از منظر انديشمند معاصر مرحوم على صفايى حائري
گفتگواز تربيت اسلامى پيش از هر چيز احتياج دارد که ما ميان تربيت اسلام و تربيت مسلمين فاصله بيندازيم. حکمت و فلسفه به دو شکل الشراق و استدلال و نرمان و تصوف به دو چهره خرابات و خانگاه تقسيم مىشود و همين تقسيم چهار روش تربيتى خاص به دنبال مىآورد. روشهايى که ارزشهاى گوناگونى را دنبال مىکند و چه بسا ترکيب اين چهار روش، روشهاى ديگرى هم به دنبال بياورد” بحث از تربيت را مىتوان در دو مرحله از سير زندگى بشر بررسى کرد. مرحله پيش از بلوغ و بعد از بلوغ زيرا شکل تربيتى در اين دو مرحله، متفاوت است.
“در يک مرحله انسان وابسته به وراثت، به محيط زندگى و به شرايط اجتماعى و تاريخى است. هنوز به وجدان نرسيده، خودش را احساس نکرده، خودآگاه نيست. وجدان يعنى درک انسان از خودش. در مرحله دوم انسان، انسانى است که به بلوغ رسيده، خودش را مىشناسد چون گذشته از غرايز و احساسات و گذشته از تخيل و توهم و تفکر، انسان به آن عنصر نهايى شخصيت خودش راه يافته و عقل در او شکل گرفته است.”
يکى از مهمترين موضوعاتى که در هر فلسفه تربيت معاصر و يا حتى آموزههاى تربيتى قديم مطرح مىشود موضوع مهم محيطهاى تربيتى است. اين امر بويژه در مرحله اول رشد هر انسانى که مرحله قبل از بلوغ است نقش محورى خاصى دارد .حال نوع بينش خاص اسلامى در اين زمينه از منظر انديشمند فاضل مرحوم حجتالاسلام على صفايى حائرى در اين نوشتار مدنظر ما مىباشد.
“تربيت اصيل منتظر موقعيت مطلوب و محيط مناسب نمىنشيند، بلکه براى هر موقعيت برنامهاى دارد و در هر محيط روش و برخورد مناسبى را در نظر مىگيرد. محيطهاى تربيتى را مىتوان به شکل سيستم متضاد و متحرک تقسيم کرد. و از آنجا که اين محيطها يکسان نيستند، ناچار براى کودکى که در هريک از اين محيطهاى متفاوت قرار دارد، بايد به يک نوع برخورد و يک روش تربيتى مناسب روى آورد.
محيط تربيتى بسته: گاهى محيط، محيط بسته است و يک فکر بيشتر در آن جريان ندارد. کودک از مادرش از پدرش از برادرش و از تمامى دوستان، چيزى را مىشنود که در مکتب مىشنود و از استادانش مىشنود. اين چنين توافق و هماهنگى موفقي، به شک و عصيان اجازه رويش نخواهد داد و کودک با اين يقينى که در دورههاى طفوليت خرمن کرده و به دست آورده تا دم مرگ و حتى پس از مرگ هم زندگى خواهد کرد و ادامه خواهد داد.
آشنايى با چنين محيطهايى به اصطلاح بسته و بر شمردن مصاديق آن مىطلبد که مربى و متخصص مباحث تربيتى با روش کار در اين محيط آشنا باشد تا بهترين بهره حاصل شود. در اين چنين محيطى کار تربيت ساده است. کافى است که با لطافت و تدبير به دل کودک راه باز کنى و ارزشها و يا خصلتهاى مطلوب را به او تزريق نمايى و چون کسى نيست که با کودک درگير شود و با شناختهها و ساختههاى او مخالفت نمايد، طبيعتا مبتلا به شکى هم نخواهد شد و به راحتى به آن مقاصدى که برايش در نظر گرفتهاند خواهد رسيد. بدينترتيب کودک کمتر عصيان مىکند و شورش مىآورد و کمتر تضادى شکل مىگيرد و حرکتى آغاز مىشود.
محيط متضاد: يکى ديگر از محيطهاى تربيتى محيط باز است که در آن به تضادهايى باز مىگردند و درگيرىها بر کودک وارد مىشود. محيط باز، محيط سرشار از تضاد و درگيرى است. محيطى است که فکرهاى گوناگون با کودک روبرو مىشوند.
در چنين محيطى هرچه بيشتر نو را بسازند، زودترخوب مى شوى و هرچه فکر بارت کنند باعث مىشود که در جريان زندگىات آن را بيشتر زير و رو کنى و دچار شک و عصيان و بدبينى ونفرت شوي، در چنين محيطي، نمىشود براى کودک ارزشها و يا خصلتها را ديکته کرد. هيچ مکتب و مذهبى نمىتواند اصالتها و يا حرفهاى ساده و سطحى خود را به بچهها تحميل کند. چون بچهها مشغول داد و ستد هستند، مبتلا هستند. در چنين محيطى کودکان از لحاظ روانى بى آرام و از لحاظ آموزش و يادگيري، بدبين و ديرباور و از لحاظ عاطفى سرسخت و خشن هستند.در اين محيط برخوردهاى شخصيتساز و سوالهاى دقيق وتوجههاى غير مستقيم و بىاعتنايىهاى حساب شده اثر بيشتر دارد.
محيط متحرک: سومين محيطى که در اين جا مطرح مىگردد اصطلاحا محيط متحرک گفته شده است. “هنگامى که جامعه تضادهايش را حل کرد و به حرکت پيوند داد، آن وقت امن اجتماعى و تسلط رواني، کار تربيت را سادهتر خواهد کرد. فکر مسلط و مذهب مسلط که در عمل تجربه شده و از درگيرىها سرفراز بيرون آمده پذيرفته مىشود و در اين روحيههاى آماده و تشنه که از درگيرىها فرسوده و خسته شدهاند قرار مىگيرد. مگر آنکه در عمل دوباره نارسايىها احساس شود و يا اينکه تبليغات و وسوسهها با دروغهاى راست و راستهاى دروغ و ترکيبهاى حق و باطل اين شکست و نارسايى را تبليغ کنند و در روحيه کودک و نوجوان بذر بىاعتنايى و بىتفاوتى را سبز کنند و او را به همراهى غريزههاى مشتاق و لذتهاى غافل و غفلتهاى لذيذ به بستر نرم و خوشىهاى کاذب بياورند. و همراه اين لذتهاى مخدر آنچه را که مىخواهند به او تزريق کنند و آنچه را نمىخواهند در او بسوزانند.”اين سه محيط محيطهايى بودند که هرکدام نيازمند روش و برخوردى مناسب هستند و هريک سختىها و ويژگىهاى خاص خود را دارد که بايد پس از آشنايى با محيط به سراغ روشهاى مناسب رفته و گزينش صحيح در روشها را داشته باشيم.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله