جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


مروري بر زندگي علمي و سياسي شيخ حسينعلي راشد
-(1 Body) 
مروري بر زندگي علمي و سياسي شيخ حسينعلي راشد
Visitor 806
Category: دنياي فن آوري
حسينعلي راشد در سال 1284 ش (1) در شهر تربت‏حيدريه روستاي‏کاريزک در يک خانواده روحاني به دنيا آمد. پدرش حاج شيخ عباس‏تربتي معروف به حاج آخوند، از عالمان عامل و عاملان خالص و بامعنويت‏بود.

تحصيلات

حسينعلي پس از تحصيلات مقدماتي نزد پدر، در سال 1298 ش همراه‏او براي زيارت قبر امام حسين(عليه السلام) به کربلا رفت (2) و در سال 1300 ش‏در سن‏16 سالگي، مقارن کودتاي‏1299 براي ادامه تحصيل به‏همراهي پدرش به مشهد آمد و از محضر اديب نيشابوري، ميرزامحمدباقر مدرس رضوي، حاج شيخ محمد نهاوندي، حاج شيخ حسن برسي‏و آقابزرگ حکيم، ميرزا احمد کفايي، حاج‏آقاحسين قمي و ميرزامهدي اصفهاني دانش آموخت. (3) تحصيلات او در اين ايام معاني وبيان، سطح فقه و اصول، خارج اصول و کتاب‏هاي اشارات و اسفار،همچنين دانش‏هاي رياضيات، فيزيک، تاريخ طبيعي، تاريخ اديان وتفسير قرآن بود.

رنج‏سفر براي کسب علم

در طي ايام پر رنج‏سفر، روزها ساکت روي گاري‏هاي مسافربري آن‏زمان مي‏نشست. بر اثر تکان‏هاي شديد گاري اغلب عمامه‏اش باز مي‏شدو عبا از دوشش مي‏افتاد، ولي او بدون احساس خستگي، هر وقت‏پياده مي‏شد کتابش را باز مي‏کرد و در کنار آب روان يا سايه‏درختي به مطالعه مي‏پرداخت.
تا اين که رنج راه به سر آمد و راشد به نجف وارد شد، ولي آب وهواي اين شهر با طبع او نساخت و مدتي بيمار شد. او پس از چندماه که از محضر آيه‏الله آقا ميرزا حسين ناييني و آيه‏الله‏سيدابوالحسن اصفهاني فيض برد و پس از کسب درجه اجتهاد ازعده‏اي از علماي مشهور نجف به ايران برگشت و پس از اقامتي‏کوتاه در تهران و قم، متوجه شيراز شد.

اولين منبر راشد

ورود راشد به شيراز مصادف با دهه اول محرم بود. گفتار جذاب اوزمينه‏اي شد تا عده‏اي از او براي منبر دعوت کنند. چنين بود که‏راشد براي اولين بار به منبر رفت و با سبک خاصي به دور ازاغراق و تحريف به موعظه پرداخت. بيان گرم و گفتار دلنشين وحکيمانه او مردم را شيفته کرد و منبر راشد زبان‏زد خاص و عام‏مردم فارس شد، تا جايي که شهرت خطابه‏هاي وي به تهران و اصفهان‏رسيد.
راشد يک سال و نيم در شيراز ماند. آن‏گاه به عزم تهران حرکت‏کرد، در بين راه مردم اصفهان به منظور بهره‏گيري از سخنراني‏هاي‏وي از ايشان خواستند تا مدتي در اصفهان بماند. در آن‏جا نيزمواعظ او در دل مردم نشست و همه را متوجه وي ساخت. پير وجوان، کاسب و اداري وقتي به هم مي‏رسيدند از لحن گفتار راشدصحبت مي‏کردند.

