حاج آقا رحيم ارباب در سال 1297 هجري قمري در روستاي « چرمهين» اصفهان به دنيا آمد.
خاندان
پدر آقا رحيم، حاج علي پناه، مشهور به ارباب حاج آقا (فرزند عبدالله مشهور به ارباب آقا) فرزند حاج علي پناه فرزند ملا عبدالله شيراني بود. آقا رحيم در خانواده اي رشد كرد كه افرادي باسواد، اهل شعر و ادب و تاريخ بودند. پدر ايشان در شعر، تخلص «لنگر» داشت و سال ها با عمان ساماني و دهقان ساماني و ملا محمد همامي و ديگر شعراي معاصرش جلسات شعر داشت. آقا رحيم نيز بيش تر اشعار فارسي حافظ و مولانا و شعراي عرب را كه حفظ داشت، از دوره كودكي خود و از طريق شنيدن از زبان پدر و عمويش بوده است. آقا رحيم ارباب بزرگ ترين فرزند خانواده اش بود. وي دو برادر و يك خواهر داشت. يكي از برادرانش، عبدالله ارباب (1298 ـ 1379 هـ ق) استاد بزرگ خط نسخ بود و قرآن و كتاب هاي دعا را با اين خط مي نوشت. دومين برادر وي، حاج عبدالعلي ارباب (1304 ـ 1384 هـ ق) بود. او مردي باسواد و اهل كمال بود كه مخارج خانواده به همت وي تأمين مي شد. هر دو برادر آقا رحيم از وي كوچك تر بودند، و پيش از او وفات يافتند. اجداد آقا رحيم ارباب از اعيان دهاقين و مشاهير نجبا و بزرگ زادگان قريه چرمهين از قراي معروف روستاي لنجان اصفهان و صاحب مال و ثروت بودند و بدين سبب به لقب ارباب خوانده مي شود. پدر و عمويش (ارباب حاج حسن) از ستم بختياري ها گريخته... به شهر آمدند كه تظلم كنند؛ اما چه نتيجه كه حاكم، خود فاسدتر از آن ها (بختياري ها) بود و به ناچار براي هميشه در اصفهان و ـ در محله باغ همايون سابق و باغ تختي امروزي ـ ساكن شدند و محل سكونت آن ها چهار خانه تو در تو بود كه چهار طرف اين خانه ها اتاق وجود داشت، و هشت خانوار كه حدود شصت نفر بودند در صلح و صفا و آرامش مي زيستند.».
ايشان در اصفهان نزد علماي بزرگي چون حاج ميرزا بديع درب امامي، سيد محمد باقر درچه اي، آقا سيد ابوالقاسم دهکردي، حکيم جهانگير خان قشقايي و آخوند کاشي، کسب علم نموده و به مقام اجتهاد رسيد. مراتب سير و سلوک را نزد جهانگيرخان و آخوند کاشي فرا گرفت او شاگرد خاص آخوند کاشي بود. و مدت 20 سال متوالي در خدمت وي بود. و انواع علوم را از محضر او آموخت. ارادت وي به استادش چنان بود که بعد از فوت استاد، هر هفته به زيارت قبر وي مي رفت و هنگام فوت نيز وصيت نمود در مجاورت استادش دفن شود.
استادان
استادان حاج آقا رحيم در اصفهان و نجف به شرح ذيل است:
1-حجت الاسلام و المسلمين ابوالمعالي كلباسي.
2-آخوند ملا محمد كاشي.
3- آيت الله سيد محمد تقي مدرس.
4- آيت الله حاج سيد محمد باقر درچه اي.
5-جهانگير خان قشقايي.
6-آيت الله سيد ابوالقاسم دهكردي (1272 ـ 1353 هـ ق)
7-ميرزا بديع درب امامي (متوفا: 1318 هـ ق)
8-حاج آقا منير احمد آبادي (1269 ـ 1342 هـ ق)
9-آقا سيد محمود كليشادي (متوفا: 1324 هـ ق)
حوزه درسش نيز مجمع فضلا و دانشمندان روزگار بود. شاگردان بسياري را تربيت نمود. از جمله شاگردان او مي توان به: استاد جلال الدين همايي، سيد مصطفي بهشتي نژاد، ملا هاشم جنتي، شيخ محمد باقر صديقين و بسياري از بزرگان ديگر اشاره نمود.
احترام به استادان
ارادت و عشق آقا رحيم به استادانش، به خصوص جهانگيرخان قشقايي و آخوند كاشي به حدي بود كه نظيرش در كم تر كسي ديده شده است. وي در خدمت آن دو بزرگوار مي ايستاد تا بگويند: آقا رحيم، بنشين! آن وقت با ادب در حضور آنان مي نشست. نكته مهمي كه در زندگي ايشان قابل توجه است و به عنوان اسوه پذيري از آيت الله ارباب مي توان نام برد، اين است كه در مورد خدمت به استادش، جهانگيرخان اين گونه بود كه كليه وسايل زندگي و خوراك ايشان را تهيه و غذاي ايشان را آماده مي كرد و حتي لباس هاي ايشان را با نهايت احتياطي كه طبيعت او بود، مي شست؛ آن گاه اگر اجازه مي داد از خدمتش مرخص مي شد.
تدريس
او شرح لمعه تدريس مي كرد. درس شرح لمعه ايشان آن قدر تطبيقي بود و شرح و بسط داشت كه مطالب را استدلالي براي شاگردانشان مي گفتند. آن كساني كه مي رفتند درس ايشان و آن را يادداشت مي كردند، از شرح لمعه آيت الله ارباب بيشتر از درس خارج ديگران استفاده مي كردند؛ به طوري كه كسي شش يا هفت سال به درس خارج حاج آقا رحيم ارباب مي رفت، ادعاي اجتهادش مقرون به دليل مي شد. چون در هر بحث فقهي، ايشان رواياتش را از بحار الانوار و يا كتب مشهور روايي كه مستند فقه است، نقل مي نمودند و يا نظر استادان فقه را با دلايل آن مي گفتند. كتاب وسايل الشيعه از كتاب هاي جامع اخبار فقهي است، كانهُ ايشان آن روايات را حاضر الذهن داشتند و اقوال مختلف فقها را نقل مي كردند، با شرح لمعه تمام اقوال را با شواهد روايي و شواهد آيات قرآن كريم، تفسير، لغت، رجال، درايه آن كاملا بررسي مي كردند. مصداق آن چه كه به آن مي گويند درس خارج.
حاج آقا رحيم ارباب، ابتدا در مسجد حكيم و سپس در مسجد «كرك يراق» تدريس مي كردند. وي «فقه را از روي جواهر مي گفتند و جواهر هم جلوي ايشان بود. در خارج فقه استنباطشان از روي جواهر آشيخ محمد حسين نجفي بود. فقه را از جواهر مي گفتند و اصول را هم از فرائد.» او پس از آن كه بيماري اش شدت يافت، در منزل تدريس مي كردند. وي به تدريس، بيش تر از هر چيز ديگر اهميت مي دادند، در طول پنجاه سال كمتر مسافرت رفتند، حتي براي سفرهاي زيارتي عتبات مقدس كربلا، نجف، مشهد و حج هم همان يك حج واجب را ايشان رفتند. ايشان درس را تعطيل نمي كردند و در احياي حوزه و تربيت شاگرداني كه هر كدام از علماي اين شهر (اصفهان) هستند، نهايت جديت و كوشش را مي نمودند.
