جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مروري بر زندگي علمي و سياسي شيخ حسينعلي راشد
-(10 Body) 
مروري بر زندگي علمي و سياسي شيخ حسينعلي راشد
Visitor 719
Category: دنياي فن آوري
حسينعلي راشد در سال 1284 ش (1) در شهر تربت‏حيدريه روستاي‏کاريزک در يک خانواده روحاني به دنيا آمد. پدرش حاج شيخ عباس‏تربتي معروف به حاج آخوند، از عالمان عامل و عاملان خالص و بامعنويت‏بود.

تحصيلات

حسينعلي پس از تحصيلات مقدماتي نزد پدر، در سال 1298 ش همراه‏او براي زيارت قبر امام حسين(عليه السلام) به کربلا رفت (2) و در سال 1300 ش‏در سن‏16 سالگي، مقارن کودتاي‏1299 براي ادامه تحصيل به‏همراهي پدرش به مشهد آمد و از محضر اديب نيشابوري، ميرزامحمدباقر مدرس رضوي، حاج شيخ محمد نهاوندي، حاج شيخ حسن برسي‏و آقابزرگ حکيم، ميرزا احمد کفايي، حاج‏آقاحسين قمي و ميرزامهدي اصفهاني دانش آموخت. (3) تحصيلات او در اين ايام معاني وبيان، سطح فقه و اصول، خارج اصول و کتاب‏هاي اشارات و اسفار،همچنين دانش‏هاي رياضيات، فيزيک، تاريخ طبيعي، تاريخ اديان وتفسير قرآن بود.

رنج‏سفر براي کسب علم

در طي ايام پر رنج‏سفر، روزها ساکت روي گاري‏هاي مسافربري آن‏زمان مي‏نشست. بر اثر تکان‏هاي شديد گاري اغلب عمامه‏اش باز مي‏شدو عبا از دوشش مي‏افتاد، ولي او بدون احساس خستگي، هر وقت‏پياده مي‏شد کتابش را باز مي‏کرد و در کنار آب روان يا سايه‏درختي به مطالعه مي‏پرداخت.
تا اين که رنج راه به سر آمد و راشد به نجف وارد شد، ولي آب وهواي اين شهر با طبع او نساخت و مدتي بيمار شد. او پس از چندماه که از محضر آيه‏الله آقا ميرزا حسين ناييني و آيه‏الله‏سيدابوالحسن اصفهاني فيض برد و پس از کسب درجه اجتهاد ازعده‏اي از علماي مشهور نجف به ايران برگشت و پس از اقامتي‏کوتاه در تهران و قم، متوجه شيراز شد.

اولين منبر راشد

ورود راشد به شيراز مصادف با دهه اول محرم بود. گفتار جذاب اوزمينه‏اي شد تا عده‏اي از او براي منبر دعوت کنند. چنين بود که‏راشد براي اولين بار به منبر رفت و با سبک خاصي به دور ازاغراق و تحريف به موعظه پرداخت. بيان گرم و گفتار دلنشين وحکيمانه او مردم را شيفته کرد و منبر راشد زبان‏زد خاص و عام‏مردم فارس شد، تا جايي که شهرت خطابه‏هاي وي به تهران و اصفهان‏رسيد.
راشد يک سال و نيم در شيراز ماند. آن‏گاه به عزم تهران حرکت‏کرد، در بين راه مردم اصفهان به منظور بهره‏گيري از سخنراني‏هاي‏وي از ايشان خواستند تا مدتي در اصفهان بماند. در آن‏جا نيزمواعظ او در دل مردم نشست و همه را متوجه وي ساخت. پير وجوان، کاسب و اداري وقتي به هم مي‏رسيدند از لحن گفتار راشدصحبت مي‏کردند.

در زندان رضاخاني

راشد يک سال واعظ محبوب اصفهان بود، تا اين که پس از منبر روزنوزدهم رمضان رييس يکي از کلانتري‏ها به او نزديک شد و آهسته به‏او گفت:
رياست‏شهرباني با شما کار دارند.
راشد به کلانتري رفت و روزه را در زندان شهرباني افطار کرد.
وقتي از رييس شهرباني علت توقيف خود را پرسيد، او گفت:
«شب گذشته يک ساعت پس از نصف شب با تلگراف رمز از کاخ‏اختصاصي اعلي‏حضرت همايوني به من دستور دادند که تا اطلاع ثانوي‏از شما در شهرباني پذيرايي کنيم‏».
راشد به زندان انفرادي رفت و 75 روز تک و تنها در گوشه زندان‏بي‏خبر از دنياي خارج زندگي کرد.
او با صداي تلاوت قرآن فضاي زندان را سپيده دم‏ها تسخير مي‏کرد وهمانجا علاقه‏مندان زيادي يافت. بيشتر زندانيان با او در ارتباط بودند.
او در زندان به عبادت مشغول بود و طرفدارانش در اصفهان وشيراز و تهران با نوشتن نامه به دربار و رضاشاه موجب شدند تاشاه، مختاري را احضار کرد و گفت: به راشد بنويس دست از آنتريک‏ بردارد.
وقتي نامه به اصفهان رسيد، راشد در جريان نامه قرار گرفت. اودر زندان در انتظار تقدير بود تا اين که نصف شبي پزشکي همراه‏چند تن ديگر به سلول وارد شدند و راشد يقين پيدا کرد که آن‏ها قصد کشتن او را دارند، بي‏هوش شد و صبح که به هوش آمد حالش‏بهبود يافته بود، ولي مرض حمله براي هميشه در جسم راشدماندگار شد.

آزادي از زندان

کوشش‏هاي مردم سبب شد که راشد از زندان آزاد شود. او موظف شدبه منبر نرود و در اصفهان به صورت تبعيد بماند.
راشد کتاب‏هاي خود را جمع کرد و از زندان انفرادي بيرون آمد.
او بدون داشتن پولي در خيابان چهار باغ اصفهان متاثر و متفکربه راه افتاد. نزديک مسجد جامع اصفهان به طور اتفاقي با فرزندبهمن‏يار، استاد دانشگاه که به عنوان معلم در اصفهان حضوريافته بود، آشنا شد و با مساعدت‏هاي وي يک سال و نيم ديگر دراصفهان ماند و به کار تدريس پرداخت، تا اين که در فروردين‏1316 راشد اجازه يافت از تبعيدگاه خود بيرون شود.

حضور در تهران و فعاليت‏هاي فرهنگي

راشد مدتي در شهر تهران در شرکت مطبوعات به سمت مصحح با حقوق‏مختصري استخدام شد. روزها به چاپخانه مي‏رفت و به‏رغم جايگاه‏علمي به کاري مشغول مي‏شد که از عهده هر فرد کم‏سوادي بر مي‏آمد.
وي در اين مدت، کتاب دو فيلسوف شرق و غرب را منتشر ساخت. باانتشار اين کتاب به نويسندگي دل سپرد و مقالات زيادي درروزنامه ايران منتشر کرد. کم‏کم روزنامه اطلاعات هم از او دعوت‏کرد تا با هيات تحريريه اين روزنامه همکاري کند.
به تدريج اهل فضل و دانش به جايگاه علمي راشد پي بردند. او به‏اصرار بازاري‏هاي تهران -باتوجه به دوره اختناق رضاخاني وممنوعيت منبر- منبر محرمانه‏اي را سازماندهي کرد. وي در اولين‏خطابه محرمانه خود از وظايف پادشاهان سخن راند. ايشان هفته‏اي‏دو روز در منزل دو نفر از تجار مبارز تهران به‏طور محرمانه به‏منبر مي‏رفت‏به تدريج تعداد منبرها افزايش يافت. راشد روزها به‏تدريس فلسفه و فقه مي‏پرداخت، ساعاتي هم در هيات تحريريه‏روزنامه اطلاعات شرکت مي‏کرد.
پس از شهريور 1320 زبان توقيف شده راشد براي ارشاد مردم‏ستم‏ديده آزاد شد و افکار عمومي متوجه گفتارهاي سودمند راشدشد. کميسيون تبليغات از او دعوت کرد که در راديو تهران‏سخنراني کند.
از همان تاريخ سخنراني‏هاي مشهور راشد پراکنده شد. هر حرفي که‏از دهان او خارج مي‏شد بر لوح دل مردم محروم و حق‏گرا، نقش‏مي‏بست. کوچک و بزرگ، مسلمان و مسيحي، آزاديخواه و مرتجع به‏گفتار راشد علاقه‏مند شدند.

نمايندگي مجلس شوراي ملي و حمايت از نهضت

جايگاه مردمي راشد سبب شد که در جريان نهضت ملي نفت وانتخابات هفدهمين دوره قانونگذاري، به عنوان نماينده مردم‏تهران به مجلس شوراي ملي راه يابد. او پس از دريافت‏اعتبارنامه نمايندگي به مجلس رفت، ولي بيشتر از چند جلسه درجلسات علني شرکت نکرد. سخنراني قبل از دستور وي موجب تشنجي‏عظيم در مجلس شد و رييس مجلس کرسي رياست را ترک گفت. (4)

استعفا از نمايندگي در اعتراض به فضاي سياسي مجلس

راشد تصميم گرفت از نمايندگي استعفا دهد، ولي با دخالت مصدق‏از استعفا منصرف شد، ولي از حضور در مجلس نيز خودداري کرد.
او علت انصراف از ادامه خدمت در مجلس را نداشتن سليقه سياسي‏مطابق محيط موجود مجلس مي‏دانست. او با حالت مريضي که داشت‏نمي‏توانست هتاکي برخي از رجاله‏ها را تحمل کند، ولي با نهضت‏ملي موافق بود. او در29 تير 1331، درست‏يک روز پيش از واقعه‏30 تير بيانيه‏اي به حمايت از نهضت صادر کرد. در اين بيانيه‏آمده است:
اين‏جانب با نهضتي که در مردم ايران براي تکميل آزادي و استقلال‏پديد آمده هميشه موافق بوده و هستم و خودم نيز دايما در ضمن‏بياناتم مردم را به آزادي و کوشش براي به دست‏آوردن حکومت‏عادلانه ملي و رسيدن به معني مشروطيت تشويق مي‏کرده‏ام و چنانچه‏در جلسه 18 خرداد در مجلس اظهار کرده‏ام، نهضتي که در مردم‏ايران پديد آمد، البته به معني وسيع‏تر از اين که منحصر به يک‏مساله باشد واقعيت دارد و تا مغز استخوان هر فرد رسيد، ومبارزه با آن ميسر نيست. اميدوارم همه مردم متفقا با درايت ومتانت در پي آرمان ملي عمومي باشند تا به خواست‏خداوند متعال‏نايل شويم. (5)

تدريس و سخنراني

راشد از آن پس به تدريس در دانشکده معارف اسلامي دانشگاه تهران‏و مدرسه سپهسالار (شهيد مطهري) روي آورد و به سخنراني‏هاي خوددر راديو ايران که از سال 1320 آغاز شده بود تا ارديبهشت 1338ادامه داد. اين سخنراني‏ها طولاني‏ترين برنامه مذهبي راديو ايران‏از ابتداي تاسيس تا به حال بوده است و بخش‏هايي از آن در16جلد به چاپ رسيده است.
راشد، آرام، شمرده و ساده صحبت مي‏کرد. سخنش از حديث و تاريخ‏بود، از اشعار عرفاني، به ويژه شعر مولاناي رومي، فراوان‏استفاده مي‏کرد. و از آن‏ها در راه اندرز مردم سود مي‏جست. درسخن، به شدت محافظه‏کار بود و سعي مي‏کرد کمترين تعريض ياتعريفي به هيچ مقام زنده‏اي از گفته او استشمام نشود و کساني‏که داراي تجربه سخنراني‏هاي ديني هستند، دشواري اين کار را به‏خوبي مي‏دانند. راشد طي دوران طولاني انجام وظيفه ديني و فرهنگي‏خود، به خوبي از عهده اين مهم برآمد، اما در آخرين سال‏هاي‏تدريس در مدرسه شهيد مطهري در اثر يک ملاقات با محمدرضا شاه-که بعضي آن را اتفاقي مي‏دانستند- آماج حملات تبليغي قرار گرفت‏و محافظه کاري چندين ده ساله به هدر رفت.
محمد اردهالي، ناشر سخنراني‏هاي راشد، از راشد نقل مي‏کند:
شاه براي افتتاح کتابخانه مجلس رفته‏بود.
ظهيرالاسلام، نايب‏التوليه مدرسه سپهسالار، خواهش مي‏کند مدرسه هم‏مورد بازديد قرار گيرد. راشد در مدرسه طبق برنامه روزانه به‏تدريس اشتغال داشته است، وقتي شاه مي‏پذيرد به مدرسه برود، برحسب پيشنهاد عجولانه ظهيرالاسلام، راشد قبول مي‏کند که چند کلمه‏اي‏با شاه صحبت کند. آن‏چه او به شاه مي‏گويد داراي دو بخش بوده‏است، يکي تبيين مسووليت‏هاي شاه و سلطنت درباره مردم وروحانيت، و ديگري وظايف مردم و روحانيت در قبال حکومت. راديوايران فقط بخش دوم را پخش مي‏کند و روزنامه‏ها نيز از نشر قسمت‏اول منع مي‏شوند.

آثار قلمي و احوال شخصي

از آثار مهم راشد، علاوه بر مجموعه سخنراني‏هاي ديني، مي‏توان دوفيلسوف شرق و غرب، ملاصدرا و اينيشتين، سخنراني‏ها در راديو،فلسفه عزاداري سيدالشهدا، اسلام و قرآن، تفسير سوره حمد و بقره‏و فضيلت‏هاي فراموش شده- شرح حال آخوند ملاعباس تربتي- را نام‏برد.
راشد در اوج پيروزي انقلاب اسلامي، در سحرگاه هفتم آبان سال‏1358، در 75 سالگي بر اثر سکته مغزي در انزوا بدرود حيات گفت.
راشد بعد از انقلاب اسلامي آرزو مي‏کرد که کاش توانايي جسماني اواجازه مي‏داد تا بتواند اخلاق را به اقتضاي انقلاب اسلامي تفسيرکند. (6)

همدلي با مدرس

راشد، چنان‏که گفته شد، در مدرسه شهيد مطهري فعلي درس مي‏گفت.
مدرس نيز زماني توليت و تدريس و اداره امور اين مدرسه را به‏حکم احمد شاه قاجار به عهده داشته است.
علي مدرسي، نوه دختري مدرس مي‏گويد:
روزي در مدرسه سلطاني اصفهان راشد را ملاقات کردم. ايشان ضمن‏يادآوري خدمات علمي و سياسي مدرس گفت:
اگر شهرت جهاني و محبوبيت ملي و حبس و شهادت مدرس را خودم‏نديده بودم، داستان زنداني شدن جدش موسي بن جعفر(عليه السلام) را باورنمي‏کردم، چه صرف‏نظر از مقام امامت، شهرت و هواخواهان مدرس،زيادتر از اهميت ظاهري آن حضرت بود و ديديم که چگونه رفتند وبردند و زنداني نمودند و کشتند و ما همه تماشا کرديم. (7) راشد از مال و منال دنيا يک خانه دويست‏متري داشت که خودش آن‏را ساخته بود و در تهيه خشت و گل با عمله و بنا همکاري کرده‏بود.

زندگي شخصي و اعتقادات راشد

راشد دوبار ازدواج کرد و از همسر اول خود يک دختر داشت. اوطرفدار عدالت اجتماعي بود و معتقد بود مجري دالت‏بايد تعديل‏ثروت را از خودش شروع کند. وقتي خبرنگاري از او پرسيده بود چه‏آرزويي داريد؟ راشد به يک نقطه دور دست نگاه کرده و نفس عميقي‏کشيده بود و با لبخند خاصي گفته بود:
از آرزوهايي که دارم اين است: جامعه‏اي که من در آن زندگي‏مي‏کنم امن و منظم باشد، مردم همه سالم و با نشاط باشند، سرافراز و نيرومند زندگي کنند، بيچاره و بيکاره نشوند، والامرا غرق در جواهر کنيد و باقي مردم بيچاره باشند چه فايده‏اي‏دارد؟!. (8)

پى نوشتها:

1. فضيلت‏هاي فراموش شده، ص‏133.
2. همان، ص‏143.
3. آينه دانشوران، ص‏67، ريحان يزدي، سيدعليرضا، قم، کتابخانه‏عمومي آيه‏الله مرعشي، 1372.
4. روزنامه خراسان،19 خرداد 1331.
5. ترکمان، محمد: نقدي بر مصدق و نبرد قدرت به انضمام اسنادي‏درباره رابطه علما بادکتر مصدق، موسسه خدمات فرهنگي رسا، ص‏53.
6. آينه دانشوران، ص 68.
7. مدرسي، علي; مدرس شهيد، نابغه ملي، ص‏367.
8. خواندني‏ها، شماره‏73، سال‏13، مقاله علي‏اکبر صفي‏پور.

منبع:سايت حوزه

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image