مقدمه:
يکي از دوره هايي حساس که نقش بسياري در سرنوشت افراد ايفا مي کند، سنين پس از کودکي يعني شروع نوجواني است.نوجواني و تغييراتي که در آن براي نوجوان رخ مي دهد،يکي از مسايلي است که توجه والدين و مربيان آموزشي را به خود معطوف کرده است. اين دوره که حدفاصل کودکي و بزرگ سالي قرار دارد بنا به تحولاتي که در جسم و روان نوجوان روي مي دهد داراي اهميت است. مدت اين دوره در جوامع و در سطح گوناگون اقتصادي – اجتماعي يک جامعه متغير است و حتي طول آن نيز در يک جامعه و در بين خانواده هاي مختلف ممکن است در نوسان باشد. بنابراين ماهيت اين دوره نه تنها بيولوژيکي بلکه اجتماعي است و آغاز آن با تغييرات بيولوژيکي بلوغ در دختران و پسران مشخص مي شود. اغلب نوجوانان خود را با کودکان کم سن و سالتر در خانواده و والدين و معلمان و حتي ديگر اعضا جامعه خود در تعارض عاطفي مي يابند. يک نوجوان ديگر نمي خواهد مانند يک کودک با او رفتار شود و مي خواهد ديگران بدانند که بزرگ شده. او احساس مي کند که اطرافيانش او را درک نمي کنند. آن ها تنها در مقابل دوستان همسال خود، احساس راحتي مي کنند و مايلند که بيش تر اوقات خود را با دوستان سپري کنند. روي عقايد و نظرات همسالان خويش حساسيت خاصي دارند و به داوري و قضاوت آن ها بيش از بزرگ سالان اهميت مي دهند. به همين دليل در اين دوره توجه والدين به دوستان و ارتباط فرزندشان با دوستان و نظارت بر اعمال و رفتار آن ها ضروري است. ممکن است نوجوان تن به خواسته دوستان بدهد و با مشارکت يکديگر دست به اعمال ضد اجتماعي بزنند. مخصوصاً نوجواناني که در محيط هاي خانوادگي نامساعد و شرايط اقتصادي – اجتماعي پايين قرار دارند بيش تر از سايرين در معرض توجه دوستان ناباب قرار مي گيرند. به همين دليل توجه به نيازها و خواسته هاي نوجوان و آموزش و آگاهي دادن درباره مسايل اين دوره و تغييراتي که در فرد روي مي- دهد، مي تواند تنش و شکاف بين والدين و نوجوان را از بين ببرد. از سوي ديگر به لحاظ فقدان يا کمبود مؤسسات و مراکزي براي هدايت و راهنمايي خانواده ها در زمينه پرورش فرزندان و چاره جويي هنگام مواجه با مشکلات ، نقش مدارس و آموزشگاه ها و معلمين شاغل در آن، به مراتب دشوارتر مي شود. لازم است مسؤولين بيش تر به اين دوره و مسايل مربوط به آن در مدارس بپردازند تا همگان حتي خود نوجوان با آگاهي ،اين دوره را پشت سر بگذارند.
