همان گونه که موفقيـّت و خوشبختي خانواده مرهون عواملي است که با دستيابي به آن، نور صفا و صميميت محيط زندگي را روشن مي کند، اختلافات و تيره روزي خانواده نيز معلول آفات گوناگوني است که دامنگير آن مي شود.
بدخلقي، بدبيني و بدگماني، بي اعتنايي به همسر و بد زباني نسبت به او از جمله آفتهاي خانواده است.
بد خلقي
بدخلقي صفت ناپسندي است که زندگي انسان را تيره و تار مي کند. ورود بد خلقي در محيط زندگي خانوادگي موجب عوارض منفي بي شماري مي گردد که در قالب تند خويي، گرفتگي چهره، بي حوصلگي، اخم و بهانه گيري نمايان مي شود.
بد اخلاقي يکي از آفات ويرانگر زندگي خانوادگي است؛ پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
«من سعاده المرء حسن الخلق و من شقاوته سوء الخلق» (1)
يکي از شاخه هاي سعادت آدمي در زندگي، خوش اخلاقي است و از جمله عوامل شقاوت او بد خلقي است.
آثار بد خلقي
بد خلقي، محيط خانه را به جهنّم سوزاني تبديل مي کند که ثمره اي جز از دست دادن خوشبختي و سعادت افراد خانواده ندارد. اينک برخي از آثار منفي بد خلقي را ذکر مي کنيم:
1- ضايع شدن شخصيت انساني
اولين اثر منفي بد خلقي بطور مستقيم متوجه شخص بد خلق مي گردد؛ بدين معني که بد اخلاقي چنان چهره ي زشت و نا مطلوبي از انسان ارائه مي دهد که با مشاهده ي آن، خوبيها، صفات ارزشمند و ساير ارزشهاي اجتماعي او از ياد رفته، شخصيتش ضايع مي شود و وي در نظر ديگران خوار و ذليل مي گردد. امير مؤمنان عليه السلام فرمود:
«رب عزيزاذله خلقه و رب ذليل اعزه خلقه» (2)
چه بسا عزيزي که اخلاق بد، مايه ي ذلّت و خواري او شده و چه بسا خوار و ذليلي که اخلاق خوب، او را به عزّت و بزرگي رسانده است.
علاوه بر آن، بد خلقي مايه ي بي ارزشي و ضايع شدن آثار اعمال نيک انسان مي شود. امام صادق عليه السلام فرمود:
«ان سوء الخلق ليفسد العمل کما يفسد الخل العسل» (3)
بد خويي، کردار را تباه مي سازد، چنان که سرکه عسل را.
اگر در زندگي خانوادگي، هر يک از زن و شوهر، بد خلق و بد رفتار باشند، ويژگيهاي مثبت و خوبيهاي آنان کمرنگ شده، به يکديگر احترام نمي گذارند و در نتيجه، شخصيّت و عزّت خود را از دست خواهند داد. امير مؤمنان عليه السلام فرمود:
«من کثر خرقه استرذل» (4)
هر کس بد خلقي اش زياد باشد، خوار و پست شمرده شود.
2- ايجاد ترس و اضطراب
بد خلقي در خانه و يا در محيط کار و زندگي، زمينه ي تفاهم و همدلي و صميميت را از بين برده، موجب دوري از مردم مي شود و در نتيجه آشفتگي روحي و احساس تنهايي و دلهره را به همراه دارد. امير مؤمنان عليه ا لسلام فرمود:
«من خشنت عريکته اقفرت حاشيته» (5)
هر کس درشت خوي باشد، دو و برش خالي گردد(و کسي در کنار او نمي ماند).
محيط خانه و زندگي بايد محل آرامش و آسايش زن و مرد و فرزندان آنان باشد. بد اخلاقي، آرامش و صفاي محيط خانواده را از بين برده، ترس و دلهره را جايگزين آن مي کند؛ بعلاوه آنگاه که شوهر با بد خلقي عرصه ي زندگي را براي همسرش تنگ کند و به جاي ملاطفت و نيکي، خشونت کرده، اضطراب و ترس را بر وي چيره سازد و تعادل روحي او را از بين ببرد، زن نيز احساس وحشت مي کند و خود را در برابر ديو بدخلقي گرفتار مي يابد. امير مؤمنان عليه السلام فرمود:
«لا وحشه اوحش من سوء الخلق» (6)
هيچ وحشتي، ترسناک تر از بد خلقي نيست.
3- زوال محبّت
اثر ديگر بد خلقي، کاهش مهر و محبّت و از بين رفتن مهرباني و دوستي است. رفتار انسان بد خلق، براي هيچ کس خوشايند نيست. همه از خوي ناپسند، در رنج و عذاب بوده، از آن نفرت دارند.
بد خلقي محبتهاي گذشته را به نفرت و انزجار مبدّل مي کند و موجب ناخوشنودي آنان مي گردد. حضرت علي عليه السلام فرمود:
«من ساء خلقه مله اهله» (7)
هر کس بد اخلاق باشد، خانواده اش از او ناخشنود مي شوند.
خوشرويي کمترين بهايي است که زن در مقابل تلاش شبانه روزي خود، از شوهر انتظار دارد و در حقيقت جبران کننده ي بسياري از کمبودهاي مادي زندگي بوده، تحمّل ناهمواريهاي آن را براي او ميسّر مي سازد. زني که همواره با تند خويي شوهرش رو به رو مي شود، زندگي در نظرش تيره و تار شده، از معاشرت با همسر بي حوصله و بد خلق خود خسته و درمانده خواهد شد.
گاهي تند خويي و بد اخلاقي افراد چنان خسته کننده و نفرت انگيز است که عدّه اي به انتظار مرگ آنان نشسته و بدين وسيله شاد مي شوند. امير مؤمنان عليه السلام فرمود:
«من ساءت سجيته سرت منيته» (8)
هر کس بداخلاق باشد ،مرگش مايه ي شادي گردد.
بد گماني
از ديگر آفات سعادت خانواده، بد گماني زن و شوهر به يکديگر است که آثار منفي بسياري را به همراه دارد. شخص بد گمان داراي روحيه ي منفي بافي و بيمار گونه است. او از سلامت روحي و تعادل رواني برخوردار نبوده، به رفتار و گفتار ديگران با ديده ي بد بيني مي نگرد.
انساني که بر اثر روحيه ي بدبيني، به همسر خود اعتماد و اطمينان ندارد، از آرامش و صفاي زندگي خانوادگي محروم خواهد بود. چنين فردي در روابط اجتماعي نيز موفق نخواهد شد، چرا که در نتيجه ي بد گماني به ديگران، دوستان خود را از دست داده، تنها خواهد ماند. امير مؤمنان فرمود:
«شر الناس من لم يثق بأحد لسوء ظنه و لم يثق به احد لسوء فعله» (9)
بد ترين مردم کسي است که به علت بدگماني، به هيچ کس اعتماد ندارد و به جهت رفتار بدش، کسي به او اطمينان نمي کند.
آثار بدگماني
بد گماني آثار نامطلوب در زندگي انسان دارد که برخي از آنها عبارتند از:
1- بر انگيختن بديها
يکي از نتايج زيانبار بدگماني، کاهش انگيزه ي نيکوکاري و ارتکاب اعمال ناپسند است. اگر مردي در مسائل خانوادگي نسبت به همسرش بد گمان باشد، اتهامات واهي و بي اساسي را به وي نسبت داده و سبب مي شود که زشتي اعمال بد در نظر او، ناچيز جلوه داده شود و انجام اعمال ناشايست را براي او آسان مي کند و در نتيجه، رفتار او را بتدريج به سمتي انحرافي و نامطلوب سوق داده، موجب ظهور اعمال ناپسند از سوي او خواهد شد. امير مؤمنان علي عليه السلام در اين باره فرمود:
«سوء الظن يفسد الامور و يبحث علي الشرور» (10)
بدگماني کارها را فاسد مي کند و بديها را بر مي انگيزد.
