1- ارزش مند شدن زن
يکي ديگر از ثمرات حجاب براي زن، گران بهاتر شدن او براي مرد و در نتيجه، به وجود آمدن عشق است که از لذت بخش ترين عواطف انساني به شمار مي آيد. نياز به دوست داشتن و محبوب ديگران واقع شدن که در سلسله مراتب «مزلو» قرار دارد، يکي از نيازهاي مهم هر انسان است. ميزان اين نياز در زنان بيش از مردان است؛ زيرا موجوديت رواني و شخصيتي زن به اين است که مورد توجه و محبت ديگران، به ويژه نزديکانش مثل پدر، مادر، شوهر و فرزندان قرار گيرد به طوري که اگر اين جاي گاه را نداشته باشد، اميد خود را به زندگي از دست مي دهد. به عبارت ديگر، شکست در عشق، شکست در همه چيز اوست. «زن وقتي زنده است که معشوق باشد و توجه به او مايه ي حيات اوست.»(1)
به گفته ي شهيد مطهري «آفرينش مرد را مظهر طلب و عشق، و زن را مظهر محبوبيت و معشوقيت قرار داده است. احساسات مرد نيازآميز و احساسات زن نازخيز است . احساسات مرد، طلبانه و احساسات زن؛ مطلوبانه است.»(2) بنابراين يکي از خواسته هاي جدي زنان اين است که محبوب همسران شان قرار گيرند و شوهران شان به آن ها عشق بورزند. اين مطلب از روايات نيز به دست مي آيد که ما براي نمونه، به چند روايت اشاره مي کنيم:
قال رسول الله صلي الله عليه و اله:«قَولُ الرَّجُلِ للِمَراَهِ اِنّي اُحِبُّکَ، لا يَذَهَبُ مِن قَلبِها اَبَداً؛(3) يعني اگر مردي به زنش بگويد: من تو را دوست دارم، هرگز از خاطرش محو نمي شود. اين نشانه ي نيازي است که زن به مورد توجه بودن، به ويژه از طرف شوهر دارد.»
قال الصادقُ عليه السَّلام:«مِن اَخلاقِ اَلاَنبياء صَلَّي الله عَليهمِ حُبُّ النِّساء؛(4) دوستي و محبت به زنان، از خلق و خوي پيامبران(ص) است.»
قالَ الصّادقُ عليه السَّلام:«ما اَظنُّ رَجُلاً يَزدادُ فِي الايمانِ خَيراً، اِلّا اِزدادَ حُبّاً للنِّساء؛ (5) گمان نمي کنم ايمان مردي زياد شود، مگر آن که (به سبب آن) دوستي و محبتش به زنان (همسر و زنان محرم) افزون گردد.»
هم چنين از بعضي روايات به دست مي آيد که به دختران و زنان بيش از مردان محبت کنيد. در روايتي ابن عباس از پيامبر خدا (ص) نقل مي کند:«مَن دَخَلَ السُّوقَ فَاشتَري تُحفَهَّ فَحَمَلها اِلي عَيالِهِ، کانَ کَحامِلِ صَدَقَهً اِلي قَوم مَحاوِيج وَليبَدا بِالاِناثِ قَبلَ الذُّکورِ، فَاِنَّهُ مَن فَرَّحَ انثًي فَکَاَنَّمًاُ اَعتَقَ رَقَبَهً مِن وُلدِ اِسماعيلَ؛(6) هرکس وارد بازار شود و تحفه و هديه اي براي خانواده ي خود بخرد، چون کسي است که صدقه اي براي گروهي نيازمند مي برد و اگر بخواهد آن چه را به خانه برده بين آنان تقسيم کند، از دختران شروع کند، زيرا هر که دختر خود را خوش حال کند همانند آن است که اسيري از اولاد اسماعيل را آزاد کرده است.»
پيامبر خدا(ص) در حديث ديگري مي فرمايد:« مَن کانَ لَهُ اُنثي فَلَن يُبدها وَ لَن يُهِنها وَ لَم يُؤثِر وَلَدَهُ عَلَيها اَدخَلَهُ الله الجَنَّهَ؛»(7) .« هرکس دختري داشته باشد که حقوقش را پايمال نکند، او را تحقير ننمايد و پسرش را بر او مقدم ندارد، خداوند به واسطه ي اين عمل او را به بهشت مي برد.» و نيز امام رضا(ع) از پيامبر خدا(ص) نقل مي کند:«اِنَّ الله تبارَکَ وَ تَعالي عَلَي الاِناثِ اَرَقُّ مِنهُ عَلَي الذُّکُورِ، وَ ما مِن رَجُلٍ يَدخُلُ فَرحَهً عَلي إِمرَأهٍ بَينَهُ و بَينَها حُرمَهً اِلّا فَرَّحَهُ اللهُ يَومَ القِيامَهِ؛»(8) «همانا خداوند بلند مرتبه در مورد زنان مهربان تر از مردان است. پس هر مردي زني از محارم خود را شاد کند، خدا عوض اين کار، او را در روز قيامت شاد گرداند.» نيز فرمودند:«خَيرُکُم خَيرُکُم لِنِسائِهِ وَ بَناتِهِ؛»(9) «بهترين شما کسي است که براي زنان و دختران خود بهتر باشد.»
در باب محبت و دوستي به والدين نيز، در دين اسلام توجه بيش تري به نيکي و احسان به مادر شده است. امام صادق(ع) فرمود:«جاءَ رَجُلٌ اِلَي النَّبِيَّ صَلَّي الله عليه و آله فَقالَ: يا رَسُول الله مَن اَبَرُّ؟ قالَ: اُمُّکَ، قالَ ثُمَّ مَن؟ قالَ: اُمُّک، قالَ ثُمَّ مَن؟ قالَ: اُمُّک، قالَ ثُمَّ مَن؟ قال: اَباکَ؛» (10) «مردي از رسول خدا(ص) سؤال کرد: به چه کسي احسان و نيکي کنم؟ پيامبر خدا فرمود: به مادرت، مرد پرسيد: سپس به چه کسي؟ پيامبرخدا فرمود: به مادرت، مرد پرسيد: سپس به چه کسي؟ پيامبرخدا فرمود: به پدرت.» نيز در حديث ديگري فرمود: «اِذا دَعاکَ اَبَواکَ، فَاَجِب اُمَّکَ؛(11) . هنگامي که پدر و مادرت هم زمان تو را مي خوانند، مادرت را اجابت کن. از اين دو روايت به دست مي آيد که محبت به مادر، بايد چند برابر محبت به پدر باشد و اين از نياز بيش تر مادر، به عنوان يک زن، به محبت و دوستي خبر مي دهد.
بنابراين در دين اسلام، بر توجه و محبت به زن در سه مقطع زماني تأکيد شده است:1- زماني که دختر است، پدر و مادر به او بيش تر محبت کنند؛ 2- بعد از ازدواج مورد محبت زياد شوهرش باشد؛ 3- زماني که مادر مي شود از طرف فرزندان مورد محبت و توجه خاص قرار گيرد. پس، از اين همه تأکيد اسلام به محبت و دوستي به زن مي توان نتيجه گرفت که علت اصلي اين کار، نياز بيش تري است که زنان و دختران به توجه و محبت ديگران دارند تا بتوانند نقش مهم خود را که تزريق عشق و عاطفه به جامعه است، به خوبي ايفا کنند. ويل دورانت نياز اصلي زن را در زندگي زناشويي، مورد محبت و توجه مرد قرار گرفتن مي داند و در اين باره مي نويسد:
«مي گويند زنان بيش تر به دنبال ستايش ها و تحسين هاي مطلق و مبهم مردان اند و بيش تر مي خواهند که مردان به خواست آن ها توجه کنند و اين امر از ميل آن ها به لذت جنسي بيش تر است؛ در خيلي از موارد لذت محبوب بودن، آنان را بيش تر خرسند مي سازد.»(12)
به يقين اگر زنان مورد بي مهري و بي توجهي قرار گيرند يا تحقير شوند، بيش تر در معرض ناراحتي ها و مشکلات رواني قرار مي گيرند و سلامت رواني مطلوب خود را از دست مي دهند. آنان زماني مي توانند اين نياز را در خود تأمين کنند که ارزش واقعي خود را به عنوان يک انسان از دست ندهند. مسئله ي مهمي که در اين جا مطرح مي شود، اين است که زن از چه راهي مي تواند ارزش واقعي خود را حفظ کند. اسلام و ديگر اديان الهي، بهترين عامل حفظ ارزش زن را«حجاب» مي دانند. بي ترديد حجاب و خودداري هاي ظريفانه ي زن، او را در نظر مرد، دوست داشتني تر کرده، مرد را آماده ي فداکاري و جان فشاني براي او مي کند. در واقع نقش مهم حجاب براي زن حفظ جاي گاه معشوقيت اوست.
حريم نگه داشتن زن در ميان خود و مرد، يکي از وسائل مرموزي بوده است که زن براي حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است. اسلام زن را تشويق کرده است که از اين وسيله استفاده کند. اسلام مخصوصاً تأکيد کرده است که زن هر اندازه متين تر و باوفاتر و عفيف تر حرکت کند و خود را در معرض نمايش براي مرد نگذارد، بر احترامش افزوده مي شود... قرآن کريم پس از آن که توصيه مي کند زنان خود را بپوشانند، مي فرمايد:«ذلِکَ اَدني اَن يُعرَفنَ فَلا يُؤذَينَ؛» يعني «اين کار براي اين که به عفاف شناخته شوند و معلوم شود که خود را در اختيار مردان قرار نمي دهند، بهتر است و در نتيجه دورباش و حشمت آن ها مانع مزاحمت افراد سبک سر مي شود.(13) البته طبيعي است که وقتي زن زيبايي هاي خود را در معرض نمايش قرار مي دهد، کم کم براي مردان عادي شده و اندک اندک از ارزش آن کاسته مي شود؛ ولي وقتي زن خود را مي پوشاند، نه تنها ارزش او کم نمي شود، بلکه براي مرد رؤيايي تر جلوه مي کند.
حجب براي دختر هم چون وسيله ي دفاعي است که به او اجازه مي دهد تا از ميان خواست گاران خود، شايسته ترين آنان را برگزيند، يا خواست گار خود را ناچار سازد که پيش از دست يافتن بر وي، به تهذيب خود بپردازد. موانعي که حجب و عفت زنان در برابر شهوت مردان ايجاد کرده، خود عاملي است که عاطفه و عشق شاعرانه را پديد آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است.(14)
بنابراين همان طور که پوشش زن جذابيت او را در نظر جنس مخالف بيش تر مي کند و ارزش و بهاي او را بالا مي برد، بي حجابي و خودنمايي در بين انظار عمومي، از جذابيت و ارزش زن مي کاهد و کشش و جاذبه ي او را پايين مي آورد و باعث محروميت او از به دست آوردن مقام معشوقيت نزد مرد (شوهر يا نامزدش) مي شود. البته زني که خود را در معرض تماشاي عمومي مي گذارد و با انواع آرايش ها و عشوه هاي زنانه، سعي در جلب نظر مردان دارد، ممکن است چند صباحي احساس رضايت و خوشايندي از اين کار داشته باشد، ولي به زودي متوجه مي شود که قدر و منزلتي نزد انسان هاي با شخصيت و محترم ندارد و خريدارش فقط مردان پست و شهوت پرستي هستند که او را تنها براي برطرف ساختن غرايز حيواني خود مي خواهند و اين در حالي است که بين آنان هرگز رابطه ي عاشقانه به وجود نمي آيد. راسل(15)، در اين مورد مي نويسد:
«تصور من بر اين امر است که اگر مردي به سهولت به زني دست بيابد، احساس آن مرد نسبت به آن زن، يک نوع احساس عاشقانه ي عميق نمي تواند باشد.»(16)
بنابراين هر چه زن در روابط خود با مرد آزادتر باشد و کم تر حريم حجاب را رعايت کند، ارزش انساني خود را از دست مي دهد و به وسيله اي براي اطفاي شهوت هاي مرد تبديل مي شود، بدون اين که جاي گاهي در قلب او به دست آورد و در نتيجه، با دست نيافتن به اين جاي گاه و ارضانشدن نيازش به عشق و محبت، در معرض مشکلات و اختلال هاي رواني قرار مي گيرد و اندک اندک سلامت رواني خود را از دست مي دهد.
تعديل کننده ي غريزه ي خودنمايي و تبرّج
پوشش و حجاب به دليل اين که نقش اساسي در متعادل کردن غريزه ي خودنمايي و تبرج زن دارد، عامل مهمي براي جلوگيري از بخش بزرگي از پريشاني ها و دغدغه هاي فکري زن به شمار مي آيد؛ زيرا آزادي زن در خودآرايي و به نمايش گذاشتن جلوه هاي زنانه در بين جامعه، باعث افراط در تجمل و توجه به زيبايي هاي ظاهري مي شود که اين توجه افراطي، مي تواند بروز اختلال هاي رواني را در زن در پي داشته باشد.
توضيح مطلب اين که وقتي زن، بي حجاب و آراسته در بين مردان ظاهر مي شود، طبعاً عده اي خوش شان مي آيد و او را مورد تحسين و تکريم (ظاهري) قرار مي دهند. به همين دليل همواره سعي مي کند وضع ظاهري خود را طوري قرار دهد که بيش تر مورد پسند آن ها قرار گيرد. معمولاً اين گونه زنان و دختران براي اين که محبوب تر شوند، هر روز وقت زيادي را صرف آرايش و تقليد از مدهاي جديد مي کنند. اين روند، مي تواند ناراحتي هاي رواني زيادي را براي آنان ايجاد کند. نگراني از اين که ممکن است هميشه کارها به دل خواه پيش نرود، باعث بروز مشکلاتي براي آن ها مي شود. براي مثال اين تصوّر که آيا با صرف اين همه وقت و هزينه ي مالي توانسته اند نظر ديگران را به طرف خود بکشند و مورد پسند آنان شوند يا به عکس، مورد تمسخر و تحقير آنان اند، مي تواند همواره ذهن آن ها را به خود مشغول کند و ايشان را به موجوداتي نگران تبديل سازد. دليل بعدي که مي تواند بر نگراني آن ها بيفزايد، اين تصور است که هر لحظه رقيبي زيباتر از راه برسد و شکار آن ها را بربايد. نيز دليل ديگري که باعث ناراحتي براي آن ها مي شود، اين است که مي بينند به مرور زمان از زيبايي شان کاسته مي شود و زنان جوان تر و زيباتر جاي آن ها را مي گيرند و نقش آن ها را در ربودن دل ها کم تر مي کنند. آن ها براي اين که در اين رقابت، ضعف خود را جبران کنند، دست به کارهاي مختلفي مي زدند؛ يعني تنوع طلبي بيش تر در لباس، آرايش، جلوه گري و خودآرايي که البته نتيجه ي چنداني براي شان ندارد.
هنگامي که يک زن در اثر آزادي در خودآرايي و جلوه گري به چنين احساسي رسيد، به زودي متوجه مي شود که در اين رقابت، ديگر توان مقابله با زنان زيبا و جوان را ندارد، با گذشت زمان و مسن شدن اين احساس تلخ در او بيش تر مي شود؛ زيرا مي بيند همان مرداني که چندي پيش خريدار نازها و کرشمه هاي او بودند، ديگر حاضر نيستند با او رفت و آمد داشته باشند و بهاي چنداني به او نمي دهند. اين جاست که زن دچار افسردگي و اضطراب مي شود و حتي گاه ديده شده که دست به خودکشي مي زند.
نويسنده ي کتاب چهره ي عريان زن عرب مي نويسد:
زيبايي، به نمايش برجستگي هاي بدن و آرايشي که اضطراب دروني و فقدان اعتماد به نفس را پنهان مي کند، نيست؛ بلکه پيش از هر چيز مديون قدرت تفکر، سلامت جسم و کمال نفس است. چه بسيار دختراني که به سبب شوق دست يابي به نشانه هاي مقبول زيبايي و زنانگي، به اختلالات رواني و اضطرابات گوناگون دچار گرديده اند. گمان و تصور يک دختر اين است که زندگي و آينده اش به اندازه ي بيني و يا خميدگي مژه هايش بستگي دارد، تا آن جا که حتي يک ميلي متر کوتاهي طول مژه نيز مي تواند به مسئله اي جدي و بحراني واقعي در زندگي او تبديل شود.(17)
آن چه اين مشکل را حادتر مي کند، اين است که زنان بدحجاب، خيلي زودتر از زنان ديگر زيبايي خود را از دست مي دهند؛ زيرا در علم پزشکي اثبات شده است که برهنگي اعضاي زن در محيط گرم يا سرد، سبب به هم خوردن تعادل چربي هاي زير پوست شده، لطافت، ظرافت و صافي عضلات را به ناهمواري و مردانه شدن آن ها مبدل مي کند.(18) افزون بر اين، که وقتي زن تمام زيبايي هاي خود را در معرض تماشاي عموم قرار داد، ديگر چيزي براي جلب نظر ندارد و بر اساس قانون عرضه و تقاضا، ارزش خود را از دست خواهد داد. بنابراين بد حجابي، هم از نظر جسمي و هم از جهت رواني، از زيبايي زن مي کاهد و اين خود عاملي در تشديد سرخوردگي و ناراحتي زن است. اما برعکس، رعايت حجاب سبب افزايش زيبايي زن مي شود. امام علي(ع) در روايتي مي فرمايد:«زَکاةُ الجَمالِ اَلعِفافُ؛»(19) « عفت و حجاب، سبب افزايش و رشد زيبايي مي شود» و نيز آن حضرت در روايت ديگري فرموده است:«صِيانَه المَرأهِ اَنعَمُ لِحالِها [وَ اَدوَمُ] لِجَمالِها؛»(20). «پوشش و حجاب براي حال زن بهتر است و سبب دوام زيبايي او مي شود.»
منابع
1. ويل دورانت، لذات فلسفه، عباس زياب، ص 135.
2. مرتضي مطهري، مجموعه آثار(حقوق زن در اسلام)، ص 135.
3. محمد بن الحسن الحرالعاملي، وسائل الشيعه، ج 20، ص 23.
4. محمد بن يعقوب الکيني، الکافي، ج 5، ص 320.
5. همان.
6. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 101، ص 104.
7. ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، ج 15؛ ص 118.
8. محمدبن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج 21، ص 67
9. ابوالقاسم پاينده، نهج الفصاحه، ص 318.
10. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج 21، ص 491.
11. ابوالقاسم پاينده، نهج الفصاحه، ص 414.
12. ويل دورانت، لذات فلسفه، عباس زرياب، ص 34.
13. مرتضي مطهري، مجموعه آثار(مسئله، حجاب) ص 441.
14. ويل دورانت، تاريخ تمدن، احمد آرام و هم کاران، ج 1، ص 60.
15. Russel,B
16. برتر اندراسل، زناشويي و اخلاق، مهدي افشار، 79.
17. نوال السعداوي، چهره عريان زن عرب، حميد فروتن، ص 167.
18. سيد رضا پاک نژاد، اولين دانش گاه و آخرين پيامبر، ج 19، ص 6.
19. ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، ج 7، ص 46.
20. همان، ص 14، ص 255.
ماهنامه ي پيام زن، شماره 217. /ج