جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نگاهي به آموزه‏هاي سياسي اجتماعي حضرت زينب(س)
-(4 Body) 
نگاهي به آموزه‏هاي سياسي اجتماعي حضرت زينب(س)
Visitor 442
Category: دنياي فن آوري
زن امروز که مشتاقانه به دنبال الگويي است تا در عين حضور در عرصه‏هاي مختلف اجتماعي و سياسي، پاکدامني او آلوده نشود، مي‏تواند و بايد از حضرت زينب(س) پيروي کند.

بزرگ‏بانويي در نگاهي گذرا

حضرت زينب(س) در محيط خانه نمونه والاي يک دختر و زن خانه‏دار و همسر است. در اداره خانواده و تربيت فرزندان از مسائل تربيتي غافل نيست. عشق، خلوص و پارسايي از در و ديوار خانه بي‏آرايش و آلايش او مي‏بارد. او در جامعه مظهر يک فرد مسئول در مقابل سرنوشت مردم است. طنين فرياد او همواره بر ضد منحرفان بلند است و اوج اين پژواک را در کاخ يزيد شاهد هستيم.
بررسي ابعاد گوناگون زندگي سرتاسر افتخار و حماسي زينب کبرا(س) مُهر باطلي است بر ناآگاهاني که زن مسلمان را بسته در چادر و اسير در کنج خانه مي‏دانند. حضور آن بزرگ‏بانوي اسلام در بزرگ‏ترين حادثه خونين تاريخ، جايي براي ترديد و طرح شبهه نگذاشته است.
در آفاقي تيره و تار و در دوره‏اي ظلماني و در محيط خون و هراس (که هر نوع عاطفه و دغدغه‏هاي انساني در سپاهيان ظلم مرده بود و جز قساوت و شقاوت از وجودشان نمي‏باريد)، تازيانه حق از آستين شجاع زني بيرون آمد و بر پيکره سفاک‏ترين رژيم اصابت کرد. او پرچم ادامه نهضت اسلامي را به دوش کشيد و بدون هيچ ترس و تزلزل و هراسي بر دشمن تاخت و «پيروزي» پنداري را بر کام آنان به زهري کشنده مبدل ساخت. ظاهرا اگر چه اسيري ناتوان در بند بود اما فريادش بر سر ستمگران فرود آمد و بذر انديشه اسلامي و انقلاب برادرش حسين بن‏علي(ع) از دامن او در هر کجا که گام نهاد پراکنده شد. زينب کبرا(س) آن چنان در تاريخ قد برافراشت که حتي کساني که عقيده‏اي به دين اسلام ندارند، در برابر آزادگي و ايستادگي بي‏مانند او سر فرود مي‏آورند. اين همه شگفتي‏ها و تحيرها از آثار زني آگاه و مسئول است که در دامن اسلام ناب محمدي(ص) و با انديشه و فرهنگ اسلامي پرورش يافته است.
زن امروز که مشتاقانه به دنبال الگويي است تا در عين حضور در عرصه‏هاي مختلف اجتماعي و سياسي، پاکدامني او آلوده نشود، مي‏تواند و بايد از حضرت زينب(س) پيروي کند. آشنايي با زندگي آن بانوي بزرگوار و ملاک‏هاي ارزشي ايشان، زن امروز را به گستره پهناور معرفت و انديشه اسلامي مي‏کشاند و او را بر چشم‏انداز بلندي مي‏نشاند و قله‏هاي سربلند اخلاق و انسانيت را در او قرار مي‏دهد. چنان که امنيت دروني او را به برکت پارسايي و زهد و نجابت تأمين مي‏کند. نيز حريم عفاف و پاکدامني او را با سلاح غيرت و شجاعت حفظ مي‏کند، و سرانجام در سايه تعاليم آن بزرگ‏بانو، خويشتن را در آب زلال عاطفه پيدا مي‏کند و در پرتو فروغ عشق به آن بزرگوار، اميد و شور زندگي به او بازمي‏گردد. نيازمندي‏ها و تسکين دردها و رنج‏هاي زن امروز در آموزه‏هاي زندگي پربار زينب کبرا(س) نهفته است، زيرا به طور کامل، بيانگر شخصيت زن مسلمان است. او تفسير حرمت و آيه احترام و بزرگداشت است.
در برهه‏اي کوتاه از تاريخ اسلام درخشيد و کارهاي سترگ را به يادگار گذاشت که پس از گذشت قرن‏ها هنوز به ديده اعجاز و شگفتي به آنها نگريسته مي‏شود. رهبري نهضت خونين برادر در سرزمين بيگانه، جنگ تبليغي با تحريف‏گران پيام‏هاي عاشورا، دلجويي از کودکان و زنان داغديده، حفظ تعادل و ثبات روحي، فرياد ويرانگر عليه بي‏رحم‏ترين دژخيم زمان، تحمل سختي اسارت عزيزان و خود، گرسنگي و خستگي طاقت‏فرسا و ... همه از افتخارات بي‏مانند دختر فاطمه زهرا(س) است. همه اين رادمردي‏ها مايه سربلندي و مباهات زني است که از سينه عصمت شير نوشيده و در مهد اسلام و دامن امامت پرورش يافته است.
در اين نوشتار سعي شده چهره سياسي ـ اجتماعي حضرت در حد امکان شناسانده شود تا آزادگان در پي انتخاب اسوه‏اي کامل، به بيراهه نروند و دل و جان به کسي بسپارند که عظمتش بلندتر از تاريخ و فراتر از عصاره قلم و بيان است.

پرورشي بي‏مانند

زينب کبرا(س) در دامان عصمت و شجاعت و شهامت به گونه‏اي تربيت شد که در برابر حوادث سهمگين روزگار نه تنها خم به ابرو نياورد بلکه چون کوهي استوار و محکم، ناگواري‏ها و سختي‏ها را در آسياب اراده‏اش به خاک مبدل ساخت. درخشش صلابت بي‏نظير حضرت زينب(س) در صفحات تاريخ، عقول همه انديشوران را شگفت‏زده مي‏سازد.

