پرورشي، ج1، ص219
2 .همانجا، ص220
3 .همانجا، ص224
4 .همانجا، ص232
5 .صفوي، امان الله؛ كليات روش ها و فنون تدريس، ص92
6 .همانجا، ص94
7 .شعباني، حسن؛ مهارت هاي آموزشي و پرورشي،ج1، ص238
8 .همانجا، ص 242
9 .همانجا، ص244
10 .همانجا، ص273
11 .همانجا، ص293
12 .همانجا، ص294
13 .شعباني، حسن؛ مهارت هاي آموزشي و پرورشي،ج1، ص315
/خ