جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
عاشورا، حفظ کرامت و حجاب زن
-(2 Body) 
عاشورا، حفظ کرامت و حجاب زن
Visitor 317
Category: دنياي فن آوري
نهضت عاشورا و حوادثي که در آن فاصله زماني رخ داد، تاکنون از زواياي بسياري مورد بررسي و تحليل قرار گرفته است. يکي از نکات مورد توجه در اين نهضت، تلاشي است که براي حفظ کرامت و حجاب بانوان اهل بيت(ع) صورت گرفته است. آنچه در اين مقاله آمده است نگاهي به همين موضوع داردنهضت حسيني از زواياي مختلف قابل نظر، تأمل و درس‏آموزي است. اين حادثه شگفت تا کنون بيشتر از زاويه ظلم‏ستيزي، زير بار زور نرفتن، تن به ذلت ندادن بررسي مي‏شد و ارزش الگويي آن به عنوان مبارزه‏اي تمام‏عيار که در آن تمامي مقررات جنگي و تاکتيکهاي نظامي به کار رفته و در طي آن، سپاه امام، با نيروي اندک که بسيار کمتر از 1% نيروي دشمن بوده ساعتها مقاومت کرده و زير بار خفت و خواري نرفته، مطرح شده است.
اکنون در نظر داريم از ديدگاه ديگري به نظاره اين حادثه سرشار از عبرت بنشينيم و جايگاه حجاب و کرامت زن را در اين واقعه بررسي کنيم.

1ـ تدبير امام حسين(ع) در حفظ امنيت اهل‏بيت و جلوگيري از تعرض دشمنان به آنان

الف: کندن خندق در اطراف خيمه ‏ها براي

جلوگيري از نفوذ دشمن
حضرت دستور داد چادرها و خيمه‏ها را به هم نزديک کنند و در اطراف خيمه‏ها خندقي حفر کنند و در درون آن خاشاک، هيزم و نِي بريزند تا هنگام شروع جنگ، خندقها را مشتعل سازند و دشمن، تنها از يک طرف با آنها بجنگد. به هر حال، مسأله حفر خندق و يا وضع خاشاک در آن وضع بحراني با تعداد نفرات کم، علاوه بر نشان دادن تاکتيکهاي نظامي حضرت اباعبداللّه‏(ع)، نشانه دقت ايشان در حمايت از اهل‏بيت خويش است.
مرحوم شيخ مفيد در کتاب ارشاد مي‏نويسد: «وَ اَمَر بِحَطَبٍ وَ قَصَبٍ کان من وراء البيوت ان يترک في خندق کان قد حُفِرَ هناک و ان يُحرَقَ بالنار مخافة ان يأتوهم من ورائهم»(1)
حضرت اباعبداللّه‏ دستور داد هيزمها و ني‏ها را از پشت خيمه‏ها به درون خندقي که حفر شده بود بريزند و آن را به آتش بکشند تا دشمن نتواند از پشت سر بيايد.
آيا خندق، شب عاشورا کنده شد يا قبل از آن؟ آيا به دست لشکريان حضرت کنده شد يا از قبل آماده بوده است؟ از عبارت ارشاد معلوم نمي‏شود. شايد خندق از قبل بوده و مسير سيلاب و امثال آن بوده و حضرت آنجا را براي خيمه زدن انتخاب کرده تا در موقع مناسب از خيمه استفاده کند و ممکن است آن خندق در همان چند روز يا تنها در شب عاشورا حفر شده باشد که در هر دو صورت حاکي از قوت، عزم، اراده و زحمت طاقت‏فرساي حضرت و اصحابش است.

