ارزشهاي بازي
بدون ترديد ميتوان گفت که بازي بهترين شکل فعاليت طبيعي هر کودک محسوب ميشود و در زندگي کودک داراي اهميت خاصي است، بازي براي هر کودک در حال رشد از ارزشهاي مختلفي برخوردار است.
همه نظريهپردازان، صرفنظر از گرايشهاي گوناگوني که دارند، بر اين عقيدهاند که بازي نقش مهمي در رشد و تکامل کودک ايفا ميکند. روانکاوان معتقدند که بازي براي غلبه بر آسيبها يا ناراحتيهاي عاطفي ضروري است.
روانشناسان اجتماعي اعتقاد دارند که بازي براي کنترل خود و يادگيري شيوههاي زندگي کردن با تجربههاي معمول روزانه ضرورت دارد.
ساختگراها عقيده دارند که بازي براي رشد و نمو شناخت لازم است. و تکوينگراها ميگويند بازي در همه فرهنگهاي دنيا براي ارتقاي کفايتها و اجتماعي کردن کارکردها امري ضروري است.
ارزش جسماني بازي:
از آنجا که بازي غالبا با فعاليت بدني همراه است، ارتباط نزديکي با رشد و تربيت اندام بچهها و مهارتهاي جنبشي مناسب و آمادگي بدني آنها دارد. بچهها بدنشان را با علاقه و لذت به کارهاي جسمي وا ميدارند و همزمان با آن به مهارتهايي ميرسند که آنها را قادر ميسازد تا از نظر بدني احساس اطمينان، ايمني و اتکا به نفس پيدا کنند.(1)
فعاليتهايي که کودک به عنوان بازي انجام ميدهد در پرورش نيروي بدني و حواس او تأثير زيادي دارند، کودک ميپرد، ميدود، از پلهها بالا و پايين ميرود، لي لي ميکند، خم و راست ميشود، نشست و برخاست ميکند، دوچرخهسواري ميکند، توپبازي و طناببازي ميکند و ... در تمام اين فعاليتها عضلات و اندامهاي مختلف خود را به کار ميگيرد و موجبات تقويت آنها را فراهم ميسازد.
از نظر حسي و حرکتي ميتوان گفت از طريق بازي حس بينايي، شنوايي و لامسه کودک پرورش مييابند. چشم و دست او از هماهنگي بيشتر و بهتري برخوردار ميگردند و عضلات انگشتان و دست و پاي او ورزيده ميشوند.
معمولاً کودکان سالم از انرژي زيادي برخوردار هستند که به وسيله بازي آن را مصرف ميکنند. اگر انرژيهاي اضافي کودک از طريق صحيح (بازي) مصرف نشود و به حالت سرکوب شده در جسم کودک ذخيره شود، موجب ناآرامي، عصبانيت، بدخلقي و پرخاشگري او ميشود.(2)
ارزش اجتماعي بازي:
انسان به عنوان موجودي اجتماعي نياز دارد که به گروهي تعلق داشته باشد و خود را بخشي از آن بداند، از طريق بازي نخستين گامها را براي اجتماعي شدن برميدارد.
کودک از طريق بازي مفاهيم همکاري، پيروزي، شکست، همچشمي و برتريطلبي، رقابت و ايجاد رابطه انساني و دوستانه را ياد ميگيرد، همچنين ياد ميگيرد که چگونه در استفاده از وسايل بازي با ديگران سهيم شود و از اين طريق حس تعاون و احترام به ديگران را در خود رشد ميدهد. مثلاً کودکي که براي اولين بار از تاب استفاده ميکند، بسيار خودخواهانه برخورد ميکند ولي به مرور ياد ميگيرد که ديگر کودکان نيز مشتاقانه انتظار ميکشند. با بزرگتر شدن کودک اين اصل پذيرفته ميشود که شرط اساسي بازي با ديگران همکاري است. در حدود سه سالگي نسبت به کودکان ديگر و بازي با آنها علاقهمند ميشود و به تدريج آمادگي پيدا ميکند که حقوق ديگران را درک کند. وقتي کودک به اين مرحله رسيد، زمان براي آشنايي و سپس آموختن بازيهاي گروهي فرا ميرسد.(3)
روح فرمانبرداري از مقررات وضع شده در بازيها او را به فرمانبرداري از مقررات اجتماعي عادت ميدهد، قدرت سازماندهي، مديريت و سلسله مراتب را به او ميآموزد.
همان طور که در (4)Fein (1986) گزارش شده است، بررسيهاي بسياري نشان ميدهد که بازي با ديگران به بچهها فرصت ميدهد تا رفتار خودشان را با رفتار ديگران هماهنگ کنند و ديدگاههايي را که با نقطه نظرهاي خودشان فرق دارد، به حساب بياورند.
بنابراين، بازي تجربههايي غني در اختيار بچهها ميگذارد، تجربههايي که بچهها به آنها نياز دارند تا مهارتهاي اجتماعي را فرا گيرند، تحريم و سلطهگري را به کار برند و در قدرت، مکان زيست و عقيده با ديگران شريک شوند.(5)
ارزش اخلاقي بازي:
بازي يکي از مهمترين عوامل در تربيت اخلاقي کودک به حساب ميآيد. کودک در خانه و مدرسه ياد ميگيرد که چه چيز خوب و چه چيز بد است، ولي تثبيت معيارهاي اخلاقي در اين دو محل هرگز به اندازه بازي قوي نيست.
کودک در مييابد اگر بخواهد در بازي، يک فرد قابل قبول به حساب آيد بايد درستکار، باحقيقت، مسلط به خود، عادل صادق، وفادار، مسؤوليتپذير و رفتاري قابل قبول داشته باشد.
اگر خواسته باشد در گروه حاشا کند، جِر بزند و به حساب خودش کلاه سر ديگران بگذارد به زودي از طرف همبازيها طرد خواهد شد و جايگاهي در گروه نخواهد داشت. او در بازي کم کم درک ميکند که همبازيهايش نسبت به خطاهاي وي در بازي نسبت به اعضاي خانوادهاش (والدين، برادران، خواهران) کمتر شکيبا و صابرند. بنابراين او ياد ميگيرد که اصول اخلاقي را به هنگام بازي نسبت به محيط خانه و مدرسه به طور کاملتر رعايت کند.(6)
ارزش عقلاني بازي:
بخشي از آشنايي کودکان با جهان خارج، از طريق بازيها انجام ميشود. کودک از راه عمل و تجربه در محيط به ابداع ميپردازد. با پديدهها و مسايل جديد آشنا ميشود. به هنگام مشاهده دقت خود را به کار مياندازد و با استفاده از اين زمينهها (يعني مشاهده، تجربه، دقت و ابداع) قدرت انتخاب بهترين راه حل را به دست ميآورد و قادر ميشود که شناخت صحيحتري از پديدههاي محيط خود کسب کند. کودک به هنگام بازي به استدلال ميپردازد، قضاوت ميکند، به حل مسايل ميپردازد و نهايتا از فعاليتهاي خود نتيجهگيري ميکند و اين فعاليتها به او کمک ميکند تا در آينده بتواند متکي به نفس، مستقل و در حل مشکلات توانمند باشد.(7)
شواهد نشان ميدهد که بين بازي و رشد شناختي رابطهاي نيرومند وجود دارد. بررسيهاي انجام شده نشان دهنده رابطهاي مثبت بين بازي و نمره آزمونهاي هوشي ميزان شده است. اين بررسيها به نکات زير اشاره دارد: افزايش مهارتها در برنامهريزي، توانايي حل مشکل، مهارت در وضعيت تحصيلي، آفرينندگي و تفکر واگرا، دست يافتن به دورانديشي، حافظه و رشد زبان. بنابراين، اين ارتباط بازي با رشد شناختي موضوع مهمي است، زيرا در جايي بازي ميتواند به رفتارهايي پيچيدهتر بيانجامد.
بدين لحاظ است که انجمن جهاني تعليم و تربيت دوران کودکي (ACEI) عقيده دارد بازي رفتاري طبيعي و توانمند است که در رشد کودک نقش ايفا ميکند و تأکيد دارد که هيچ يک از برنامههاي آموزش بزرگسالان نميتواند جايگزين مشاهده، فعاليت و دانش مستقيم خود کودک شود.(8)
ارزش درماني بازي:
براي درک بيشتر دنياي کودکان، ميتوان آنها را در هنگام بازي مورد مشاهده قرار داد. کودکان از طريق بازي، احساسات، ناکاميها و اضطرابها و ترسهاي خود را بيان ميدارند. از اينرو بازي براي درمانگران وسيله مناسبي است تا به دنياي کودکان راه پيدا نمايند و آنها را بيشتر و بهتر بشناسند و به مشکلات پي ببرند.
امروزه به کمک اين تکنيک و تدارک اسباببازيهاي ضروري و تشکيل جلسات بازي براي کودکان، رفتارهاي آنان را زير نظر گرفته و ضمن دسترسي به ريشههاي مشکلات کودکان به درمان آنان ميپردازند.(9)
بازي به عنوان يک کاتارسيس (catharsis)براي از ميان بردن انرژي سرکوب شده و زير فشار قرار گرفته، عمل ميکند. در زندگي روزمره کودک نياز دارد از تنشهايي که توسط محدوديتهاي محيطي به او تحميل ميشود رهايي يابد.
بازي به او فرصت ميدهد که احساسات خود را به طريقي قابل قبول در اجتماع بيان کند و به وي اجازه ميدهد انرژي تحت فشار خود را به طريقي بيرون بريزد که از نظر ديگران و کلاً اجتماع منعي نداشته باشد.
بازي و اسباببازيها بهترين ابزار براي شناخت تمايلات و احساسات کودکان ميباشند زيرا کودک به هنگام بازيهاي خلاق خود، خواستهها و تمايلات خود را بيان ميکند و نشان ميدهد که از چه چيزي محروم شده است، به چه چيزهايي بيشتر گرايش دارد و از چه چيزهايي رنج ميبرد.(10)
مثلاً بچهاي که ميخواهد نقش يک رهبر را بازي کند چون در زندگي واقعي برآوردن چنين خواستي هميشه ممکن نيست، او در زندگي ميتواند پدر، معلم يا ژنرال سرباز عروسکي خود باشد. به گفته اکسلاين بازي وسيله طبيعي کودک براي بيان خود است. بازي موقعيتي است که به کودک داده ميشود تا احساسات و مشکلات خود را عرضه کند. درست همان طور که در مورد بزرگسالان مصداق پيدا ميکند و شخص مشکلات خود را با گفتگو عنوان و مطرح ميکند مثلاً وقتي کودک با عروسکهايي بازي ميکند که معرف اعضاي خانواده او هستند امکان دارد کليدي به درمانگر بدهد که از آن طريق بتواند به چگونگي احساسات او نسبت به اعضاي خانوادهاش پي ببرد. اگر او عروسکي را که به جاي يک نوزاد يا خواهر و برادر کوچکترش است کتک بزند يا عروسک مادر به عروسک خواهر و برادر بزرگتر سيلي بزند، ميتوان دريافت که او نسبت به اعضاي خانوادهاش چه احساسي دارد.(11)
کودکان در حين بازي با صداقت، صراحت، روشن و زنده خود را بيان ميکنند، احساسات، نگرشها و افکار متلاطم آنها آشکار شده و خود را نشان ميدهند(12) يک ناظر (درمانگر) ميتواند مشکلات کودک را درک کند، خود کودک نيز به مرور ميتواند مشکلات خود را بفهمد و طريق روبهرو شدن با آنان را فرا گيرد.
پي نوشت:
1 ـ نويسندگان و مؤلفان کشورهاي جهان، نگاهي به آموزش و پرورش پيش از دبستان در جهان امروز (ج1)، ص147 ـ 146.
2 ـ احمدوند، محمدعلي، روانشناسي بازي، ص12 ـ 11.
3 ـ جمعي از مؤلفان، روانشناسي رشد (1)، ص270.
4 ـ Fein, G (1981) the play of children. in G.fein m. Rivkin (Eds).
5 ـ احمدوند، محمدعلي، روانشناسي بازي، ص146.
6 ـ هارلوک اليزابت، بازي، ص16، ترجمه وحيد رواندوست.
7 ـ ترکمان، منوچهر، مقدم، مصطفي، بازيهاي آموزشي، ص10.
8 ـ منبع شماره 1، ص146.
9 ـ منبع شماره 2، ص133 و 17.
10 ـ بهرامي، هادي، روانشناسي کودک، ص113.
11 ـ منبع شماره 6، ص13.
12 ـ اکسلاين ويرجينيا، بازيدرماني (ترجمه احمد حجاران)، ص12.
منبع: پيام زن