علامه محمدباقر مجلسي در سال 1037هجري چشم به جهان گشود(1).پدرش محمدتقي مجلسي از مفاخر علماي شيعه بود كه از شاگردان بزرگ شيخ بهايي به شمار مي آمد و داراي تأليفات بسياري بود. مادرش دختر صدرالدين محمد عاشوري، زني عالمه و پرهيزگار بوده است (2). از اين پدر و پسر دانشمند با عناوين علمي علامه مجلسي اول و علامه مجلسي دوم ياد مي شود. علامه محمدباقر مجلسي در اواخر حكومت صفويه با پشتكار فوق العاده و حوصله پرتوانش توفيق يافت از راه تأليف و تصنيف كتابها و تدريس علوم و فنون اسلامي و تعليم و تربيت شاگردان بسيار و اداره امور ديني شيعيان عصر خويش، آن چنان خدمت مثبت و سازنده اي به مردم مسلمان و شيعه ايران كند كه هيچ مرجع روحاني ديگري چنين توفيقي نيافته است. كتابهاي فارسي و عربي او به منزله ستون فقرات عقايد شيعه اماميه در سيصد سال گذشته است. شخصيت عالي و مقام والاي او در نشر فضايل و مناقب خاندان پيغمبر(ص) و رواج مذهب شيعه اماميه و گسترش علوم و فنون و فرهنگ اسلامي(3) موضوع اين نوشتار است كه نگارنده به گلچيني از حكمت، شخصيت و خدمات علمي و پژوهشي آن رادمرد عرصه تشيع علوي اشاره مي دارد.
عنوان مجلسي
گر چه درباره منشأ اين عنوان در بين نويسندگان اختلاف است، (4) ولي به احتمال فراوان از آنجا كه پدر علامه مجلسي اول فردي شاعر بوده است و نامش «ملامحمد مقصود علي» يا «ملامحمدعلي» بوده، وي در تخلص شاعري اش عنوان مجلسي را براي خود برگزيده بود و پس از آن علامه مجلسي اول در اجازاتش، خود را محمدتقي بن المجلسي معرفي مي نمايد(5).
تولد مجلسي
محمدباقر در عصر مرجعيت ميرداماد «ره» در شهر اصفهان به دنيا آمد(6). در تاريخ ولادتش نيز اختلاف است. برخي همچون ميرعبدالحسين خاتون آبادي معاصر با خود علامه ولادت وي را سال 1037ه.ق مي دانند (7). عده ايي نيز ولادتش را در سال 1038ه.ق دانسته اند (8). در حالات محمدتقي مجلسي مشهور است كه «در شبي از شبها بعد از تهجد و گريه و زاري به درگاه قادر علي الاطلاق خود را به حالتي ديدم كه هر چه از درگاه احديت مسألت كنم، البته به اجابت مقرون شده، عنايت خواهد شد و در دل خود متفكر بودم كه كدام چيز از امور اخرويه يا دنيويه را بخواهم كه ناگاه آواز و گريه و زاري محمدباقر را كه در گهواره بود، شنيدم. بلاتأمل عرض كردم :خداوندا به حق محمد و آل محمد(ص) اين طفل را مروج دين و ناشر احكام سيدالمرسلين گردان و او را موفق به توفيقات بي پايان خود بدار و يقين حاصل است كه اين خوارق عادات كه از آن بزرگوار به ظهور رسيده است، نيست مگر از دعاي چنين بزرگواري» (9)
علم آموزي مجلسي
محمدباقر، درس و بحث را در چهار سالگي نزد پدر آغاز كرد. نبوغ سرشار او به حدي بود كه در چهارده سالگي از فيلسوف بزرگ اسلام ملا صدرا اجازه روايت گرفت. سپس در حضور استاداني چون علامه حسن علي شوشتري، اميرمحمد مؤمن استرآبادي، ميرزاي جزايري، شيخ حر عاملي، ملا محسن استرآبادي، ملامحسن فيض كاشاني، ملا صالح مازندراني زانوي ادب زد و از خرمن علم و معرفت هر يك خوشه ها چيد و در اين كوشش خستگي ناپذير پاي درس بيش از بيست و يك استاد نشست و از افكار و عقايد و انديشه هاي مختلف آنان بهره جست.