ب: برپا ساختن خيمه‏ ها به صورت نزديک به هم و تو در تو ساختن طنابهاي آنها و بالاخره هلالي قرار دادن آنها

حضرت از حفظ امنيت خيمه‏ها لحظه‏اي غافل نشد و علاوه بر دستور آتش زدن هيزمهاي خندق، در شب عاشورا فرمان داد تا خيمه‏ها را به هم نزديک کنند تا دشمن نتواند از لابه‏لاي خيمه‏ها رد شود.
شيخ مفيد اين حادثه را از قول حضرت سجاد(ع) چنين نقل مي‏کند: در شب عاشورا نشسته بودم و عمه‏ام زينب به پرستاري من مشغول بود. پدرم و جُوْيَنْ ـ که قبلاً غلام ابوذر بود ـ به کناري رفتند و او شمشير پدرم را اصلاح مي‏کرد و پدرم اشعار «يا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ
خَليلِ ...» را مي‏خواند و تکرار مي‏کرد تا من مراد پدرم را دريافتم [اشعار از بي‏وفايي دنيا و کشته شدن افراد خبر مي‏داد] و دانستم که بلا نازل شده است. عمه‏ام نيز شنيد و به گريه افتاد و از جا پريد. در حال حرکت جامه‏اش به زمين مي‏کشيد، به نزد حسين(ع) شتافت و سر به گريه و ندبه گذاشت. حضرت نگاهي به او کرد و فرمود: «اي خواهر، شيطان بردباري تو را نربايد» و چشمهاي پدرم پر از اشک شد ... سپس حضرت بر صورت زينب آب پاشيد و ... آنگاه حضرت از نزد خواهرش به نزد اصحاب رفت و به آنان دستور داد تا خيمه‏ها را به هم نزديک کنند و طنابها را در يکديگر داخل کنند و خودشان بين چادرها واقع شوند و با دشمن از يک طرف مواجه شوند؛ در حالي که خيمه‏ها پشت سرشان و جانب چپ و راستشان واقع شود و آنان را احاطه کرده باشد مگر از طرفي که دشمن به سوي آنان مي‏آيد.(2)
روشن است که تاکتيک نظامي، بسيار دقيق بوده است؛ زيرا علاوه بر خندق که مانع از تجاوز دشمن به خيمه‏ها مي‏شده، طنابهاي چادرها تو در تو واقع مي‏شده تا دشمن نتواند از بين آنها عبور کند و محدوده ميدان را نيم‏هلالي قرار داده‏اند و خودشان نيز در دهانه آن نيم‏هلال واقع شده‏اند و علاوه بر مواجه شدن با دشمن از يک سو از سوي خيمه‏ها از هر گونه گزند و تجاوز در امان مي‏مانده است.

ج: سخنان حضرت(ع) در قتلگاه

پس از شهيد شدن اصحاب و اقوام، همگان به سوي حضرت اباعبداللّه‏(ع) حمله‏ور شدند. هر کس جلو مي‏آمد از حضرت شکست مي‏خورد تا اينکه عمرسعد فرياد زد: اين مرد فرزند عليّ است: «هذا ابن قتال العرب» «اين فرزند شجاعترين مرد عرب است». و دستور داد تا از هر طرف به حضرت حمله کردند و بين او و خيمه‏ها فاصله انداختند.
در اين هنگام امام حسين(ع) فرياد کشيد و فرمود:
«و يحکم يا شيعة آل ابي‏سفيان! ان لم يکن لکم دين و کنتم لاتخافون المعاد، فکونوا احرارا في دنياکم و ارجعوا الي احسابکم اذ کنتم اعرابا. فناداه شمر فقال: ما تقول يا ابن‏فاطمة؟ قال: اقول: انا الذي اقاتلکم و تقاتلوني، و النساء ليس عليهن جناح فامنعوا عتاتکم عن التعرض لحرمي ما دمت حيا»(3)
«واي بر شما اي پيروان آل ابي‏سفيان! اگر دين نداريد و از معاد هراسي نداريد، در دنيايتان آزادمرد باشيد و به حسب و شرافت خود نگاه کنيد، چون شما عرب هستيد. شمر ندا برآورد که چه مي‏گويي فرزند فاطمه؟ حضرت فرمود: مي‏گويم من با شما مي‏جنگم و شما با من، زنان گناهي ندارند. تا من زنده‏ام طغيان‏گران خود را از حرم و اهل‏بيت من بازداريد.»
بله حضرت با اينکه مي‏داند تا لحظه‏اي ديگر هيچ مدافعي براي اهل‏بيتش نيست و تنها مدافع آنان نيز تا لحظات ديگر از پا درمي‏آيد، ولي باز حاضر نيست ببيند اهل‏بيتش مورد هجوم دشمن واقع شوند و شرافت عربي آنان را گوشزد مي‏کند تا شايد بدين وسيله آنان را از تعرض به زنان بازدارد. آيا اين عمل حضرت درس حميّت، غيرت و دفاع از تمام خانواده براي تمام مردان جهان نيست؟ آيا دوستداران حضرت نبايد براي حفظ خانواده از تعدّي ديگران تلاش کنند؟

د: شايعه حمله به خيمه‏ها و تشنه برگشتن حضرت اباعبداللّه‏(ع) از فرات

در کتاب مناقب آل ابي‏طالب، داستاني نقل شده که مضمون آن چنين است:
حضرت اباعبداللّه‏(ع) پس از تنهايي و کشته شدن اصحاب و ياران، براي رفع تشنگي و تجديد قوا براي جنگيدن، به سوي فرات رفت. صف دشمن را شکافت و خود را به آب رساند. همين که با اسب در شريعه قرار گرفت و دست به سوي آب دراز کرد، يکي از لشکريان عمرسعد فرياد زد:
«يا اباعبداللّه‏! تتلذّذ بشرب الماء و قد هتکت حرمک؟! فنفض الماء من يده و حمل علي القوم فکشفهم فاذا الخيمة سالمة.»(4)
«اي حسين، آيا از نوشيدن آب بهره‏مند شده و لذت مي‏بري در حالي که اهل‏بيت تو مورد تعرض واقع شده‏اند؟! حضرت آب را از دست ريخت و بر قوم حمله کرد، صف آنان را دريد و خود را به خيمه رسانيد، ديد خيمه‏ها سالم است و مورد هجوم واقع نشده است.»
درست است که حضرت مي‏توانست يک لحظه درنگ کند و آب بياشامد و سپس به سراغ خيمه‏ها رود، ولي اين عمل (ريختن آب و برگشتن با سرعت) نشانگر اوج اهتمام حضرت به حفظ حريم خويش از تعرض بيگانگان است به طوري که آشاميدن آبي که با رنج فراوان خود را به آن رسانيده، در نظرش کم‏اهميت جلوه مي‏کند و مهمتر اينکه دشمن نيز از اين روحيه امام آگاه است و از آن سوءاستفاده مي‏کند و به دروغ شايع مي‏کند به خيمه‏ها حمله شده است و اين مسأله آن‏قدر درنظر حضرت مهم است که شايعه آن نيز حضرت را از آشاميدن آب منصرف مي‏کند و به سوي خيمه‏ها مي‏کشاند.

2ـ نقش اهل حرم (زنان، دختران و ...) در حفظ حجاب خويش در کربلا و کوفه

اهل حرم يعني مجموعه زناني که همراه امام حسين(ع) در کربلا شرکت داشتند. اصرار زيادي بر حفظ حجاب خويش در برابر نامحرمان مي‏ورزيدند و در آن هواي گرم و سوزان، و آن تشنگي و گرسنگي طاقت‏فرسا، هيچ گاه از پوشش و حجاب غافل نمي‏شدند که گوشه‏اي از تلاش آن پاسداران حجاب به عنوان نمونه ذکر مي‏شود.

الف: فاطمه صغرا و مسأله حجاب

علامه مجلسي در بحارالانوار، حادثه‏اي را از زبان فاطمه صغرا دختر امام حسين(ع) به اين مضمون نقل مي‏کند:
«جلوي خيمه ايستاده بودم و بر بدن پدر و اصحابش که قطعه قطعه شده بودند و مانند گوشتهاي قرباني بر زمين ريخته بودند و اسبها بر بدنهاي آنان مي‏تاختند، نظر مي‏کردم و فکر مي‏کردم که بني‏اميه بعد از کشته شدن پدرم با ما چگونه رفتار مي‏کنند؟ آيا ما را مي‏کشند؟ اسير مي‏کنند؟ ... ناگهان مردي را ديدم بر اسبي سوار است و با ته نيزه، زنان را مي‏راند و آنان به يکديگر پناه مي‏برند، و چادرها، مقنعه‏ها و ... آنها گرفته شده است و فرياد وا محمداه، وا علياه، وا جداه، وا ابتاه و ... بلند است. قلبم فرو ريخت و بدنم به لرزه افتاد. از ترس او شروع کردم به اين طرف و آن طرف به دنبال عمه‏ام ام‏کلثوم دويدن. در همين حال ناگهان ديدم که آن سوار به طرف من آمد. با سرعت تمام پا به فرار گذاشتم. فکر مي‏کردم از دست او نجات مي‏يابم.. ديدم به طرف من مي‏آيد. از خود بي‏خود شدم. ناگهان ته نيزه او به کتفم خورد. با صورت به زمين خوردم. مقنعه‏ام را کشيد، پرّه گوشم را پاره کرد و گوشواره‏هايم را برد و خون بر گونه‏هايم جاري شد و آفتاب بر سرم مي‏تابيد. او به طرف خيمه‏ها برگشت و من بي‏هوش شدم. ناگهان عمه‏ام را ديدم که در کنار من قرار گرفته و گريه مي‏کند و مي‏گويد: بلند شو برويم ببينيم بر سر خواهران و برادر بيمارت چه آمده است! بلند شدم و گفتم: «يا عمتاه! هل من خرقة استربها رأسي عن اعين النظّار؟ فقالت: يا بنتاه و عمتکِ مثلکِ، فرأيتُ رأسها مکشوفة و متنها قد اسود من الضرب».(5)
«اي عمه! آيا پارچه‏اي هست که سرم را از ديد تماشاچيان با آن بپوشانم؟ فرمود: عزيزم عمه تو نيز همانند توست. نگاه کردم ديدم سرش برهنه است و دستش از کتک سياه شده است. وقتي به خيمه برگشتيم ديدم خيمه و آنچه در آن بوده غارت شده و برادرم علي بن‏الحسين با صورت روي زمين افتاده و از شدت گرسنگي، تشنگي و مرض، طاقت نشستن ندارد. با مشاهده حال او، ما بر او مي‏گريستيم و او بر حال ما مي‏گريست.
آري، فاطمه صغرا که تا آن لحظه گرسنه و تشنه بود و پس از شهادت امام حسين(ع) کسي به او و ديگر بازماندگان، آب و غذا نداد بلکه خيمه‏هاي آنان را آتش زدند و آنان با حالت تشنگي فرار مي‏نمودند، برخي نيز زخمي شده بودند ولي با اين حال فاطمه صغرا(س) با عمه‏اش شکوه از تشنگي و گرسنگي نکرد بلکه در اولين لحظه که به هوش آمد درخواست پارچه‏اي براي پوشش خود نمود.

ب: اهل بيت و درخواست بازگشت

حجابها و پوششها
مرحوم مفيد از حميد بن‏مسلم نقل مي‏کند که گفت: «به خدا سوگند مکرر مي‏ديدم زني از زنان يا دختران يا اهل بيت امام حسين(ع) را که چادرش از پشت سر گرفته مي‏شد و کشيده مي‏شد تا بالاخره زن مغلوب مي‏شد و چادر يا لباسش به غارت مي‏رفت؛ تا سرانجام به علي بن‏الحسين که بسيار مريض بود و در ميان رختخواب خفته بود رسيديم ... و عمر بن‏سعد آمد. زنان در مقابل او فرياد کشيدند و گريه کردند. لذا او به يارانش گفت: هيچ کدام حق نداريد بر خانه‏هاي اين زنان وارد شويد و متعرّض اين جوان مريض ـ علي بن‏الحسين ـ نشويد.
«زنان از او درخواست کردند که لباسهاي غارت شده آنان برگشت داده شود تا خودشان را بپوشانند. و عمرسعد دستور داد که هر کس از وسايل اينان چيزي برده برگرداند. ولي به خدا سوگند هيچ کس چيزي برنگرداند.»(6)
باز روشن است که زنان اهل بيت تقاضاي آب، نان و هيچ چيز مادي ندارند و تنها حجابهاي خود را مي‏خواهند تا خود را بپوشانند و عمر سعد دستوري مي‏دهد ولي يا دستور جدي نبوده و يا آنان دستور را جدّي تلقي نمي‏کنند و به هر حال حجاب اهل بيت به آنان برگردانده نمي‏شود و آنان را مانند اسراي کافر، بدون حجاب وارد کوفه مي‏کنند که داستان ورود اسرا به کوفه را از زبان مسلم جصاص (گچ‏کار) پي مي‏گيريم:

ج: ورود اسرا به کوفه و نخوردن نان و خرماهاي صدقه

مسلم جصاص مي‏گويد: به تعمير فرمانداري کوفه اشتغال داشتم که ناگهان صداي فريادهاي فراواني از اطراف کوفه به گوشم رسيد. از مستخدمي که به خدمت مشغول بود پرسيدم: چه خبر است و اين صداها و فريادها براي چيست؟!
گفت: همين الآن سر طغيانگري را که بر يزيد خروج کرده است وارد کوفه کرده‏اند. گفتم آن خروج‏کننده اسمش چيست؟ گفت: حسين بن‏علي!!
هنگامي که مستخدم بيرون رفت، بر سر و صورت‏زنان، دستهايم را شستم و از درب پشت فرمانداري خارج شدم و خود را به کُناس ـ دروازه ورودي کوفه ـ رساندم.
در آن حال که آنجا ايستاده بودم و مردم در انتظار آمدن اسرا بودند، چهل شتر که زنان اهل بيت و اولاد فاطمه بر آنها سوار بودند وارد شدند ... و اهل کوفه شروع کردند به کودکاني که بر محملها سوار بودند تکه‏هايي از نان، خرما و گردو بدهند. ام‏کلثوم فرياد زد: «يا اهل الکوفة! ان الصدقة علينا حرام» اي اهل کوفه صدقه بر ما حرام است.
و شروع کرد نان و خرماها را از دست و دهان اطفال برگيرد و به زمين بيندازد.»(7)
اگر اين حادثه و گرسنگي بچه‏ها و خوردن نان و خرما و عمل حضرت ام‏کلثوم را کنار عمل ديگري که باز در کوفه اتفاق افتاد و اسرا چادر و مقنعه‏هاي اعطايي را قبول کردند بگذاريم، شايد حقيقت بيشتر روشن شود، داستان از اين قرار است:

د: اسراي اهل بيت و قبول کردن چادرها و مقنعه‏هاي اعطايي

سيد بن‏طاووس نقل مي‏کند که عمر بن‏سعد اسراي اهل بيت را به کوفه برد. هنگامي که نزديک کوفه رسيدند، اهل کوفه براي تماشاي اسرا اجتماع کردند. يکي از زنان کوفي که بر سطحي ايستاده و بر آنان مشرف بود، پرسيد: «مِنْ أيِّ الأساري اَنْتُنَّ؟» شماها از کدامين اسرا هستيد؟
جواب دادند: «نحن اساري آل محمد» ما اسراي آل محمد هستيم.
زن از سطح پايين آمد و هر چه چادر، مقنعه، روسري و پارچه‏اي که داشت جمع کرد و به آنان داد و آنان خود را پوشانيدند.»(8)
سؤال مهم و قابل تأملي که در اينجا مطرح مي‏شود اين است که چرا اهل بيت با آنکه گرسنه بودند نان و خرما را قبول نکردند و حتي از دهان اطفالي که تکليف هم ندارند، آنها را بيرون کشيدند و بر زمين انداختند ولي چادر و مقنعه‏ها را قبول کردند؟ آيا نمي‏خواهند بفهمانند که حجاب اهميتش بسيار زياد است و حتي مي‏توان عطيّه‏ها، بخششها و يا حتي صدقه‏هاي ديگران را قبول کرد و با آن خود را از ديد نامحرم حفظ کرد؟!
آيا اينها زنان ما را به رعايت حجاب در هر حال و هر موقعيت و با هر وسيله دعوت نمي‏کند؟!
پرواضح است که حجاب نشانه کرامت و ارجمندي زن مسلمان است و زنان عاشورايي و زينب‏گونه که پيامبران حريت و آزادگي و آيات عصمت و عفت بوده و هستند حفظ کرامت و شخصيت خود را بر همه چيز مقدم مي‏دارند.

3ـ تلاش اهل بيت در دور داشتن خود از ديد بيگانگان‏درشام

پس از چند روزي که اسرا در کوفه ماندند، آنان را به سوي شام روانه کردند. در هنگام حمل و نقل اسرا از مکاني به مکان ديگر، آنان را همانند اسراي کفار و گاه بدون پاسداشت حرمت آنان از نظر امکان حفظ کامل حجاب، انتقال مي‏دادند و اين کار، اعتراض اهل بيت(ع) و حضرت سجاد(ع) را برمي‏انگيخته و آنان براي حفظ حجاب از هيچ کوششي فرو گذار نمي‏کردند و حتي اگر لازم بود به خواهش و تمنّا نيز متوسل مي‏شده‏اند، در حالي که هيچ سراغ نداريم که امام حسين(ع) يا اهل بيت(ع) براي امور مادي به دشمن متوسل شده يا التماس کرده باشند و حتي يک مورد هم پيدا نمي‏شود که مثلاً امام حسين(ع) از دشمن طلب آب کرده باشد و باز هيچ موردي نمي‏يابيد که اهل‏بيت(ع) پس از اسارت از دشمن تقاضاي نان، آب و ساير امور مادي را داشته باشند ولي دقت در حوادث شام، اصرار اهل‏بيت بر حفظ پوشش و حجاب و دور نگه داشتن خود را از انظار تماشاچيان روشن مي‏کند و باز بر اهميت حجاب دلالت مي‏کند. قبلاً تقاضاي زنان از عمرسعد در صحراي کربلا ذکر شد که بنا به نقل شيخ مفيد:
«و سألته النسوة ليسترجع ما اخذ منهن ليسترنّ به»
«زنان از او خواستند تا آنچه از آنان گرفته شده بازگردانده شود تا خود را با آن بپوشانند»(9)
اما چون آن خواسته اثري نداشت و دستور عمرسعد کارساز نشد و کسي چادرها و مقنعه‏ها را بازنگرداند اين بار تقاضاي خود را به‏گونه‏اي ديگر و به فردي ديگر ابراز کردند. اکنون حادثه
ورود اسرا به شام را پي مي‏گيريم.

الف: تقاضاي دور نگه داشتن سرها ازکجاوه‏ها

سيد بن‏طاووس نقل مي‏کند که «چون اسرا به دمشق نزديک شدند، ام‏کلثوم به شمر نزديک شد و گفت: از تو درخواستي دارم. شمر گفت: درخواستت چيست؟ گفت: هنگامي که خواستي ما را به شهر وارد کني از دروازه‏اي که تماشاچيان آن کمتر باشند وارد کن و به مأموران پيشنهاد کن سرها را از بين کجاوه‏ها بيرون ببرند و از ما دور کنند، زيرا ما از بس در چنين حالتي و چنين وضعي مورد ديد واقع شديم خوار و ذليل شديم. ولي شمر از بس ظالم و ياغي بود، دستور داد سرها را بر نيزه‏ها در بين کجاوه‏ها قرار دهند و آنان را با آن حال از بين تماشاچيان عبور داد.»(10)
از اين حوادث، علاوه بر مظلوميت اهل بيت(ع) و اصرار آنان بر پاکدامني و دوري از نگاه ناظران، پليدي، خباثت و کفر و کينه بيش از حد مخالفان آنان نيز روشن مي‏شود و معلوم مي‏شود که آنان به کشتن امام و غارت اموالش اکتفا نکردند و با شکستن حريم و آسيب رساندن به حيثيت خاندان وحي اندوه اسيران را بيشتر کردند. آنان در صدد محو آثار اسلام بودند و با اين هدف تلاش مي‏کردند حجاب و پوشش شرعي را که يکي از ره‏آوردهاي اسلام براي حفظ صيانت شخصيت زن مسلمان بود بي‏ارزش و منسوخ نشان دهند. از اين‏روست که با تقاضاي ام‏کلثوم مخالفت مي‏کردند.

ب: تقاضاي حضرت سکينه از سهل بن‏سعد

صاحب مناقب از سهل بن‏سعد نقل مي‏کند که: در مسير بيت‏المقدس، به شام رسيدم. ديدم مردم شادند و به يکديگر بشارت مي‏دهند. زنان به دف‏زني و پايکوبي مشغولند. پيش خود گفتم: اهل شام عيدي ندارند که ما ندانيم. از گروهي که کناري ايستاده بودند از علت اين شادماني سؤال کردم ... گفتند: اين سر حسين است که از عراق به شام هديه شده است. گفتم: عجيب!! سر حسين را مي‏آورند و مردم چنين شادي مي‏کنند ... ناگهان اسب‏سواري را ديدم که بر نيزه‏اش سري است که بسيار شبيه سر رسول‏اللّه‏(ص) است و ناگهان پشت سر او زناني را ديدم که بر شتران بدون جهاز سوارند. به اولين نفر آنان نزديک شدم و عرض کردم: «اي دخترک، تو کيستي؟» گفت من سکينه
دختر حسينم. گفتم: حاجتي داري؟ من سهل بن‏سعد هستم. جدّ تو را ديده‏ام و سخنش را شنيده‏ام. گفت: اي سعد! به کسي که اين سر به دست او است بگو سر را جلوتر ببرد تا مردم مشغول تماشاي آن شوند و چشمشان به اهل‏بيت رسول‏اللّه‏(ص) نيافتد. سهل مي‏گويد: نزد صاحب سر رفتم و گفتم خواسته‏اي دارم که اگر برآوري چهارصد دينار به تو خواهم داد. گفت: خواسته‏ات چيست؟ گفتم: اين سر را از کجاوه جلوتر ببر، او انجام داد و من آنچه وعده داده بودم به او دادم.(11)
اگر ملاحظه شود که هر دينار طلا يک مثقال بوده است معلوم مي‏شود چهارصد دينار بيش از هزار و پانصد گرم طلا خواهد شد و از اينکه کسي اين مقدار طلا مي‏بخشد تا تنها بعضي از زنان اهل‏بيت رسول‏اللّه‏(ص) کمتر مورد ديد واقع شوند، اهميت حفظ حجاب به خوبي روشن مي‏شود.

ج: اعتراض به سلب پوشش از اهل بيت

وقتي که اسراي اهل‏بيت(ع) را وارد شام کردند و آنان را به مجلس يزيد بردند و او با تکبّر به بيان افتخارات و پيروزيهاي خود پرداخت، برخي از اهل‏بيت(ع) سخناني گفتند. آنگاه حضرت زينب(س) به پا خاست و با بيان آياتي از قرآن، استهزاءگري يزيد را ناشي از تکذيب آيات الهي، و مهلت دادن خداوند به او را براي افزون شدن گناهان او، و سرانجام گرفتار شدنش به عذاب الهي دانست و سپس فرمود:
«اَمِنَ العَدْلِ يا ابنَ الطُلَقاءِ تَخْديرُکَ حَرائِرَکَ وَ إمائَکَ وَ سَوْقُکَ بَناتِ رسولِ اللّه‏(ص) سَبايا قَدْ هُتِکَتْ سُتُورُهُنَّ وَ اُبْدِيَتْ وُجُوهُهُنَّ تَحدو بِهِنَّ الاعداءُ مِنْ بَلَدٍ اِلي بَلَدٍ»(12)
«آيا اين عدل است ـ اي فرزندان آزاد شده ـ که تو زنان و کنيزکان خود را در پشت پرده و حجاب نگاه داري و دختران رسول‏اللّه‏(ص) در حالت اسيري، در حالي که پوششهاي آنان هتک برداشته شده و چهره‏هاي آنان آشکار ساخته شده، آنان را دشمنان از شهري به شهر ديگر برانند؟!»(13)
نکته مهمي که زينب(س) به آن تصريح مي‏کند و از آن سخت آزرده است اين است که زنان يزيد پوشيده‏اند و او و زنان ديگر پوشش کامل ندارند و به همين جهت نمي‏گويد زنان تو در کاخ و اسيران در کوخند يا زنان تو سير و اسيران گرسنه‏اند بلکه تنها و تنها بر حجاب اصرار مي‏کند و اين يکي از مهمترين درسهايي است که بانوان ما از نهضت امام حسين(ع) مي‏توانند بياموزند.

منابع

1ـ شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص95.
2ـ همان، ص93 و 94 ... ثم خرج الي اصحابه فامرهم ان يقرب بعضهم بيوتهم من بعض، و ان يدخلوا الاطناب بعضها في بعض، و ان يکونوا بين البيوت فيستقبلون القوم من وجه واحد و البيوت من ورائهم و عن ايمانهم و عن شمائلهم قد حفّت بهم الاّ الوجه الذي يأتيهم منه عدوهم»
3ـ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1403، ج45، ص51.
4ـ ابو الفرج اصفهاني، مناقب آل ابي‏طالب، ج4، ص58؛ بحارالانوار، ج45، ص51.
5ـ بحارالانوار، ج45، ص60 و 61.
6ـ الارشاد، ج2، ص112 و 113.
7ـ بحارالانوار، ج45، ص114.
8ـ همان، ص108.
9ـ الارشاد، ج2، ص113.
10ـ بحارالانوار، ج45، ص127.
11ـ همان، ص127 و 128.
12ـ همان، ص134.
13ـ وقتي پيامبر اکرم(ص) مکه را فتح کرد از مشرکاني که قانونا بايد اسير و يا کشته مي‏شدند و سالياني دراز با پيامبر(ص) مبارزه کرده بودند، پرسيد: در باره من چه فکري مي‏کنيد؟ گفتند: «اخ کريم و ابن اخ کريم» «برادري بزرگوار و فرزند برادري بزرگوار هستي» و از تو انتظار کرامت و بزرگواري داريم. حضرت فرمود: «اذهبوا فانتم الطلقاء» برويد شما رها و آزاديد. (بحارالانوار، ج21، ص132)
اکنون حضرت زينب به آن حادثه اشاره مي‏کند و مي‏فرمايد شما در عوض آن نعمت آزادي که پيامبر(ص) به شما داد، دختران او را اسير کرده، از شهري به شهري مي‏رانيد!

منبع: ماهنامه پيام زن

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image