در زندان رضاخاني

راشد يک سال واعظ محبوب اصفهان بود، تا اين که پس از منبر روزنوزدهم رمضان رييس يکي از کلانتري‏ها به او نزديک شد و آهسته به‏او گفت:
رياست‏شهرباني با شما کار دارند.
راشد به کلانتري رفت و روزه را در زندان شهرباني افطار کرد.
وقتي از رييس شهرباني علت توقيف خود را پرسيد، او گفت:
«شب گذشته يک ساعت پس از نصف شب با تلگراف رمز از کاخ‏اختصاصي اعلي‏حضرت همايوني به من دستور دادند که تا اطلاع ثانوي‏از شما در شهرباني پذيرايي کنيم‏».
راشد به زندان انفرادي رفت و 75 روز تک و تنها در گوشه زندان‏بي‏خبر از دنياي خارج زندگي کرد.
او با صداي تلاوت قرآن فضاي زندان را سپيده دم‏ها تسخير مي‏کرد وهمانجا علاقه‏مندان زيادي يافت. بيشتر زندانيان با او در ارتباط بودند.
او در زندان به عبادت مشغول بود و طرفدارانش در اصفهان وشيراز و تهران با نوشتن نامه به دربار و رضاشاه موجب شدند تاشاه، مختاري را احضار کرد و گفت: به راشد بنويس دست از آنتريک‏ بردارد.
وقتي نامه به اصفهان رسيد، راشد در جريان نامه قرار گرفت. اودر زندان در انتظار تقدير بود تا اين که نصف شبي پزشکي همراه‏چند تن ديگر به سلول وارد شدند و راشد يقين پيدا کرد که آن‏ها قصد کشتن او را دارند، بي‏هوش شد و صبح که به هوش آمد حالش‏بهبود يافته بود، ولي مرض حمله براي هميشه در جسم راشدماندگار شد.

آزادي از زندان

کوشش‏هاي مردم سبب شد که راشد از زندان آزاد شود. او موظف شدبه منبر نرود و در اصفهان به صورت تبعيد بماند.
راشد کتاب‏هاي خود را جمع کرد و از زندان انفرادي بيرون آمد.
او بدون داشتن پولي در خيابان چهار باغ اصفهان متاثر و متفکربه راه افتاد. نزديک مسجد جامع اصفهان به طور اتفاقي با فرزندبهمن‏يار، استاد دانشگاه که به عنوان معلم در اصفهان حضوريافته بود، آشنا شد و با مساعدت‏هاي وي يک سال و نيم ديگر دراصفهان ماند و به کار تدريس پرداخت، تا اين که در فروردين‏1316 راشد اجازه يافت از تبعيدگاه خود بيرون شود.

حضور در تهران و فعاليت‏هاي فرهنگي

راشد مدتي در شهر تهران در شرکت مطبوعات به سمت مصحح با حقوق‏مختصري استخدام شد. روزها به چاپخانه مي‏رفت و به‏رغم جايگاه‏علمي به کاري مشغول مي‏شد که از عهده هر فرد کم‏سوادي بر مي‏آمد.
وي در اين مدت، کتاب دو فيلسوف شرق و غرب را منتشر ساخت. باانتشار اين کتاب به نويسندگي دل سپرد و مقالات زيادي درروزنامه ايران منتشر کرد. کم‏کم روزنامه اطلاعات هم از او دعوت‏کرد تا با هيات تحريريه اين روزنامه همکاري کند.
به تدريج اهل فضل و دانش به جايگاه علمي راشد پي بردند. او به‏اصرار بازاري‏هاي تهران -باتوجه به دوره اختناق رضاخاني وممنوعيت منبر- منبر محرمانه‏اي را سازماندهي کرد. وي در اولين‏خطابه محرمانه خود از وظايف پادشاهان سخن راند. ايشان هفته‏اي‏دو روز در منزل دو نفر از تجار مبارز تهران به‏طور محرمانه به‏منبر مي‏رفت‏به تدريج تعداد منبرها افزايش يافت. راشد روزها به‏تدريس فلسفه و فقه مي‏پرداخت، ساعاتي هم در هيات تحريريه‏روزنامه اطلاعات شرکت مي‏کرد.
پس از شهريور 1320 زبان توقيف شده راشد براي ارشاد مردم‏ستم‏ديده آزاد شد و افکار عمومي متوجه گفتارهاي سودمند راشدشد. کميسيون تبليغات از او دعوت کرد که در راديو تهران‏سخنراني کند.
از همان تاريخ سخنراني‏هاي مشهور راشد پراکنده شد. هر حرفي که‏از دهان او خارج مي‏شد بر لوح دل مردم محروم و حق‏گرا، نقش‏مي‏بست. کوچک و بزرگ، مسلمان و مسيحي، آزاديخواه و مرتجع به‏گفتار راشد علاقه‏مند شدند.

نمايندگي مجلس شوراي ملي و حمايت از نهضت

جايگاه مردمي راشد سبب شد که در جريان نهضت ملي نفت وانتخابات هفدهمين دوره قانونگذاري، به عنوان نماينده مردم‏تهران به مجلس شوراي ملي راه يابد. او پس از دريافت‏اعتبارنامه نمايندگي به مجلس رفت، ولي بيشتر از چند جلسه درجلسات علني شرکت نکرد. سخنراني قبل از دستور وي موجب تشنجي‏عظيم در مجلس شد و رييس مجلس کرسي رياست را ترک گفت. (4)

استعفا از نمايندگي در اعتراض به فضاي سياسي مجلس

راشد تصميم گرفت از نمايندگي استعفا دهد، ولي با دخالت مصدق‏از استعفا منصرف شد، ولي از حضور در مجلس نيز خودداري کرد.
او علت انصراف از ادامه خدمت در مجلس را نداشتن سليقه سياسي‏مطابق محيط موجود مجلس مي‏دانست. او با حالت مريضي که داشت‏نمي‏توانست هتاکي برخي از رجاله‏ها را تحمل کند، ولي با نهضت‏ملي موافق بود. او در29 تير 1331، درست‏يک روز پيش از واقعه‏30 تير بيانيه‏اي به حمايت از نهضت صادر کرد. در اين بيانيه‏آمده است:
اين‏جانب با نهضتي که در مردم ايران براي تکميل آزادي و استقلال‏پديد آمده هميشه موافق بوده و هستم و خودم نيز دايما در ضمن‏بياناتم مردم را به آزادي و کوشش براي به دست‏آوردن حکومت‏عادلانه ملي و رسيدن به معني مشروطيت تشويق مي‏کرده‏ام و چنانچه‏در جلسه 18 خرداد در مجلس اظهار کرده‏ام، نهضتي که در مردم‏ايران پديد آمد، البته به معني وسيع‏تر از اين که منحصر به يک‏مساله باشد واقعيت دارد و تا مغز استخوان هر فرد رسيد، ومبارزه با آن ميسر نيست. اميدوارم همه مردم متفقا با درايت ومتانت در پي آرمان ملي عمومي باشند تا به خواست‏خداوند متعال‏نايل شويم. (5)

تدريس و سخنراني

راشد از آن پس به تدريس در دانشکده معارف اسلامي دانشگاه تهران‏و مدرسه سپهسالار (شهيد مطهري) روي آورد و به سخنراني‏هاي خوددر راديو ايران که از سال 1320 آغاز شده بود تا ارديبهشت 1338ادامه داد. اين سخنراني‏ها طولاني‏ترين برنامه مذهبي راديو ايران‏از ابتداي تاسيس تا به حال بوده است و بخش‏هايي از آن در16جلد به چاپ رسيده است.
راشد، آرام، شمرده و ساده صحبت مي‏کرد. سخنش از حديث و تاريخ‏بود، از اشعار عرفاني، به ويژه شعر مولاناي رومي، فراوان‏استفاده مي‏کرد. و از آن‏ها در راه اندرز مردم سود مي‏جست. درسخن، به شدت محافظه‏کار بود و سعي مي‏کرد کمترين تعريض ياتعريفي به هيچ مقام زنده‏اي از گفته او استشمام نشود و کساني‏که داراي تجربه سخنراني‏هاي ديني هستند، دشواري اين کار را به‏خوبي مي‏دانند. راشد طي دوران طولاني انجام وظيفه ديني و فرهنگي‏خود، به خوبي از عهده اين مهم برآمد، اما در آخرين سال‏هاي‏تدريس در مدرسه شهيد مطهري در اثر يک ملاقات با محمدرضا شاه-که بعضي آن را اتفاقي مي‏دانستند- آماج حملات تبليغي قرار گرفت‏و محافظه کاري چندين ده ساله به هدر رفت.
محمد اردهالي، ناشر سخنراني‏هاي راشد، از راشد نقل مي‏کند:
شاه براي افتتاح کتابخانه مجلس رفته‏بود.
ظهيرالاسلام، نايب‏التوليه مدرسه سپهسالار، خواهش مي‏کند مدرسه هم‏مورد بازديد قرار گيرد. راشد در مدرسه طبق برنامه روزانه به‏تدريس اشتغال داشته است، وقتي شاه مي‏پذيرد به مدرسه برود، برحسب پيشنهاد عجولانه ظهيرالاسلام، راشد قبول مي‏کند که چند کلمه‏اي‏با شاه صحبت کند. آن‏چه او به شاه مي‏گويد داراي دو بخش بوده‏است، يکي تبيين مسووليت‏هاي شاه و سلطنت درباره مردم وروحانيت، و ديگري وظايف مردم و روحانيت در قبال حکومت. راديوايران فقط بخش دوم را پخش مي‏کند و روزنامه‏ها نيز از نشر قسمت‏اول منع مي‏شوند.