خودسازي در پرتو تجاربي سخت

زينب کبرا(س) از کودکي در ميدان زهد و پارسايي با انواع رنج‏ها و دردها خو گرفت تا جايي که مصيبت را نعمت و بلا را رحمتي از پروردگار مي‏دانست و آن گونه خود را در برابر حوادث دنيا با زهد و پارسايي بيمه کرد که اگر کوهها متلاشي و زمين‏ها از هم مي‏شکافت، در اراده محکم او خللي وارد نمي‏شد.
زينب کبرا(س) در شش سالگي شاهد شکستن درخت پر ثمر انسانيت و رهبر جامعه اسلامي و آخرين پيامبر خدا بود. در حالي که خود گريان و پريشان بود، از حال والدين و برادران غافل نبود و در اعماق جانش در آن سن کم، غم سنگيني جاي گرفت. او با اين مصيبت بزرگ و تحمل آن درد جانکاه، قدم بر اولين پله تسليم و رضا نهاد که آخرين منزل سالکان الي اللّه‏ است. آنچنان در اين مکتب کوشا و هوشيار بود که به آخرين درجات
گويي مانايي نام حضرت زينب(س) در تاريخ، به قيام امام حسين(ع) و ناميرايي قيام امام به پيام حضرت زينب است، زيرا يکي از روشن‏ترين ابعاد و زواياي قابل تحليل و بررسي قيام حسيني را مي‏توان از پيام زينبي برگرفت.
حضرت زينب(س) تاريخگوي نهضت سيدالشهدا است.
تسليم و رضاي بر حق رسيد تا توانست وظيفه سنگين خود را در انجام رسالت پيام خون و شهادت شهيدان عاشورا به فرجام رسانده، نداي آنان را به جهانيان در همه اعصار و قرون برساند.
هنوز چندي از اين اندوه جانکاه نگذشته بود که شاهد طرح انحرافي سقيفه بني‏ساعده شد. او انحراف انقلاب جهاني اسلام را از مسيرش به چشم ديد و کوشش‏هاي بي‏امان مادرش را براي جلوگيري از انحراف مشاهده کرد. در مسجد جدش رسول اکرم(ص) همراه مادرش و جمعي از زنان بني‏هاشم شرکت کرد و شنيد که مادرش چگونه شجاعانه و با فصاحت و بلاغت، لب به سخن گشود و پس از آن همه گفتگو و محاجه شنيد که در پايان سخن، مادرش با سوز دل و اندوه تمام فرياد زد: «هان! اين شتر و اين بار! ببريد و بخوريد!!»
پس از گذشت چند روز از اين رخداد، دختر علي بن‏ابي‏طالب(ع) شاهد ورود به زور به خانه امامت و عصمت و در پي آن وداع مادر با علي بن‏ابي‏طالب(ع) بود. از آن پس 25 سال با برادران و خواهرانش در مکتب پدر، آن بزرگمرد راستين اسلام، ادب و دانش اندوخت. آن روز که مولاي متقيان علي(ع) به اصرار و خواهش مردم زمام خلافت را به دست گرفت، زينب کبرا همراه برادرانش از تمامي شئون ممالک اسلامي زير فرمان پدر و مسائل حاکم بر جوّ و محيط سياسي آن روز به خوبي آگاهي داشت. احزاب فعال و مخرب ضد علوي را به خوبي مي‏شناخت و از اهداف و نظريات و تفکرات آنان به خوبي آگاه بود.

آموزش و پرورش اسلامي

آنگاه که امام نخستين شيعيان پس از درگيري با فتنه ناکثين، مصلحت را در آن ديد که به کوفه مهاجرت کند، حضرت زينب همراه پدر، برادران، شوهر و فرزندان خود راهيِ کوفه شد. شخصيت والاي زينب کبرا(س) در پشت پرده براي کوفيان پنهان نماند، بلکه به مرور زمان متوجه مقام علمي و سياسي او شدند و از امام درخواست کردند جهت ارشاد بانوان از وجود آن حضرت بهره‏مند شوند. مولاي شيعيان با اين پيشنهاد موافقت کرد. از آن پس خانه زينب(س) نه تنها پناهگاه بيچارگان و افراد مستضعف جامعه بود، بلکه مکتب تعليم و تربيت نيز به حساب مي‏آمد. فعاليت‏هاي اجتماعي و مذهبي ايشان به مقتضاي زمان در کوفه بيانگر مسئوليت سنگين زن مسلمان در جامعه اسلامي است.
زينب کبرا در کوفه مي‏ديد که سنگ اوّل انحراف در دين بنا گذاشته مي‏شود. مي‏ديد چگونه حاکم شام و «عمروعاص» قرآن را وسيله دستيابي بر آرزوهاي خود قرار داده‏اند. نيز شاهد بود فرصت‏طلبان و خودخواهاني چون ابوموسي اشعري، پنهاني براي معاويه کار مي‏کنند، و پيگيرانه عليه حضرت علي(ع) اقدام مي‏نمايند. عالمه‏اي که استاد نديده بود، به خوبي از گمراهان گمراه کننده جامعه آگاه بود و حربه ريا و تظاهر آنان را در زير پوشش اسلام مي‏ديد و چون پدر و برادرانش در نشان دادن راه و ارشاد و راهنمايي علاقه‏مندان و دل‏هاي مؤمن کوشا بود.

مادر مصيبت!

اين چنين زندگي زينب کبرا(ص) در کوفه ادامه داشت تا آنکه شمشير زهرآلود ابن‏ملجم فرق مولاي متقيان علي بن‏ابي‏طالب(ع) را شکافت. شهادت پدر و جدايي از او براي دخترش بسيار سخت و گران بود، چرا که پس از وفات جدش و شهادت مادرش، دل به پدر بسته بود و سايه مهر پدر آرامش‏بخش روح و جان داغدار او بود اما حال بايد داغ دوري از پدر را بر ديگر دردهاي خود بيفزايد و شاهد بي‏وفايي‏هاي مردم و توطئه‏هاي حساب شده دشمناني چون معاويه عليه برادرش حسن بن‏علي(ع) باشد. پس از آنکه شاهد قرارداد مظلومانه صلح امام حسن مجتبي(ع) با معاويه شد، به همراه برادران و خانواده‏اش به مدينه بازگشت. بانوي خردمند بني‏هاشم به خوبي آگاه بود مردم چگونه امام معصومي چون امام مجتبي(ع) را فداي آمال و آرزوهاي شيطاني خود کردند. او در رنج‏هاي برادر سهيم بود و شاهد خون جگر خوردن برادر و شهادت مظلومانه او، حتي اهانت به جنازه آن عزيز و از اين همه درد چه داغ عظيمي بر سينه سوخته‏اش نهاده شد.

پيام‏رسان کربلا

روشن‏ترين و باشکوه‏ترين دوران زندگاني حضرت زينب(س) را مي‏توان دوراني دانست که در کنار سرور شهيدان، عشق و شهادت را همراهي مي‏کرد. اگر چه تاريخ زندگي ايشان را از تولد تا آغاز حرکت امام حسين(ع) به سوي کربلا مي‏توان به صورت پراکنده در تاريخ يافت، اما نقاط مبهم و ناگفته‏اي باقي است، گرچه سال‏هاي آخر زندگي آن بزرگ‏بانو، يعني از زماني که حرکت خود را با امام حسين(ع) آغاز کرد، روشن و با عظمت در تاريخ ماندگار شده است. گويي مانايي نام حضرت زينب(س) در تاريخ، به قيام امام حسين(ع) و ناميرايي قيام امام به پيام حضرت زينب است، زيرا يکي از روشن‏ترين ابعاد و زواياي قابل تحليل و بررسي قيام حسيني را مي‏توان از پيام زينبي برگرفت.

زينب(س) سمبل زني شجاع، مدبر و لايق رهبري گروهي مصيبت‏زده

در اوضاع و شرايطي بسيار سخت و بحراني بود. مديريت بحران را بايد در رفتار او بجوييم.

حضرت زينب(س) تاريخگوي نهضت سيدالشهدا است.

عقيله بني‏هاشم با تاريخ کربلا در حرکت است و تمام حوادث و رخدادها با زينب کبرا ارتباط دارد. بر اين اساس مي‏توان گفت تاريخ کربلا همان گونه که بخش عظيمي از تاريخ زندگي امام حسين(ع) را در بر دارد، بخش باشکوهي از تاريخ زندگاني اين اسوه صبر را نيز تشکيل مي‏دهد. از اين‏رو نمي‏توان زندگي حضرت زينب(س) را بدون واقعه سترگ کربلا و جداي از آن بررسي کرد؛ گرچه فقط به گوشه‏هايي از واقعه سال 61ه••• .ق که در ارتباط با فعاليت‏هاي سياسي و اجتماعي حضرت زينب است اشاره مي‏شود.