2- اختلافات خانوادگي
از ديگر آثار منفي بدگماني به همسر، ايجاد زمينه ي درگيري و اختلافات خانوادگي است. از نظر فرد بدبين، اغلب رفتارهاي همسر، مشکوک و نادرست است و همين خيال واهي، موجب اعتراضات بي اساس، پرخاشهاي بيجا، دخالتهاي ناروا، اتهامات پوچ و واکنشهاي ناپسند او در مقابل رفتار همسر مي شود. تحمّل چنين وضعي در دراز مدت براي انسان مشکل و طاقت فرساست. همسر چنين فردي هر اندازه که صبور و خويشتندار باشد، پس از گذشت مدت زماني، کاسه ي صبرش لبريز شده، به مقابله با او خواهد پرداخت.
در نتيجه، بر اثر غلبه ي روحيّه ي بد گماني، به خاطر مسائل جزئي و غير قابل اعتنا، درگيريهاي مستمر خانوادگي به وجود آمده، صلح و آرامش از اين خانه رخت بر مي بندد و دوستي و محبت زن و شوهر، تبديل به جدايي روحي از يکديگر خواهد شد. حضرت علي عليه السلام فرمود:
«من غلب عليه سوء الظن لم يترک بينه و بين خليل صلحا» (11)
بد گماني بر هر کس چيره شود، بين او و هيچ دوستي، صلح و آرامش باقي نخواهد گذاشت.
بي اعتنايي به همسر و موجبات آن
يکي ديگر از آفات سعادت خانواده که امري ناپسند و زيان آور است بي اعتنايي به همسر است.
بي اعتنايي به همسر داراي عوامل متعدّدي است که بعضي از آنها را در زير مي خوانيم:
1- روحيه ي خود برتر بيني
روحيه ي خود بزرگ بيني باعث مي شود که شوهر نيازها، مشکلات و خواسته هاي همسرش را ناديده گرفته، تنها به فکر بهره برداري از او و رسيدن به اميال نفساني خود باشد و از همسرش توقّع دارد که هميشه در خدمت خواسته ها و اميال وي باشدو تا پاي جان براي او تلاش کند، ولي خود همچنان با نيازها، مشکلات، احساسات و سخنان همسرش با بي اعتنايي برخورد مي کند. اين گونه افراد در واقع گرفتار صفت ناپسند تکبّر هستند و درخانه ي ذلّت نشسته و خود نمي دانند. امير مؤمنان علي عليه السلام حالت آنها را چنين ترسيم مي کند:
«التکبر في الولايه ذل في العزل»
خود بزرگ بيني در سرپرستي و ولايت، خواري و انزواست.
چنين افرادي در چشم ديگران و حتّي همسران تحقير شده ي خود، هيچ گونه ارج و منزلتي ندارند، زيرا به گفته ي امير مؤمنان عليه السلام:
«تکبر المرء يضعه» (12)
خود بزرگ بيني مرد، او را کوچک مي کند .
2- بي توجّهي به نقش همسر
افرادي که به علّت خودبيني فقط به کار و تلاش خود توجه داشته، از رنج و کوششي که همسر آنها در زندگي مشترک متحمّل مي شود، غفلت دارند، نقش مهم او را در خانواده، درک نکرده اند، به همين جهت نسبت به او تا اندازه اي بي اعتنا و بي تفاوت مي شوند.
در علم اخلاق از اين حالت زشت به کفران نعمت يا «ناسپاسي» ياد مي شود که در اسلام از آن سخت نکوهش شده است. امير مؤمنان عليه السلام مي فرمايد:
«کفر النعمه لؤم» (13)
ناسپاسي نعمت، پستي است.
و نيز مي فرمايد:
«ان اهل النار کل کفور و مکور» (14)
همه ي ناسپاسان و نيرنگبازان، اهل دوزخند.
بد زباني
چهارمين آفت سعادت خانواده که سلامت و آرامش اين نهاد را تهديد مي کند و اگر به صورت عادت در آيد، همواره زن و شوهر را درگير آثار منفي و زيانبار خود مي سازد، بد زباني است. بدين جهت، روايات فراواني درباره ي پرهيز از آزادي بي حدّ و حصر زبان و تأکيد بر محافظت آن وارد شده است.
مردي خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد و تقاضاي نصيحت کرد. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:
«احفظ لسانک»
زبانت را حفظ کن.
سپس در برابر تقاضاي مکرّر او تا سه مرتبه اين جمله را تکرار کرده، فرمود:
«و يحک و هل يکب الناس علي مناخرهم في النار الا حسائد السنتهم» (15)
واي برتو! آيا مردم را جز درو شده هاي زبانشان به رو در آتش دوزخ مي اندازد؟!
امام صادق عليه السلام فرمود:
«من خاف الناس لسانه فهو في النار» (16)
کسي که مردم از زبان او بترسند، در آتش دوزخ خواهد بود.
آفتهاي زبان
غير از بد زباني آفتهاي ديگري نيز براي زبان وجود دارد که بعضي از آنها عبارتند از:
الف- سرزنش
سرزنش کردن هنگامي جزو آفات زبان محسوب مي شود که به صورت يک عادت ريشه دار در آمده باشد و در برخورد با مسائل و مشکلات زندگي، قبل از هر چيز، در مورد همسر و فرزندان اجرا شود و برخورد خصمانه و عتاب آميزي را به وجود آورد، اما اگر سرزنش کردن از عادت ريشه نگرفته باشد و بر اساس اصول تربيتي باشد، مي توان از آن براي اصلاح همسر و فرزندان استفاده کرد . در هر حال، بايد توجّه داشت که حتي در صورت ضرورت، نبايد در اين باره افراط و زياده روي کرد، بکله بايد به حدّاقل آن اکتفا نمود، چرا که زياده روي در آن، آثار نامطلوبي از خود به جا مي گذارد و کانون گرم خانواده را به مخاطره مي اندازد. امير مؤمنان علي عليه السلام مي فرمايد:
«الافراط في الملامه يشب نار اللجاجه» (17)
زياده روي در نکوهش، موجب شعله ور شدن آتش لجاجت مي شود.
تکرار سرزنش نيز موجب بي اثر شدن آن و پافشاري شخص، بر رفتار نادرست خويش مي گردد. امير مؤمنان عليه السلام فرمود:
«اياک ان تکرر العتب فان ذلک يغري بالذنب و يهون العتب» (18)
از تکرار ملامت بپرهيز که حرص بر گناه مي آورد و سرزنش را بي ارزش مي کند.
ب- ناسزاگويي
ناسزا گويي براي بعضي به صورت عادت ريشه داري در آمده و در هنگام ناراحتي و نارضايتي از همسر، خشم خود را به صورت فحش و ناسزا نسبت به او ابراز مي کنند. بيشتر اوقات، درگيريهاي لفظي زن و شوهر با ناسزاگويي اين افراد به پايان مي رسد و در نتيجه زن که همواره مورد هتّاکي و ناسزاگويي شوهر قرار مي گيرد، کينه ي او را به دل گرفته و از او متنفّر مي شود؛ بدين گونه است که اين افراد نزد همسر خود ازمحبوبيّت و احترام معمول خانوادگي، برخوردار نبوده، شخصيّت آنها نزد همسرشان خُرد مي شود.
علي عليه السلام مي فرمايد:
«احذر فحش القول و الکذب فانهما يزريان بالقائل» (19)
از فحّاشي و دروغ بپرهيز که اين دو، گوينده ي خود را کوچک مي کنند.
ناسزاگويي در محيط خانواده، نه تنها هيچ مشکلي را حل نمي کند، بکله بر مشکلات مي افزايد. شخص ناسزاگو در خانواده، به عنوان فردي نامتعادل شناخته مي شود که مي خواهد همه ي مشکلات را با زبان زشت خود حل کند و به جهت بي احترامي مکرّر به افراد خانواده و ناسزاگويي به آنان، بتدريج، حرمت خويش را نيز ضايع خواهد کرد.
برا اصلاح اين عادت ناپسند، بايد با گذشت زمان بر اثر تمرين خويشتنداري، در هنگام ناراحتي و هيجان روحي، کنترل نيروي خشم را به دست گرفته، براي حلّ مشکلات از راههاي واقع بينانه و عاقلانه اقدام کرد.
ج- نام زشت نهادن
برخي افراد براي تفريح و شيرين زباني به صورتي تمسخر آميز، لقبي بر ديگران نهاده، گاه و بي گاه با مطرح کردن آن نام، او را آزرده خاطر مي کنند. گاهي انگيزه ي اين کار، ميل به تحقير ديگران و نوعي انتقام جويي است که در هر صورت موجب تمسخر، تحقير و آزردگي همسر خواهد شد.
چنين صفت ناپسندي، مغاير با شؤون اخلاقي خانواده و مخالف قرآن مجيد است که مي فرمايد:
«ولا تنابزوا بالالقاب» (20)
با القاب زشت و ناپسند يکديگر را ياد نکنيد.
به هر حال، بايد مراقب بود که در مواقع مختلف، بخصوص هنگام شوخي و بذله گويي يا عصبانيّت و انتقاد، چنين عمل نادرستي از انسان سرنزند که موجب ناراحتي و آزردگي همسر خواهد شد.
د- عيبجويي
شخص عيبجو هرگز به اصلاح عيوب خود و ديگران اهميّتي نمي دهد و همواره در صدد است که از ديگران عيبي يافته و به منظور سرزنش، زخم زبان، انتقام جويي يا اغراض ديگر آن را بازگو کند . اين گونه افراد قبل از ديگران، خود، نيازمند اصلاح هستند و بايد در مرحله ي اوّل خود را اصلاح کنند که پرداختن به عيوب ديگران و غفلت از عيوب خويش يکي از لغزشگاههاي بزرگ انسان است. امير مؤمنان عليه السلام مي فرمايد:
«جهل المرء به من اکبر ذنوبه» (21)
ناآگاهي شخص به عيبهاي خويش، از بزرگترين گناهان اوست.
اين گونه افراد بنابر عادت، همواره از همسر خود عيبجويي کرده، بدين طريق او را آزار مي دهند و با اين رفتار نادرست، نه تنها عيبهاي همسر را اصلاح نمي کنند، بلکه در اخلاق او تأثير منفي مي گذارند. بدين جهت، پيشوايان دين توجّه انسان را از عيب ديگران به اصلاح عيوب خويش معطوف کرده اند، چرا که فقط کساني توانايي اصلاح ديگران را دارند که ابتدا عيبهاي خود را اصلاح کرده باشند. امام علي عليه السلام مي فرمايد:
«طوبي لمن شغله عيبه عن عيوب الناس» (22)
خوشا به حال کسي که پرداختن به عيوب خويش، او را از توجّه به عيبهاي ديگران بازداشته است.
خوشبختي در آن خانه اي است که اهل آن، در مرحله ي اوّل به بازنگري در اخلاق خويش و يافتن نقص و لغزشهاي خود پرداخته، سپس با لحني ملايم، محترمانه و بدون هيچ گونه تحقير و اهانت و با توجّه به شرايط و ظرفيّت روحي همسر، به اصلاح او بپردازند، بگونه اي که با رضايت خاطر در صدد اصلاح خويش برآيد.
پي نوشت ها:
1-مستدرک الوسائل، ج 8، ص 447.
2- بحارالانوار، ج 71، ص 396.
3- اصول کافي، ترجمه ي سيد هاشم رسولي، ج 4، ص 11.
4- شرح غرر الحکم، ج 5، ص 183.
5- شرح غرر الحکم، ج 5، ص 325.
6- همان، ج 6، ص 400.
7- همان، ج 5، ص 328.
8- شرح غرر الحکم، ج 5، ص 272.
9- همان، ج 4، ص 178.
10- شرح غرر الحکم، ج 4، ص 132.
11- همان، ج 5، ص 406.
12- شرح غررالحکم، ج 3، ص 278.
13- شرح غرر الحکم، ج 2، ص 498.
14- همان، ص 492.
15- اصول کافي، ج 3، ص 177.
16- همان، ج 4، ص 19.
17- شرح غرر الحکم، ج 7، ص 359.
18- شرح غرر الحکم، ج 3، ص 23.
19- همان، ج 2، ص 279.
20- حجرات (49)، آيه ي 11.
21- بحارالانوار، ج 78، ص 91.
22- بحار الانوار، ج 69، ص 380.
منبع:اخلاق خانواده
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله