جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
عوامل سعادت خانواده
-(10 Body) 
عوامل سعادت خانواده
Visitor 1179
Category: دنياي فن آوري
تأمين سعادت خانواده به شناختي جامع و فراگير نياز دارد تا بتوان در پرتو آن، عوامل سعادت آفرين خانواده را فراهم کرد. اين عوامل در حقيقت زيربناي خوشبختي خانواده به شمار آمده، سلامت روحي و اخلاقي اعضاي خانواده را تأمين مي کنند و نبودن هر يک از آنها در سستي ارکان سعادت خانواده تأثير مي گذارد.
«احترام متقابل زن و شوهر»، «محبّت به يکديگر»، «گذشت و بخشش»، «مسؤوليت پذيري»، «تفاهم با يکديگر» از جمله ي اين عوامل است که به توضيح هر يک مي پردازيم.

احترام متقابل

احترام زن و شوهر به يکديگر در سلامت روحي، افزايش محبّت و تحکيم خانواده تأثير بسزايي دارد. دايره ي اين احترام، شاملِ ارج نهادن به شخصيت يکديگر، احترام به نظريات، افکار و سليقه ي همديگر شده، و تمام شؤون زندگي آنها را تحت تأثير نيکوي خود قرار خواهد داد.
مرد بايد به همسر خود احترام گذاشته، از اهانت، ناسزاگويي، سبک کردن و خُرد کردن شخصيت او بپرهيزد و هرگونه انتقادي را با رعايت احترام و ادب مطرح کرده، از فرياد زدن، ابراز خشونت و تحقير او در نهان و آشکار خودداري کند. رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
برادرم جبرئيل به من خبر مي داد و همواره سفارش زنان را به من مي کرد، تا آنجا ه گمان کردم جايز نيست شوهر به زنش «اُف» بگويد، اي محمد (ص)! در مورد زنان تقواي الهي پيشه کنيد... با آنان مهربان باشيد و رضايت خاطر آنها را فراهم کنيد، تا درکنار شما باشند، آنان را بر کاري مجبور نکنيد، برايشان خشم نگيريد و اموالي که به آنان داده ايد- جز با رضايت و اجازه ي آنها- پس نگيريد. (1)
زني که از همسر خود بي احترامي ديده و همواره مورد اهانت او قرار مي گيرد، شخصيتش لطمه ديده و نشاط و شکوفايي خود را از دست مي دهد و بتدريج باور مي کند که نزد همسرش ارزشي ندارد و با چنين روحيه ي درهم شکسته اي نمي تواند فرزندان با شخصيت پرورش دهد.
امام صادق عليه السلام در مورد احترام به زن توصيه کرده، مي فرمايد:
«من اتخذ امرأه فليکرمها، فانما امرأه احدکم لعبه، فمن اتخذها فلا يضيعها» (2)
هر کس زن بگيرد بايد به او احترام بگذارد. همانا زن هر کدام از شماها دلبر و معشوق شماست، بنابراين هر کس زن مي گيرد نبايد او را ضايع سازد.
اين مسأله ا زطرف زن نيز بايد رعايت شود و نسبت به همسرش احترام کند؛ همان حضرت در اين باره مي فرمايد:
«...سعيده سعيده امرأه تکرم زوجها و لا تؤذيه و تطيعه في جميع احواله» (3)
بسيار سعادتمند است زني که به شوهرش احترام گذارد، او را آزار ندهد و همواره از او اطاعت کند.

علل بي احترامي به زن

بي احترامي شوهر نسبت به همسر خويش معلول عواملي است که بعضي از آنها عبارتند از:

1- انديشه ي برتري مرد بر زن

پندار برتري مرد بر زن و طفيلي دانستن وجود او، احساس تسلّط مطلق مرد را بر زن به وجود مي آورد و موجب تقويت اين باور غلط مي شود که زن موجودي ناقص و انسانيّت او ناتمام است. همين مسأله زمينه ي پيدايش بي احترامي به او را فراهم مي کند، در حالي که تفاوتهاي موجود ميان زن و مرد، لازمه ي زندگي مشترک آنهاست و دليلي بر کمبود شخصيت مرد يا زن نيست.