وي در اندك زماني بر دانشهاي صرف و نحو، معاني و بيان، لغت و رياضي، تاريخ و فلسفه، حديث و رجال، درايه و اصول و فقه و كلام احاطه كامل پيدا كرد (10). پدرش در يكي از اجازه هاي خود به فرزندش مي نويسد :من فرزندم و نفس خطا كار خودم را به تقواي الهي سفارش مي كنم، زيرا اين وصيت خداوند به اولين و آخرين است و اين كه در مراقبت از حال خود ايثار كند و در علم و عمل اخلاص داشته باشد. زيرا مردم همگي در معرض هلاكت (در امر دين) هستند مگر علما. علما نيز همگي در معرض هلاكت هستند مگر عاملان آنها؛ عاملان نيز همگي در معرض هلاكت مي باشند، مگر مخلصين ايشان؛ مخلصون هم در خطري عظيم قرار دارند و به وي سفارش مي كنم كه هر روز يك جزو قرآن مجيد را با تدبر و تفكر قرائت كند و هر روز وصيت مولي اميرالمؤمنين(ع) را به فرزندش امام حسن مجتبي(ع)- سيد شباب اهل الجنه اجمعين -در نهج البلاغه را ملاحظه كند و بر وفق آن عمل نمايد و نيز وصيتهاي ديگر حضرت را و سفارش باقي ائمه معصومين عليهم اجمعين. و هم سفارش مي كنم كه رياضيات ديني و مجاهداتي را كه در قرآن سفارش شده بقوله تعالي والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان ا... لمع المحسنين ترك نكند و بر اوست كه در اخبار وارده در اخلاص پسنديده و اطوار زندگي و اجتناب از بديها تدبر كند و بر خواندن دعاها مداومت داشته باشد و از خداوند متعال بخواهد كه او را از دوستانش قرار دهد(11).
حوزه درس مجلسي
دوران طولاني پنجاه ساله كه علامه مجلسي در اصفهان با تدريس و تأليف و تصنيف و امامت جمعه و جماعت پرشكوه خود و نفوذ و اقتدار منصب عالي شيخ الاسلامي پشت سر نهاد و توجه خاصي كه به تعليم و تربيت شاگردان داشته است و اسم و رسمي كه خاندان اصيل و ريشه دار او در آن شهر دانش پرور دارا بود، همه و همه دست به دست هم داد و علامه مجلسي را به عنوان مشهورترين استاد حوزه اصفهان در حدود 40سال آخر سده يازدهم و ده سال اول سده دوازدهم هجري زبانزد خاص و عام كرد(12).
گر چه در شمار شاگردان حوزه درسي وي اختلاف است و از عدد 211تا 274نفر برايش ذكر نموده اند، با اين همه از مشاهير شاگردان وي مي توان به شخصيتهايي همچون سيد نعمت ا. ..جزايري 1112-1050(ق)، ميرمحمد صالح خاتون آبادي 1098(ق)، ملا ابوالحسن شريف عاملي 1139-1070(ق)، حاج محمد اردبيلي 1101(ق)، ميرزا عبدا. ..تبريزي اصفهاني (متوفاي حدود 1135ق)، ملا محمد سراب تنكابني 1124-1040(ق)، ميرمحمد حسيني خاتون آبادي، ملا رفيعا گيلاني و سيد ابوالقاسم خونساري 1158-1090(ق) اشاره داشت(13).
خدمات مجلسي در ترويج فرهنگ اسلامي
الف (نماز جمعه :اين شعار بزرگ اسلامي تا پيش از روي كار آمدن دولت شيعي صفوي در ايران ميان شيعيان معمول نبود، زيرا فقهاي شيعه آن را از مناصب خاص امام معصوم رئيس دولت اسلامي مي دانستند و مي گفتند چون امام غائب است، در غيبت آن حضرت وجوب عيني ندارد (14). در زمان علامه مجلسي، پدر وي ملامحمدتقي مجلسي كه قايل به وجوب عيني نماز جمعه بود، امام جمعه منصوب از جانب سلاطين صفوي به نمايندگي از امام غائب بود. در همان موقع، ملامحسن فيض كاشاني در كاشان، ملامحمدطاهر قمي در قم، امام جمعه بودند. نظر به اين كه نماز جمعه يك شعار عالي ديني بود و اجتماع بسيار چشمگير هفتگي مسلمانان شكوه خاصي به وجهه شهر مي داد، شاهان صفوي هم براي آن اهميت خاصي قايل بودند و گاهي خود هم در اين مراسم شركت مي نمودند، بخصوص اين كار از شاه عباس دوم در زمان علامه مجلسي مشهور شد. البته توجه آنها به مسأله نماز جمعه از رسائلي ناشي مي شد كه علماي طرفدار وجوب عيني نماز جمعه مي نوشتند و اهميت آن را گوشزد مي كردند(15).
بر اين اساس علامه مجلسي اول در اصفهان امام جمعه بوده است. پس از رحلت او در سال 1070ق ملامحمد باقر سبزواري امام جمعه و شيخ الاسلام اصفهان بود و چون او در سال 1090ق وفات يافت، اين سمت به علامه مجلسي رسيد.
پايگاه علامه مجلسي در اقامه نماز جمعه مسجد جامع بود كه خانه او نيز در جنب آن قرار داشت. وي در خطبه هاي نماز جمعه و شبهاي ماه مبارك رمضان در اين مسجد ساعتها مردم را موعظه مي كرد. وعظ او و ترغيب مردم به عبادت و اطاعت خداوند پس از وي نظير پيدا نكرد، زيرا او فقيه بزرگ و محدث عالي مقام و دانشمندي ذوفنون و مردي بزرگوار، اصيل و دلسوز به حال اسلام و مسلمين بود(16).
ب )به فرمان شاه سليمان صفوي در سال 1098ق محمدباقر مجلسي به عنوان شيخ الاسلامي دارالسلطنه رسيد (17). اين فرمان شاه باعث شد تا علامه مجلسي در كنار امامت جمعه و وعظ هميشگي خود، در راستاي عملي نمودن احكام اصيل اسلامي، خود مجري احكام گردد. او پس از دريافت اين فرمان حكومتي با هر آنچه از مسير اسلام حقيقي فاصله داشت، به مبارزه پرداخت. به طور نمونه، مي توان به قضيه بت شكني علامه مجلسي اشاره داشت كه روزي به علامه خبر دادند كه بت پرستان در شهر اصفهان در خانه اي بتي قرار داده اند و براي نيايش و پرستش آن بت به آن خانه مي روند.
علامه بعد از تحقيق و آگاه شدن از بت، فتواي خراب كردن آن را صادر نمودند (18). از ديگر نمونه هايي كه مي توان به دغدغه علامه مجلسي در راه آرمانهاي الهي و نشر تشيع علوي اشاره داشت، ستيز وي با مرام جعلي صوفي گري و عقايد خرافي آنان بود. گر چه پيشتر از علامه، استاد وي ملا محمد طاهر قمي پيشگام گرديده بود و كتابهايي نيز در رد صوفيه نگاشت، با اين همه وي چندان توفيقي نيافت و فقط توانست زمينه را براي دانشمندان دلسوز و بيدار و زنده دل آينده، بر ضد رواج بازار بوق و پوست و كشكول و بدعتها و خرافات صوفيه آماده سازد. به موازات او، شاگردش علامه مجلسي راهش را دنبال كرد و عملاً جلو بدعتهاي آنها را گرفت و در كتابهاي فارسي و عربي خود سخت بر آنها تاخت (19). اينها همه نمونه هايي از پرداختن به اين ديدگاه است. نزد علامه مجلسي دين از سياست جدايي نداشته و وي در همه حال با زيركي خاص به دنبال عيني نمودن آموزه هاي اسلامي در جامعه بوده است، همان گونه كه در تاريخ آمده است كه علامه مجلسي پس از تاجگذاري سلطان حسين، آنجا كه شاه در ازاي خدمات علامه خواستار اعلام خود مجلسي براي دريافت جايزه اش گرديده بود، علامه مجلسي آن ديندار عرصه سياست خطاب به شاه صفوي گفت :فساد، تفرقه و بي تفاوتي نسل جوان. ..تقاضا دارم شاه فرماني صادر كند و نوشيدن مسكرات، جنگ ميان فرقه ها، همچنين كبوتربازي را نهي فرمايد و شاه نيز با رضايت خاطر پذيرفت و فوري فرماني را به همان مضمون صادر كرد (20). به بركت سياست علوي علامه مجلسي در زمان وي هيچ برخوردي بين ايران و همسايگان اهل سنت رخ نداد و به هيچ يك از ولايتهاي اهل تسنن ايران از سوي شيعيان تعدي نشد و ايران در كمال آرامش به سر برد(21).
ج )سخن راندن از تأليفات ماندگار علامه مجلسي خود كرامتي است كه به يقين با تأمل در آن مي توان عنايات اهل بيت(ع)را نسبت به وي به وضوح مشاهده كرد. او كه عالم به زمانه خود بود، در پي پاسخگويي به نيازهاي فرهنگي جامعه اش، خاضعانه بالهاي معرفتي خويش را گستراند و تأليفات گوناگون و بسياري را به يادگار گذاشت. آقا بزرگ تهراني تعداد 169كتاب فارسي و عربي را براي وي ذكر كرده است (22). با اين حال، ماندگارترين اثري كه همگان مجلسي را به واسطه آن مي شناسند، دائرة المعارف بزرگ شيعي اوست كه با عنوان «بحارالانوار» يا درياهاي نور بازشناخته مي شود. علامه مجلسي در مقدمه «بحارالانوار» پس از حمد و ثناي خداوند و درود بر حضرت پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) و معرفي خود مي نويسد :اي پويندگان حق و يقين و گروندگان به ريسمان پيروي خاندان سيدالمرسلين صلوات ا. ..عليهم اجمعين! بدانيد كه من در اوايل جواني اشتياق زيادي به تحصيل انواع علوم و فنون داشتم و به فضل الهي وارد دايره آن شدم و قدم در گلزار آن نهادم و با خوب و بد آن مواجه گشتم تا اين كه آستينم از ميوه هاي رنگارنگ آن پر شد و گريبانم از بهترين نوع آنها اشباع گرديد. از هر چشمه اي جرعه گوارايي نوشيدم و از هر خرمني دو مشته برداشتم. سپس به فوايد و نتايج آن علوم نگريستم و درباره مقاصد محصلان و آنچه موجب ترغيب آنها براي نيل به سرانجام تحصيل آن علوم است، انديشيدم. آن گاه در آن قسمت كه براي جهان ديگرم سودمند بود و انسان را به كمالات شايسته مي رساند، دقت و تأمل نمودم تا به فضل الهي و الهام باري تعالي به يقين دانستم كه اگر علم و دانش از منبع زلالي كه از سرچشمه هاي وحي و الهام مي جوشد گرفته نشود، عطش انسان را برطرف نمي سازد، همان طور كه حكمت نيز وقتي از رهبران ديني كه عقلاي بشريت هستند، اخذ نشود؛ گوارا نخواهد بود. من در نتيجه مطالعات خود تمام علوم را در كتاب خدا كه به هيچ وجه باطلي در آن راه ندارد و در اخبار خاندان پيامبر كه خزينه دار دانش آن حضرت و ترجمان وحي او بودند، يافتم... چون به اين نتيجه رسيدم، آنچه را كه زماني در راه آموختنش صرف عمر كرده بودم ترك گفتم و به سراغ چيزي رفتم كه مي دانستم در سراي ديگر نافع به حالم مي باشد. ..از ميان علوم ديني بررسي و جستجوي اخبار ائمه اطهار براي كار خود برگزيدم و در آن باره به بحث و تحقيق و مطالعه پرداختم... بعد از مطالعه و تحقيق كتب متداول و مشهور و احاطه بر آنها به تتبع در اصول معتبره گمنام پرداختم. اصول و كتابهايي كه در اعصار گذشته و زمانهاي متمادي به واسطه سلطه پادشاهان مخالف شيعه و پيشوايان گمراه يا به علت رواج علوم باطله در ميان نادانهاي مدعيان فضل و كمال و يا به لحاظ اين كه گروهي از علماي متأخر كمتر توجه به آن نموده و در تطاول ايام فراموش گشته بود. زيرا اخبار و آثار خاندان پيغمبر(ص) از هر علم و فن ديگر جامع تر و كافي تر و كاملتر است. لذا براي تأمين اين منظور در شرق و غرب به جستجوي آن كوشيدم و نزد هر كس گمان بردم چيزي هست براي دست يافتن به آن اصرار ورزيدم. . ..من بعد از طلب خير و استمداد از خداوند متعال عزم خود را جزم كردم و همه آن را در يك كتاب بزرگ كه فصول و ابواب آن منظم و مقاصد آن مضبوط باشد جمع كنم و نظم و ترتيب دهم، آن هم با نظمي غريب و سبك تأليفي عجيب كه مانند آن در مؤلفات و مصنفات علماي گذشته بي سابقه باشد... بحمدا... آنچه مي خواستم به بهترين وجه جامه عمل پوشيد و بيش از آنچه اميد داشتم و خود را براي آن آماده كرده بودم، تحقق يافت (23)... مجلسي مقيد است تا منبع نقلهاي خود را بيان كند، به همين دليل براي هر منبعي كه در مقدمه كتاب از آن ياد كرده، علامتي انتخاب كرده و آن علامت را در آغاز نقل قرار داده تا منبع خبر كاملاً روشن باشد. بدين ترتيب، كمتر مي توان خبري را در «بحار» يافت كه منبع پيش از آن مشخص نشده باشد (24). بررسي شيوه ها و شكل تدوين بحارالانوار مقوله ايست كه نويسندگاني به پژوهش كامل درباره آن پرداخته اند(25).
وفات مجلسي
درباره سال وفات علامه اختلاف است برخي وفاتش را سال 1110ق (26) و عده اي نيز 27رمضان سال 1111ق مي دانند (27). آرامگاه علامه مجلسي در كنار مسجد جامع اصفهان واقع است كه در زمان حيات وي پايگاه او و پدر علامه اش بوده است. علامه خود وصيت نموده بود پس از وفاتش وي را در كنار پدرش دفن كنند. آرامگاه علامه مجلسي در اصفهان معروف به «سرقبر آخوند» است و از زمان دفن وي تاكنون، به صورت يكي از مزارهاي متبركه درآمده است. امروز در زير آن بقعه، مرقد علامه مجلسي اول و مرقد ملامحمدرضا نوه اش و مرقد علامه مجلسي در كنار هم قرار دارد كه هر سه در يك ضريح نقره اي هستند و در كنار آنها مرقد ملا محمد صالح مازندراني با سنگ قبر قديمي واقع است (28). ميرزا محمدباقر موسوي خوانساري مي نويسد: من بارها تجربه كرده ام كه دعايم از بركات آن تربيت نوراني و روضه مطهره برآورده شده است. زوار از اطراف و اكناف برحسب مقدورشان با انواع تحفه ها و هدايا و نذور به زيارتش مي آيند و از فيض او برخوردار مي گردند و با شادي و سرور مراجعت مي كنند (29). در بيرون بقعه علامه مجلسي و مقابل آرامگاه، كتابخانه عمومي علامه مجلسي واقع است. بر سردر كتابخانه در كاشي نوشته شده است: بسم ا. ..الرحمن الرحيم و به نستعين، قد جائكم من ا... نور و كتاب مبين». در عهد جمهوري اسلامي ايران به رهبري حضرت آية ا... العظمي امام خميني مدظله العالي، كتابخانه عمومي علامه مجلسي اعلي ا... مقامه به همت هيأت امناء مقبره مرحوم مجلسي و با نظارت اداره اوقاف در سال 1362 شمسي اتمام پذيرفت.» (30).
پي نوشتها
1- ر.ك ، محمدعلي مدرس تبريزي، ريحانة الادب 5/196
2- ر.ك، آقا بزرگ تهراني ، الذريعه 1/151
3- ر.ك ، علي دواني، مفاخر اسلام 8/16
4- ر.ك ، سيد نعمت ا. ..جزايري، نابغه فقه و حديث، چاپ اول، پاورقي/ 109و معلم حبيب آبادي اصفهاني، مكارم الاثار. چاپ اول 2/529.
5- ر.ك ، علي دواني، مفاخر اسلام 8/40تا 44
6- پيشين/55
7- ر.ك ، ميرعبدالحسين خاتون آبادي، وقايع السنين و الاعوام/508
8- ر.ك ، آقاي احمدبن محمدعلي بهبهاني، مرآت الاحوال جهان نما 1/79-78
9- پيشين
10- ر.ك ، جمعي از پژوهشگران حوزه علميه قم، گلشن ابرار -250/1مفاخر السلام 8/89 تا 153به زندگي 20نفر از اساتيد وي كامل پرداخته است.
11- ر.ك ، ميرزامحمد تنكابني، قصص العلماء
12- ر.ك ، مفاخر اسلام 8/357
13- پيشين 8/359 تا 429
14- پيشين 8/230
15- پيشين 8/233
16- پيشين -8/234 ر.ك، ميرمحمد صالح خاتون آبادي . حدائق المقربين.
17- ر.ك ، ميرعبدالحسين خاتون آبادي، وقايع السنين/540
18- ر.ك ، ميرزا محمد باقر موسوي خوانساري، روضات الجنات 79/2
19- ر.ك ، مفاخر اسلام 8/439
20- ر.ك ، لارنس كلهارت مصطفي قلي عماد. انقراض سلسله صفويه/43
21- ر.ك ، گلشن ابرار 1/256
22- ر.ك ، الذريعه، (با جستجوي نام محمدباقر مجلسي مي توان در الذريعه تأليفات وي را شناخت)
23- ر.ك ، مفاخر اسلام 8/194 تا 199(در اين نوشتار تنها فرازهايي از آن مقدمه طولاني آمد)
24- ر.ك ، رسول جعفريان، كاوشهاي تازه در باب روزگار صفوي/176
25- ر.ك ، پيشين / 153تا -190مفاخر اسلام/ 192تا 212
26- ر.ك ، مرآة الاحوال جهان نما/113
27- ر.ك ، وقايع السنين/551
28- ر.ك ، مفاخر اسلام 8/512
29- ر.ك ، روضات الجنات 2/87
30- ر.ك ، مفاخر اسلام/517