الگوي شکيبايي

تاريخ، زني صبورتر از حضرت زينب نديده است. در واقعه کربلا پسرانش در برابر ديدگان او سر بريده شدند اما شيون نکرد. پس از آن ناظر بود در چند ساعت پيشوايش امام حسين(ع) و برادران و پسران برادرانش به شهادت رسيدند و باز بردباري پيشه کرد. زينب(س) سمبل زني شجاع، مدبر و لايق رهبري گروهي مصيبت‏زده در اوضاع و شرايطي بسيار سخت و بحراني بود. مديريت بحران را بايد در رفتار او بجوييم. گرچه او نيز به ظاهر اسير و بسته به زنجير بود و مصيبت‏ها و ناملايمات، بدن او را فرسوده کرده بود اما در همان حالت چنان اسرا را رهبري مي‏کرد و چنان صبري سترگ و عظيم داشت که براي هيچ کدام از افراد بشر رسيدن به اين حد صبر ممکن نيست مگر به فضل خداوند بلندمرتبه.
وقتي بانگ رحيل و کوچ در يازدهم محرم سال 61 از وادي کربلا سر داده شد و براي آزردن دل اسرا آنان را بر اجساد کسان‏شان گذر دادند، امام زين‏العابدين(ع) نگاهي حزين بر پيکر قطعه قطعه پدر بزرگوارشان انداخت. اين نگاه از ديد ريزبين حضرت زينب پنهان نماند و خطاب به امام زمان خود فرمود:
«آنچه مي‏بيني تو را غمين نکند. به خدا سوگند که اين حادثه از زمان رسول خدا تا جد و پدر و عمويت نيز اتفاق افتاده بود. حال آنکه خداوند عهدي از گروهي از امت ستانده که فراعنه خاک آنها را نمي‏شناسند، ولي نزد اهل آسمان آشنايند؛ که اين اعضاي پاره پاره و تکه تکه و اين اجساد به خون تپيده را جمع و دفن کنند. در اين بيابان پرچمي براي مزار پدرت (سرور شهيدان) نصب مي‏کنند که هيچ گاه نشان قبرش ناپديد نشده و در اثر گذشت زمان مَنِش او گم نشود. سران کفر و گمراهان بر نابودي مزار او بکوشند اما هيچ اثر نکند جز اينکه اثر او ظاهرتر و کار او نمايان‏تر شود.»

خطبه توفنده

کاروان اسراي اهل بيت پس از تحمل رنج‏هاي بسيار در حالي وارد کوفه شدند که شهر براي پيروزي يزيد آذين بسته شده بود. کاروانيان و به ويژه حضرت زينب وقتي کوفه را با آن منظره ديدند، دردشان افزون شد، چرا که کوفه شهري آشنا نزد آنان بود. روزگاري سفير کربلا به عنوان بانوي مجلله به همراه پدر و خانواده خود در کمال عزت وارد آن شهر شده بود و زنان کوفه ريزه‏خوار سفره علم و معرفت او بودند. با وجود کوهي از غم، حضرت زينب پرده سکوت و اشک را در هم ندريد زيرا سياستمداري با درايت بود و اوضاع را تحت نظر داشت و مي‏خواست با همه ناراحتي و دشواري اوضاع، اداي رسالت کند و پيام خون شهيدان را به گوش مردم برساند، و ماهيت رژيم خيانتکار يزيد را آشکار سازد.
علاوه بر آن با بيان فجايع دلخراشي که کارگزاران يزيد بر خاندان نبي اکرم(ص) روا داشتند، مردم را به شورش و قيام عليه آنان فرا خواند.
حضرت زينب به مردم اشاره کرد ساکت باشند. نفس‏ها در سينه حبس شد و زنگ‏ها از صدا افتاد. سپس زينب(س) به نيکويي به حمد و ثناي پروردگار پرداخت. چون به نام مبارک پيامبر اکرم(ص) رسيد، بر او به نيکويي درود فرستاد و اين شروع شکوهمند خطبه ايشان بود که با صداي گيرا و سخن راستين خود توجه همگان را به خويش جلب کرد، سپس با شجاعت و شهامت تازيانه شماتت و ملامت را به دست گرفت و به ياد مردم کوفه آورد که عهد خود را شکستند چرا که آنان مردماني با صفات زشتِ خدعه و تزوير، بي‏ايماني و چاپلوسي هستند.
حضرت در ادامه پس از رسوا کردن کوفيان اشاره به زيان‏هايي کردند که آنها از

عبيداللّه‏:

حمد خداي را که شما را رسوا کرد و مردان‏تان را کشت و دروغ‏تان را آشکار ساخت.

زينب(س):

حمد خداي را که ما را به پيامبرش کرامت بخشيد و از آلودگي‏ها پاک گردانيد،پسر زياد رسوا نمي‏شود مگر فاسق و دروغ نمي‏گويد مگر فاجر و آن چيزي است که ما از آن به دوريم.
ابن‏زياد:
کار خدا را با برادرت چگونه ديدي؟
زينب(س):
از خداوند در باره برادرم جز نيکويي و احسان نديدم.
او و يارانش افرادي بودند که خداوند براي آنها شهادت را مقرر فرمود و آنها با اختيار خود به سوي جايگاه تعيين‏شده خود رفتند اي زاده مرجانه، مادرت به عزايت بنشيند.
کشتن سبط پيامبر(ص) نصيب‏شان شده است و آنان را از عذاب خدا بيم دادند و فرمودند:
«آوخ! که بد توشه‏اي براي خويش گرد آورديد و چه بد باري را براي روز رستاخيزتان بر دوش خويش نهاديد. حسرت و سرنگوني بر شما باد! تلاش‏تان به نوميدي گراييد و دست‏هاتان بريده شد. سوداگري‏تان به زيان انجاميد و به خشم خدا گرفتار آمديد و مُهر خواري و بيچارگي بر پيشاني‏تان زده شد.»
در ادامه سفير کربلا تمام مسئوليت حوادثي را که رخ داده بود، بر دوش آنها افکند تا بر گردن سران و فرماندهان و امثال آنان نيفکنند و از سهل‏انگاري‏شان در دنيا و آخرت ترساندشان؛ زيرا در دنيا ننگي بود که هيچ گاه از دامان‏شان زدوده نمي‏شد و در آخرت، غضب الهي بود.
حضرت زينب(س) چنين صريح با مردم کوفه در بازار سخن گفتند که اشک از ديدگان آنان جاري شد چرا که بانوي فرزانه بني‏هاشم سخني جز حق نگفتند، کوفيان با حق ناآشنا نبودند، ولي از ياري کردنش دست باز داشته بودند، همانند انصار و مهاجراني که فاطمه صديقه(س) با صداي پرطنين و صاعقه‏وار خويش خطاب‏شان کرد؛ همين گونه بود آهنگ صداي امام علي بن‏ابي‏طالب(ع) در آخرين سخنراني‏هايش براي مردم کوفه.
اين يکي از مهم‏ترين درس‏هايي است که مبلّغان قيام حسيني بايد از حضرت زينب(س) بياموزند که به طمع دنيا يا ترس از حاکمان، با باطل سازش نکنند. خطابه ايشان در بر دارنده عوامل رواني و برخوردار از عاطفه‏اي جوشنده و توفنده بود تا آگاهي‏بخشي معنوي و ابراز دوستي صادقانه با رهبران راستين و دعوت صريح آنها و دادن مسئوليت مستقيم به شنونده و مخاطب باشند.
زن امروز بايد به پيروي از سفير کربلا آنگاه که مي‏خواهد مقاصد سياسي اجتماعي خود را ميان گروهها و احزاب مختلف مطرح سازد، صداقت را پيشه خود سازد و چون زينب کبرا شجاعانه به همه جنبه‏هاي مختلف مقاصد خود بپردازد و تنها به يک يا چند جنبه از خط مشي خود بسنده نکند و از ساير جنبه‏ها غافل نشود. در تمام اين خطبه غرّا روي سخن آن بزرگ‏بانو با مردم است و خود را مستقيم با ابن‏زياد و يزيد طاغي روبه‏رو نساخت. تمام گفتار آن حضرت پيرامون مسئوليت مردم در برابر اعمال‏شان است. اين گونه سخن گفتن، بيانگر جامعه‏شناسي و مردم‏شناسي بزرگ‏بانوي کربلاست. زن امروز بايد جامعه‏شناسي را از بانوي سياستمدار صحراي کربلا بياموزد و بداند چگونه با هر گروه و حزبي سخن بگويد و آنها را مخاطب قرار دهد.

