جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نقش متربي در تربيت(1)
-(5 Body) 
نقش متربي در تربيت(1)
Visitor 430
Category: دنياي فن آوري

چکيده:
 

نويسنده با طرح اين پرسش که سهم مربي در تربيت با سهم متربي چه نسبتي دارد؛ برابر است يا بيشتر و يا کمتر، نخست به مفهوم شناسي واژگان مربوط به تربيت در قرآن همچون تربيت، تزکيه، انبات و صنع پرداخته، سپس معيارهاي مربي يا متربي محوري را مورد بحث قرار داده است. آن گاه از ديدگاه غربيان راجع به اين پرسش سخن گفته است و در ادامه ديدگاه قرآن را توضيح داده است. براساس نتيجه گيري نويسنده، ديدگاه قرآن متربي محور است، نه مربي محور.

کليد واژه ها:
 

تربيت / تزکيه / مربي / متربي
از پرسش هاي اساسي و تعيين کننده در زمينه تربيت اين است که آيا تربيت خاستگاه بيروني دارد؛ بدين معنا که انسان متربي لزوماً بايد از بيرون و توسط نيروي بيروني تحت تربيت قرار گيرد و برنامه ها و دستورالعمل هاي عامل بيروني را اجرا کند؟ يا اينکه خاستگاه دروني دارد؛ يعني بنياد و مبدأ تربيت، متربي و تأملات دروني وي و سپس تمرين دريافت هاي دروني در عمل است و اگر چنانچه مربي بيروني هم وجود دارد، تنها نقش زمينه ساز در ايجاد آن دريافت ها و تأملات را
دارد؟ به تعبير ديگر آيا در فرآيند تربيت نيازي به مربي بيروني وجود دارد يا خير؟ و اگر نياز به مربي بيروني است، آيا تمام تربيت متکي بر مربي بيروني است؟ يا نيمي از مسئوليت تربيت بر عهده مربي بيروني است و نيم ديگر برعهده خود شخص؟ يا قسمت اندکي از مسئوليت تربيت بر عهده مربي بيروني است و قسمت اعظم آن برعهده خود انسان؟
اين نوشتار در جستجوي پاسخ به اين پرسش با استفاده از قرآن و آموزه هاي وحي است.

مفهوم شناسي تربيت
 

بيشتر لغت شناسان، واژه «تربيت» را از ريشه «ربب» گرفته اند. راغب مي گويد:
«الرب في الأصل: التربية، و هو انشاء الشيء حالاً فحالاً الي حد التمام، يقال ربه، و رباه و رببه.»
«رب: در اصل به معني تربيت و پرورش است، يعني ايجاد کردن حالتي پس از حالتي ديگر در چيزي تا به حد نهايي و تمام و کمال آن برسد.» (راغب اصفهاني، /336 نيز رک: مقاييس اللغة، لسان العرب، التحقيق في کلمات القرآن)
اما برخي آن را از ريشه «ربو» دانسته اند:
«الربا: الفضل و الزيادة، و ربي الصغير يربي من باب تعب و ربا يربو من باب علا: اذا نشأ، و يتعدي بالتضعيف فيقال ربيته - فتربي.»
«ربا عبارت است از زيادي و افزايش و هر گاه گفته مي شود: ربي الصغير يربي - از باب تعب يا ربا يربو از باب علا - يعني رشد و نمو کرد. با مضاعف شدن متعدي مي شود و گفته مي شود ربيته - فتربي.» (مصباح اللغة نيز رک: مقايس اللغة، صحاح اللغة)
صاحب «التحقيق في کلمات القرآن» مي گويد:
«(و قل رب ارحمهما کما ربياني صغيرا) (اسراء /24) فالمناسب أن يکون لفظ -التربية- في هذا المورد من مادة الربو لا من الربب، فان المعني العام في جميع
الموارد هو تحقق الانتفاخ و الزيادة الجسمانية و حصول النشوء المادي الظاهري تحت مراقبة الوالدين، و أما التربيب و السوق الي الکمال المعنوي غير متحقق في أغلب الموارد و بالنسبة الي أغلب الأولاد.» (مصطفوي، 34/4)
«مناسب اين است که واژه «تربيت» در اين موارد از ماده «ربو» باشد نه «ربب»، براي اينکه معناي عام اين واژه در همه اين موارد عبارت است از تحقق آماسيدگي و افزايش جسماني و رشد مادي ظاهري زير نظارت والدين. و اما تربيب و سوق دادن به سوي کمال معنوي در بيشتر موارد اين واژه و نسبت به بيشتر فرزندان تحقق نمي يابد.»
اگر نظريه نخست درست باشد، معناي تربيت که در فارسي با تعبير پروردن يا پرورش دادن بيان مي شود ( دهخدا)، به معناي رشد دادن و به کمال رساندن خواهد بود که ناظر به دو بعد معنوي و جسمي شيء يا شخص است.
اما اگر نظريه دوم درست باشد، در اين صورت معناي تربيت مترادف تغذيه و حمايت و صيانت متربي در برابر آسيب ها مي شود، چنان که جوهري در «الصحاح» و ابن فارس در «مقاييس» گفته بودند و تربيت تنها ناظر به بعد مادي و جسمي شيء يا شخص - نمو و افزايش جسمي - خواهد بود.
شايد کساني که تربيت را به معناي شکوفا سازي استعدادهاي نهفته در شيء يا شخص گرفته اند، (مطهري، /8) ديدگاه نخست را برگزيده اند.
اما در قرآن کريم مشتقات واژه تربيت از ريشه «ربو» و دو بار به کار رفته است؛ يکي در سوره اسراء آيه 24: (رب ارحمهما کما ربياني صغيرا) و ديگري در سوره شعراء آيه 18؛ (ألم نربک فينا وليداً).
با توجه به اين کاربرد قرآني و نيز سخنان لغت شناسان در مورد ريشه و معناي واژه تربيت، اين نتيجه را مي توان گرفت که تربيت در قرآن به معناي دوم، يعني تغذيه و حمايت به کار رفته است، نه معناي نخست يعني به کمال رساندن يا سوق دادن به سوي کمال؛ زيرا ريشه «ربو» چنان که اشاره شد، به معناي دوم مي آيد.
اين ادعا با دو قرينه تأييد مي شود: يکي اينکه دو کاربرد ياد شده در ترکيب با واژه «صغير» و «وليد» صورت گرفته است و در مورد آن دو، تغذيه و نمو جسمي و بدني بيشتر مطرح است. ديگراينکه در آيه اخير، تربيت به شخصي - فرعون- نسبت داده شده است که خود فاقد کمال و رشد است، چنين فردي چگونه مي تواند ديگري را به سوي کمال و رشد رهنمون باشد؟!
قرآن کريم به جاي واژه تربيت به معناي جامع نخست يعني به کمال رساندن، از دو واژه ديگر استفاده کرده است: يکي «انبات»؛ (فتقبلها ربها بقبول حسن و أنبتها نباتاً حسناً) (آل عمران /37)، و ديگري «صنع»؛ (و ألقيت عليک محبة و لتصنع علي عيني) (طه/39).
اين دو واژه برخلاف واژه تربيت از دو نظر جامعيت و گستردگي دارند: يکي از نظر معنايي که هم فرآيندهاي ناظر به جنبه مادي و جسمي تربيت را در بر مي گيرد و هم فرايندهاي معنوي و ناظر به بعد روحي و فکري را. و ديگر از جهت زماني اختصاص به سن خاصي ندارد، بلکه سراسر زندگي انسان را در بر مي گيرد، برخلاف واژه تربيت که تنها در مورد کودک (صغير - وليد) مطرح شده است.
در کنار سه واژه «تربيت»، «انبات» و «صنع» که اولي ناظر به جنبه مادي و جسمي است و دو مورد ديگر ناظر به هر دو بعد مادي و معنوي، واژه ديگري وجود دارد که تنها ناظر به جنبه معنوي و فرامادي است و آن عبارت است از واژه «تزکيه». اين واژه که از ريشه «زکو» است، درنگاه لغت شناسان به دو معنا آمده است: يکي «رشد و نمو دادن» و ديگري «تطهير و پاک کردن»؛
«و قد تکرر ذکر «الزکاة» في الکتاب و السنة، و هي اما مصدر «زکي» اذا نمي لأنها تستجلب البرکة في المال و تنميه و تفيد النفس فضيلة الکرم، و اما مصدر «زکا» اذا طهر لأنها تطهر المال من الخبث و النفس البخيلة من البخل.» (طريحي، /205)
«واژه «زکات» در کتاب و سنت تکرار شده است. اين واژه يا مصدر فعل «زکي» به معناي رشد کردن است، براي اينکه زکات باعث جلب برکت در مال شده و باعث رشد آن مي گردد و در نفس زکات دهنده نيز فضيلت کرم ايجاد
مي کند. و يا مصر فعل «زکا» به معناي پاک شدن است، براي اينکه زکات باعث پاکي مال از پليدي و پاکي نفس از صفت بخل مي شود.» (نيز رک: العين، المفردات، مقاييس اللغة، التحقيق في کلمات القرآن)
شايد ريشه «زکو» همان گونه که اکثر لغت شناسان گفته اند، به معناي رشد و نمو باشد، اما از آن جهت که پاک کردن باعث رشد و نمو مي شود، بر پاک کردن نيز «تزکيه» اطلاق شده است، از قبيل تسميه سبب به اسم مسبب.
به هر حال واژه «تزکيه» چه به معناي رشد و نمو دادن باشد و چه به معناي پاک کردن، در هر صورت وقتي در مورد انسان به کار مي رود، ناظر به جنبه معنوي و رواني وي است، نه مادي و جسمي اش و از همين رو تزکيه جزء رسالت و مسئوليت پيامبر اسلام معرفي شده است؛
(لقد من الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولاً من أنفسهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين) (آل عمران /164)
«خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگي بخشيد] هنگامي که در ميان آنها، پيامبري از خودشان برانگيخت که آيات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بياموزد، هر چند پيش از آن در گمراهي آشکاري بودند.»
به اين ترتيب در قرآن گرچه سه گونه تربيت مطرح شده است (تربيت جسمي، تربيت روحي، تربيت جسمي و روحي)، اما مشتقات واژه «تربيت» تنها در مورد نخست به کار رفته است و براي تربيت معنوي و روحي، از واژه «تزکيه» استفاده شده است. معادل فارسي واژه تربيت، يعني پروردن و يا پرورانيدن يا پرورش دادن، گرچه مفهوم کلي و چند بعدي است و فرايندهاي ناظر به جنبه معنوي چون تأديب و تعليم، و ناظربه جنبه مادي مانند بزرگ کردن، تغذيه و حمايت کردن را فرا مي گيرد، اما اين معادل واژگاني برابر با واژه تزکيه نيست، زيرا تزکيه چنان که راغب گفته است، به معناي رشد و نمو دادن است اما نه هررشدي، بلکه رشد دادني که همراه با خير و برکت باشد و اين در مورد انسان هنگامي تحقق مي يابد که همراه با حقايق اعتقادي و ارزش ها و فضايل اخلاقي باشد، چنان که برخي مفسران نيز اشاره کرده اند؛
«التزکية تفعيل من الزکاة بمعني النمو الصالح الذي يلازم الخير و البرکة فتزکيته لهم تنميته لهم نماء صالحا بتعويدهم الأخلاق الفاضلة و الأعمال الصالحة فيکملون بذلک في انسانيتهم فيستقيم حالهم في دنياهم و آخرتهم يعيشون سعداء و يموتون سعداء.» (طباطبايي، 266/19)
«تزکيه از باب تفعيل از زکات مشتق شده است که به معناي رشد شايسته است، به گونه اي که همراه با خير و برکت باشد. پس تزکيه مردم توسط پيامبر يعني رشد شايسته دادن آنها از طريق عادت دادنشان به اخلاق نيک و رفتار شايسته تا بدين وسيله در انسانيتشان به کمال برسند و وضعيتشان در دنيا و آخرت بهبود يابد و سعادتمند زندگي کنند و سعادتمندانه بميرند.»
«و التزکية: جعل الشيء زکياً، أي کثير الخيرات. فقوله: «تطهرهم» اشارة الي مقام التخلية عن السيئات. و قوله: «تزکيهم» اشارة الي مقام التحلية بالفضائل و الحسنات. و لا جرم أن التخلية مقدمة علي التحلية. فالمعني أن هذه الصدقة کفارة لذنوبهم و مجلبة للثواب العظيم.» (ابن عاشور، 196/10)
«تزکيه به معناي چيزي را داراي خير کثير قرار دادن است. پس سخن خداوند که فرمود: «تطهرهم»، اشاره دارد به مقام تخليه از بدي ها و سخنش که فرمود: «تزکيهم»، اشاره دارد به مقام تحليه و آراستن به فضايل و نيکي ها و ناگزير تخليه مقدمه تحليه است. پس معناي آيه اين مي شود که صدقه، کفاره گناهانشان و باعث جلب ثواب عظيم مي گردد.»
بنابراين با توجه به واژگان متفاوت به کار رفته در قرآن در موضوع تربيت، (تربيت، تزکيه، صنع، انبات و ...) و مفاهيم متفاوت و متعددي که درآنها وجود دارد، نمي توان از تربيت به صورت کلي و بدون تعيين مصداق و معناي خاص آن بحث کرد، زيرا هر يک از معاني و حوزه کاربرد آنها احکام و آثار ويژه اي دارد که در بحث بايد مورد توجه قرار گيرد. در اين بحث يکي از معناي تربيت مورد نظر است که در ادامه خواهد آمد.

ابعاد مسئله
 

در رابطه با اصل نياز به مربي ظاهراً ترديدي نيست که چنين نيازي وجود دارد. اين واقعيت هم در تجربه بشر تأييد مي شود و هم از لحاظ منابع اسلامي، چه اينکه در قرآن کريم درباره پيامبر اکرم
صلي الله عليه و آله تعبير «يزکيهم و يعلمهم» به کار رفته است و اساساً با توجه به مسئله هدايتگري قرآن و هدايتگر بودن خدا و پيامبر، گفتمان تربيتي قرآن، گفتمان مربي و متربي است. اين نشان از آن دارد که وجود مربي در فرآيند تربيت يک واقعيت انکارناپذير است، بحث در ميزان نقش و سهم هر يک از مربي و متربي در تربيت است و اينکه کدام اصل است و کدام فرع و زمينه ساز؟
به نظر مي رسد پاسخ بدين پرسش بستگي به تعيين زواياي بحث و گزينش منظر مشخص دارد. توضيح مطلب آنکه موضوع تربيت از نظر مربي که پدر و مادر باشد يا معلم يا حاکم يا مصلح اجتماعي، احکام متفاوتي دارد. نقش هر يک در فرايند تربيت متفاوت از ديگري است.
همچنين از نظر متربي و اينکه متربي در چه سني باشد؛ کودک، نوجوان، جوان، بزرگسال، نقش هاي مربي و متربي گوناگون و متفاوت مي شود. نقش کودک در فرآيند تربيت کمتر از نقش نوجوان است و همين گونه نقش جوان يا بزرگسال در تربيت بيشتر از نقش يک نوجوان است.
از جهت سوم، زمينه و ساحتي است که تربيت در آن صورت مي گيرد. به تعبير ديگر آن بخشي از وجود انسان که مورد توجه مربي قرار مي گيرد و فرايند تربيت در آن تحقق مي يابد نيز در ميزان نقش هر يک از مربي و متربي دخالت دارد. اگر محور تربيت جسم انسان باشد، زماني که محور تربيت روح انسان باشد متفاوت است و در صورتي که محور روح باشد، اگر هدف تربيت بعد عقلي و معرفتي انسان باشد که اصطلاحاً تعليم ناميده مي شود، با زماني که هدف تزکيه و پيرايش روح از صفات نکوهيده و آراستن به صفات و ملکات پسنديده باشد فرق مي کند.
اگر بر اين سه حالت حالت هاي ترکيبي را نيز بيافزاييم، در اين صورت مسئله ابعاد بيشتري پيدا مي کند. مثلاً اگر مربي پدر و مادر باشد و متربي نيز کودک و
هدف تربيت هم پرورش جسم کودک باشد، در اين صورت نقش مربي حداکثري خواهد بود. اما اگر در همين فرض متربي نوجوان يا جوان باشد، نقش متربي بيشتر از نقش قبلي است.
منبع:نشريه پژوهش هاي قرآني ،شماره60-59.
ادامه دارد...
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image