تعريف نوجواني
نوجواني دوره اي از زندگي فرد است ميان پايان کودکي و آغاز بزرگ سالي. اين دوره با تغييرات فيزيولوژيک که در فرد روي مي- دهد شناخته مي شود و اين تغييرات با بسياري از حالات عاطفي و رفتاري در فرد همراه است. تغييرات بلوغ جنسي نيز بسيار مهم است که ظرف مدت چند سال ، بدن کودک دبستاني به بزرگسالي بالغ تغيير شکل مي يابد و همين تغييرات زمينه ساز اضطراب و نگراني در فرد مي شود و به خصوص هنگامي که نوجوان از ويژگي ها و تغييرات مربوط به اين دوره آگاهي چنداني نداشته باشد. اغلب آن- ها سؤالات زيادي در مورد مسايل مربوط به خود دارند و مي توانند پاسخ آن ها را از والدين و مربيان و معلمان خود بپرسند اما اين در حالي است که بسياري از والدين راحت نيستند در مورد اين مسايل با فرزند خود صحبت کنند. در نتيجه آن ها بيش تر با دوستان همسال و همکلاسي هاي شان در مورد اين مسايل صحبت مي کنند وگاهي اوقات به اشتباه يکديگر را راهنمايي مي کنند. بسياري از نوجوانان احساس ناامني مي کنند و قرار گرفتن در ميان دوستان را بر والدين و در کنار آن ها بودن ترجيح مي دهند و هر زمان که فرصت يابند به دوستان پناه مي برند. بنابراين اهميت دوستان در اين دوره بسيار زياد است. آن ها داراي مشکلات ويژه اي هستند که در دوره کودکي کمتر مشاهده مي شود. ماهيت اين مشکلات با مشکلات دوره بزرگ سالي متفاوت است. اگر والدين و معلمان مايلند که نوجوانان به راحتي اين دوره را طي کنند، بايد مشکلات نوجوانان را به خوبي بشناسند. به هر حال نوجواني يک دوره ي مشکل و نامتعادل و غير قابل پيش بيني و داراي مشکلات بسياري است که بايد به شيوه اي رضايت بخش هم براي نوجوان و هم براي والدين و افراد جامعه حل و فصل شود. زيرا نوجواني براي خود فرد نيز مشکل زاست و نوجوان با نقش جديد خود در زندگي سازگار نشده و در نتيجه سردرگم و پرخاشگر و مضطرب است.
اهميت نوجواني
نوجواني يکي از مراحل زندگي است که از چند بعد داراي اهميت مي باشد. نوجوان اغلب براي سازگاري با اين ابعاد تلاش مي کند. در ادامه به بعضي از موارد اشاره مي کنيم:
1-شروع نوجواني: بسياري از افرادي که وارد اين دوره مي شوند از دنياي کودکي فاصله مي گيرند و در دنيايي سرشار از خيالات و توهمات سير مي کنند. آن ها در اين سال ها تغييرات بسياري را در جسم و روان خود تجربه مي کنند.
2- تفکر انتزاعي: در اين دوره، تفکر نوجوان نسبت به کودکي رشد يافته و او اينک داراي تفکر انتزاعي است و مي تواند بسياري از مسايل را درک و به موضوع هاي مختلف فکر کند و بسياري از مشکلات خانوادگي و مشکلات مربوط به خود را با آگاهي حل نمايد.
3- تغييرات عاطفي: تغييرات عاطفي نوجوان آشکار و او نسبت به اتفاقات و مسايل پيرامون خود حساس است. بسياري از هيجان- هاي مثبت چون شادي ، بر خود بالدين و افتخار کردن، آسودگي خيال، هيجانات منفي چون اضطراب و نگراني، پشيماني ، غم و اندوه و عصبانيت و خشم و ... باعث تغييرات عاطفي و رفتاري در نوجوان مي شود. احساساتي که نوجوان تجربه مي کند بسيار متفاوت تر از احساسات يک کودک يا بزرگ سال است و در مقايسه با بزرگ سالان، احساس نوجوان افت و خيز بيش تري را نشان مي دهد. البته والدين نبايد نگران باشند زيرا اين احساسات طبيعي و زودگذر است.
4- تغييرات اجتماعي: در اين دوره نوجوان از لحاظ اجتماعي ديگران را بر والدين و خانواده ترجيح مي دهد و بيش تر مسايل خود را با هم سالان حل و فصل مي کند. آن ها در گروه هاي دوستانه به دنبال نشان دادن قدرت و استقلال راي هستند و در ميان آن- ها سازگاري بيش تري نشان مي دهند. اين در حالي است که در محيط خانواده سرکش و پرخاشگر مي شوند. والدين و مربيان با برخورد مناسب و دادن مسؤوليت و احترام به استقلال آن ها در انجام وظايف مربوط به خودشان مي توانند روحيه پذيرش مسؤوليت و انجام وظايف محوله را در آن ها تقويت کنند.
5- هويت: بسياري از نوجوانان به دنبال کشف هويت و شخصيتي جذاب هستند تا در چارچوب آن شخصيت قرار گيرند. آن ها هم چنين در مورد فلسفه زندگي و مرگ ابهامات بسياري در ذهن دارند که پاسخ به اين ابهامات از سوي والدين و خصوصاً معلمان ديني در مدارس صورت مي گيرد. تقويت روحيه خداجويي و رسيدن به کمال نيز از وظايف اساسي والدين و معلمين است تا با تکيه بر اين روحيه معنوي مانع لغزش هاي نوجوانان شوند.
