چکيده:
اين نوشتار، پس از بررسي فطري و عقلي بودن گرايش به پوشش و رابطه بين حجاب و عفت، به بحث پيرامون حجاب زن مسلمان و چگونگي و حدود آن در اسلام پرداخته و به دلايل نقلي و بعضاً تاريخي مسئله، استناد مي نمايد. سپس با بيان ديدگاه هاي گروه هاي مختلف در مورد حجاب و بررسي آنها، رأي برتر را به دست آورده، و با تطبيق آنها با مصداقي روشن از زندگي حضرت زهرا عليهاالسلام که يگانه الگوي زنان و مردان مي باشد به پايان مي رسد.
کليد واژه ها: حجاب، عفت و حيا، فطرت، عقل، سيره و سنت، قرآن (کتاب).
مقدمه:
مسئله حجاب در رأس مسائلي قرار دارد که دشمنان اسلام عليه آن جنجال به پا کرده اند و بسيار موذيانه و تلخ از آن انتقاد نموده اند. برخي از نويسندگان پندارگراي متجدد نيز با پيروي از آنها، در اين حمله ظالمانه با آنان مشارکت نموده اند، تا جايي که متفکران اسلامي ملتزم و متعهد به اصول و قواعد اسلامي را بر آن داشته است که از نو اين موضوع را توضيح دهند و شبهات پوچ آنان را رد نمايند و مسلمانان را از عواقب وخيم و نتايج اين دعوت، که سلسله ي به هم پيوسته اي براي تخريب بناي اسلام و زشت جلوه دادن تعاليم و مباني آن است، بر حذر دارند.
مسئله حجاب به لحاظ ارتباطي که با ويژگي هاي گوناگون فردي و اجتماعي انسان دارد، روش هاي گوناگوني را براي طرح آن مي توان پي گرفت و آن را از زاويه هاي مختلف فرهنگي، روان شناسي، جامعه شناسي، اقتصادي، اخلاقي، مذهبي، سياسي و مانند آن مورد بررسي قرار داد.
برخي از متفکران، پس از طرح تاريخچه حجاب در ميان اقوام مختلف و نقد و بررسي اقوال گفته شده درباره زمينه هاي پيدايش آن، به بيان دليل و حدود و فلسفه حجاب پرداخته اند. برخي ديگر، مسئله پوشيدگي را از ديدگاه روان شناسان بررسي کرده اند و با طرح انسان و نيازهاي رواني او از تولد تا بلوغ و کمال، حجاب را ضرورتي براي رشد انسان و تمريني براي تعالي او برشمرده اند. برخي نيز، از نظرگاه فرهنگ به حجاب پرداخته اند و نشان داده اند که در هر جامعه، نوع و کيفيت لباس زنان و مردان، بسيار تابع جهان بيني و ارزشهاي حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتي مبيّن و آينه آن است. از ايرن رو، پوشيدگي در اسلام و برهنگي در غرب را بايد در جهان بيني اي جست که آنان درباره انسان دارند. در اين ميان، فقها و انديشمنداني هم هستند که تنها از بعد فقهي به مسئله نگريسته اند و به گونه اي استدلالي، دليل و حدود حجاب را بررسي کرده اند؛ برخي در باب نکاح و با طرح احکام نگاه به نامحرم و برخي به صورت مستقل.
اين نوشتار بر آن است تا علاوه بر اثبات فطري بودن حجاب، به بررسي جنبه ي فلسفه شرعي آن از نظر اسلام نيز بپردازد. البته افزون بر فلسفه شرعي و دلايل آن، از زاويه ضرورت آن در اجتماع و ميزان آثار منفي و سلبي اختلاط زن و مرد با هم و بي حجابي نيز مطلبي بيان خواهيم گرديد.
براي به دست آوردن حکم شارع مقدس در اين مسئله، مرجع ما ادلّه اربعه ( قرآن کريم، سنت مطهر، اجماع و عقل ) مي باشد. حاصل اين کنکاش، زن را به اين اذعان وا مي دارد که عفت و حجاب از خصوصيات فطري آدمي است؛ چرا که نظام آفرينش براي پاس داري و نگه داري از اين گوهر گران بها و ارزشمند و همچنين براي حفظ مقام و موقعيت زن، چنين مقدر کرده که او درون صدفي به دور از دسترس اين و آن باشد.
تجربيات تاريخي گذشته به ما نشان مي دهند که دشمنان ملت ها هر گاه خواسته اند نسلي را از درون تهي کنند و سرمايه ي کشوري را غارت نمايند و ذخيره ها و گنجينه هاي آن کشور را به يغما ببرند، از اين راه وارد شده اند.
حجاب از ديدگاه فطرت:
پوشش زنان و مردان پيش از هر چييز از خواسته هاي فطري پاک و ساختار وجودي آنهاست؛ زيرا از همان آغاز خلقت بشر، هر يک از زن و مرد کوشيدند تا به هر نحو ممکن خود را بپوشانند، بدون آنکه در اين مورد قبلا آموزش ديده باشند. اين موضوع بيانگر اين است که در نهاد انسان عامل بازدارنده و هدايت کننده اي به نام «حيا» وجود دارد که مي خواهد انسان را از خطرها و انحرافات حفظ کند و او را به راه صحيح هدايت نمايد.
قرآن کريم، در تبيين جريان خلقت و ترسيم چهره زندگي آدم و حوا در بهشت، مي فرمايد: (فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوءاتهما وطفقا يخصفان عليهما من ورق الجنه.) (اعراف: 22) به موجب اين بيان، چيدن ميوه ممنوعه توسط آدم و حوا، صرف نظر از فلسفه و حکمت آن در نظام آفرينش، نخستين تحولي که در آنها به وجود آورد، اين بود که آنها را در آن حرم «ستر» و «عفاف» با حقيقت «برهنگي» روبه رو کرد. اين واقعيت تاريخي، به سادگي مبين آن است که حيا و پوشش به عنوان يکي از مظاهر شرم و حيا و عفت، امري فطري و طبيعي بوده، براي تأمين سلامت روح و روان فرد و جامعه، از ضرورت و کمال اهميت برخوردار است و در طول تاريخ، هر جا انسان در مسير فطرت خدايي خويش قرار داشته، اهميت آن را احساس کرده و آن را به کار بسته است. براي همين است که حيا و عفت، همچنين مظاهر گوناگون آن، همواره مورد ستايش و تحسين بشر بوده است.
رابطه حجاب و عفاف :
«حجاب» و «عفاف» دو ارزش راستين براي انسان ها، به ويژه خداجويان و دين باوران پاک سيرت، محسوب مي شود. حجاب مانع ظاهري است که همچون صدف، گوهري گرانسنگ، در آغوش خود حفظ مي کند و نشان از بهاي والا و چشمگير آن دارد، و عفاف حالتي دروني و نفساني است که از شعله ور شدن هوا و هوس و پيشروي شهوت جلوگيري مي کند.
اين دو ويژگي برگرفته از اعتقادات ناب ديني و باورهاي پاک الهي است؛ يکي «پوشش ظاهري» است و ديگري «کوشش باطني» ؛ يکي «نماد بيروني» در ديدگان افراد جامعه دارد و همچون بيرقي افراشته و شعاري نماين همگان را به صلاح و رستگاري فرا مي خواند و ديگري «نمود دروني» در سازمان دهي اعضا و مديريت چشم و گوش و دل و ديده دارد تا هر يک در مرحله اي صحيح و سازنده به کار گرفته شوند و در مرزهاي ممنوع الهي متوقف گردند. آن عظمت و اين عزّت، موجب گرديده که افزون بر «حق الناس» بودن حجاب، «حق الله» نيز محسوب مي شود و علاوه بر حفظ مصالح عمومي جامعه، طاعت و اطاعت پروردگار مهربان نيز دانسته شود. از اين رو، در نگاه سراسر بصيرت و بينش خردورزان، حجاب هرگز «محدوديت» نخواهد بود، بلکه «مصونيت» جامعه محسوب مي شود. (لقماني، 1383، ص44)
معناي حجاب در قرآن کريم:
قرآن کريم مي فرمايد: ( و قل للمؤمنات يغضضن من أبصارهن و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهن إلا ما ظهر منها...) (نور: 31)؛ به زنان مؤمنه بگو: چشمان خود را فروگيرند و عورت هاي خويش را مصون دارند و زينت خويش را نمايان نسازند، مگر آن مقدار که طبيعتاً پيدا مي گردد، و روسري خود را بر يقه و گريبان هايشان آويزان کنند.
خداوند مردان را به چشم پوشي و نظر نکردن بر زنان مقدم داشته است؛ زيرا اقدام از طبيعت مردان است، در حالي که نگه داري جنسي از صفات زنان به شمار مي رود. دستور قرآني تنها به حفظ چشم از نظر اکتفا نکرده، بلکه عملاً دستور به پوشاندن جسم داده تا از شناخت و ديد مردان به دور باشد؛ چون به وسيله آن بدبخت و شقي خواهد شد.
حجاب اسلامي عبارت است از حفظ شرم و حياي زن أولاً، با چشم فروبستن از نگاه به نامحرم و ثانياً، پوشاندن اندامش با چادر يا جامه وسيع بر روي لباس عادي تا نشانه هاو برجستگي هاي اندام خويش را بپوشاند تا شناخته نشود و کسي وي را نيازارد و از شک و گمان و بدگويي به دور باشد و در چشم ديگران با مهابت و ابهت جلوه نمايد و محبوب دل ها گردد. (جمال محمد فقي رسول، 1383، ص154)
آيه کريمه، حکم زنان را از نظر لباس و آشکار کردن بدن و قسمتي از اعضا، در دو حوزه مطرح نموده است:
حوزه ي اول: جامعه و زندگي اجتماعي:
شارع مقدس در اين زمينه، رابطه زن را با جامعه از آن حيث که انسان و زن است، مورد توجه قرار داده است. به همين دليل، به زن اجازه نمي دهد تا اندام زنانه و جنسي خود را در مقابل مردان نامحرم آشکار گرداند. بر اين اساس، زنان بايد چشمان خود را به خاطر حفظ امنيت، حيا و دوري از ابتذال، کنترل کنند.
حوزه ي دوم: خانواده
از حيث رابطه زن با خانواده و ارتباط او با همسر و ديگر محارم و اتباع آنان، مي توان از مجموع ادله شرعي در کتاب و سنت، چنين استنباط نمود که شارع مقدس خواسته است تا زندگي زن از لحاظ سازگاري با طبيعت و آفرينش انساني، و نيازهاي علمي- عاطفي وي در درون خانواده کاملاً طبيعي باشد.
در تشريع قوانين مربوط به درون خانواده، به انگيزه هاي زنانه زن، يعني زينت دوستي و علاقه به اظهار زينت، پاسخ مثبت داده مي شود بدون آنکه انسانيت او مورد تحقير قرار بگيرد. خداوند متعال در آيه 31 سوره نور، آشکار کردن تمام زينت را براي زنان مباح شمرده است و از شوهر آغاز مي کند؛ زيرا تنها شوهر، با زن خود رابطه جنسي دارد. پس از شوهر، ديگر خويشاوندان محرم و اتباع آنان و کودکان نامميز ذکر شده اند.
اگر بخواهيم تنها بر مبناي آيه حکم کنيم، چنين بر مي آيد که آشکار نمودن تمام بدن و تمام زينت ها براي تمام افراد مذکور جايزمي باشد، در حالي که سنت شريف، براي اين حکم، تفصيل قايل است؛ آشکار نمودن تمام بدن را فقط براي شوهر مجاز مي داند و بس. ديگر افراد محرم نيز هر يک حکم جداگانه اي دارند که در فقه آمده است، و حدود و ميزان بازگذاشتن اعضا نسبت به هر يک از موارد مذکور در آيه، با وجود اختلافي که در روايات هست بيان گرديده است.
و نظر برگزيده از ميان جميع روايات، آن است که اعضاي مذکور عبارتند از: صورت، دست تا محل مچ، و پا تا محل مچ؛ بازگذاشتن اين اعضا، خواه همراه با زيورآلات باشند و خواه بدون زيورآلات، جايز و بلا اشکال است. (شمس الدين، 1382، ص78)
حجاب از ديدگاه عقل:
لزوم پوشش از نظر عقل، نياز به توضيح ندارند؛ چرا که هر عقل سليم آنچه را که براي انسان مايه ي کرامت و حفظ از انحرافات و بيهودگي و پوچي هاست، موجب استواري اسنان مي داند و آنچه را که باعث فساد اخلاقي و پيامدهاي شوم برهنگي مي شود، مذموم و ناپسند. اين يک مطلب وجداني عقلي است که به اصطلاح «قياساتها معها»؛ دليلش همراه خودش است. عقل چون چراغي تابان است که زشتي ها و نيکي ها را نشان مي دهد، عوامل خوش بختي و بدبختي راه را مشخص مي کند. بنابراين، حجاب يک وسيله بسيار لازم و شايسته براي زنان و مردان است و به طور کلي هر چيزي که مايه انحراف و فساد است، عقل آن را حرام مي داند و هر چيزي که باعث رشد و تکامل و سلامتي فرد و جامعه است، عقل آن را شايسته و انسان را بر انجام آن ملزم مي سازد. (محمدي، 1377، ص20)
خصلت حيا يکي از شعبه هاي عقل است. وجود حيا در انسان او را به سوي حفظ پوشش و عفت عمومي دعوت مي کند و به عکس، بي حيايي که از شعبه هاي جهل است، انسان را به برهنگي و بي عفتي فرا مي خواند.
اميرمؤمنان علي عليه السلام مي فرمايد: «خداوند به آدم عليه السلام وحي کرد: من تو را به انتخاب يکي از سه صفت عقل، حيا و دين مخير نمودم؛ يکي از آنها را انتخاب نما و صفت ديگر را رها کن. آدم عرض کرد: من عقل را برگزيدم. خداوند توسط جبرئيل به حيا و دين فرمود: از عقل جدا گرديد و او را به خودش واگذاريد. آنها به جبرئيل گفتند: ما از سوي خدا فرمان داده شده ايم که از عقل جدا نگرديم؛ هر جا که عقل باشد ما همراه آن هستيم. جبرئيل گفت: چنين باشد.» (کليني، ج1، ص10)
در نتيجه، خصلت حيا که از صفات فطري انسان است و موجب حفظ عفت خواهد شد، از عقل جدا نيست و اين دو هميشه و در همه جا با هم هستند. اگر کسي در عمل، خصلت حيا را رعايت نکند در حقيقت، خود را از عقل نيز جدا ساخته است.
حجيت سيره:
يکي ديگر از اموري که مي توان دليل بر جواز بازگذاشتن اعضاي مورد بحث به حساب آورد، سيره است. حجيت سيره دو شرط دارد:
اول. اين سيره مربوط به زندگي عمومي مسلمانان باشد و رفتار افراد متشرع را در مواجهه با زنان آزاد مسلمان نشان دهد. مي توان گفت: اينکه زنان در جامعه اسلامي، اعضاي مذکور را باز مي گذاشتند، هيچ ترديدي وجود ندارد، اما در صورتي که اين زنان از اهل کتاب، يا کنيزان و باديه نشينان باشند، در کشف حکم شرعي هيچ کمکي نمي کند.
دوم. از جانب شارع، منعي نسبت به اين اقدام زنان صورت نگرفته باشد تا تعيين شود که اقدام مزبور، ناشي از سهل انگاري در عمل به احکام شريعت مقدس نبوده است.
اگر دو شرط مزبور وجود داشته باشد، سيره حجت است و بر مبناي آن مي توان حکم شارع مبني بر جواز بازگذاشتن اندام مذکور را به دست آورد.
امر اول، اولاً، مدعاي مورد نظر، وجوب بازگذاشتن اين اعضا نيست، بلکه جواز آن است و ثانياً، پوشش کامل که در برگيرنده ي اين اعضا نيز هست از نظر شرع اسلامي که هر گونه اختلاط زن و مرد را قابل تشويق نمي داند و براي پيشگيري از مفاسد و زيان هاي آن قيودي را وضع کرده است، امري پسنديده به نظر مي رسد.
پس سيره مورد ادعا آن است که زنان آزاد مسلمان در دوران پيامبر و امامان عليهم السلام در امور مختلف و جريان معمول زندگي، دست و پا و صورت خود را باز گذاشته باشند و شواهد متواتري بر وجود اين سيره در کتابهاي تاريخ و سيره نبوي به چشم مي خورد. (شمس الدين، 1382، ص140)
امر دوم. بايد اعتراف کرد که اين سيره از زمان پيامبر و ائمه اطهار عليهم السلام تا دوران ما، در ميان متشرعان استمرار داشته، و نمي توان گفت وجود اين وضعيت در اثر سهل انگاري مسلمانان در عمل به احکام شرع تحت تأثير اقوام ديگر، پديد آمده است؛ بلکه به اعتقاد ما، منع نکردن شارع مبناي کشف حکم شرعي در مسئله مذکور است.
و همان گونه که از روايات مذکور در بحث سنت به دست مي آيد، نه تنها منعي از سوي شارع انجام نگرفته است. بلکه همان طور که در امر اول گذشت، از روايات چنين برمي آيد که شارع اين مسئله را امضا و تأييد کرده است و فقيهان با توجه به ويژگي هاي وقايع و پاسخ و پرسش هاي مردم از معصومان عليهم السلام، اين حقيقت را در مي يابند. چنانکه اين رفتار، مورد قبول شارع نبود، بايد به وضوح و صراحت تمام از آن منع مي شد و اين منع چندان تکرار مي گشت که براي مردم به عنوان نظر شارع مسلم گردد. اما ملاحظه مي کنيم که کوچک ترين منعي از شارع نسبت به اين سيره، در منابع يافت نمي شود و حال آن که در صورت جلوگيري شارع، ارتباط تنگاتنگ موضوع با زندگي عموم و اهميت بسيار آن سبب مي شد تا اين موضع شارع به سرعت ميان متشرعان پخش شود. از اين رو، به نظر مي رسد همين وضعيت، براي يقين يافتن به موافقت شارع با سيره ي مذکور، در ميان متشرعان کافي باشد. (شمس الدين، 1382، ص144)
ديدگاه ها پيرامون مسئله حجاب:
اسلام آن اندازه که درباره حجاب زن مورد انتقادهاي پوچ واقع شده است، در هيچ مسئله ديگري به اين شدت مورد هجوم قرار نگرفته است. اين حملات و تهاجم را سازمانهاي تبشيري و استعماري به عنوان جزئي از مجموعه نقشه ها، دسيسه ها و توطئه ها به منظور متلاشي کردن تعليمات و مباني اسلامي انجام مي دهند.
ليکن اگر انسان خود را مکلف به پژوهش در تاريخ حجاب نمايد، به زودي اين طوفان و گردباد متلاشي مي گردد. کساني را که به اين مسئله مي پردازند، چه از نظر منتقدان و چه از نظر پاسخ دهندگان به آنها مي توان به صورت زير تقسيم نمود:
1. گروهي که به نفي حجاب و دريدن آن دعوت مي کنند و زيان هايي براي آنان پنداشته اند؛
2. گروهي که ميانه رواند و مي کوشند بين نصوص ديني و مسائل روز سازشي به وجود آورند؛
3. گروهي که اين موضوع را با منطق و ديدگاه اسلام و واقعيت مشهود مطرح مي کنند.
در ذيل، به بررسي اين ديدگاه ها و دلايلشان مي پردازيم:
ديدگاه گروه اول:
قاسم امين از جمله کساني است که نداي بدعت کشف حجاب و دور انداختن آن را سر داد. (به نقل از: فقي رسول، 1383، ص240) قاسم امين و پيروان و مؤيدان وي، در کتاب ها و مقالات خود از حجاب به عنوان عرف و عادت ملت ها و شعوب پيش از اسلام ياد کرده اند که مسلمانان از آنان متأثر شده اند. آنان به ويژه در اين دوران اخير و به قول خودشان کشف حجاب در مفهومي اسلامي ( يعني صورت و دستان را برهنه کردن و در بازار و اماکن عمومي همانند دانشگاه ها و اماکن عبادت و دادگستري با مردان آميختن)، مي گويند: حجاب منافي با آزادي و حريت است؛ چون حجاب رمز بردگي است و در اسلام مختص به زنان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بوده است. ايشان براي اثبات ادعاي خود به آيات 32، 33 و 53 احزاب استناد مي کنند:
(يا نساء النبي لستن کأحدٍ من النساء إن اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرضٌ و قلن قولاً معروفاً و قرن في بيوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهليه الأولي و أقمن الصلاه و آتين الزکاه و أطعن الله و رسوله إنما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيراً) (احزاب: 32-33)؛ اي همسران پيامبر! شما مثل هيچ يک از زنان ديگر نيستيد؛ اگر مي خواهيد پرهيزگار باشيد، صدا را نرم و نازک نکنيد که بيمار دلان چشم طمع به شما بدوزند، بلکه به شيوه شايسته و برازنده سخن بگوييد. در خانه هاي خود بمانيد و همچون جاهليت پيشين در ميان مردم ظاهر نشويد و خودنمايي نکنيد و نماز را بر پا داريد و زکات را بپردازيد و از خدا و پيامبرش اطاعت کنيد. خداوند قطعاً مي خواهد پليدي را از شما اهل بيت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.
( و إذا سألتموهن متاعاً فاسألوهن من وراء حجابٍ) (احزاب: 53)؛ هر گاه وسيله اي را از زنان پيامبر خواستيد، از پس پرده از ايشان بخواهيد.
اين گروه براي اثبات موجه بودن ترک حجاب و به دور افکندن آن، زيان هاي زير را براي پوشيدن حجاب برشمرده اند:
الف. زن با حجاب اعتماد به مرد را از دست مي دهد و براي او مهم نيست که به مرد خيانت کند؛
ب. زن محجبه از اينکه به محل گمان و تهمت برود، ابايي ندارد؛ چون کسي او را نمي شناسد، اما زن بي حجاب که همه او را مي شناسند مي ترسد از اينکه به چنين جاهايي برود. ( همان: ص240) افزون بر آن، حجاب خود منع است و انسان حريص است بر چيزي که از وي منع شده است، پس اقدام به هتک حجاب مي کند، ولي بي حجابي چنين نيست.
ج. حجاب مجالي براي فريب و تقلب در ازدواج يا شهادت به حق و يا اعتراف به حق در برابر قاضي است، برخلاف بي حجابي که کسي بدان فريب نمي خورد و او را اشتباهي نمي گيرد. (همان)
د. اگر حجاب را به معناي ماندن در خانه تفسير کنيم، سبب مي شود که زنان تندرستي خويش را از دست بدهند و از نظر روحي و جسمي بيمار گردند و در جواني به چاقي و کم خوني مبتلا شوند؛ چون نمي توانند هواي صاف را استنشاق کنند. (همان)
ه. حجاب سبب بدگماني و بدبيني غريبان به مسلمانان مي شود؛ زيرا مي گويند اگر مسلمانان از عفت و پاکدامني زنانشان مطمئن بودند، آنان را از چشم بينندگان دور و پنهان نمي کردند. علاوه بر آن، اغلب موجب تنافر زوجين از يکديگر مي شود؛ چون ازدواج به انتخاب آنان صورت نگرفته، بلکه از روي عادت به انتخاب و اختيار والدين صورت مي گيرد و اين درست نيست؛ زيرا والدين ازدواج نمي کنند، بلکه اولادشان ازدواج مي کنند. (همان، ص244)
اين گروه منحرف سرانجام تظاهر مي کنند که به نصوص ديني و آراي فقهي استدلال مي نمايند.آنان حجاب را چنين تفسير مي کنند که خاص زنان پيامبر صلي الله عليه و آله است و براي زنان ديگر مسلمان نيست. قاسم امين مي گويد: «حجاب علاوه بر زيان هايي که دارد، به موجب يک نص شرعي ثابت نشده است، بلکه عادتي است که از ملت هاي ديگر گرفته اند و آن را نيکو دانسته اند و در آن مبالغه کرده اند و مانند ديگر عادت هاي زيان مند، جامه ي دين بدان پوشانده اند و دين از آن بيزار است. » (همان، ص245)
ديدگاه گروه دوم:
اين گروه مي کوشند بين عمل به نصوص شرعي و آراي فقها درباره حجاب از يک سو و بين آنچه که مقتضيات تحولات عصر نوين بر زنان املا مي کند، مانند بيرون رفتن از خانه و اختلاط با مردان، از سوي ديگر، سازش برقرار کنند و اين دو را با هم جمع نمايند و در پاسخ به نيازهاي جامعه و امت اسلامي بعضي از مناسبت ها و فرصت هاي شغلي متناسب با شأن زنان را براي آنان مهيا سازند و خروج براي آنها را جايز مي دانند. گروه ديگر از متفکران جديد اسلامي همچون محمد رشيد رضا، ملا محمد جلي زاده کردي و بسياري ديگر، از جمله قايلان به اين رأي هستند. اين گروه حجاب به معناي ماندن در خانه را مختص به زنان پيامبر صلي الله عليه و آله مي دانند با گروه اول متفق القولند، البته اين گروه بر خلاف گروه اول که رأي خود را به تقليد و پيروي از زنان غربي که مردانشان اين عادت آنها را پذيرفته اند عنوان مي کنند. به اصول شريعت اسلامي استناد مي نمايند.
استدلال بر اينکه حجاب تنها به زنان پيامبر صلي الله عليه و آله اختصاص ندارد، بلکه شامل تمام زنان مسلمان مي شود در وجوه زير خلاصه مي گردد:
الف. آيه حجاب که با ضمير غايب خطاب به زنان پيامبر صلي الله عليه و آله آمده است به دليل قياس جلي شامل عموم زنان مسلمان مي شود؛ چون اوامر و نواهي آن عام است و موجب اختصاص آن به طبقه اي خاص در آن نيست و زنان پيامبر صلي الله عليه و آله به دليل احترام و تشريف مورد خطاب قرار گرفته اند تا اشاره اي باشد به اينکه آنان بيش از ديگران سزاوار تسليم در برابر اين تعليمات هستند. (همان: ص255)
ب. همان گونه که آيه استثناي از حجاب عام است و شامل همه زنان مي شود (لا جناح عليهن في آبائهن و لا أبنائهن و لا إخوانهن و لا أبناء إخوانهن و لا أبناء أخواتهن و لا نسائهن و لا ما ملکت أيمانهن ) (احزاب: 55) ( بر آنان [زنان پيامبر] گناهي نيست که با پدران، فرزندان، برادران، فرزندان برادران، فرزندان خواهران خود و زنان مسلمان و بردگان خود بدون حجاب تماس بگيرند)، پس حجاب و همه تعليمات ديگر از قبيل نرم سخن نگفتن و عدم نشان دادن زينت و محل زينت و خواندن نماز و دادن زکات و اطاعت خدا و رسول، شامل همه زنان مسلمان مي شود و هيچ کس جرئت ندارد که بگويد اين تعليمات شامل همه زنان مسلمان نمي شود؛ چون اگر چنين بگويند مهم ترين وظايف دين اسلامي ساقط مي شود. بنابراين، حجاب نيز مانند اين اصول شامل و عام است. (همان. ص264)
ج. مراد از آيه (يا نساء النبي لستن کأحد من النساء) (احزاب: 32) امتيازي است که در آيه قبلي به زنان پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت داده است و مي فرمايد: ( و من يقنت منکن لله و رسوله و تعمل صالحاً نؤتها أجرها مرتين) (احزاب: 31) ( اگر زنان پيامبر صلي الله عليه و آله از خدا و رسولش اطاعت کنند و عمل صالح انجام دهند اجر و پاداش شان دو برابر اجر و پاداش زنان مسلمان است) وگرنه مراد از اوامر نواهي مذکور تنها زنان پيامبر صلي الله عليه و آله نيست تا زنان مسلمان از اين اوامر و نواهي معاف باشند.
اين گروه بر اين نظر اجماع دارند که کشف صورت و هر دو دست در نماز و حج و معاملات و به هنگام خواستگاري عملي شرعي است. ( همان، ص265)
ولي مورد استدلال درباره ي مسئله حجاب، آيه 31 سوره نور است که مي فرمايد: ( و لا يبدين زينتهن إلا ما ظهر منها و ليضربن بخمرهن علي جيوبهن).
سياق آيه اين را مي رساند که بر زنان واجب است چشم از نگاه به نامحرم ببندند و حفظ حيا و شرم کنند و جاهلانه زينت و محل زينت خود را آشکار نسازند و نبايد به عمد صورت و محل زينت دستان خود را به نمايش گذارند، ولي اگر بدون قصد و تمايل به خودنمايي و براي رفع نياز و ضرورت اين دو اندام ظاهر شد، گناهي ندارد و اسلام آن را روا داشته است، وگرنه روا نيست.
ديدگاه گروه سوم:
اين گروه مي گويند: حجاب يک برنامه اسلامي است که مقصود از آن حفظ زن مسلمان از برهنگي و هدف قرار گرفتن جان هاي بيمار است و مصون بودن از تعرض و آزار و اذيت. پس زن حق دارد براي انجام نيازها و داد و ستد با ديگران با صورت و دستان باز از منزل خارج شود. ابوالاعلي مودودي، شيخ مصطفي صبري و سيد قطب از جمله افرادي هستند که به اين نظر قايلند. (مودودي، بي تا، ص365-400) اين گروه به آيات 30 و 31 نور و نيز 32 و 33 احزاب استناد مي کنند. اين آيات، هر دو جنس زن و مرد را به چشم پوشي و نگاه نکردن به همديگر امر کرده است. مگر در حالات ويژه اي که آن هم به قدر ضرورت جايز است؛ مانند نظر کردن طبيب به زن بيمار و يا نگاه قاضي به زن شاهد. از اين حالات استثنايي بر مي آيد که شارع نظر دو جنس به همديگر را به طور مطلق منع نکرده است، بلکه مقصود از منع نظر، جلوگيري از فساد و فتنه است. از اين رو، نظري را منع کرده است که نيازي بدان نيست و تمدن در آن نفعي ندارد و به علاوه، موجب تحريک گرايش و تمايلات شهواني در انسان مي گردد. (همان، ص344-348)
ترجيح رأي برتر: در مستندات گروه سوم، نيازهاي بشري که زن بايد براي انجام آنها تلاش نمايد، در نظر گرفته شده و حدود آداب اسلامي و حشمت و حيا نياز در آن مراعات گرديده است. روميان تا زماني که به حکم قانون، بي حجابي را منع کرده بودند، در دنيا عزت و قدرت داشتند، اما پس از آنکه از حجاب چشم پوشيدند و دنبال لذت هاي جسماني و شهوات و بي حجابي دوران جاهليت رفتند، دولتشان منقرض گرديد و ذليل و خوار شدند.
بنابراين، مي توان گفت: بي حجابي زن مسلمان و ترک حشمت و حياي آن يکي از عوامل ضعف و انحطاط مسلمانان و ضعف شخصيت آنان شده است؛ زيرا هر اندازه زن از ابتذال و بي حيايي و اماکن شک و گمان و فساد دور باشد بر قوت و صلابت مرد افزوده مي شود و از خسران و شکست مصون مي ماند و به عکس.
اينکه گروه سوم حجاب را يک برنامه اسلامي مي داند و آن را براي زنان پيامبر صلي الله عليه و آله و زنان مسلمان عام مي داند، مقصود آن نيست که زن در خانه زنداني گردد و بيرون نرود، آن گونه که قاسم امين و امثال او چنين تعبير غلطي از حجاب دارند (فقي رسول، 1383، ص256) ايشان بر امت اسلامي که به مصيبت افکار آنان مبتلا شده اند، اين تفضل را کرده اند که اعلام نمايند بايد حجاب را به دور انداخت؛ چون سبب عقب ماندگي مسلمانان است! هدف نهايي اين تفکر شوم هدم و تخريب دين است که در زير پرده تظاهر به آيات و احاديث و عقايد و نظريات متفکران اسلامي، آن را پنهان کرده اند. آنان با دعوت به بي حجابي مي خواهند زن مسلمان را به ابتذال، پوچ گرايي، بي عفتي و بي کرامتي بکشانند.
چادر، حجاب برتر:
اسلام سفارش هاي زيادي به حفظ و تقويت پيوندهاي خويشاوندي دارد، اما به همان دلايلي که رعايت حريم در روابط اجتماعي واجب است، در ميان خويشاوندان نامحرم نيز لازم و واجب است تا از عوارض نامطلوب جلوگيري شده و پيوند ميان خانواده ها محفوظ بماند؛ در نتيجه، جامعه نيز از سلامت رواني برخوردار مي گردد.
در روان شناسي رنگ ها مي خوانيم که رنگ سياه نمايانگر مرز مطلق است. از اين رو، کسي که لباس سياه مي پوشد، مي خواهد نشان دهد که مرزي را ايجاد کرده است. اين مرز در موفقيت هاي مختلف ممکن است متفاوت باشد. گاه لباس سياه را در ماتم و عزا مي پوشند تا نشان دهند که بين آنها و عزيزشان فاصله افتاده، مرز زندگي آنها را از هم جدا کرده است. گاه نيز براي مشخص کردن مرزها و حريم هاي اجتماعي لباس سياه بر تن مي کنند. حجاب يک زن مسلمان با چادر سياه از اين دسته است. در واقع، زن با چادر سياه بين خود و مردان نامحرم مرزي عاقلانه ايجاد مي کند و با اين سياهي ظاهري مي خواهد نگاه تيز و برنده ي هرزگي و ابتذال را بشکند و نگذارد در حريم عفاف، پاکي و نجابت او نامحرمي وارد شود و حرمت او را از بين ببرد. از اين رو، چادر مشکي مرز ادب، کرامت، حيا و عفت است.
سلسله دستورها و توصيه هاي آسماني اسلام برگرفته از «فطرت، انديشه و عشق» مي باشد؛ روشن و روشنگر و داراي جلوه هاي جاودان در رابطه ي انسان با خود و خلق و خداست. از اين رو، بسياري از احکام و بايدها و نبايدها از نگاه آموزه هاي فقهي کاري مجاز است. اما از نظر توصيه هاي اخلاقي، عملي ممنوع.
اما علي عليه السلام مي فرمايد: در روزي باراني و تيره و تار به همراه رسول خدا صلي الله عليه و آله در بقيع نشسته بودم که زني سوار بر الاغ عبور کرد. دست حيوان در گودالي افتاد و زن به زمين خورد. با افتادن او، پيامبر صلي الله عليه و آله بي درنگ چهره ي خويش را برگرداند. اصحاب گفتند: اي رسول خدا! آن زن شلوار پوشيده است. پيامبر صلي الله عليه و آله سه بار فرمود: «اللهم اغفر للمتسرولات» (خدايا زناني را که شلوار مي پوشند [و از خانه بيرون مي روند] مورد مغفرت قرار بده) (نوري ، 1987 م ، ج 3 ، ص 243 ) آنگاه توصيه مرد: «اي مردم! از شلوار استفاده کنيد؛ چرا که پوشاننده ترين لباس هاي شماست و با آن زنانتان را هنگامي که از خانه خارج مي شوند، مصونيت بخشيد.» (همان)
حضرت زهرا عليهاالسلام که حساسيت بسيار نسبت به پوشش متين و مناسب دارد، رو به شوهر خود مي کند و عرضه مي دارد : «و ما علي رأسي من قناع الا عبا نسجتها يصاع» ؛ مقنعه و چادر مناسبي بر سر ندارم، مگر چادري که آن را با يک من بافته ام. (مجلسي، 1399 ق، ج 35، ص240) و همراه با چنين حساسيتي ستوده در حجاب و پوشش، عفتي والا از خود نشان مي دهد. آن حضرت رو به اسماء بنت عميس کرده مي فرمايد: « اي اسماء! من اين شيوه را که نسبت به بانوان انجام مي شود و پارچه اي روي جنازه زن نمي اندازند و حجم جسد نمايان است ناروا مي شمرم و نمي پسندم.» اسماء گفت: اي دختر رسول خدا! آيا چيزي را که در سرزمين حبشه ديدم به شما نشان دهم؟ پس از آن، چوب هاي تري فراهم ساخت، آنها را خم کرد، سپس پارچه اي روي آنها انداخت [تابوتي ساخت.] حضرت فاطمه عليهاالسلام با ديدن آن فرمود: « چقدر اين خوب و زيباست! چرا که بواسطه آن، زن از مرد باز شناخته مي شود. هر گاه من جان سپردم ، تو و علي مرا غسل دهيد و هيچ کس ديگر به من وارد نشود». آن اندوه و اين احساس مسئوليت براي پس از مرگ ديگر در حالي است که همه مي دانيم با پايان حيات هيچ مسئوليتي فقهي براي انسان در انجام غسل، کفن و يا تشييع وجود ندارد؛ اما فاطمه، فاطمه است و پاره ي تن رسول خدا صلي الله عليه و آله و همسر علي مرتضي عليه السلام. او به بانوان نسل ها و عصرهاي بعد درس حجاب و عفاف را تا آخرين لحظه ي حضور روحاني و جسماني در دنيا مي دهد و اين اندوه تلخ اما مقدس خود را با لبخندي شيرين و دلنشين پايان مي برد؛ زيرا با ديدن تابوت، تنها و آخرين تبسمي (طبري، 1356 ق، ص 53) که بعد از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله از او ديده شد، همان بود و بس! آن عزيز الهي در پايان، اسماء را دعا کرد و فرمود: «استريني سترک الله من النار» ؛ پيکر مرا بپوشان؛ خداوند تو را از عذاب آتش دوزخ خود بپوشاند. و با چنين انديشه شفافي به ديدار معبود خود شتافت.
نتيجه:
زهراي مرضيه عليهاالسلام که بانويي سرشار از بينش و بصيرت بود و در زمان جاهليت تيره و تار «کوثر زنان و مردان آفرينش» نام گرفت، با سيره و سخن خود «فرهنگ برهنگي» و «برهنگي فرهنگي» ديروز و امروز را به خوبي مورد توجه قرار داد؛ الگويي ماندگار از شخصيت عظيم خويش به يادگار گذارد و جلوه هاي ارزشي زنان را براي هميشه ي ايام ترسيم کرد.
از اين رو، «نگرش جامع در پوشش کامل» را ضرورت نخست مي شمرد تا پيش از «حجاب»، «عفاف» بانوان از بلنداي عشق و انديشه ي آنان لبريز شود و نمادناي مختلف اين نگرش باطني در پوشش ظاهري آنها جلوه گر شود. بدين گونه، او خود محيط خانه و خانواده را صاحب اهميت و ارزشي بي کران مي ديد و حضور زنان را در خانه – در غير زمان هاي ضروري و تأثيرگذار در عرصه هاي گوناگون اجتماعي- موجب عبادت و تقرب به پيشگاه خداوند بزرگ مي دانست و مي فرمود: «ادني ما تکون من ربها ان تلزم قعر بيتها» ؛ آن هنگام که زن در خانه مي ماند، از همه حالات به پروردگارش نزديک تر است. (مجلسي، 1399 ق، ج 43، ص 92)
«ضرورت پوشش» براي بانوان به خاطر هندسه ي جسمي و ساختمان روحي زنان و جاذبه ي گفتار و رفتار فردي و اجتماعي آنها نکته اي برجسته در باورهاي دخت آفتاب نسبت به زنان است؛ از اين رو، آن بانوي بزرگ دقت و حساسيت فراوان از خويش نشان مي داد و شناختي بسيار روشن به جلوه ها و جاذبه هاي پيدا و ناپيداي زنان داشت.
منابع:
* قرآن کريم.
1. پور سيد آقايي، مسعود، حجاب ميوه شناخت، قم، حضور، چاپ پنجم، 1385.
2. جوادي آملي، عبدالله، زن در آينه جلال و جمال، قم، اسراء، چاپ سوم، 1378.
3. حسينيان، روح الله، حريم عفاف، قم، سازمان تبليغات اسلامي، 1372.
4. دفتر مطالعات ديني زنان، فرهنگ حجاب، قم، پژوهش جامعه الزهراء، 1379.
5. رضايي، مهدي، گل هاي آرام بخش، قم، عطر سعادت، 1379.
6. شمس الدين، محمد مهدي، حدود پوشش و نگاه در اسلام، ترجمه محسن عابدي، تهران، انتشارات بين المللي المهدي، 1382.
7. طبري، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبي، قاهره، مکتبه القدسي، 1356ق.
8. فرهاديان، بتول. آنچه يک جوان بايد بداند. قم، رئوف، 1371.
9. فقي رسول، جمال محمد، زن در انديشه اسلامي، ترجمه محمود ابراهيمي، تهران، احسان، 1383.
10. لقماني، احمد، روش ها و بينش هاي حضرت زهرا عليهاالسلام درباره ي يک زندگي زيبا، قم، بهشت بينش، چاپ دوم، 1383.
11. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، اسلاميه، چ دوم، 1399 ق.
12. مجموعه سخنراني کنفرانس زن، حجاب و آزادي، قم، سازمان تبليغات اسلامي، 1371.
13. محمدي، صديقه. «حجاب در آينه روايات». تحقيق کارشناس علوم تربيتي ، کرمان، مرکز خواجه نصير، 1377.
14. محمدي نيا، اسدالله، بهشت جوانان، قم، سبط اکبر، 1380.
15. مطهري، مرتضي، مسئله حجاب، نشريه ي انجمن اسلامي پزشکان، 1383.
16. مکارم شيرازي، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب اسلاميه، 1381.
17. مودودي، ابوالاعلي، الحجاب، بيروت، مؤسسه الرساله، بي تا.
18. نوري، ميرزا حسين، مستدرک الوسايل، بيروت، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1987.
پي نوشت :
طلبه سطح سه مدرسه علميه فاطميه عليهاالسلام کرمان. مدير سازمان دهي تحقيقات مدرسه.
منبع: کتاب فصلنامه تخصصي بانوان شيعه
معرفي پايگاههاي اينترنتي