2- خوي استبداد

به کارگيري اين شيوه ي نادرست در قالب خشونت و ايجاد ترس در همسر، موجب شکسته شدن حرمت و شخصيت زن مي شود. افراد مستبدّ و خود رأي، بي احترامي به همسر را لازمه ي تسلّط خود بر زندگي مي دانند. در مقابل، انتظار احترام از ناحيه ي همسر خويش دارند وسعي مي کنند آن را از طريق استبداد و ابراز خشونت به دست آورند، در حالي که نمي دانند احترام ظاهري که منشأ آن ترس باشد، هيچ گونه ارزشي ندارد. چنين شوهراني از بدترين انسانها شمرده مي شوند. چنان که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود:
«شر الناس يوم القيامه الذين يکرمون اتقاء شرهم» (4)
بدترين مردم در روز قيامت کساني هستند که به جهت در امان بودن از شرشان مورد احترام قرار مي گيرند.

3- توقّع کار زياد

توقّع بيجايي که بعضي از مردان نسبت به انجام تمامي کارهاي خانه از زنان دارند، عامل ديگر بي احترامي به آنان است. چنين افرادي گمان مي کنند که کار کردن زن در خانه تنها وظيفه ي اوست و به خود حقّ مي دهند که در اين زمينه او را مورد توبيخ و سرزنش قرار دهند، در حالي که زن چنين وظيفه اي ندارد و فقط علاقه ي او به همسر و امور خانه داري مشوّق او در اين زمينه است و آنچه که در اين باره بر عهده ي مرد است، تقدير و تشکّر است، نه توبيخ و بازخواست.

محبّت

يکي ديگر از عوامل سعادت خانواده که اميد و حرکت را به ارمغان مي آورد، محبّت زن و شوهر به يکديگر است. انسان نيازهاي عاطفي فراوان دارد که نياز به محبّت، يکي از اساسي ترين آنهاست؛ او دوست دارد هم مورد محبّت ديگران قرار گيرد و هم نسبت به آنها ابراز علاقه کند. زندگي بدون محبّت براي او جاذبه اي نداشته و از آن گريزان است.
از آنجا که زن موجودي عاطفي است و عواطف و احساسات او بر جنبه هاي ديگرش غلبه دارد، نياز او به محبّت، بيش از مرد است و شايد به همين سبب، خداوند نسبت به زنان بيش از مردان مهربان است. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
«ان الله تبارک و تعالي علي النساء أرأف منه علي الذکور» (5)
خداوند تعالي نسبت به زنان بيش از مردان مهربان است.
بنابراين، بهتر است شوهر، آغاز گر ابراز محبّت و تداوم بخش آن باشد. در اين صورت، علاقه ي زن نسبت به او شدّت يافته، او نيزدرصدد ابراز محبّت بر مي آيد.
ساختار وجودي و خصوصيات فطري زن، او را بشدّت، نيازمند محبّت همسر قرار داده است. زني که از اين موهبت بي بهره باشد، همواره با حسرت تمام در صدد جبران اين کمبود روحي خواهد بود. امام صادق عليه السلام فرمود:
«ان المرأه خلقت من الرجل، و انما همتها في الرجال، فاحبوا نساءکم» (6)
همانا زن از مرد آفريده شده و توجّه او به مردان معطوف است، پس زنانتان را دوست بداريد.
ابراز محبّت نسبت به زن به دو صورت «عملي» و «زباني» انجام مي گيرد؛ ابراز محبّت عملي، در برخورد ملايم و محبّت آميز مرد نسبت به همسرش نمايان مي شود و بدين گونه زن، علاقه ي مرد نسبت به خود را از رفتار او در مي يابد. ابراز محبّت زباني نيز نقش ويژه اي در تحکيم پيوند خانوادگي دارد.
زن به ابراز محبّت زباني شوهر نياز دارد و به وسيله ي آن از محبّت قلبي شوهر نسبت به خود اطمينان يافته، آرامش خاطر پيدا مي کند و هرگز شيريني آن را فراموش نمي کند.
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «قول الرجل للمرأه اني احبک لا يذهب من قلبها ابدا» (7)
سخن مرد به همسرش که «من دوستت دارم» هرگز از قلبش بيرون نخواهد رفت.
محبّت به همسر هر اندازه بيشتر باشد، مطلوبتر است، زيرا محبت از عواطف انساني او سرچشمه مي گيرد و نبايد آن را با شهوت که امري غريزي است، يکي دانست.
انبياي الهي که مظهر والاي عواطف انساني هستند، همگي از اين خصلت برخوردار بوده اند. امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود:
«من اخلاق الانبياء حب النساء» (8)
محبّت به زنان از اخلاق پيامبران است.
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله نيز که منبع عطوفت و محبّت بود، نسبت به زنان محبّت ويژه اي داشت و آنان را همواره مورد لطف و مهرباني خود قرار مي داد. درباره ي آن حضرت چنين گفته شده است:
«کان رسول الله صلي الله عليه و آله ارحم الناس بالنساء و الصبيان» (9)
رسول خدا صلي الله عليه وآله مهربانترين مردم نسبت به زنان و کودکان بود.

گذشت و بخشش

گذشت و اغماض هر يک از زن و شوهر از لغرشها و کارهاي ناپسند ديگري در محيط خانواده از اهميّت فراواني برخوردار است و بي توجهي به آن، جوّ صميميت و آسايش حاکم بر خانواده را به محيط اضطراب، بدبيني، عصبانيت و عيبجويي مستمر هر يک از اعضا نسبت به يکديگر تبديل خواهد کرد.
بهترين راه به دست آوردن آرامش و سلامت روان و رهايي از اضطراب و ناراحتي و دوري از بدبيني و بي اعتمادي، گذشت از بديها، ظلمها و اشتباهات همسر است. خداوند تعالي کساني را که از لغزشهاي ديگران مي گذرند با تعبير «محسنين» ستوده و در وصف آنها مي فرمايد:
«... و الکاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين» (10)
[آنان] خشم خود را فرو مي خورند و از خطاي مردم در مي گذرند. خدا نيکوکاران را دوست دارد.
رسول خدا صلي الله عليه وآله از اين صفت پسنديده به عنوان بهترين اخلاق دنيا و آخرت ياد کرده، مي فرمايد:
«الا اخبرکم بخير خلائق الدنيا و الاخره؟ العفو عمن ظلمک، و تصل من قطعک، و الاحسان الي من اساء اليک، و اعطاء من حرمک» (11)
مي خواهيد شما را به بهترين اخلاق دنيا و آخرت خبر دهم؟ آن اخلاق اين است: از کسي که به تو ستم کرده، درگذري، با خويشاوندي که تو بريده، پيوند بر قرار کني، به کسي که نسبت به توبدي کرده ، نيکي کني و به کسي که تو را محروم کرده، بخشش کني.
امير مؤمنان صلوات الله عليه مي فرمايد:
«العفو تاج المکارم» (12)
عفو تاج مکرمتها (ي اخلاقي) است.
کسي که در محيط خانه از خوي نيکوي گذشت بهره اي ندارد و با وقوع کوچکترين خطا و لغزشي از طرف همسر، در صدد انتقام بر مي آيد، خوشبختي خود را تباه کرده و زندگي را تيره و تار مي سازد. امام علي عليه السلام مي فرمايد:
«قله العفو اقبح العيوب و التسرع الي الانتقام اعظم الذنوب» (13)
کمي عفو و گذشت، زشت ترين عيبها و شتاب در انتقام، از بزرگترين گناهان است.
همان حضرت از کساني که در زندگي گذشت ندارند، به عنوان بدترين مردم ياد کرده، مي فرمايد:
«شر الناس من لا يعفو عن الزله و لا يستر العوره» (14)
بدترين مردم کسي است که از لغزش ديگران نمي گذرد و عيبهاي آنان را نمي پوشاند.

آثار گذشت

عفو و گذشت در محيط خانواده آثار ارزنده اي دارد که برخي از آنها عبارتند از:

1- ايجاد آرامش روحي

زندگي توأم با گذشت و اغماض، مايه ي ايجاد آرامش و آسايش روحي زن و شوهر و اهل خانه است. کسي که در زندگي گذشت ندارد، همواره منتظر فرصتي است تا انتقام گيرد، از اين رو، پيوسته دغدغه ي روحي او در انتقام گيري از ديگران ، آرامش روحي را از او سلب مي کند، ولي کسي که از روحيه ي عفو و گذشت برخوردار است، از اين دغدغه ي روحي ايمن است و بدون هيچ نگراني و کينه اي نسبت به همسر خويش با آرامش خاطر در کنارش زندگي مي کند و از بهانه جوييهاي بيهوده و زيانبار دوري مي جويد.

2- زدودن کينه

اشتباهات و لغزشهايي که گاهي در محيط خانواده از ناحيه ي زن يا شوهر صورت مي گيرد، مايه ي ايجاد کدورت و تيرگي روابط آنها مي شود. چنانچه اين تيرگي با عفو و گذشت و جبران نشود، زمينه ي ايجاد اختلافات و درگيريهاي خانوادگي و فروپاشي کانون گرم خانواده مي گردد، ولي با گذشت و اغماض زن و شوهر نسبت به يکديگر کينه ها زدوده شده، تيرگيها از بين مي رود و در نتيجه خانواده از خطر چنين آفت بزرگي مصون مي ماند. رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
«تعافوا تسقط الضغائن بينکم» (15)
نسبت به يکديگر گذشت کنيد، تا کينه هايتان برطرف شود.

3- فزوني عزّت

کساني که ازرفتار همسر خويش خُرده مي گيرند، نه تنها به اصلاح رفتار او موفّق نمي شوند، بلکه امکان دارد موجب لجبازي و واکنش منفي او شوند، در حالي که با گذشت و چشم پوشي از خطا، در نظر او عزيز و محترم جلوه کرده، از نفوذ کلام بيشتري برخوردار خواهد شد و با فزوني عزّت او پيوند خانوادگي تحکيم مي يابد. رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
«العفو لا يزيد العبد عزا فاعفوا يعزکم الله» (16)
عفو و گذشت موجب عزّت بنده است. بنابراين، گذشت کنيد تا خدا به شما عزّت دهد.

4- طول عمر

آرامش روحي و رواني که از ناحيه ي عفو و گذشت نصيب انسان مي شود، در سلامت جسمي او تأثير گذاشته و مايه ي فزوني عمر او مي گردد. رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
«من کثر عفوه مد في عمره» (17)
کسي که بسيار گذشت مي کند، به عمرش افزوده مي شود.

5- سپر عذاب الهي

از جمله آثار ارزنده ي عفو و بخشش از لغزشهاي ديگران- بويژه همسر- ايمني از عذاب الهي است. چنان که امام علي عليه السلام مي فرمايد:
«العفو مع القدره جنه من عذاب الله سبحانه» (18)
عفو وگذشت در حال توانايي [بر انتقام گيري ]سپر عذاب خداي سبحان است .

زيباترين گذشت

نسبت به بديهاي ديگران به صورتهاي گوناگوني مي توان گذشت کرد؛ بعضي از افراد حتي بعد از مجازات افراد خطاکار نيز آنها را نمي بخشند و رفتار خصمانه اي با آنان دارند. بعضي ديگر، افراد خطاکار را مجازات مي کنند، اما بعد از آن، کينه اي از آنان در دل نگه نمي دارند. بهتر از اين دو دسته ، کساني هستند که علاوه بر پرهيز از انتقامجويي، از بدي وستم افراد خطاکار مي گذرند و بزرگوارانه آنها را مي بخشند. قرآن کريم به چنين گذشتي سفارش کرده، مي فرمايد:
«... فاصفح الصفح الجميل» (19)
از آنها به طرز شايسته اي صرف نظر کن ( و آنها را بر نادانيهايشان ملامت ننما)!
امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه فرمود:
«الصفح الجميل ان لا تغاقب علي الذنب» (20)
گذشت زيبا اين است که کسي را به خاطر گناهش مجازات نکني.
امام رضا عليه السلام نيز در اين باره فرمود:
«العفو من غير عتاب» (21)
[گذشت زيبا] بخشش بدون سرزنش است.
نتيجه ي مداومت بر چنين گذشتي در زندگي خانوادگي، ايجاد روابط سالم، انساني و قابل ستايش است که زن و شوهر در پرتو آن از سعادت خانوادگي بيشتري برخوردار مي شوند.

عوامل پيدايش گذشت

هر صفتي که در انسان وجود دارد، نشانگر عواملي است که در رشد و تثبيت آن صفت تأثير داشته اند. پيدايش روحيه ي گذشت و بخشش همسر نيز، معلول عواملي است که به تعدادي از آنها اشاره مي کنيم:

1- ياد آوري آثار گذشت

مهمترين عاملي که در پيدايش روحيه ي گذشت در محيط خانواده مؤثر است، توجه به تأثير گذشت در سعادت زندگي خانوادگي مي باشد. ياد آوري اينکه عدم گذشت از همسر، جز به تيره شدن روابط سالم خانوادگي و ناخوشايند بودن آن و تشديد درگيريهاي خانوادگي نمي انجامد، تأثير بسيار ي در پيدايش روحيه ي گذشت در انسان دارد.
بايد همواره به ياد داشت، کسي که نسبت به همسر خود گذشت ندارد و همواره درصدد اثبات نادرست جلوه دادن رفتار او و بر حق شمردن رفتار خويش است، جز به موضع گيري خصمانه ي همسر خويش کمک نمي کند، زيرا در اين صورت، او در صدد دفاع از خود بر آمده و براي حفظ شخصيت خود در برابر ديگري به توجيه رفتار خويش پرداخته و يک درگيري مستمر و فزاينده در زندگي آنها به وجود مي آيد و در نتيجه، هيچ يک به اصلاح رفتار نادرست همسر خويش موفق نخواهد شد، در حالي که با گذشت و اغماض نسبت به بديهاي همسر، مي تواند با ملايمت او را متوجه اشتباهات خود کند و او را در اصلاح رفتار خود ياري دهد.

2- ياد آوري عيوب خود

ياد آوري عيوب خود، تأثير بسزايي در گذشتِ از خطاهاي همسر دارد. هر يک از زن و شوهر همان گونه که داراي عيوبي هستند، خوبيهايي نيز دارند و طبيعي است که هر يک، از همسرخود انتظار داشته باشد که از بديهاي او گذشت کرده و بديها را در مقايسه با خوبيها در نظر بگيرد. چنين انتظاري در هر دو طرف وجود دارد و در مورد زن نيز بايد رعايت شود.
کسي که به اشتباهات خود توجه ندارد و در محيط خانواده، تنها به عيوب همسر مي پردازد، با بي انصافي تمام، ناهمواريهاي زندگي خانوادگي را معلول رفتار نادرست همسر مي پندارد و بدين گونه با توجه افراطي به خطاهاي همسر، به جاي اصلاح او به تيره تر شدن اوضاع کمک مي کند.
بنابراين، لازم است ما به عيوب خود نيز توجه کنيم. زيرا چه بسا رفتارهاي نادرست همسر از رفتار غلط ما ناشي شده باشد. با توجه به اين نکته و اينکه انسان عاري از اشتباه نيست، مي توانيم صفت پسنديده ي گذشت را دستور العمل زندگي خويش قرار دهيم.

3- بزرگواري اخلاقي

گذشت يکي از صفات والاي انساني است که ارزش اخلاقي فراواني دارد. افرادي در زندگي از خود گذشت نشان مي دهند که داراي صفات عالي اخلاقي باشند. اينان نه تنها از بديهاي همسر خود گذشت مي کنند، بلکه در مقابل بدي او خوبي مي کنند.
امام صادق عليه السلام فرمود:
«ثلاث من مکارم الدنيا و الآخره، تعفو عمن ظلمک و تصل من قطعک و تحلم اذا جهل عليک» (22)
سه چيز از بزرگواريهاي دنيا و آخرت است: از کسي که به تو ظلم کرده، درگذري و با کسي که از تو بريده بپيوندي و نسبت به کسي که با تو جاهلانه رفتار کرده، خويشتنداري کني.
وجود صفات نيک اخلاقي در انسان موجب مي شود که او از اشتباهات و بديهاي ديگران، بويژه همسرو اعضاي خانواده ي خود، چشم پوشي کند و همواره نسبت به آنان گذشت داشته باشد. برعکس، افراد پست که از ويژگيهاي اخلاقي بي بهره هستند، با کوچکترين بهانه اي به حيثيت ديگران تاخته و کمترين گذشتي از خود نشان نمي دهند.

مسؤوليت پذيري

از جمله عوامل مؤثر در تأمين سعادت خانواده مسؤوليت پذيري متقابل همسران است. هر يک از زن و مرد بايد بدانند که با قبول زندگي مشترک مسؤوليتهايي برعهده ي آنان قرار مي گيرد که پيش از تشکيل خانواده از آن آسوده بودند؛ اين مسؤوليتها با توجّه به اختيارات، تواناييها و شرايط خاص هر يک از زن و شوهر بر عهده ي آنان قرار مي گيرد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
«الرجل راع علي اهل بيته و کل راع مسئول عن رعيته ، و المرأَه راعيه علي مال زوجها و مسئووله عنه» (23)
مرد نگهبان اهل بيت خود است، و هر نگهباني در مورد آنچه که بايد از آن نگهباني کند، مسؤول است. و زن نگهبان مال همسرش است و نسبت به آن مسئوول مي باشد.
و نيز مي فرمايد:
«الا کلکم راع و مسئول عن رعيته … و الرجل راع علي اهل بيته و هو مسئول عنهم؛ فالمرأه راعيه علي اهل بيت بعلها و ولده و هي مسئوله عنهم» (24)
همه ي شما نگهبان و مسؤول هستيد، … مرد بر خانواده اش نگهبان است و نسبت به آنان مسؤول مي باشد و زن بر خاندان همسر و فرزندان او مسؤول است.
اين مسئوليت در جانب مرد از اهميّت خاصّي برخوردار است، زيرا وي عهده دار سرپرستي خانواده است و در نتيجه در قبال تمام مسائل و مشکلات فکري، روحي، اخلاقي و اقتصادي همسر و فرزندان خود مسؤول است و طفره رفتن شانه خالي کردن از زير بار اين مسؤوليتها و بي تفاوتي نسبت به آنها آفت بزرگي براي زندگي خانوادگي محسوب مي شود.
غفلت از شناخت مسؤوليتهاي گوناگون خانوادگي، آثار زيانبار بسياري به همراه داشته، در نهايت موجب پشيماني و حسرت انسان خواهد شد. بدين جهت، ضرورت دارد که هر انساني پيوسته درباره ي مسؤوليتهاي خانوادگي خود بينديشد و با شناخت کامل به انجام دقيق آناه همّت گمارد. امير مؤمنان علي عليه السلام مي فرمايد:
«کل امري ء مسؤول عما ملکت يمينه و عياله» (25)
هر مردي نسبت به زير دست و خانوده ي خود مسؤول است.

جلوه هاي مسؤوليت پذيري

بعضي از نمودهاي مسؤوليت پذيري زن و شوهر در زندگي خانوادگي عبارتند از:

1- تأمين هزينه ي زندگي

شوهر وظيفه شناس و مسؤول نسبت به خانواده در تأمين هزينه زندگي از قبيل غذا، لباس، مسکن، اسباب و اثاثيه منزل و ساير مخارج لازم کوشش فراوان مي کند. او کار کردن را شرف انسان، جوهر زندگي و جهاد في سبيل الله مي داند. از اين رو، از تنبلي کردن بشدّت مي پرهيزد و در راه تحصيل روزي حلال تلاش مي کند، رنج مي برد، عرق مي ريزد و خسته مي شود تا زندگي را با آبرومندي اداره کند و نيازهاي همسر و فرزندان خود را با شرافت تأمين کند. او از اين راه خشنودي خدا را فراهم مي آورد، چرا که اما م باقر و امام صادق عليهما السلام مي فرمايند:
کسي پيش خدا خشنودتر و رفتارش پسنديده تر است که براي خانه و خانوده اش نعمت و آسايش بيشتري- دور از اسراف و تبذير- فراهم کند. (26)

2- مديريّت خانواده

شوهر که مدير خانه است، با تدبير و دور انديشي ويژه ي خود سياستهاي کلّي خانواده را تعيين مي کند و در ايفاي مسؤوليّت سرپرستي و جلب اطاعت همسر- از پيش- زمينه پذيرش و اطاعت را در او فراهم مي کند، به امکانات و روحيات همسر خويش توجّه کرده، در حدّ توان از او انتظار خواهد داشت ؛تنها در کار نيک و معروف به او فرمان مي دهد و از خود رأيي در اين زمينه دوري مي کند و مي داند که اگر فرماني برخلاف فرمان خدا باشد، پذيرش و اطاعت همسر لازم نيست.
او طوري زندگي را رهبري مي کند و به خانواده نشاط، خرّمي، نظم و انضباط مي بخشد که همسر و فرزندانش او را به عنوان سرپرست واقعي مي شناسد و اطاعت او را بر خود لازم مي شمارند.
زن وظيفه شناس نيز قدر زحمتهاي شوهرش را مي داند، به رهنمودها و دستورهاي او احترام مي گذارد، مديريّت او را در امور زندگي مي پذيرد و مطابق دستوراتش عمل مي کند و از اين طريق ادامه ي زندگي مشترک را ميسّر مي سازد.

3- همسر داري

مرد مسؤول، زن را در دست خود امانت الهي دانسته، و نسبت به او احساس وظيفه مي کند، به شخصيّت، افکار و اعمال او احترام مي گذارد، به نشاط و غذاي روحي او و ديگر اعضاي خانواده مي رسد، در امور خانه و زندگي مشترک با همسر وفرزندان خود مشورت مي کند و به آنها بال و پر مي دهد. زن وظيفه شناس نيز به نظريات شوهر احترام مي گذارد، از او اطاعت مي کند، از صفات خوب او تشکّر کرده، و با او مدارا مي کند، از توقّع خود مي کاهد، و در حفظ مال، ناموس و آبروي شوهر مي کوشد.

4- تربيت اولاد

نمود ديگر مسؤوليت پذيري، در تربيت اولاد آشکار مي شود، زن و شوهر وظيفه شناس در تربيت صحيح و اسلامي فرزندان خود نهايت تلاش خود را به کار مي گيرند. و در تمام مراحل رشد فرزند، اعم از دوران حمل، شيرخوارگي و پس از آن خود را نسبت به تربيت صحيح وي مسؤول دانسته و دستوراتي را که اسلام در اين زمينه ارائه نموده، اجرا مي کنند.
اهميّت اين مسؤوليت به اندازه اي است که امام سجّاد عليه السلام از خداوند سبحان براي اداي اين تکليف استمداد طلبيده، عرض مي کند:
«... و اعني علي تربيتهم و تأديبهم و برهم» (27)
بار خدايا مرا در تربيت، تأديب و نيکي به فرزندانم ياري فرما.
و نيز آن حضرت در بيان حق فرزند نسبت به پدر و مادر مي فرمايد:
«و اما حق ولدک فان تعلم انه منک و مضاف اليک في عاجل الدنيا بخيره و شره و انک مسؤول عما وليته به من حسن الادب» (28)
حقّ فرزند بر تو، اين است که بداني وجود او از تواست و نيک و بدهاي او در اين دنيا به تو وابسته است، و بداني که تو در تربيت او از [قبيل] حسن ادب و ... مسؤول هستي.

آثار مسؤوليت پذيري

اين ويژگي اخلاقي داراي آثار فراواني است که گستره ي آن بيشتر مسائل زندگي را در بر مي گيرد. اينک به دو اثر کلّي که نقش ويژه اي در تأمين سعادت خانوادگي دارد، مي پردازيم:

1- استحکام پيوند خانوادگي

از آثار مستقيم احساس مسؤوليت، به دست آوردن موفقيت در امور زندگي است. کسي که تمام وظايف خانوادگي خود را مي شناسد و يکايک آنها را با علاقه ي فراوان انجام مي دهد، بدون شکّ در تمامي امور زندگي موفّق مي شود. همسر او نيز از اينکه وي از وظايف و تکاليف خود آگاه است، خشنود مي گردد.
بسياري از عقب ماندگيها در زندگي خانوادگي، معلول نشناختن مسؤوليتها و گريز از انجام وظايف خانوادگي است. اگر هر يک از زن و شوهر وظايفي را که بر عهده ي آنان است، تشخيص داده، به آن عمل کنند، چرخ زندگي آنها در مسير مطلوب خويش قرار گرفته، امور زندگي شان رونق خواهد يافت، و هر گونه سرپيچي از آن به استحکام اين کانون، ضربه خواهد زد.
مردي که در قبال مسؤوليتهاي خانوادگي سهل انگاري کرده و از زير بار اداره ي زندگي، شانه خالي مي کند و با تن آسايي خود، خانواده اش را در معرض فقر اقتصادي قرار مي دهد و آنان را در برآوردن نيازهاي اوّليه ي خود ياري نمي رساند، در حقيقت بزرگترين ضربه را به سعادت خانوادگي خود زده است.

2- آسايش روحي

ايفاي وظيفه ي متقابل همسران، موجب اطمينان خاطريکديگر گشته و دغدغه هاي روحي ناشي از عدم مسؤوليت پذيري همسر را از بين مي برد، بدين جهت با آسايش فکري و روحي به زندگي ادامه داده و روح آنان دچار تشويش و اضطراب نمي شود. علاوه بر اين، با وجود روحيّه ي مسئوليت پذيري متقابل در همسران، ريشه ي اختلافات خانوادگي از بين رفته، زن وشوهر در جوّي سالم و با روحيّه اي اميدوار به انجام وظايف خود مي پردازند.

عوامل پيدايش روحيه ي مسؤوليت پذيري

با توجّه به آثار ارزنده اي که روحيه ي مسؤوليت پذيري بر سعادت خانوادگي انسان دارد، شايسته است که هر يک از زن و مرد در صورت کمبود اين روحيه، در صدد جبران آن برآيند. در اين زمينه عوامل فراواني مؤثر است که به دو عامل اشاره مي کنيم:

1- اعتماد به نفس

يکي از عوامل مهمّ تقويت روحيّه ي مسؤوليت پذيري، اعتماد به نفس است. افرادي که داراي چنين روحيه اي هستند، در توانايي خود براي انجام مسؤوليت شک و ترديد ندارند و همواره از مسؤوليتها استقبال مي کنند و موفقيّت خود را در گروايفاي مسؤوليت مي دانند. بر عکس، کساني که فاقد اعتماد به نفس هستند، از قبول مسؤوليت طفره مي روند، زيرا در توانايي خود در انجام مسؤوليت، دچار شک و ترديد هستند و قبول مسؤوليت را با شکست، مساوي مي دانند؛ بدين جهت از پذيرفتن مسؤوليت، شانه خالي کرده، از آن دوري مي کنند.
براي اصلاح چنين افرادي بايد روحيه ي اعتماد به نفس و مسؤوليت پذيري را در آنان تقويت کرد. چنين افرادي با انجام کارهايي که در توان آنهاست و کسب موفقيّت د رآن،بتدريج اعتماد به نفس پيدا مي کنند، زيرا ايفاي مسؤوليت منجر به استحکام شخصيّت و موفقيّت آنها در زندگي مي شود و زندگي را در کام آنها شيرين مي کند. در نتيجه، براي قبول مسؤوليت شتاب بيشتري ازخود نشان مي دهند.
براي پرورش اين روحيّه در همسر نيز، مي توان از طريق تشويق وي به انجام مسؤوليتها و ايجاد حسّ اعتماد به نفس به اين هدف دست يافت.

2- تأثير پذيري از همسر

عامل ديگري که موجب تقويت روحيه ي مسؤوليت پذيري انسان مي شود، معاشرت با افراد مسؤوليت پذير است، زيرا به واسطه ي تأثير پذيري از روحيات ديگران، صفت مسؤوليت پذيري بتدريج در او تقويت مي شود. روشن است که وجود چنين روحيه اي در انسان، موجب سرايت اين صفت به همسر او خواهد شد و همچنين تأثير فراواني در مسؤوليت پذيري فرزندان آن خانواده مي گذارد. برعکس، اگر انسان فاقد چنين روحيه اي باشد، اما از همسر خود انتظار داشته باشد که تمام مسؤوليتهاي خود را بخوبي انجام دهد، توفيقي در اين زمينه به دست نخواهد آورد.
بنابراين، لازمه ي ايجاد روحيه ي مسؤوليت پذيري در محيط خانواده اين است که مرد خانواده، بيش از هر کس اين روحيه را در خود تقويت کند تا با گذشت زمان در همسر و فرزندان خود تأثير گذارد.

پي نوشت ها:

1- مستدرک الوسائل، حاجي نوري (ره)، ج 14، ص 252، آل البيت.
2- بحارالانوار، ج 103، ص 224.
3- مستدرک الوسائل، ج 14، ص 247.
4- بحارالانوار، ج 75، ص 283.
5- محجه البيضاء، ملامحسن فيض کاشاني، ج 3، ص 119، بيروت.
6- بحارالانوار، ج 103، ص 226.
7- وسائل الشيعه، ج 14، ص 10.
8- سنن النبي، ص 147.
9- محجه البيضا، ج 3، ص 98.
10- آل عمران (3)، آيه ي 134.
11- بحارالانوار، ج 69، ص 397.
12- شرح غرر الحکم و درالکلم، امدي، ج 1، ص 140، انتشارات دانشگاه تهران.
13- شرح غررالحکم، ج 4، ص 505.
14- همان، ص 175.
15- کنز العمّال، ج 3، ص 373.
16- کنز العمال، ج 3، ص 110.
17- بحارالانوار، ج 75، ص 359.
18- شرح غرر الحکم، ج 1، ص 398.
19- حجر (15)، آيه ي 85.
20- بحارالانوار، ج 78، ص 253.
21- همان، ج 71، ص 421.
22- بحارالانوار، ج 71، ص 400.
23- مستدرک الوسائل، ج 14، ص 248.
24- مجموعه ي ورّام، ج 1، ص 6.
25- شرح غرر الحکم، ج 4، ص 633.
26- بحارالانوار، ج 78، ص 136.
27- صحيفه سجاديه، دعاي 25.
28- مکارم الاخلاق، ص 421.

منبع: اخلاق خانواده
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image