آيت الله ارباب در سال 1320 جواهر و شرح تجريد علامه را در مسجد حكيم تدريس مي كردند. وي معتقد بود تنها تدريس كافي نيست، علما و مجتهدين بر اريكه منبر بنشينند و به بيان مسائل شرعيه و اخلاقيات براي مردم بپردازند. يكي از شاگردان وي مي گويد: در زمينه فلسفه، در حد اعلي بودند و به «حكيم» شهرت داشتند. آيت الله ارباب آخرين فروغ هاي فلسفه در اصفهان بودند. وي مدت ها درس فلسفه مي گفتند، لكن بعداً تبديل كردند به كلام. مانند«شرح تجريد» و هنگامي كه به ايشان پيشنهاد مي شود كه شرح منظومه تدريس كنند، قبول نمي كنند و مي فرمايد: حاضرم شرايع الاسلام (فقه) بگويم. حكمت ايشان «متمايل به حكمت مشاء و حرف هاي ملاصدرا بود؛ به مطالب صدر المتألهين خيلي اهميت مي دادند. هر وقت حرف از حكمت بود، معمولاً سخنان ملاصدرا يا محي الدين عربي اندلسي را مطرح مي فرمودند، زيرا اينها استوانه هاي علمي ايشان بودند در حكمت و عرفان.
وي در فقه بسيار خوش سليقه و داراي استقلال فکري بود. در رياضيات، هيئت و نجوم به تصديق اهل فن، استاد مسلم بود. بسياري از خطبه هاي نهج البلاغه را از حفظ داشت و اشعار ابن ابي الحديد را در مناقب امير المؤمنين علي عليه السلام مکرر مي خواند و وي را مي ستود.
اعتقاد و علاقة آيت الله ارباب نسبت به امير المؤمنين عليه السلام به حدي بود که اين عشق و ارادت با گوشت و خون او آميخته شده بود. و بسياري مواقع احاديثي را از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله که در فضائل امير المؤنين عليه السلام فرموده بودند مي خواندند.
يکي از نظريات فقهي حاج آقا رحيم ارباب وجوب عيني نماز جمعه بود. شهيد مطهري مي گويد: « روزي در اصفهان به خدمت ايشان رسيدم و موضوع نماز جمعه به ميان آمد، ايشان مي گفتند: نمي دانم شيعه چه وقت مي خواهد عار ترک نماز جمعه را از خود بردارد و جلوي شماتت ساير فرق اسلامي را که ما را به عنوان تارک نماز جمعه ملامت مي کنند، بگيرد». در خطبه هاي نماز جمعه نيز به بيان فضايل و مناقب حضرت علي عليه السلام مي پرداختند. ايشان آنقدر علاقه به حضرت صديقة طاهره فاطمه زهرا سلام الله عليها داشتند که هميشه در نمازهايشان سورة کوثر را قرائت مي فرمودند. و مي گفتند من نمي توانم اين سوره را در نماز نخوانم. چون اين سوره متعلق به وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله عليها است. حاج آقا رحيم ارباب دو سه سال آخر عمر نابينا شد. وقتي از ايشان پرسيدند: پس از اين همه عمر آيا ادعايي هم داريد يا نه ؟ ايشان فرمودند: در مسائل علمي هيچ ادعايي ندارم، اما در مسائل شخصي خود دو ادعا دارم: يکي آنکه به عمرم غيبت نگفتم و غيبت نشنيدم و دوم آنکه در طول عمر چشمم به نامحرم نيفتاد.
در احوال شخصي ايشان نقل است که فرموده بود: برادرم با همسرش چهل سال در منزل ما بودند و در اين چهل سال يک بار هم همسر برادرم را نديدم.
ايشان تا پايان عمر به پيروي از استاد خود جهانگيرخان از گذاشتن عمامه پرهيز کردند و خود را شايستة اين مقام نمي دانستند. و حال آنکه اگر کسي با ايشان محشور بود، لياقت ايشان را از همه بيشتر مي ديد. حاج آقا رحيم رمز يک قرن زندگي خود را اينگونه بيان کردند:« من هيچ وقت بد خواه کسي نبودم».
آقا رحيم از مسائل سياسي زمان خود نيز غافل نبود. و در زمان استقلال الجزاير فتوايي جهت کمک به مسلمانان و ملت الجزاير صادر کرده بودند.
شاگردان
از شاگردان مشهور حاج آقا رحيم ارباب که همگي به زهد، علم و تقواي ايشان اشاره مي کنند به شرح زير است:
علامه جلال الدين همايي
شهيد سيد محمد حسيني بهشتي
شهيد محمد مفتح
حاج ملا رمضان املايي
آقاي حسين علي راشد (سخنران معروف)
شيخ مرتضي شمس اردکاني
آقاي سيد محمد مبارکه اي
سيد مصطفي بهشتي نژاد
سيد محمد حسيني قهدريجاني
سيد حسين مدرس هاشمي
آقاي مهدي امام (امام جمعة شهرضا)
آخوند نوري (اهل رهنان)
آقاي ميرزا امام دهکردي
آقاي مصطفي امام دهکردي
آقاي محمد علي معلم حبيب آبادي
آقاي مقتدايي
آقاي سيد محمدرضا خراساني
آقاي ميرزا علي آقا هسته اي
آقاي رضا بهشتي نژاد
ملا هاشم جنتي (پدر احمد جنتي)
آقاي کلباسي
آيت الله ناصري اصفهاني
تأليفات
حاج آقا رحيم ارباب جزوه اي در علم هيئت نوشته بودند. از جمله آثار ايشان، حاشيه نويسي بر كتب مختلف علمي ـ فلسفي بود ـ به طوري كه مطالب خلاف خود را در سطوري يادداشت و نظر خودشان را نيز مي نوشتند. ايشان در اين زمينه همانند مرحوم ابوالحسن شعراني بودند كه بر آثار ديگران حاشيه مي زدند. آيت الله ارباب همراه آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي، در تصحيح «تبيان» سعي فراواني نمود. «مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي در جلسات متعددي كه در هر هفته با حاج آقا رحيم داشتند؛ آن دو با هم گفت و گو مي كردند و بقيه سراپا گوش بودند، خوب به ياد دارم كه مدت هاي مديد، به هنگامي كه مشغول تصحيح تبيان بودند، از بعداز ظهر تا غروب، دو نفري مشغول بودند و گاهي سيد ديگري نيز بود كه متأسفانه ايشان را به ياد نمي آورم. به هر حال، تبيان را صفحه به صفحه تصحيح كرده و به پيش مي رفتند؛ تا پايان پذيرفت. اين تفسير شامل 76 جزء بود كه در كتابخانه مرحوم آقا محسن اراكي بوده است كه به دستور حاج ميرزا علي آقا شيرازي از آن جا توسط استاد حسين عمادزاده به اصفهان ـ براي تصحيح و مقابله ـ برده مي شود. از ديگر آثار اين عالم فرهيخته، تعليقات رياضي در حواشي كتاب «منهاج معادن التجنيس» است كه در نسخه عكسي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران موجود است.
حکايتهايي از آيت الله حاج آقا رحيم ارباب درباره مکارم اخلاقي ايشان :
احترام به کودکان
از خصوصيات اخلاقي حضرت اية الله ارباب مي توان به احترام و تواضعشان نسبت به واردين به منزل ايشان ياد مي نمود، در قدرتشان اگر چيزي بود مضايقه نمي کردند چه نسبت به روحانيون و يا غير آنها، حتي زماني که بچه هاي خردسال همراه با بزرگترهايشان وارد مسجد مي شدند، آقا تعهد داشتند که يک چيزي به بچه ها بدهندو يا کاري براي آن ها انجام دهند. حتي يک موقعي مثل اينکه مقداري گردو آماده کرده بودند جهت اين مسأله و در اين مورد مطلبي را نقل کردند که يکي از مؤمنين « گويا در شهرکرد» جنب مسجدي يک دکاني را وقف کرده بود که مال الاجاره اين دکان اين بود کودکاني که ظهر ها به مسجد رفته، وضو گرفت و نماز مي خواندند آن مغازه دار مواظب بود يک مقداري گردو و بادام به اين بچه ها بدهد تا با اين عمل اين اطفال را به نماز تشويق نمايد.
تا خوراکتان اين است با ما اطباء سرو کار نداريد
حاج آقا رحيم ( ره) درنوع غذا وامثال اينها خيلي مراقب بودند به طوري که زماني مرحوم دکتر محمد رياحي ( معروف به سرهنگ رياحي) که از مريدهاي خاص ايشان بودند به منزل آقا رفته بود ومرحوم ارباب مشغول خوردن نان وماست بود. دکتر به ايشان گفته بود تا خوراکتان اين است با ما اطباء سرو کار نداريد. حتي اين پزشک متدين نان سنگکي مي گرفت ومي رفت منزل آقا وآنجا ناشتايي مي کرد.
مرحوم سرهنگ محمد رياحي از آية الله ارباب (ره) درخواست نموده بود تا اجازه دهند حمامي جهت استفاده آقا در منزل ايشان بنا شود، زيرا رفتن حمام در بيرون از خانه براي ايشان بسيار مشکل بود. آقاي ارباب قبول نکرده وفرموده بودند برويد مخارج آنرا بدهيد مستحقين ومستمندان.
کم گوي و گزيده گوي
ايةالله ارباب مرد فوق العاده اي بودند هيچ گاه خود را مطرح نمي نمودند و يا هرگز قصد تظاهر نداشتند. خيلي کم حرف بودند، زمان سخن گفتن بسيار موقر و سنگين سخن مي گفتند. گاهي در جايي نشسته بودند و ما انتظار داشتيم سخني بگويند لکن مدت ها طول مي کشيد تا ايشان را به حرف در بياوريم.
نفوذ کلام حاج آقا رحيم
روزي در محله ما (گورتان) آية الله ارباب در باغي مهمان بودند که اين جانب هم در خدمت ايشان بودم. از کوچه باغ عبور مي کرديم چند نفر از جوانان بي مبالات آن منطقه چون آنجا خلوت بود مشغول قمار کردن بودند من با ديدن آن منظره احساس ناراحتي کردم که چنين آية اللهي بر ما وارد شده وبا چنين منظره اي روبه رو شديم وآيا چه مي شود؟ همينطور که يواش يواش مي رفتيم يک وقت آقا خطاب به آن جوانان با صداي بلند فرمودند سلام عليکم. آنها سر را بالا کردند تا چشمشان به ايشان افتاد هر کدام از طرفي فرار کردند وبعداً که اين جانب با بعضي از آن جوانها برخورد کردم آنها گفتند چرا به ما خبر نداديد که از آنجا متفرق شويم؟ گفتم بنده اطلاع نداشتم که شماها در اين محل چه مي کنيد. آن جوانها براي هميشه دست از قمار کشيدند. اين تأثير يک حرکت بسيار ظريف وبا گذشتي بود که ريالاي ارباب داشتند. قدم وکلامشان طوري بود که هر جا قدم مي گذاشتند يا کلمه اي مي فرمودند فوراً يک اثر مثبتي برجاي مي گذاشت. (به نقل از حجة الاسلام والمسلمين شيخ اسدالله جوادي)
توجه به همسايگان
سالي بود که در اصفهان بارندگي بسيار شد وخانه هاي بسياري خراب ويا در شرف خراب شدن بود. آقا همسايه اي داشتند که آنقدر هم مذهبي نبود وچند بچه داشت، آقا به عيالشان فرموده بودند برويد در خانه همسايه وببينيد در چه وضعي هستند، همسرشان آمده وديده بود که زن وبچه همسايه گريه مي کنند واتاق آنها مشرف به خراب شدن بود وموضوع را براي آقا نقل کرده بودآية الله ارباب فوراً آنها را به منزل خود برده بودند نکته اي که جالب توجه است اينکه آقا يک اتاق وپس اتاق بيشتر نداشتند وفرموده بودند شما در اتاق زندگي کنيد، من وهمسرم در پس اتاق. پس از قطع بارندگي ومرمت خانه، همسايه قصد رفتن به منزل خود را نمود در آن حال آقا فرموده بودند من بايد ببينم اتاق قابل زندگي هست يا نه وبعد از آن برويد، پس از تحقيق ديده بودند که مزل او قابل سکونت است سپس فرموده بودند حالا مختاريد مي خواهيد بمانيد يا برويداختيار با شماست، نظاير اين طور رفتار وصفات فراوان داشتند که ما به همه آنها واقف نيستيم. (به نقل از حجة الاسلام والمسلمين شيخ اسدالله جوادي)
آثار صلوات
آيت الله ارباب تعريف مي كنند كه: من يك انگشتري داشتم كه به آن علاقمند بودم. زماني بيرون شهر رفته بوديم و آن انگشتري مفقود شد من براي پيدا شدن آن نذر كردم و در اين فكر بودم كه محبوب ترين اشخاص نزد خداوند پيغمبرش است و پروردگار دوست دارد براي رسول او صلوات بفرستيم من نيز پانصد صلوات نذر کردم جهت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و اين كار را انجام دادم.پس از مدتي، كدخداي روستاي لايبيد يعني همان منطقه اي كه انگشتري گم شده بود منزل ما آمد و انگشتري را آورد و گفت آقا اين انگشتري را در تخم هنداونه ما پيدا كرده اند.
احترام به سيده
جناب آقاي حجة الاسلام و المسلمين سيد محمود بهشتي اصفهاني فرمودند: يكي از رفقا براي من تعريف كردند: ما جهت طلاق دادن يك خانم علويه كه شوهرش ديوانه شده بود به محضر حاج آقا رحيم ارباب رفتيم، هوا خيلي سرد بود و به آن خانم سيده گفتيم كه شما در خانه بايستيد تا ما برويم ببينيم آقا نظرشان چيست. وقتي قضيه را محضر حاج آقا رحيم ارباب نقل كرديم، ايشان فرمودند: من براي اين كار معذورم و ما را راهنمايي كردند كه خدمت آيت الله شمس آبادي برويم . وقتي كه خواستيم مرخص شويم، ايشان فرمودند: حالا آن علويه كجاست ؟ گفتيم آقا خانم جلوي در ايستاده اند. تا اين را گفتيم ايشان دست هايشان را بلند كردند و گفتند: خدايا از جانب من از حضرت زهرا عليها سلام عذر خواهي كن كه ما در اتاق گرم در كنار بخاري نشسته ايم و يك علويه اين مدت در سرما زير برف ايستاده. مرحوم ارباب اين جمله را سه بار فرمودند و از خدا خواست تا از حضرت زهرا عليها سلام حلاليت بگيرد. ايشان ارادت خواصي به حضرت زهرا داشتند آن گونه كه هميشه در نمازهايشان سورة كوثر را مي خواندند و مي فرمودند: من نمي توانم اين سوره را در نمازهايم نخوانم زيرا متعلق به وجود مقدس حضرت زهرا عليها سلام است.
شوق علم آموزي
آيت الله ارباب درباره اوقات مطالعه خود در اوايل تحصيلاتشان مي فرمودند:
از اول شب آماده مطالعه کتاب علمي مي شدم و مطالعه ام طول مي کشيد تا آنکه شام حاضر مي شد و لذت مطالب کتاب مهلت به صرف شام نميداد و غذا سرد مي شد و گاهي مطالعه آنقدر به طول مي انجاميد تا صبح مي شد و بعد از تناول غذاي شب و اداء فريضه صبح در مجلس درس حاضر مي شدم و از شوق علم آموزي اعتنا به کمبود خواب نداشتم .
ايشان در 18 ذي الحجه 1396 هجري قمري در روز عيد غدير دار فاني را وداع گفتند. شاگردش استاد همايي در تاريخ فوتش سرود: « جان علم از تن جهان رفته» هم اکنون مزار ايشان در تخت فولاد زيارتگاه عاشقان مي باشد.
منبع: سايت مجموعه فرهنگي تخت فولاد ، ويکي پديا ، کتابخانه طهور