رسواکننده سرکشان

عبيداللّه‏ بن‏زياد پس از آنکه خبر سخنراني افشاکننده سفير کربلا را در بازار کوفه دريافت کرد سخت هراسناک شد، چرا که گمان مي‏کرد با کشتن حسين بن‏علي(ع) و يارانش، به آمال ديرينه‏اش رسيده است حتي تصور مي‏کرد فرزندان اسير ايشان به صورت کبوتران پر و بال شکسته‏اي در دستش خواهند بود که براي حفظ جان‏شان آماده هر نوع معامله‏اي با او خواهند بود. اما نطق ملکوتي عقيله بني‏هاشم و افشاي حقايق کربلا او را از خواب خيالبافانه بيدار کرد. او براي خنثي کردن تأثير خطبه حضرت(س) با عجله دست به کار شد. از آنجا که اهل جدل بود، تصميم گرفت اسرا را به حضور بطلبد و با نشان دادن هيبت مجلس شاهانه و سخنان نيشدار و تهديدآميز خود، اثر خطابه را در اذهان مردم پاک کند و خود را قهرمان و  پيروز، و ايشان را مغلوب و شکست‏خورده جلوه دهد. با اين پيش‏بيني، مجلسي باشکوه براي ايجاد رعب و وحشت در دل بزرگ‏قهرمان کربلا ترتيب داد.
ابن‏زياد تصور مي‏کرد دختر علي بن‏ابي‏طالب(ع) با ترس وارد مجلس مي‏شود و عذر تقصير مي‏خواهد، به جرم خطبه‏اي که در بازار کوفه ايراد کرده بود، اما مجلس شاهد ورود بانويي شد که کمترين اعتنايي به شکوه ظاهري آن نکرد و بر خلاف انتظار به جايي که از پيش برايش آماده شده بود نرفت و به همراه ديگر اسرا به گوشه‏اي رفت. چگونگي ورود سفير کربلا به قدري براي ابن‏زياد غير منتظره و ناراحت‏کننده بود که خود را به نفهمي زده و از نزديکان خويش پرسيد:
«زني که با اين همه تکبر و غرور بر ما وارد شد کيست؟»
آري حتي گام برداشتن زينب کبرا(س) و طريقه لباس پوشيدن ايشان و انتخاب جايگاه نشستن و برتر از همه غرور زنانه بانوي فرزانه بني‏هاشم در دربار عبيداللّه‏ بن‏زياد براي تمام زنان عالم درسي است که چگونه از جلوه‏هاي زنانه خود در راه اهداف الهي و معنوي استفاده کنند.
ناگهان عبيداللّه‏ برآشفت و آتش کينه و انتقام از وجود او زبانه کشيد و با لحني اهانت‏آميز گفت: «حمد خداي را که شما را رسوا کرد و مردان‏تان را کشت و دروغ‏تان را آشکار ساخت.» گرچه سخن گفتن براي زينب، عارفه اهل بيت با فردي چون ابن‏زياد ناخوشايند بود اما به ناچار ياوه‏گويي‏هاي او را بي‏پاسخ نگذاشت و نغمه شوم و کفرآميز او را در گلو خفه کرد و فرمود:
«حمد خداي را که ما را به پيامبرش کرامت بخشيد و از آلودگي‏ها پاک گردانيد، پسر زياد رسوا نمي‏شود مگر فاسق و دروغ نمي‏گويد مگر فاجر و آن چيزي است که ما از آن به دوريم.»
ابن‏زياد پرسيد: «کار خدا را با برادرت چگونه ديدي؟»
سفير کربلا با شهامت و شجاعت پاسخ داد: «از خداوند در باره برادرم جز نيکويي و احسان نديدم. او و يارانش افرادي بودند که خداوند براي آنها شهادت را مقرر فرمود و آنها با اختيار خود به سوي جايگاه تعيين‏شده خود رفتند اما به زودي پروردگار بين تو و آنان در دادگاه عدل خود جمع مي‏کند و در آنجا تو را به محاکمه مي‏کشند. اي فرزند زياد! در آن روز براي تو جايگاهي است که بايد براي دادن جواب آماده باشي، چگونه مي‏تواني اين گناه عظيم را پاسخ دهي. اي زاده مرجانه، مادرت به عزايت بنشيند.»

ياري جستن از پروردگار

بدين گونه زينب کبرا(س) دختر رشيد علي(ع) بدون اينکه هراسي به دل راه دهد با سخنان کوبنده و شکننده‏اش ابن‏زياد را در برابر ديدگان مردمي که به قصد قدرت‏نمايي خود در آن مجلس جمع کرده بود، مفتضح و رسوا ساخت.
ابن‏زياد تصور مي‏کرد دختر علي بن‏ابي‏طالب(ع) با ترس وارد مجلس مي‏شود و عذر تقصير مي‏خواهد، به جرم خطبه‏اي که در بازار کوفه ايراد کرده بود، اما مجلس شاهد ورود بانويي شد که کمترين اعتنايي به شکوه ظاهري آن نکرد.
حضرت در برخورد خود با ابن‏زياد نشان داد مؤمن ـ هر چند در اسارت باشد ـ هيچ گاه در برابر دشمن ـ هر چند قوي و قدرتمند ـ سر ذلت فرو نخواهد آورد.
چه چيز سبب شد زينب کبرا در عين روبه‏رو شدن با آن همه مصايب در پاسخ ابن‏زياد که سؤال کرد «کار خدا را با اهل بيت خود چگونه يافتي؟» فرمود: «مشکلات، مصيبت‏ها و سختي‏هايي که در راه خدا ديدم، همه برايم زيبا بود.»؟ آيا به راستي کشته شدن عزيزاني چون برادر، فرزند، برادرزاده و ... براي يک زن زيباست؟! آيا آتش‏سوزي خيمه‏ها، غارت آنها، سرگرداني کودکان و پريشاني زنان و اسيري آنان و گردانيدن اهل بيت در کوي و برزن زيباست؟ چگونه ممکن است اين همه سختي و مصيبت زيبا باشد؟ فقط يکي از اين مصايب و سختي‏ها مي‏تواند انسان پر مدعاي مدرن قرن بيست و يکم را از پا در آورد تا به زمين و زمان ناسزا گويد و همه عرشيان و فرشيان را مقصر بداند و همه عالم را بازخواست کند که چرا دچار چنين مصيبتي شده است! چه چيز سبب شد زينب کبرا(س) همه مصايب و سختي‏ها را زيبا ببيند؟! زيبا ديدن چگونه قابل توجيه است؟
خداشناس حقيقي بني‏هاشم خود را بنده حق مي‏ديد و سربلندي خود را در گرو انجام وظيفه الهي خود مي‏دانست. در مسير عمل به وظيفه، شهادت انسان کاملي چون حسين بن‏علي(ع) و ياران فداکارش و اسارت اهل بيتش و همه ناگواري‏ها، گوارا و شيرين و زيباست. اين جهان‏بيني مؤمن است که هر آنچه از سوي خدا به او مي‏رسد، همه را خير و زيبا مي‏بيند زيرا که خداوند براي بندگانش جز خير نمي‏خواهد و اين نگرشي توحيدي و زيبا به تمام پديده‏هاي جهان هستي است و به قول خواجه حافظ شيرازي:
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده‏ام به بد ديدن
وفا کنيم و ملالت کشيم و خوش باشيم
که در طريقت ما کافري است رنجيدن
همه شکوه و عظمت و سربلندي بزرگ‏بانوي خردمند بني‏هاشم در برابر قدرت ابن‏زياد، از توان ايمان به خدا و آرامش سرچشمه گرفت. اين همه اطمينان و بي‏هراسي را حضرت زينب از زنده نگاه داشتن ياد خدا در قلبش به دست آورد. آدمي بايد بداند با ياد و ذکر خدا هيچ گاه به بن‏بست نمي‏رسد و شکست نمي‏پذيرد. چنان که امام حسين(ع) به بن‏بست نرسيد و ذلت بيعت با يزيد را نپذيرفت و با تسخير دل‏هاي مؤمنان پيروز شد و عاشورا بزرگ‏ترين جاذبه دل‏هاي باايمان شد. حضرت زينب(س) ادامه‏دهنده راه حسين بن‏علي(ع) و شاگرد مکتب ايشان بود و با سخنان خود به شوکت و عظمت نهضت خونين کربلا افزود.
عبيداللّه‏ گمان مي‏کرد دختر علي بن‏ابي‏طالب(ع) در جواب او خواهد ماند و به خدا شِکْوه مي‏برد اما ديد هر بار نهيب او کوبنده‏تر و حملاتش شديدتر شد و چنان بناي خروشيدن را گرفت که هول و هراس بر دل او و تمامي کارگزارانش افکند و در همه حال سعي داشت بُعد سياسي و حماسي اسارتش را بر هر چيز چيره گرداند تا روح حماسي حرکتش هر چيزي را تحت تأثير قرار دهد و به عنوان چشمه جوشاني در بستر تاريخ بخروشد و زلال شجاعت و مبارزه و شور و حماسه را به کام خشکيده مردگان تاريخ بريزد و آرايش و زينت هر قيام و جنبشي باشد.

جنبشي بر ضد يزيديان

عبيداللّه‏ در زير ضربات و حملات کوبنده کلام آتشين عقيله بني‏هاشم چنان درمانده شد که اقامت آنان را حتي براي يک روز در کوفه، خطري بزرگ براي حکومت خود دانست، بنابراين نامه‏اي به يزيد نوشت و چگونگي ماجراي شهادت امام حسين(ع) و يارانش و نيز اسارت زنان را گزارش داد و از او خواست که در مورد اسرا تصميم بگيرد. يزيد در پاسخ فرمان داد کاروان اسرا با سرهاي شهدا به شام روانه شوند.
روز اوّل ماه صفر سال 61 دمشق غرق در شادماني، خود را پذيراي ورود خارجيان و کافران (بنا به تبليغ رسانه‏هاي حکومتي بني‏اميه) کرد! کاروان اسراي اهل بيت عصمت و طهارت پس از گرداندن در شهرِ آذين بسته شده دمشق ـ به مناسبت پيروزي يزيد ـ به زنداني برده شد. پس از چندي يزيد به شکرانه پيروزي بر حسين بن‏علي(ع) مجلسي باشکوه آراست و از بزرگان شام و ديگر مناطق دعوت کرد و زينت‏بخش محفل خود را سرهاي بريده شهداي کربلا قرار داد! در چنين حالي پذيراي اسراي خاندان نبي گرامي اسلام شد. به محض ورود حضرت زينب(س) به مجلس و ديدن سر برادر بزرگوارشان(ع) با صداي حزين دادِ سخن داد:
«اي حسين! اي حبيب خدا، اي فرزند مکه و منا، اي پسر فاطمه زهرا، اي دخترزاده مصطفي ...» ناله سفير کربلا چنان دل‏ها را دگرگون کرد که مجلس طرب و شادي را مبدل به مجلس غم و سوگواري نمود!
يزيد شروع به سخن کرد و با سخنان کفرآلود و خوف‏انگيز خود مقدسات اسلام را بي‏شرمانه انکار کرد و کشتن حسين(ع) و اين همه اطمينان و بي‏هراسي را حضرت زينب از زنده نگاه داشتن ياد خدا در قلبش به دست آورد.
آدمي بايد بداند با ياد و ذکر خدا هيچ گاه به بن‏بست نمي‏رسد و شکست نمي‏پذيرد.
يارانش را به انتقام کشته‏هاي کفار قريش در جنگ بدر قلمداد کرد. در آن جوّ رعب‏آور، يزيد به ياوه‏سرايي‏هاي خود ادامه داد و قصد آن را داشت که به کلي پرونده خاندان پيامبر(ص) و اسلام ناب و خالص را پايان يافته اعلام کند و ارزش‏هاي دوران جاهلي را گستاخانه زنده نمايد!
در آن فضاي مرگبار و بهت‏انگيز حاکم بر مجلس، شيرزني اسير در بند از گوشه مجلس دادِ سخن داد و اجازه نداد يزيد مقصود خود را عملي سازد و ارزش‏هاي دوران جاهلي را بار ديگر زنده سازد. او بيان کرد:
«ستايش پروردگار جهانيان و درود بر جدم سرور پيامبران، قول خدا راست در آمد که فرمود: ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤوا السُّوءَ أَن کَذَّبوُا بِآياتِ اللّه‏ِ وَ کانوُا بِها يَسْتَهْزِئونَ ...».
سپس با تمسخر سلطنت و قدرت دروغين طاغوت، سرش را به سنگ کوفت و با بيان قدرت پايان‏ناپذير الهي، قدرت مادي يزيد را کوچک شمرد و فرمود:
«يزيد! راستي تو بر اين باوري اکنون که عرصه آسمان و زمين را بر ما تنگ کرده‏اي و ما را به عنوان اسير اين سو و آن سو مي‏گرداني و بر ما چيره شده‏اي، ما نزد خدا هم اين گونه خوار و بي‏مقدار هستيم؟ خيال مي‏کني چون پيروز شدي، نظر کرده خدايي و ما که مغلوب، خوار درگاه او؟ به همين خاطر باد در دماغ انداخته‏اي و با غرور به اطراف خود مي‏نگري و شادمان مشت بر سينه مي‏کوبي و خرسندي که چرخ دنيا بر مراد تو مي‏گردد و کارها مطابق خواست تو نظام مي‏گيرد و حکومتي که سزاوار ما بوده، بر تو هموار گشته است؟ اما لختي آهسته‏تر! چنين از روي ناداني سرود پيروزي مخوان. آيا فراموش کرده‏اي که خداوند مي‏فرمايد: «و لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ کَفَروا أنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لاِءَنفُسِهِمْ، إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادوا إِثْما ...»
آغاز خطبه، هجوم‏هايي پي در پي است و هيچ ملاحظه‏اي در آن با طاغوت ديده نمي‏شود. هر چه هست زبوني سلطنت و ريشخند کردن شکوه ظاهري آن و يادآوري عظمت خداي بلندمرتبه است و اينکه ملاک نزديکي به خدا، رسيدن به حطام دنيا و چيزي از متاع فرسوده آن نيست.
آنگاه بزرگ‏بانوي اسلام، يکي از گناهان بزرگ يزيد را به خاطرش آورد و آن گناه عظيم، گرداندن دخترکان نبي گرامي اسلام(ص) در کوچه و خيابان‏ها بود و به او سرکوفت زد: تو فرزند «طلقاء» ـ آزادشدگان ـ هستي و پيامبر پدران تو را پس از فتح مکه، زماني که بر آنان چيرگي آورده بود، مورد بخشش قرار داد، آيا اين عدالت است که دختران پيامبر از دهها کوي و برزن عبور داده شوند، در حالي که هيچ حامي و پشتيبان نداشتند؟!

مفسر آگاه قرآن

به اين ترتيب حضرت زينب(س) پس از آنکه پرده قدرتِ گذرايي را که جلو چشم يزيد را گرفته بود و بدان مي‏نازيد از مقابل چشمش کنار زد، او را سخت کوفت و در برابر ديدگان فرماندهان و عُمّالش رسوا کرد؛ همچنين نشان داد يزيد با اسلامي که به نامش بر تخت حکومت تکيه زده، هيچ همگوني ندارد، چرا که هنوز کينه پيروزي اسلام بر کفر در روز بدر را در دل دارد.
در ادامه با آنچه در کلام آتشين دختر حيدر کرار در دربار يزدي شاهد هستيم آن است که: سفير کربلا براي اينکه به يزيد پاسخ عقلاني کوبنده دهد، با تمسک به آيات شريف قرآن جوابي مناسب داد. انتخاب آيات، نشانگر حضور ذهن و آرامش خاطر و تسلط کامل ايشان بر قرآن کريم است.

رويکردها و آموزه‏هاي مبارزه زينبي

قيام امام حسين(ع) آغاز مبارزه و شکل‏گيري آن است اما ادامه مبارزه و هدايت آن در مسير واقعي‏اش حاصل اسارت حضرت زينب(س) است. بديهي است ادامه مبارزه با حفظ ماهيت آن، کاري بس دشوار بود از اين‏رو سفير کربلا سعي داشت مبارزه‏اش را بر اصولي تغييرناپذير (که از مباني قرآن و سنت نبوي مايه مي‏گرفت) پايه‏ريزي کند. مهم‏ترين اصولي که از کلام آتشين زاده حيدر کرار در کاخ يزيد برداشت مي‏شود، عبارت است از:
1ـ شکست دشمن: زينب کبرا(س) بر اساس منطق قرآن ددمنشي‏هاي يزيد را در باب به شهادت رساندن امام حسين(ع) و اسارت اهل بيتش را پيروزي يزيد ندانست بلکه آن را مهلتي دانست تا يزيد بر گناهانش بيفزايد.
2ـ افشاي ماهيت دشمن: عقيله بني‏هاشم پيشينه خانوادگي يزيد را در جمع سران و بزرگان محفلش آشکار ساخت و يادآور شد خاندان يزيد يا آل‏سفيان هيچ گاه با اسلام و پيامبر رابطه خوبي نداشته‏اند، در ادامه ثابت کرد جنگ يزيد با برادرش، جنگ قومي و يا ملي و يا حتي رقابت براي رسيدن به قدرت نبود بلکه جنگ کفر و ايمان و جنگ غرور جاهليت با تمامي ارزش‏هاي اسلامي است.
3ـ مرگ در راه مبارزه، نابودي نيست: بزرگ‏بانوي خردمند بني‏هاشم ضمن زبون کردن يزيد، با بيان شجره ناپاک خانوادگي‏اش، به ارزيابي قيام خونين کربلا پرداخت و روح شهادت‏طلبي را خاستگاه حرکت و قيام اسلامي قرار داد و آن را به عنوان رمز پيروزي و بقا و ثبات حکومت اسلامي در طول تاريخ قلمداد کرد.
4ـ قدرت دشمن را پوشالي دانستن: زينب(س) در ادامه نطق آتشين خود، يکي  يزيد! راستي تو بر اين باوري اکنون که عرصه آسمان و زمين را بر ما تنگ کرده‏اي و ما را به عنوان اسير اين سو و آن سو مي‏گرداني و بر ما چيره شده‏اي،ما نزد خدا هم اين گونه خوار و بي‏مقدار هستيم؟ خيال مي‏کني چون پيروز شدي،نظر کرده خدايي و ما که مغلوب، خوار درگاه او؟ به همين خاطر باد در دماغ انداخته‏اي و با غرور به اطراف خود مي‏نگري و شادمان مشت بر سينه مي‏کوبي و خرسندي که چرخ دنيا بر مراد تو مي‏گردد و کارها مطابق خواست تو نظام مي‏گيرد و حکومتي که سزاوار ما بوده، بر تو هموار گشته است؟ اما لختي آهسته‏تر! چنين از روي ناداني سرود پيروزي مخوان.
ديگر از اصول مبارزه را ترسيم کرد و آن توخالي و پوچ دانستن قدرت بود. زور و قدرت، آب حيات هر ستمگري است و هر ستمکاري، زماني که احساس قدرتمندي مي‏کند، شادمان است و دوست دارد همه او را ستايش کنند. يزيد نيز خود را در اوج پيروزي مي‏ديد و مست باده قدرت بود اما زينب کبرا(س) با مطرح کردن پوشالي بودن قدرت او تمامي شيريني پيروزي را در کامش مبدل به تلخي زهر کرد.
5ـ ترس و اضطراب به خود راه ندادن: دختر حيدر کرار(ع) در حالي که ريسمان بر گردن داشت و در کاخ مجلل و باشکوه يزيد، حکمران شام قرار گرفته بود، بدون هيچ ترس و اضطرابي دادِ سخن داد، چون با ايمان قلبي که داشت، دشمن به همان اندازه در نظرش کوچک و بي‏ارزش بود که خداوند در ديده و جانش بزرگ و عظيم. بنابراين بدون هيچ ترس و واهمه‏اي نطق آتشين خود را در برابر تمامي انسان‏هاي به ظاهر بزرگ و قدرتمند شام بر زبان جاري کرد.
6ـ جاودانگي آثار مبارزه: با اطمينان کامل به آينده درخشان قيام برادرش و آگاهي به آثار جاويدان و فراگير آن در تاريخ، خطاب به يزيد فرمود:
«اي يزيد! هر چه مي‏تواني در راه دشمني ما مکر و حيله و نقشه طرح کن و کوشش به خرج بده! به خدا سوگند! نمي‏تواني نام ما را از خاطره‏ها و صفحه تاريخ محو نمايي!...»
زينب کبرا(س) براساس اعتقاد عميق خود به قرآن به خوبي مي‏دانست تمامي نقشه‏ها و توطئه‏هاي يزيد بر باد است و آنچه در آينده تاريخ مي‏درخشد، آثار قيام خونين برادرش است.
7ـ هدفداري: در پايان خطبه آتشين، زينب کبرا فرمود:
«اکنون حمد مي‏کنم خداي را که آغاز کار ما را به سعادت و مغفرت قرار داد و پايان آن را به شهادت و رحمت ختم نمود. از خداوند متعال مي‏خواهيم که ثواب و رحمت خويش را بر شهيدان ما تکميل فرمايد و اجر و مزد آنان را افزون سازد و جانشيني ما را از آنها نيکو مقرر فرمايد، زيرا او خداوند بخشنده و مهربان است و او پناهگاه ما است و ما را کافي است و او نيکو وکيلي است.»
حضرت هدف از آفرينش بشر را به معرفت حق رسيدن و در جوار رحمت او آرميدن مي‏داند و معتقد است وقتي بنده‏اي به خدا پيوست و در هيچ وضعي خود را از او جدا نديد، آنگاه تلخي و شيريني، مرگ و حيات همه و همه در نظرش يکسان است.

پاسداري از حريم خاندان نبوت

در اين سفر، دختر فاطمه زهرا(س) به رسالت‏هاي متفاوتي که بر عهده داشت، توجه داشت و آنها را به انجام رساند. يکي از رسالت‏هايي که علاوه بر دفاع از خون شهدا، بر عهده داشت، دفاع از حريم عصمت خاندان رسول اکرم(ص) بود. در مجلس آراسته يزيد سيماي رنجور و غمين اما زيباي دختر امام حسين(ع) ـ فاطمه ـ توجه مردي از اطرافيان يزيد را به خود جلب کرد. مرد خواسته خود را به يزيد بازگو ساخت. حضرت زينب(س) با شنيدن اين سخن چنان برآشفت و پاسخ دندان‏شکني به خليفه داد که آن مرد و يزيد از خواسته نا به حق خود پشيمان شدند. با اين اگر مرام و شيوه دختر فاطمه زهرا(س) در متن زندگي قرار مي‏گرفت، همه انسان‏ها به صفات شجاعت،رشادت، شهامت و ستيز در مقابل کفر و بيداد آراسته مي‏گرديدند، و زنِ دنياي امروز به جاي خزيدن در لاک تجمل و زيور و خودآرايي، پا به ميدان مبارزه مي‏نهاد عاملي براي ثبات و رشد جامعه به حساب مي‏آمد.
رفتار بانوي خردمند بني‏هاشم نه تنها به زن مسلمان بلکه به هر انسان آزاده‏اي آموخت چگونه از حيثيت انساني خود در برابر حتي قوي‏ترين قدرتمندان روزگار دفاع کند تا کوچک‏ترين آلودگي دامن عفاف او را لکه‏دار نسازد؛ نيز نشان داد که حجاب زن، حرم حفظ پاکي و عصمت اوست.

رسوايي طاغوت

خطبه کوبنده سفير کربلا چنان اوضاع مجلس آراسته يزيد و او را آشفته کرد که يزيد دچار سردرگمي شد و ترسيد با افشاگري‏هاي دختر علي بن‏ابي‏طالب(ع) پايه‏هاي حکومتش دچار تزلزل شود. ترس زماني بيشتر شد که حضرت زينب(س) در مسجد شام هنگامي که امام سجاد(ع) مشغول ايراد خطبه افشاگرانه خود بود، با فريادهاي رسا آن امام را ياري کرد. يزيد که بيم داشت مبادا قشر عمومي جامعه که از حقايق کارهاي او و خاندانش بي‏اطلاع بودند، متوجه شوند و سر به شورش و قيام بردارند، براي اينکه خود را از چنين خطر بزرگي وا رهاند، راهي جز دلجويي و عذرخواهي از اسيران نديد تا بدين وسيله جوّ شام را آرام کند و پرده بر اعمال نادرست خود بکشد.
از روي تملق و چاپلوسي به عذرخواهي و پوزش متوسل شد تا شايد بدين وسيله راه نجاتي يابد و خود را از وضع خطرناکي که در آن قرار گرفته بود رها سازد. بنابراين پس از آنکه گناه قتل امام حسين(ع) را به گردن پسر مرجانه انداخت، اهل بيت را مورد نوازش قرار داد و از آنها خواست اگر تمايل دارند در شام نزد او بمانند و اگر نمي‏خواهند به مدينه بازگردند.
از آنجا که بانوي شجاع اسلام قصد داشت بيشتر با مردم سخن بگويد و آنها را در جريان فاجعه دردناک صحراي کربلا قرار دهد و از اين ره نهضت خونين برادر را به بهترين شيوه معرفي کند، فرمود: «پيش از هر چيز بايد براي کشتگان خود سوگواري کنيم»
يزيد به خوبي از منظور سفير کربلا آگاه بود، ولي در وضعي قرار داشت که نمي‏توانست پاسخ منفي دهد. از اين‏رو دستور داد سه روز براي کشتگان کربلا عزاداري کنند. زينب کبرا(س) به رغم خستگي زياد مصمم بود در هر فرصتي جنايت‏هاي يزيد را بدون ملاحظه شماره کند و بر رسوايي او بيفزايد.

روانه کردن کاروان به مدينه

پس از برپايي مراسم سوگواري شهداي کربلا در شام، چنان از اعتبار و نفوذ يزيد ميان مردم کاسته شد که مصلحت نديد کاروان اسراي کربلا در شام بماند، بنابراين اسباب سفرشان را فراهم کرد و آنان را راهي مدينه کرد.
مردم مدينه بر خلاف مردم شام و کوفه، در کسوت عزا به استقبال کاروان اهل بيت(ع) آمدند. با ديدن آنها صداي گريه و شيون فضاي شهر را پر کرد. سفير کربلا در آغاز ورود به مدينه و با ديدن مرقد جدش رسول اکرم(ص) بار ديگر دادِ سخن داد و فرمود:
«اي مدينه پيامبر! چه شد آن روزي که ما به صورت دسته‏جمعي با شادي و خوشحالي خارج مي‏شديم اما امروز در اثر حوادث روزگار، مردان و فرزندان و جوانان خود را از دست داده‏ايم و با غم و اندوه وارد مي‏شويم ...»

هدف از عزاداري

پس از ورود به مدينه، حضرت زينب آرام ننشست و براي مردم (که به قصد ديدارشان مي‏آمدند) در لواي عزاداري، تبليغات زن معاصر براي رهايي از اسارت فرهنگ غرب، راهي ندارد جز آنکه زينب(س) را به عنوان الگو و سرمشق زندگي خود برگزيند.
گسترده‏اي عليه دستگاه ستمگري يزيد را آغاز کرد. حضرت دو هدف عمده را از برگزاري مراسم سوگواري براي امام حسين دنبال مي‏کرد:
1ـ ماهيت اهريمني يزيد را افشا مي‏کرد؛
2ـ مردم را به خاطر عدم ياري امام‏شان سرزنش مي‏نمود!
سرانجام اهداف سفير کربلا به بار نشست و نفرت و انزجار عمومي چنان بالا گرفت که عموما به طور علني و آشکار يزيد و کارگزارانش را لعنت مي‏کردند. جوانان که آتش انتقام، درون‏شان شعله‏ور شده بود، همگان و خود را به دليل عدم ياري امام سرزنش مي‏کردند و تنها راه جبران را انتقام‏جويي مي‏دانستند.

تبعيد

فرماندار مدينه (عمرو بن‏سعيد) شهر را در آستانه شورش ديد و عامل اصلي جنبش را دختر علي بن‏ابي‏طالب(ع) دانست، از اين‏رو هيئتي نزد او فرستاد تا از تحريک مردم دست بکشد. اما حضرت زينب(س) کجا و سکوت و بي‏اعتنايي کجا؟! با خاموشي و سکوت وداع کرده بود و يک دنيا فرياد شده بود؛ فريادي به بلندي تاريخ در همه اعصار؛ نه فريادي که از گلوي يک زن زنداني در خانه بيرون آيد. عمرو بن‏سعيد زماني که ديد هشدارهايش در مورد سکوت کارگر نيست، به يزيد نامه‏اي نوشت و از او کسب تکليف کرد. يزيد فرمان داد که زينب از مدينه خارج شود.
حضرت زينب عزم خود را بر خروج از مدينه جزم کرده و با آن ديار وداع گفت. براي اداي رسالت و معرفي نهضت خونين برادر از شهري به شهري مي‏رفت. هر جا که پا مي‏گذاشت، آتش انقلاب و شورش را عليه دستگاه بني‏اميه شعله‏ور مي‏کرد، بدين سبب هيچ کجا براي او جاي ماندن نبود، چرا که به دستور خليفه بايد شهرها را يکي پس از ديگري ترک مي‏کرد. تا اينکه سرانجام در ديار غربت جان به جان آفرين تسليم کرد.

راز اسارت اهل بيت(ع)

اينجاست که رازي نهفته آشکار مي‏شود که چرا سيدالشهدا بانوي بانوان و زنان و کودکان را همراه خويش به صحراي کربلا برد، با آنکه خود به سرانجام سفر آگاه بود و اهل کوفه را خوب مي‏شناخت.
اسارت بانوان، فاجعه کربلا و جنايات بني‏اميه و فداکاري امام حسين(ع) را از پس پرده بيرون آورد. اگر اسارت آنها نبود، دشمنان آل محمد(ص) پرده‏اي بر جنايات کربلا مي‏کشيدند و نمي‏گذاشتند کسي از آن آگاه شود، يا کساني را که اطلاع داشتند، زبان‏شان را به وسيله پول يا زور مي‏بستند و جنايات هولناک خود و فداکاري و شجاعت عظيم اهل بيت را از صفحات تاريخ پاک مي‏کردند اما حضرت زينب(س) بايد در کربلا باشد، فداکاري برادر و جنايتکاري بني‏اميه را ببيند، سپس اسير شود تا اين حقيقت بزرگ محو نشود.

رمز قهرماني

غالبا ما حضرت زينب(س) را به لفظ «قهرمان» مي‏خوانيم اما به علت قهرماني او کمتر مي‏انديشيم. جهات برجسته و تحسين‏برانگيز دختر علي بن‏ابي‏طالب، فکر انسان را به واقعيتي معطوف مي‏دارد که شايد رمز عظمت و سربلندي حضرت زينب در همان نهفته باشد و آن اينکه: روح زينب(س) در برابر هيچ حادثه‏اي نشکست. علت مقاومت و ايستادگي زينب را در کجا بايد جستجو کرد؟! او از قرب حضور و مکاشفت
اسما و صفات پروردگار بي‏واسطه برخوردار است، در نتيجه اراده او را هيچ کس و هيچ چيز نمي‏تواند بشکند. اين لياقت را به بهاي زهد و پارسايي و رياضت به دست آورده است. اين گونه نيست که بدون هيچ تلاشي اين دَهِش و موهبت الهي در اختيارش قرار گيرد. سفير کربلا از آن جهت قهرمان است که راحت‏طلبي را براي خود ننگ و عار مي‏دانست. او با زندگي در بلا و سختي‏ها خو گرفته بود و پايداري و استقامت را در حوادث و بحران‏هاي زندگي بهترين زينت و آرايش انسان مي‏دانست. وقتي آگاه شد برادر آهنگ سفر دارد، با وجود آگاه بودن از پيامد خطرناک آن، مشتاقانه به خيل بلاجويان پيوست و در کوران مصايب و سختي‏ها، صبر و شکيبايي و صلابت خود را به ظهور گذاشت.

آموزه زندگي

قهرماني حضرت زينب(س) در اوراق دفتر تاريخ محبوس مانده، و چنان که شايسته است به صحنه‏هاي زندگي ما کمتر پا نهاده است. اغلب بر سبيل دلسوزي و اظهار وفاداري، مجلسي مي‏آرايند و بر مصايب او تأسف مي‏خورند. برخي افراد متمول براي حفظ منافع و سرمايه‏هاي باد آورده خود، ماسک اسلام به صورت مي‏کشند و ادّعاي دوستي اهل بيت(ع) مي‏کند.
اگر با ديد واقع‏بينانه به مسائل بنگريم، در مي‏يابيم شيوه زندگي پيشوايان دين ما با سلوک بسياري از مدّعيان همگوني ندارد. بايد بدانيم تا زماني که جامه زهد و پارسايي را به عنوان زينت‏بخش خود برنگزينيم، نه تنها به معرفت واقعي اهل بيت(ع) نمي‏رسيم بلکه دنيادوستي ما را از محضر آنان دور مي‏سازد.
حضرت زينب(س) به تنهايي يک دانشگاه است. درس‏هايي که اين بزرگ‏آموزگار به نوع بشر مي‏دهد، در واژه‏هاي علمي امروز نمي‏گنجد. دختر علي بن‏ابي‏طالب(ع) در هر ميداني قهرمان است. در ميدان زهد، عبادت، عشق و معرفت، سياست و در تمامي ابعاد زندگي‏اش
اسطوره‏اي بي‏نظير است. اوست که به صبر و استقامت معنا مي‏بخشد؛ به شهامت و شجاعت آبرو مي‏دهد؛ بر قامت غيرت و مردانگي لباس عزت مي‏پوشد؛ بلا و مصيبت را خجل و شرمنده مي‏سازد و در بند اسارت؛ اميد به زندگي و شور و مبارزه و توان ستيز را شرمسار خود مي‏کند.
آري زينب کبرا(س) اين همه عظمت دارد، چه شده است که هنوز آن طور که بايد و شايسته است شناخته نشده است؟! قهرماني که با آن همه صراحت و قاطعيت خود را معرفي کرد، چه شده است که با همه تلاش‏هايي که براي شناختن او شده، باز ميان ما غريب است؟ چرا چهره دل‏آراي او هنوز در پرده پندارهاي ما زنداني است؟ چرا هنوز با هدف قيام امام حسين(ع) و ماهيت اسارت خواهرش، فاصله داريم؟! اگر مرام و شيوه دختر فاطمه زهرا(س) در متن زندگي قرار مي‏گرفت، همه انسان‏ها به صفات شجاعت، رشادت، شهامت و ستيز در مقابل کفر و بيداد آراسته مي‏گرديدند، و زنِ دنياي امروز به جاي خزيدن در لاک تجمل و زيور و خودآرايي، پا به ميدان مبارزه مي‏نهاد و عرصه را بر خودکامگانِ سودجو تنگ مي‏کرد و به جاي آنکه بازيچه دست قدرت‏هاي شيطاني شود و موجبات فساد و تباهي خود و جامعه را فراهم آورد، عاملي براي ثبات و رشد جامعه به حساب مي‏آمد.
زن معاصر براي رهايي از اسارت فرهنگ غرب، راهي ندارد جز آنکه زينب(س) را به عنوان الگو و سرمشق زندگي خود برگزيند. بانويي که در خانه دشمنِ قدرتمند و مغرور، چنان با کلامش بر او زخم مي‏زند که به مرگ خود راضي مي‏شود. بانويي که راه دفن ظلم و ستم را به بشر آموخت؛ بانويي که اسارتش، درخشش حضور فعال زن در صحنه‏هاي مختلف سياسي و اجتماعي و بر هم زننده معادلات سياسي چيره بر جامعه است.
به اميد آنکه با پيروي از آن حضرت و انتخاب شيوه زندگي ايشان در راه رستگاري گام نهيم.
منبع:ماهنامه پيام زن

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image