سحر و بي نتيجه بودن آن :
در جواب اين سوال که چرا سحر حرام است ، عرض مي کنم سحر يک نوع جهت گيري به طرف عوامل غيرالهي است و لذا هم فعل ساحر حرام است ، هم فعل آن کس که نزد ساحر مي رود . حتي از ظاهر آيات بر مي آيد که سحر از مشروب خوردن و قمار کردن بدتر است . و چون در سحر جهت ساحر و شخصي که به ساحر رجوع مي کند ، غير الهي است به هيچ نتيجه اي نخواهند رسيد . زيرا قرآن مي فرمايد : « و لا يفلح الساحر حيث اتي » (14) ساحر هيچ وقت نه رستگار مي شود و نه نتيجه مي گيرد و نه نتيجه مي دهد ، هر جا بيايد . چون آن ساحراني هم که حرفه اي هستند با ضعيف ترين و پست ترين جنيان ارتباط دارند ، جنينان فهميده و عاقل هيچ وقت به جادوگران اعتنا نمي کنند . مگر آدم هاي ضعيف و نفهم در بين انسان ها کاري مي توانند بکنند که جنيان نفهم بتوانند کاري بکنند ؟ در دنياي خودمان آدم هاي سودجو و خودخواه مي توانند به آدم هاي ساده و ضعيف و بي دين زور بگويند . در رابطه با جن ها هم آنهايي که ساده تر و ترسو هستند به تسخير جادوگران در مي آيند ، آنهايي که مي شود با حيله و تهديد در اختيار گرفت . خود جن ها هم از اين تسخيرها که به دست جادوگران انجام مي شود ناراحتند ، مثل آدم هايي که از دست ارباب خود ناراحت اند ولي توان و هنر مخالفت ندارند ، لذا جنيان تسخير شده اگر در فرصتي توانستند به خود جادوگران ضربه بزنند حتما مي زنند . آقاي ايوبي قائني در کتاب « سفينه الصادقين » قضيه اي را نقل مي کنند از فردي که چند جن در اختيار داشت و از اين طريق بقيه را مورد آزار و اذيت قرار مي داد و در يک غافلگيري همان جن ها او را خفه کردند .
بايد متوجه بود که همه ي ما در معرض امتحان هستيم و لذا در مشکلاتي قرار مي گيريم تا معلوم شود در مشکلات و مصيبت ها به کجا رجوع کنيم ، پس از مدتي مشکلات مي روند ، حال اگر به غير خدا رجوع کرده باشيم در اين امتحان رو سياه مي شويم ، همان طور که رضا خان و صدام آمدند و رفتند و روسياه شدند و عده اي مثل مرحوم مدرس « رحمه الله عليه» و حضرت امام خميني « رحمه الله عليه» تحت تاثير قلدري آنها قرار نگرفتند و روسفيد شدند ، ولي عده اي هم به همان پناه بردند و روسياه شدند ، در ساير امور هم قضيه از همين قرار است .
عده اي در مشکلات به فالگير پناه مي برند و به ظاهر هم کارشان درست مي شود ، غافل از اينکه علت رفع مشکل آنها به آن جهت بود که مدت امتحانشان به سر آمد ، اما با رجوع به فالگير و جادوگر در رويارويي با آن مشکلات ، روسياه شدند . مگر مي شود از طريق حرام کسي به نتيجه برسد ؟ مثل شاه که به نتيجه نرسيد ، شاه ساواک درست کرد تا جوانان ما را شکنجه کند و آنها را از جلو راه خود بردارد . ولي با اين کار سرنوشت خود را بدتر کرد و روز به روز خود را به سقوط نزديک تر نمود .
آيه اي که عرض شد روشن مي کند که ساحر هيچ موقع و در هيچ شرايطي نه براي خودش مي تواند کاري بکند و نه براي بقيه .
جايگاه چشم زخم :
پرسيده ايد آيا چشم زخم تاثير دارد ؟ بله چشم زخم تاثير دارد ، قرآن هم به آن اشاره دارد و مي فرمايد : « و ان يکاد الذين کفروا ليزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و يقولون انه لمجنون * و ما هو الا ذکر للعالمين » (15) محققاً آنها که کافر شدند وقتي قرآن را شنيدند نزديک شد با چشم هاي خود تو را به زمين بيندازند و گفتند او ديوانه است ـ در حالي که اين حرف ها همه از شدت خشمشان بود ـ و قرآن چيزي جز ذکر الهي براي عالميان نيست . رسول خدا « صلي الله عليه و آله و سلم» در تفسير آيه ي فوق فرمودند : « چشم زخم ، حق است » (16) نيز مي فرمايد : « ان العين لتدخل الرجل القبر و تدخل الجمل القدر » (17) چشم زخم ؛ مرد سالم را در قبر و شتر سالم را در ديگ مي کند .
حالا بر شخصيتي مثل پيامبر « صلي الله عليه و آله و سلم» اثر نمي کند بحث ديگري است . مگر مي شود روح قدرتمند رسول خدا « صلي الله عليه و آله و سلم » تحت تاثير روح هاي تنگ قرار گيرد ؟ آري روح ها مي توانند بر همديگر تاثير گذارند ولي شرطش آن است که روح ها از همديگر تاثيرپذير باشند .
در موضوع چشم زخم قضيه از اين قرار است که بعضي از روح ها در عين تنگ نظري ، در تمرکز روي موضوعي رشد کرده اند ، همان طور که بعضي از روح ها در عين وسعت ، در تمرکز روي موضوعي رشد کرده اند .
اينکه مي فرمايند : نگاه به صورت مقدس اميرالمومنين « عليه السلام»ثواب دارد ، به جهت بهره مندي از روح متعالي آن حضرت است . چون روحي که پشت اين صورت قرار دارد آن قدر با برکت و نسبت به بقيه دلسوز و مهربان مي باشد که انسان با نظر به آن حضرت از آن روح متاثر مي شود . يا اينکه مي گويند به ديدن ارحام برويد تا روحتان تغذيه شود ، چون ارحام نظر لطف به ما مي کنند و روحمان وسعت مي يابد . ائمه « عليهم السلام » که جاي خود دارد ، حتي علمايي که روي خود زحمت کشيده اند مي توانند آنچنان روح انسان را تحت تاثير قرار دهند که ميل او تغيير کند . يکي از رفقاي خوب ما مي گفت دلم مي خواست از يک سلسله افکار راحت شوم ولي زورم به خودم نمي رسيد ، خدمت يکي از علماء رفتم و عرض کردم حاج آقا شما به من بفرمائيد اين افکار را از ذهنم دور بريزم . آن عالم قضيه دستش بود به من دستور دادند که ديگر آن طور فکر نکنيد و آن افکار را دور بريزيد . رفيق ما مي فرمود بعد از آن ديگر آن فکرها از ذهنم رفت . آري تاثير افکار بر افکار يک واقعيت است ولي اکثر آنهايي که دنبال فالگير و رمال و احضار روح مي روند تاوان جدا شدن از روح اولياء و علماء رباني را مي دهند . از منبر و مسجد و روحاني جدا شدن آرام آرام کار را به رجوع به فالگير ، رمال و جادوگر و شيطان مي کشاند . روح انسان طوري است که نياز دارد با بقيه ارتباط برقرار کند ، حتي در سير و سلوک اين قدر که ارتباط با استاد موثر است کتاب موثر نيست ، کتاب در مرتبه دوم است ، چون تاثير جنبه هاي روحاني استاد واقعي سرعت سير را بيشتر مي کند .
همان طور که روح هاي پاک مي توانند از خود انوار معنوي القاء کنند و عزم ها را در توجه به معنويات زياد نمايند و در نتيجه انسان قدرت تمرکز در مسائل توحيدي نصيبش شود ، بعضي از روح ها چون در مسائل پست متمرکز شده اند ، مي توانند روح افراد را تحت تاثير تنگ نظري خود قرار دهند و در نتيجه بدن انسان چون تحت تاثير روح است ، آسيب ببيند . شايد طرف خودش نداند که حسود است ولي وقتي امکاناتي را در زندگي شما ديد نمي تواند تحمل کند ، روحي که شديداً به حسادتش ميدان بدهد به طوري که سختش باشد که مثلاً شما عينک خود را عوض کرده ايد ، به عينک که نگاه مي کند ، شرايط از بين رفتن آن پيش مي آيد ، يا مي شکند و يا گم مي شود و ... ، اين روح مثل يک مرتاض شده است که سال ها روح خود را روي موضوعي متمرکز کرده ، با اين فرق که روح خودت را در توجه به افراد متمرکز کرده اند و در اثر آن تمرکز و آن حسادت در برخورد با ديگران ـ حتي ناخودآگاه ـ بر روح افراد تاثير مي گذارند به طوري که جسم آنها هم تحت تاثير قرار مي گيرد ، و يا روح آنها به سوي جهتي سير مي کند که موجب هلاکتشان مي شود . به همين جهت به ما فرموده اند امکانات خود را خيلي به نمايش نگذاريد .
اميرالمومنين « عليه السلام » از دوران کودکي مکرر پيش مي آمد که چشم هايشان درد مي گرفت . به طوري که ايشان در جنگ خيبر در آن شبي که فردايش خيبر را فتح کردند ، آنقدر چشم شان درد مي کرده است که وقتي پيامبر « صلي الله عليه و آله و سلم» فرمودند ؛ فردا پرچم را به کسي مي دهم که کرار است و فرار نيست . اصحاب مي گويند به همه کس فکر مي کرديم به غير از اميرالمومنين « عليه السلام ». پيامبر « صلي الله عليه و آله و سلم » آب دهان مبارکشان را بر چشمان اميرالمومنين « عليه السلام » ماليدند . حضرت علي « عليه السلام » مي فرمايند : ديگر براي هميشه چشمانم خوب شد . چون رسول خدا « صلي الله عليه و آله و سلم » با اين عمل اميرالمومنين « عليه السلام » را تحت تاثير روح خود قرار دادند . در خاطرات آيت الله بروجردي داريم که ايشان در دوره ي ميانسالي چشمشان ضعيف مي شود و خيلي غصه مي خورند که مطالعه و تحقيقاتشان مختل شده است ، مي گويند در بين دسته عزاداران امام حسين « عليه السلام » که گِل روي سرشان ماليده بودند يک کمي از آن گِل ها را به چشمانم ماليدم و تا سن 80 سالگي ديگر نيازي به عينک نداشتند . چون از طريق گِل هاي سر عزاداران سيد الشهداء « عليه السلام » به نور آن حضرت متصل شدند و روحشان تحت تاثير نور حضرت سيدالشهداء « عليه السلام »، به نحو بهتري قدرت تدبير بدنشان را پيدا کرد .
عرضم اين بود ؛ روحي که بيست سال است حسادتش را مدام رشد داده است آنقدر در تنگ نظري رشد کرده که وقتي به شما نگاه مي کند جسم و روح شما تاثير مي گذارد .
در مورد ميدان عمل انساني که قدرت چشم زخم زدن دارد موضوع بر همان اساسي است که خداوند در مورد ساحران فرمود که : « و ما هم بضارين به من احد الا باذن الله » (18) آنها نمي توانند به احدي ضرر برسانند مگر به اذن خدا . همان طور که شما از ديگر عوامل ممکن است به اذن الهي ضربه بخوريد ، چشم زخم هم از آن عوامل است ، زمينه ي تاثير در شما بايد فراهم باشد ، مثل سرماخوردگي که زمينه ي تاثير ويروس آن در شما بايد باشد ، و يا مثل فريب خوردن از افراد که با تحريک خيال انسان را فريب مي دهند . ريشه ي تمام اين تاثيرات ، در تاثيرپذيري روح در خود انسان است . کسي که توکلش به خدا کم است بيشتر تحت تاثير قرار مي گيرد و به اسباب هاي دنيايي اميدوار مي شود . روحي که با خداي واحد به نحو مطلوب مرتبط نيست ، جهت روحش در آرزوهاي دنيايي پراکنده است و لذا عزم واحد ندارد و جهت روحش به همان اندازه ضعيف مي شود و تحت تاثير روح فردي قرار مي گيرد که قدرت چشم زخم دارد .
مگر مي شود هم چشم زخم نخوري و سحر و جادو بر تو اثر نکند و هم سجده و رکوع طولاني نداشته باشيد؟ اکثر مردمي که به نحو مطلوب به عبادت نمي پردازند عموماً از شيطان بازي مي خورند ، حال يا جادوگران بازيشان مي دهد يا خيالاتشان تحت تاثير تبليغات قرار مي گيرد ، فرق نمي کند ، اگر برايت جادو هم نکنند ، هزار جور ديگر جادو شده اي ، نجات از اين خطرات را بايد رکوع و سجود حل کنيم . مگر اين خانمي که الان موهايش را بيرون گذاشته و به خيابان آمده سحر نشده است و سرنوشتي بس خطرناک تر از آن که برايش جادو کرده اند ، ندارد ؟ اين را هم شيطان سحر کرده است ، منتها نه از طريق جادوگر ، از طريق تبليغات دنياي کفر . ريشه ي تاثير هر دو هم در بيرون آمدن از بندگي خدا و در بي توکلي و بي ايماني است . شيطان او را يک طور ، مرا يک طور ديگر ، شما را هم به نحوي ديگر سحر کرده است ، جدايي از شيطان با پناه بردن به خدا ممکن است . از طريق بندگي پروردگار است که مي شود با نور خدا مسئله را حل کنيد .
اينکه روح ها چنين تاثيراتي را دارند به خودي خود ميتواند خوب باشد ، مثل همه چيزهاي دنيا . آب به خودي خود خوب است ، اما همان آب اگر در مسير درستي قرار نگيرد سيل مي شود ، ما بايد مواظب باشيم خود را در مسير سيل قرار ندهيم . همان طور اگر افرادي توانايي چشم زدن داشته باشند ، مثل هر صفتي که بايد اصلاح کرد، بايد خود را اصلاح کنند ، و گر نه خودشان ضرر مي کنند ، خواه به بنده يا شما بد کنند يا نکنند ، آنها نيستند که در زندگي من و شما نقش دارند ، ما هستيم که بايد با اصلاح خود تاثير چشم زدن آنها را به صفر برسانم . شيطان نه تنها به آدم هاي خوب ضرر نمي رساند ، بلکه در خوبي آنها هم نقش دارد ، چون آنها را دائم وسوسه کرد و آنان با پناه بردن به خدا و عبادات الهي توکلشان زياد شد و رشد کردند . يکي از عرفا مي گويد : « خدايا دستت درد نکند با اين شيطانت » دقت بفرمائيد نمي گويد دست شيطان درد نکند ، مي گويد دست خدا درد نکند که با ايجاد زمينه ي وسوسه ي شيطان از يک طرف و الهام ملائکه از طرف ديگر ، بنده پروري کرد .
... ادامه دارد.
پي نوشتها:
14) سوره ي طه ، آيه ي 69
15) سوره ي قلم ، آيات 51 و 52
16) الميزان ، ذيل آيه ي فوق در بحث روايات
17) جامع الاخبار ، ص 157
18) سوره ي بقره ، آيه ي 102
منبع: کتاب « جايگاه جن ، شيطان و جادوگر در عالم »/خ