آثار قلمي و احوال شخصي

از آثار مهم راشد، علاوه بر مجموعه سخنراني‏هاي ديني، مي‏توان دوفيلسوف شرق و غرب، ملاصدرا و اينيشتين، سخنراني‏ها در راديو،فلسفه عزاداري سيدالشهدا، اسلام و قرآن، تفسير سوره حمد و بقره‏و فضيلت‏هاي فراموش شده- شرح حال آخوند ملاعباس تربتي- را نام‏برد.
راشد در اوج پيروزي انقلاب اسلامي، در سحرگاه هفتم آبان سال‏1358، در 75 سالگي بر اثر سکته مغزي در انزوا بدرود حيات گفت.
راشد بعد از انقلاب اسلامي آرزو مي‏کرد که کاش توانايي جسماني اواجازه مي‏داد تا بتواند اخلاق را به اقتضاي انقلاب اسلامي تفسيرکند. (6)

همدلي با مدرس

راشد، چنان‏که گفته شد، در مدرسه شهيد مطهري فعلي درس مي‏گفت.
مدرس نيز زماني توليت و تدريس و اداره امور اين مدرسه را به‏حکم احمد شاه قاجار به عهده داشته است.
علي مدرسي، نوه دختري مدرس مي‏گويد:
روزي در مدرسه سلطاني اصفهان راشد را ملاقات کردم. ايشان ضمن‏يادآوري خدمات علمي و سياسي مدرس گفت:
اگر شهرت جهاني و محبوبيت ملي و حبس و شهادت مدرس را خودم‏نديده بودم، داستان زنداني شدن جدش موسي بن جعفر(عليه السلام) را باورنمي‏کردم، چه صرف‏نظر از مقام امامت، شهرت و هواخواهان مدرس،زيادتر از اهميت ظاهري آن حضرت بود و ديديم که چگونه رفتند وبردند و زنداني نمودند و کشتند و ما همه تماشا کرديم. (7) راشد از مال و منال دنيا يک خانه دويست‏متري داشت که خودش آن‏را ساخته بود و در تهيه خشت و گل با عمله و بنا همکاري کرده‏بود.

زندگي شخصي و اعتقادات راشد

راشد دوبار ازدواج کرد و از همسر اول خود يک دختر داشت. اوطرفدار عدالت اجتماعي بود و معتقد بود مجري دالت‏بايد تعديل‏ثروت را از خودش شروع کند. وقتي خبرنگاري از او پرسيده بود چه‏آرزويي داريد؟ راشد به يک نقطه دور دست نگاه کرده و نفس عميقي‏کشيده بود و با لبخند خاصي گفته بود:
از آرزوهايي که دارم اين است: جامعه‏اي که من در آن زندگي‏مي‏کنم امن و منظم باشد، مردم همه سالم و با نشاط باشند، سرافراز و نيرومند زندگي کنند، بيچاره و بيکاره نشوند، والامرا غرق در جواهر کنيد و باقي مردم بيچاره باشند چه فايده‏اي‏دارد؟!. (8)

پى نوشتها:

1. فضيلت‏هاي فراموش شده، ص‏133.
2. همان، ص‏143.
3. آينه دانشوران، ص‏67، ريحان يزدي، سيدعليرضا، قم، کتابخانه‏عمومي آيه‏الله مرعشي، 1372.
4. روزنامه خراسان،19 خرداد 1331.
5. ترکمان، محمد: نقدي بر مصدق و نبرد قدرت به انضمام اسنادي‏درباره رابطه علما بادکتر مصدق، موسسه خدمات فرهنگي رسا، ص‏53.
6. آينه دانشوران، ص 68.
7. مدرسي، علي; مدرس شهيد، نابغه ملي، ص‏367.
8. خواندني‏ها، شماره‏73، سال‏13، مقاله علي‏اکبر صفي‏پور.

منبع:سايت حوزه

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image