عوامل مؤثر در اختلال رفتاري نوجوان
عوامل خانوادگي شامل موارد زير است:
الف) وضعيت رواني و عاطفي که مجموعه روابط و تعاملاتي است که بين اعضاي خانواده جريان دارد و تحت تأثير آموزش هاي اخلاقي، شناختي و عاطفي و يا تقليد از رفتار والدين و فرزندان ديگر صورت مي گيرد.
ب) کارکردهاي تربيتي نامناسب خانواده که شامل مواردي چون تربيت نادرست، طرد کودک، تنبيه شديد، عدم توجه به خواسته ها و نيازهاي فرد، عدم توجه به عواطف و احساسات، انتظارات نا به جا از نوجوان، مراقبت و نظارت بيش از حد و ... مي شود. همه اين عوامل و يک يا چند مورد از آن ها مي تواند در بروز اختلالات رفتاري مؤثر باشد.
ج) فقدان والدين و به ويژه مادر چنان چه با کمبود ارضاي نيازهاي عاطفي همراه شود اثرات جبران ناپذيري در رشد رواني، عاطفي و اجتماعي فرزندان به جا خواهد گذاشت. به ويژه آن که فرزند نوجوان نيز باشد. البته اگر جاي فرد غايب به گونه اي مناسب پر شود، مشکلات کم رنگ تر خواهد شد.
د) قوانين و معيارهاي اخلاقي: چنان چه در خانه يا مدرسه اصول اخلاقي معين حاکم و يا اين که مقررات و قوانين، هميشگي و ثابت نباشد و براي دانش آموز معين نشود، مشکلات رفتاري ايجاد مي کند. البته قوانين سرسختانه والدين در محيط خانوادگي و ملزم نمودن فرزندان به رعايت همه آن ها مي تواند در بروز اين رفتارها تأثيرگذار باشد.
عوامل اجتماعي
الف) طبقه اجتماعي : طبقه اجتماعي والدين و ميزان سواد آن ها، شغل والدين و وضعيت اقتصادي و فرهنگي حاکم بر خانواده، آداب و رسوم و اعتقادات مذهبي، هر کدام به نحوي در بروز اختلال رفتاري مؤثر است.
ب) گروه هم سالان: بهترين الگوي نوجوان پس از والدين، دوستان هم سال هستند که به خوبي مي توانند تأثير اخلاقي مطلوب يا نامطلوبي بر رفتار کودک داشته باشند. گروه هم سالان در موقعيت هاي مهمي چون طرد نوجوان از سوي والدين و جلب او با محبت و توجه دوستانه نقش به سزايي دارد. بنابراين توجه به شخصيت نوجوان و احترام به آن و شناخت نيازها و تمايلات او مي تواند زمينه پرورش مطلوب را فراهم کند و اختلال رفتاري نوجوان را کاهش دهد.
نوجوان و اعمال ضد اجتماعي
اعمال ضد اجتماعي عمدتاً توسط نوجوانان ناسازگار انجام مي شود و از ميان اين اعمال ، اعتياد به سيگار و مواد مخدر شايع تر است و اغلب در پسرها بيش تر ديده مي شود. عوامل اين اتفاق به درون خانواده ها و حتي در بعضي مواقع به اجتماع برمي گردد. دانش آموزان ناسازگار از مدرسه فرار مي کنند و با کنجکاوي مواد مخدر را نيز تجربه مي کنند. آن ها از سوي دوستان تشويق مي شوند و الکل ، سيگار و قرص هاي روان گردان را در گروه هاي دوستانه استفاده مي کنند و در مواردي به بي بند و باري و اعمال غير اخلاقي نيز مي پردازند. اين نوجوانان تمايل زيادي دارند که ديگر دوستان خود را در رفتار ناهنجار خود شريک نمايند. چنان چه سيگار کشيدن نوجوان مورد توجه قرار نگيرد و ادامه يابد؛ ممکن است به مسايل خطرناک تري نظير اعتياد به مواد مخدر و يا الکل تبديل شود. اغلب نوجوانان در سه مرحله به اعتياد روي مي آورند:
مرحله اول؛ آشنايي و آغاز
در اين مرحله فرد به دوست يا شخص معتاد برخورد مي کند و با همراهي وي با مواد مخدر آشنا مي شود و مصرف آن را آغاز مي- کند.
مرحله دوم؛ ترديد
در اين مرحله فرد با خود جنگ و ستيز دارد. رفتن در عالم خيال و فرار از واقعيات باعث روي آوردن مجدد به مواد مخدر مي شود و از طرف ديگر نمي خواهد گرفتار شود.
مرحله سوم؛ اعتياد
و بالاخره در اين مرحله با مصرف دنباله دار مواد مخدر و تجربه پي در پي آن، معتاد مي شود. در زمينه پيش گيري و درمان اعتياد نوجوانان لازم است که اولاً توجه والدين و اولياي مدارس و رسانه هاي جمعي بر مسايل نوجوانان خصوصاً بحث اعتياد آن ها معطوف شود. در مرحله بعد، نظارت بر اعمال آن ها خصوصاً رفتارهاي مشکوک و آگاه کردن آن ها از عواقب احتمالي مصرف مواد مخدر ضروري است. آموختن مقاومت در برابر فشارهاي هم سالان و ... مي تواند به عنوان راه کارهايي براي پيش گيري مطرح باشد. در مراحل درماني نيز ابتدا بايد خانواده را از وضعيت فرزندشان آگاه نمود و قبل از فرد معتاد به خانواده و مشکلات آن ها رسيدگي نمود و به آن ها يادآوري نمود که يکي از علت هاي روي آوردن فرزندان به مصرف مواد، محيط نامساعد خانواده است. در مرحله بعد، اگر نوجوان معتاد باشد به سرعت بستري شود تا با تجويز داروهاي مختلف ، او را وادار به ترک کرد. در مرحله آخر پس از ترک بايد روي عزت نفس و اضطراب نوجوان کار شود و حتي فرصت هاي شغلي و تحصيلي مناسب براي او فراهم و حس استقلال و مسؤوليت پذيري او تقويت شود. با توجه به موارد ذکر شده مي توان گفت که توجه والدين و معلمان مدارس. خصوصاً کساني که ارتباط دوستانه تري با نوجوان دارند. مي تواند مانع ارتکاب اعمال بزهکارانه باشد. بسياري از نوجوانان ناآگاهانه مرتکب جرم مي شوند و بسياري از نوجوانان ناآگاهانه مرتکب جرم مي شوند و بسياري تحت تأثير شرايط نامساعد قرار مي گيرند و در صورت فراهم بودن آن، راحت تر از قبل به اعمال خلاف کارانه مي پردازند.اکثريت نوجوانان در اين دوره با مشکلات خاصي مواجه مي شوند اما هيچ دليلي وجود ندارد که در شرايط مطلوب و با راهنمايي و کمک والدين و مربيان آگاه نتواند اين دوره را بدون فشار و تنش زياد سپري کنند. معلمان و مربيان در موقعيت مطلوب و مناسبي هستند تا نوجوانان را در جهت رفع نگراني ها و برنامه ريزي هاي عملي جهت ارضاي نيازهاي آنان ياري دهند. نوجوانان دوست ندارند با آنان همانند کودک رفتار شود و والدين و معلمان بايد در زمينه دادن مسؤوليت و آزادي هماهنگ و متناسب با رشد آنان کوشش نمايند. والدين و معلمان وظيفه دارند نوجواناني را تربيت کنند که از ادراک ، دانش و مهارت بهره مند باشند و بتوانند خود را با شرايط مطلوب سازگار کنند و انديشه ها و نظرات خود را با استدلال هاي دقيق ارزيابي و مشکلات جديد را حل کنند.
منابع:
1.روان شناسي رشد، ج2، لورا. اي برک، ترجمه يحيي سيد محمدي، 1380.
2. رفتارهاي بهنجار و نابهنجار کودکان و نوجوانان و راه هاي پيش گيري درمان نابهنجاري ها، دکتر شکوه نوابي نژاد ، 1380.
3. خدمات راهنمايي و مشاوره ، حميد اصغري پور، 1380.
4. سلامت نوجواني، وزارت آموزش و پرورش ، ربابه نوري.
مجله ي آشنا خانواده ، شماره ي 132، عطايي
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله