چکيده
به منظور بررسي اوقات فراغت نوجوانان، تحقيق کتابخانه اي در حيطه ي آموزه هاي قرآني و روايي انجام شده است. طبعاً، فهم ديدگاهي قرآن و سنت در اوقات فراغت مي تواند، به لحاظ مفهومي و عملکردي، تعيين کننده ي تعليمات، ضوابط و مقررات اجتماعي براي خانواده ها و برنامه ريزان تعليم و تربيت باشد.
عمده مشکلات جوانان در اجراي طرح ها و برنامه هاي گذران اوقات فراغت، رويکردي سطحي است که پديده فراغت را از کارکردهاي اصولي و تفريح سالم در کنار برنامه هاي تعالي بخش و سازنده ي زندگي مدنظر قرار نمي دهند.
نتيجه اين که در قرن حاضر، به رسميت شناختن اين نياز با توجه به معارف و آموزه هاي ديني در بين خانواده، حکومت و... سبب هدفمندي، معنادار شدن زندگي، آرامش حقيقي و غني تر شدن فرصت ها و بالا بردن آمادگي و توان هر چه بيشتر نسل جوان در برابر مسئله و بحران هويت و مهاجمان فرهنگي و بسياري از مشکلات و آسيب ها و انحرافات فرد و اجتماع خواهد شد.
کليد واژه ها: جوان، اوقات و فراغت، (اوقات فراغت).
تعريف جوان در لغت
در لغت نامه هاي عربي و فارسي، «جوان» را با عناوين گوناگون آورده اند، از آن جمله: «الفتي»، که «الفتاه» مونث آن به معني دختر جوان، «فتيان» و «فتيه» جمع قله و کثره ي آن است که البته الفتي به صورت استعاره و به معاني ديگر نيز به کار رفته [ مجمع البحرين، ج 363:1]. لفظ فتي و مشتقاتش 21 بار در قرآن آورده شده اند، مانند : «... انهم فتيه آمنوا بربهم» [ الکهف/13]: جواناني بودند که به پروردگارشان ايمان آورده بودند.
واژه هاي ديگري که در زبان عربي به معناي جوان به کار رفته اند، عبارت اند از : « شباب» : امام علي عليه السلام فرموده اند: « بادر شبابک قبل هرمک، و...» [غررالحکم، ص 159]
البته واژه ي شباب در قرآن نيست و تنها در روايات آمده است. « الغلام» : «نوجوان ، پسر جواني که صورتش تازه موي و سبيل آورده باشد» [لسان العرب: 440] و «فبشرنه بغلام حليم» [الصافات/101]: پس او را به پسري بردبار مژده داديم . « اشده»: «... ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم و...» [الحج /5] : آن گاه شما را که کودکي هستيد، بيرون مي آوريم.
«حدث»: جوان، احداث: جوانان . البته کلمه ي جوان در زبان فارسي به معني برنا هم به کار مي رود. [لغت نامه ي دهخدا، ج 139:11] . جوان در اصطلاح، در منطق دين و لسان شرع و هم چنين از نظر روان شناسان و دانشمندان جوان، به گونه هاي متفاوت تعريف شده است. از امام صادق عليه السلام روايت است: « ان اصحاب الکهف کانوا شيوخا فسما هم الله فتيه بايمانهم» [التهذيب، ج 395:8]: اصحاب کهف پيرمرداني بودند که خداوند به خاطر ايمانشان آن ها را جوان ناميد.
در روايات متعدد ديگري، از معصومين عليهم السلام درباره ي جوان و جوانمردي سئوال شده است که پاسخ هاي متعددي داده اند؛ «بعد المرء من الدنيه فتوه» [غرر الحکم: 4425]: دور بودن انسان از پستي و فرومايگي، جوانمردي است.
روانشناسان و دانشمندان هم تعاريف متفاوتي در مورد جوان ارائه داده اند؛ از جمله: عده اي جوان را کسي که در سنين 13 تا 15 سالگي است و عده اي ديگر افراد 17 تا 25 ساله را جوان ناميده اند . يا چند سال بالاتر و پايين تر از آن را گروه هاي سني نوجوان و جوان محسوب مي کنند.
تعداد ديگري از علما و روان شناسان، جوان را از جنبه ي حالات روحي و احساسات و نيازها و ويژگي هاي اين دوران تعريف کرده اند.
تعريف اوقات فراغت: اين واژه خود از دو کلمه ي «اوقات» و «فراغت» ترکيب شده و ضروري است قبل از بيان تعريف و مفهوم آن، به معناي لغوي اين دو کلمه اشاره کنيم . «وقت» مقداري از زمان است و هر زماني که محدوديت و نهايتي داشته باشد، موقت گفته مي شود» [کتاب العين: ج 199:5] . فرهنگ معين مي گويد، «اوقات» يعني: وقت ها، هنگام ها، روزگارها، ساعات، ازمنه. اما فراغت به معناي آسودگي، استراحت، آرامش و نيز مجال فرصت معني شده است.
اصطلاح فراغت معمولا با ويژگي هايي چون «آزادي از اضطرار»، «فرصتي براي انتخاب»، «زماني فراتر از اوقات کار» يا زمان آزاد براي انجام وظايف اجتماعي توصيف مي شود.
اوقات فراغت همان طور که گفته شد، از دو کلمه ي اوقات و فراغت تشکيل شده که اين روزها بسيار به گوشمان مي خورد. اين کلمه ي ترکيبي، با توجه به تعاريفي که وجود دارد، به مفهوم « هنگام هاي استراحت» و يا « ساعات آرامش و آسودگي و وارستگي» معنا شده است.
بايد توجه داشته باشيم، فراغت با بطالت تفاوت دارد . امام باقر عليه السلام فرموده اند: « يا رب اي عبادک ابغض اليک قال جيفه بالليل بطال بالنهار» [ بحارالانوار، ج 180:73]: حضرت موسي بن عمران در پيشگاه الهي عرض کرد، پروردگارا، کدام يک از بندگانت نزد تو بيشتر مورد بغض است. فرمود، آن که شب ها چون مرداري در بستر خفته و ورزها را به بطالت و تنبلي مي گذراند.
اهميت وقت و عمر از ديدگاه قرآن و روايات
هر قدر شناخت فرد از جهان، انسان، زندگي و ابعاد آن وسيع تر و عميق تر باشد، ارزش و اهميت وقت و عمر برايش جامع تر و کامل تر است و براي استفاده از آن، برنامه ريزي مي کند. افق انديشه ي انسان الهي و مسلمان نسبت به وقت و عمر، در مقايسه با مکاتب مادي، از زاويه اي بازتر و جامع تر است، چرا که از ديدگاه اسلام، عمر و فرصت حيات، نعمتي خداوندي است و مقدمه اي براي قيامت بشر، و آن چه را که انسان الهي همواره در نظر دارد، رسيدن به قرب باري تعالي است.
در خصوص اهميت وقت همين بس که خداوند به آن قسم ياد کرده « والعصر، ان الانسان لفي خسر، ...» [والعصر /3-1]. قسم به عصر که واقعاً انسان در معرض زيان است، مگر آنان که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته کرده... « هو الذي جعل الشمس ضياء و القمر نورا و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب» [ يونس/5] اوست خدايي که خورشيد را درخشان و ماه را تابان نمود و براي آن منزل هايي معين کرد تا شماره ي سال ها و حساب را بدانيد. توجه به عمر و استفاده از فرصت ها، در احاديث معصومين (سلام الله عليهم اجمعين) مکرر يادآوري شده است. از آن جمله، حضرت علي عليه السلام فرمود: « الفرصه سريعه الفوت و بطيئه العود»، [ غرر الحکم: 473]: فرصت و وقت به تندي مي رود و برمي آيد و بزرگ ترين زيان و ضرر براي فرد و جامعه، از دست دادن فرصت ها و عدم استفاده ي شايسته و لازم از آن است. به خوبي روشن است که عدم جبران فرصت ها براي پيشرفت جامعه و فرد، آن را به سخت ترين غصه ها تبديل خواهد کرد. قال علي (ع): « اشد الغصص فوت الفرص» [مستدرک، ج 142:12]. و نيز فرموده اند: « بادر الفرصه قبل ان تکون غصه » [غرر: 338] فرصت ها را درياب، پيش از آن که سبب دريغ خوردن شود.
اهميت دوران جواني از ديدگاه قرآن و روايات
همانگونه که بهترين فصل سال از جهت به کمال رسيدن زيبايي هاي طبيعت و به دست آمدن ميوه هاي رنگارنگ و پرفايده فصل بهار است، دوران جواني نيز از جهت به کمال رسيدن بسياري از ويژگي هاي انساني، از جمله تکامل نيروي جسماني و کمال نيروي عقل و حکمت، اهميت دارد .
خداوند در قرآن چنين مي فرمايد: «و لما بلغ اشده اتيناه حکما و علما و کذلک ...» [القصص /14و يوسف/22]: و چون (موسي، يوسف عليهما السلام] رسيد به حالت قوت و کمال رشادت، او را حکمت و علم داديم و اين چنين جزا مي دهيم نيکوکاران را.
کمتر پديده اي را مي توان يافت که هم چون جواني، موضوع حسرت ها و ندامت هاي عام قرار گرفته باشد. امام علي عليه السلام فرموده است: « شيئان لا يعرفان فضلهما الا من فقدهما الشباب و العافيه» [غرر الحکم: 324]: دو چيز است که قدر آن ها را نمي شناسد، مگر کسي که آن دو را از دست داده باشد، يکي جواني و ديگري تندرستي و عافيت.
پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده اند: « ان العبد لا تزول قدماه يوم القيمه حتي يسال عن عمره فيما افناه و عن شبابه فيما ابلاه» [ الخصال، ج 253:1؛ بحار الانوار،ج 311:27]: در قيامت هيچ بنده اي قدم از قدم برنمي دارد تا به اين پرسش ها پاسخ دهد: اول آن که عمرش را در چه کار فاني نموده است و دوم جواني اش را چگونه و در چه راه تمام کرده است. مولانا در اين رابطه چنين سروده است:
حق همي گويد چه آوردي مرا؟!
اندر اين مهلت که دادم من ترا؟!
عمر خود را در چه پايان برده اي؟!
قوت و قوت در چه فاني کرده اي؟!
گوهر ديده کجا فرسوده اي؟!
پنج حس را در کجا پالوده اي؟!
چشم و گوش و هوش و گوهرهاي عرش؟!
خرج کردي چه خريدي تو ز فرش؟!
حضرت موسي بن جعفر عليه السلام از رسول اکرم صلي الله عليه و آله نقل مي کند: « من تعلم في شبابه کان بمنزله الرسم في الحجر» [بحار الانوار، ج 222:1]: آن کس که در جواني چيزي را بياموزد و به ذهن بسپارد،آن چيز همانند نقشي که بر سنگ کنده باشند، مستقر و پابرجا خواهد ماند. و نيز در اهميت دوران نوجواني و جواني رسول گرامي اسلام چنين فرموده اند: «الولد سيد سبع سنين و عبد سبع سنين و وزير سبع سنين.» [وسائل الشيعه ،ج 124:15]: فرزند هفت سال آقا، هفت سال مطيع و هفت سال وزير و مشاور است.
اهميت اوقات فراغت و جواني
اوقات فراغت به عنوان زيرمجموعه اي از زمان اهميت و ارزش والايي دارد و موضوع مشترکي است بين تمامي اقشار جامعه، اعم از زن و مرد، پير و جوان و با مشغله هاي بسياري که در زندگي دارند. در اين ميان ، اوقات فراغت جوانان از اهميت خاص و درخور توجهي برخوردار است. زيرا جوانان به عنوان بخش عظيمي از پوياترين گروه هاي اجتماعي محسوب مي شوند که از يک سو وجودي سرشار از توان، انرژي و اميد دارند و از سوي ديگر داراي خواست هاي مشروع هستند که اگر به آنان پاسخي مناسب داده شود، دنياي آن ها به دنياي خوبي ها، شادي ها، بالندگي ها، خلاقيت ها و نوآوري ها مبدل مي شود و رشد و اعتلاي شخصيت و شکوفايي استعدادهاي آن ها را در پي خواهد داشت.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله چنين مي فرمايند: «يا اباذر اغتنم خمسا قبل الخمس، شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک و غناک قبل فقرک و فراغک قبل شغلک و حياتک قبل موتک» [وسائل الشيعه، ج 114:1]: اي ابوذر، پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت بشمار: جواني ات را قبل از پيري، سلامتت را قبل از بيماري، تمکنت را قبل از تهيدستي، فراغتت را قبل از گرفتاري و زندگانيت را قبل از مرگ.
امام علي عليه السلام فرموده: «و اعلم ان الدنيا دار بليه لم يفرغ صاحبها فيها قط ساعه الا کانت فرغته عليه حسره يوم القيامه [نهج البلاغه، نامه ي 59]: و بدان که دنيا براي آزمايش است که هرکس ساعتي در آن فراغت يابد و دست از کار بکشد، همين ساعت بيکاري، موجب حسرت و پشيماني او در قيامت خواهد شد.
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه ي « و لا تنس نصيبک من الدنيا» [القصص/77]، از پدران خود چنين روايت کرده است: «قال لا تنس صحتک و قوتک و فراغک و شبابک و نشاطک و غناک و ان تطلب به الاخره» [وسائل الشيعه، ج 89:1 و ج 83:16]: سلامت، نيرومندي، فراغت، جواني، نشاط و بي نيازي خود را فراموش منما. در دنيا از آن ها بهره برداري کن و متوجه باش که از آن سرمايه هاي عظيم، به نفع معنويات و آخرت خود استفاده نمايي.
امام خميني (ره)، در کلامي که مي توان آن را هشدار تلقي کرد، فرموده اند: « نقشه کشيدند که نگذارند اين نهضت به ثمر برسد و لذا از همه طرف خرابکاري مي کنند. يک خرابکاري شان همين است که نگذارند جوان هاي ما صحيح بار بيايند و حالا که بايد از نيروي جواني استفاده بشود، نگذارند اين نيروي جواني به ثمر برسد» [جوانان از ديدگاه امام خميني، 58/4/12. نقل از صحيفه ي نور، ج 257:7]
جوان و استفاده ي صحيح از وقت
گر گوهر از کفت برون تافت
در سايه ي «وقت» مي توان يافت
گر «وقت»رود ز دست انسان
با هيچ گهر خريد نتوان [ايرج ميرزا]
عمر انسان و فرصتي که از جانب خداوند براي زندگي به او داده شده، مهم ترين سرمايه ي حيات اوست. جوان نسبت به اين سرمايه و هديه ي خداوندي مسئوليت دارد و بايد پاسخگو باشد . در تفسير آيه ي «... اولم نعمرکم ما يتدکر فيه من تذکر...» [فاطر /37] امام صادق عليه السلام فرموده است: «توبيخ لابن ثماني عشر سنه» . اين آيه، ملامت و سرزنش جوانان غافلي است که به سن هجده سالگي رسيده اند و از فرصت جواني خود استفاده نمي کنند.
روايات ديگري نيز از امام صادق عليه السلام در ارتباط با استفاده ي صحيح از اوقات موجود است، از آن جمله: « اصبروا علي الدنيا فانما هي ساعه فما مضي منه فلا تجد له الما و لا سررا، و ما لم يجيء فلا ندري ما هو و انما هي ساعتک اللتي انت فيها علي طاعه الله و اصبر فيها عن معصيه الله» [الکافي،454،2] : مجموع عمر آدمي در دنيا ساعتي بيش نيست. آن چه از اين ساعت گذشته است، معدوم شده و لذت و المي از آن احساس نمي کنيد و آنچه هنوز نيامده است، نمي دانيد چيست. سرمايه ي موجود و پرارزش عمر، تنها همان لحظات نقدي است که اينک در اختيار شماست و در آن به سر مي بريد. مالک نفس خود باشيد و در حال حاضر براي اصلاح و رستگاري خود بکوشيد. در مشکلات وظيفه شناسي و در اطاعت از اوامر الهي پايداري و از آلودگي به گناه و نافرماني خداوند، خودداري کنيد.
و نيز فرموده است: «الايام ثلاثه، فيوم مضي لايدرک و يوم الناس فيه فينبعي ان يغتنموه،و غد انما في ايديهم امله» [بحارالانوار، ج 237:75]: ايام زندگي سه روز است؛ اول روزي که گذشته است و برگشت ندارد. دوم روز موجود است که مردم در آن قرار دارند و در اختيار آن هاست. بايد آن را مغتنم شمارند و از آن استفاده کنند . سوم فردايي است که نيامده و تنها آرزوي آن را در دست دارند.
عرب مي گويد: «الوقت کالسيف اذا لم قطعه قطعک» [رمز موفقيت، محمدجواد پاکدل، ص 261]: وقت چون شمشير است، اگر قطعش نکردي قطعه قطعه ات مي کند.
زمان را نمي توان ذخيره کرد، نمي توان خريد و يا فروخت و نمي توان از 24 ساعت ديگران قرض گرفت . زمان سرمايه اي است که اگر مورد استفاده ي صحيح قرار نگيرد، از دست مي رود. در حالي که يک سرمايه ي مالي چنين نيست. اگر منصف باشيم، با کمي دقت و تأمل درمي يابيم که مشکل اصلي کمبود وقت نيست، بلکه در نحوه ي استفاده از آن است. در مضرات فراغت دوره ي جواني، روايتي با اين مضمون است: « ان الله تعالي شأنه يبغض الشاب الفارغ» [تذکره الموضوعات، محمدطاهر بن الهندي الفتي، ص 134]: خداوند تعالي جوان بيکار را دشمن مي دارد.
منبع: مجله آموزش قرآن
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله