جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مسأله اصلي، فرهنگ عمومي جامعه
-(2 Body) 
مسأله اصلي، فرهنگ عمومي جامعه
Visitor 359
Category: دنياي فن آوري

بانوان نماينده در مجلس شوراي اسلامي، در تاريخ 14/7/1380 به حضور رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت آيت‏اللّه‏ العظمي خامنه‏اي(مدظله العالي) رسيدند. در اين ديدار، هر يک از بانوان نماينده نقطه نظرهاي خويش را در باره مسايل زنان و خانواده به استحضار مقام رهبري رساندند. سپس ايشان، ضمن تأکيد بر فرهنگ عمومي جامعه به عنوان مهمترين مسأله زنان، از همه دست‏اندرکاران از جمله بانوان نماينده خواستند که در جهت رفع اين مشکل تلاش کنند. آنچه مي‏خوانيد متن کامل سخنان رهبري معظم است .

بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم
به نظر من، ما در يک برهه طولاني از زمان، کمبود کار و انگيزه و توجه داشتيم؛ شرايط هم به گونه‏اي بوده که اقتضاي همان غفلت و بي‏توجهي را مي‏کرده است. سالهاي متمادي ـ شايد بشود گفت قرنها ـ گذشته، اما به نکته قرآني در باره زن و مرد توجه نشده است. در معارف اسلامي، مسأله دو جنس، واقعا يک مسأله خيلي ساده و معمولي است؛ مثل اينکه دو نفر از يک جنس، يکي قدش بلندتر است، يکي قدش کوتاه‏تر است. در اسلام هيچ دوگانگي‏اي بين حقوق اساسي و اصلي و مسايل جاري زندگي براي زن و مرد وجود ندارد؛ اما به اين نکته توجه نشده و نتيجه اين شده است که زنها در مدتي طولاني در جامعه ما مورد ستم قرار گرفتند؛ مخصوص اينجا هم نبوده؛ در همه جاي دنيا اين گونه بوده است؛ منتها توقع اين بوده که در محيط اسلامي، با توجه به معرفت اسلامي در باره زن و مرد، آن حالت رايج وحشيگرانه‏اي که در بين مردم غير مسلمان در دنيا مطرح بوده، وجود نداشته باشد. آن حالت وحشيگرانه، همين چيزي است که من بارها گفته‏ام: چون جنس مرد از لحاظ ترکيب جسماني به طور غالب قوي‏تر از جنس زن است و در معاوضه بر سر منافع بين قوي و ضعيف، هميشه قوي حق ضعيف را پامال مي‏کند، همين حالت به طور عموم بين زنها و مردها در طول تاريخ وجود داشته است. اين حالت در همه کشورها وجود داشته است؛ در اروپا هم وجود داشته، در جاهاي ديگر هم وجود داشته، در کشورهاي اسلامي هم وجود داشته است. توقع ما اين بوده است که در کشورهاي اسلامي، با توجه به نگرش درستي که اسلام به مسأله جنسيت دارد، اين حالت وجود نمي‏داشت.
ما مدتهايي را با اين غفلت گذرانديم؛ بعد در دوره فرنگي‏مآبي در کشور ما آمده‏اند و به قول معروف، سُرنا را از سر گشادش دميدند؛ يعني شکل غلط قضيه را انتخاب کردند. وقتي وارد مسأله زن و مرد شدند، علاج را در اين ديدند که به طور کامل از ظواهرِ پديد آمده يا وجود داشته در اروپا تبعيت و تقليد کنند. مسأله کشف حجاب و آزادي زن و تمتعهاي نامشروع از جنسيت و برداشتن حجاب و حفاظ بسيار ظريف و پيچيده‏اي که در اسلام بين زن و مرد وجود دارد ـ که اين حجاب به هيچ وجه به معناي حجاب ظاهري نيست؛ يک چيز ديگر است که با دقت و با لطيف نگريستن به مسأله مي‏شود آن را فهميد و سنجيد که چقدر حکيمانه است ـ نمونه‏اي از اين تقليد و تبعيت بود.
البته در اروپا اين حفاظ و حجاب از قديم نبوده، اما در عين حال هميشه به زن ظلمهاي مکرر و مضاعفي مي‏شده است. البته در اروپاي قرنهاي گذشته، آزادي زن ـ به معناي خاص روزگار ما ـ وجود نداشته؛ نه از لحاظ لباس و ظواهر، و نه از لحاظ بقيه جهات اخلاقي و غيره؛ ليکن آن حجاب و حفاظ هم وجود نداشته؛ اما در عين حال همان ظلمها هم مي‏شده است. ما اگر مي‏خواستيم به زن نگرش انساني داشته باشيم و از ستم به او جلوگيري مي‏کرديم، راهش اين نبود که بياييم آن چيزي را که عامل اصلي و تأثيرگذار نيست، مورد توجه قرار دهيم. در فرنگي‏مآبي، اين اشتباه را کردند؛ آمدند اين را مورد توجه قرار دادند.
بعد انقلاب اسلامي پيش آمد و زن در جامعه ما ـ به معناي حقيقي کلمه ـ گل کرد. اينکه امام بارها در باره نقش زن در انقلاب فرمودند و ديگران هم گفته‏اند، تعارف نيست؛ واقعا اگر زنها به انقلاب نمي‏پيوستند، بدون شک اين انقلاب اتفاق نمي‏افتاد. اگر فرض کنيم مردان يک جامعه به نهضتي گرايش پيدا کنند و زنان مخالف آن باشند؛ بعد صورت عکس مسأله را ملاحظه کنيم ـ زنان يک جامعه به نهضتي عقيده داشته باشند، اما مردها بي‏اعتقاد باشند ـ چنانچه تأثير اين طرفداري را در پيشرفت نهضت اندازه‏گيري کنيم، به نظر من درجه دومي بالاتر است؛ يعني اگر جامعه زنان به حرکت و نهضتي معتقد بودند، اين مي‏تواند به پيشرفت آن حرکت کمک کند؛ و اين در جمهوري اسلامي اتفاق افتاد. مرداني بودند که در خانه‏ها نشسته بودند، اما زنها اينها را براي نهضت از خانه‏ها بيرون فرستادند. مردان فراواني بودند که اگر زنانشان مخالف بودند، اراده‏هاي آنها متزلزل مي‏شد؛ اما زنها اراده آنها را مستحکم کردند. بنابراين تأثير مجموعه زنان در انقلاب و بعد از انقلاب و در جنگ و مقاطع ديگر، بدون ترديد تعيين‏کننده بود. زن به وسط ميدان آمد. نتيجه همان حضور است که شما امروز مي‏بينيد در آزمون کنکور ـ به قول شما ـ شصت و چند درصد، دختران پذيرفته شده‏اند؛ اين يک چيز معمولي و ناگهان پديد آمده نيست؛ همان حرکت حيات ‏بخش انقلاب و خوني که جوشيد و در رگ جامعه زنان به حرکت در آمد، به اين چيزها و به خيلي چيزهاي ديگر و به فهم سياسي شما ـ که در مسايل سياسي، درک خوب، دقيق و در مواردي، خيلي روشن داريد ـ منتهي مي‏شود. بنابراين سطح فکر جامعه زنان بالا آمد. الان ما مي‏خواهيم اين راه را ادامه بدهيم. چگونه ادامه بدهيم؟ اين، آن نکته بسيار اساسي است؛ اين نگراني من است.
من هميشه اين دغدغه را داشته‏ام؛ مربوط به حالا نيست؛ از قبل از انقلاب هم نگاه غير عادلانه به زن، يکي از دغدغه‏هاي من بوده و از اين مسأله رنج مي‏بردم؛ بعد از انقلاب هم در آن حدي که توانسته‏ام و فرصت داشته‏ام، در اين زمينه حرفهايي زده‏ام و کارهايي صورت گرفته است؛ ليکن من هميشه اين نگراني را دارم، حالا که ما آمده‏ايم و مي‏خواهيم براي پايان دادن به يک ستم بزرگ ـ که در همه جاي دنيا هم هنوز معمول است ـ اقدامي بکنيم؛ باز در دام همان اشتباهاتي که ديگران کردند، بيفتيم. البته خانمهاي فرزانه و هوشمند در دانشگاهها و محيطهاي فعاليت اجتماعي، علمي و ديني، همه وظيفه دارند؛ منتها شما که در جاي حساسي مشغول به کار هستيد، اين توانايي را داريد که با قانونگذاري، کار را عملياتي و اجرايي کنيد؛ ولي آنها مي‏توانند فقط در سطح عمومي روي فرهنگ اثر بگذارند.
به نظر من وظيفه‏اي که الان وجود دارد، اين است که شما بياييد مسايل را تقسيم‏بندي کنيد؛ ببينيد کدام مسايل اصلي است، کدام مسايل تبعي؛ چون اگر مسايل اصلي حل شود، مسايل تبعي به دنبال آن حل خواهد شد. اگر ديديد چيزي جزو مسايل اصلي نيست، آن را از حوزه فعاليت متمرکزِ همت‏طلب خود خارج کنيد و به مسأله اصلي بپردازيد. مثلاً در خلال همين جلسه ما، راجع به مسؤوليت در وزارت يا رياست جمهوري يا ـ اگر دست‏کم بگيريد و قناعت کنيد ـ مسؤوليت در سطوح مياني صحبت شد؛ من اين را اصلاً جزو مسايل اصلي نمي‏دانم. بحث اينکه زني وزير بشود يا نشود، يا در مجلس عضو هيأت رييسه باشد يا نباشد؛ اين اصلاً مسأله‏اي نيست که ما آن را در قضيه زنها تأثيرگذار بدانيم؛ به هيچ وجه اين طوري نيست. شما ملاحظه بفرماييد، مثلاً در بنگلادش که اين خانم سر کار است و قبل از او يک خانم ديگر مسؤوليت داشته، مگر در برطرف کردن مشکلات زنان در کشور بنگلادش چقدر اثر داشته‏اند؟ يا قبل از انقلاب که در کشور سريلانکا نخست وزير مقتدري سر کار بود، آيا مشکلات زنان در اين کشور برطرف شده بود؟ يا در هند که خانم اينديرا گاندي نخست وزير بود، چقدر از اين مشکلات کاسته شده بود؟ بنده ايشان را از نزديک ديده بودم؛ زنِ خيلي فرزانه، عاقل و مقتدري بود و سالها در مبارزات شرکت داشت؛ اما آيا در رفع مشکلات زنان کشور هند اثر گذاشته بود؟ البته من در اين زمينه تحقيقي نکرده‏ام؛ جا دارد شما تحقيق کنيد. آن طور که من دورادور نگاه مي‏کنم، مي‏بينم اينها هيچ اثري نداشته‏اند. بنابراين مسأله اصلي زن، اينها نيست. اينکه يک زن، معاون وزير يا استاندار و يا سفير بشود، مگر چقدر اثر دارد؟ مگر دنيا در خصوص رشد و تمييز يک کشور در برطرف کردن مشکل زن و مرد، به اين چيزها نگاه مي‏کند؟ مگر قضاوت دنيا در باره بنگلادش اين است که اينها مسايل زنها را حل کردند؟ مگر کشوري مثل امريکا، در طول اين دويست سال چند نفر رييس جمهور زن داشته است؟ خود آنها مدعي همه دنيايند؛ اما به نظر من مشکلات زنها در امريکا، اگر از جاهاي ديگر بيشتر نباشد، کمتر نيست. البته من در طول زمان آمارهايي ديده‏ام که نشان مي‏دهد مسأله زن در امريکا، از کشور ما بسيار بدتر است؛ يعني آن نقاط مورد توجه و حساسيت‏طلب بنده و امثال بنده و يقينا شما، در امريکا خيلي بيشتر است. من مي‏گويم به مسأله اصلي نگاه کنيد. مسأله اصلي، فرهنگ عمومي جامعه است. ما دچار يک مشکل فرهنگي هستيم.
البته من اين نکته را هم در اينجا مطرح کنم؛ ببينيد، ما در اسلام قوانيني داريم که تبعيض بين زن و مرد را مشاهده مي‏کنيم؛ مثل قانون ارث؛ «للذّکر مثل حظّ الانثيين». ممکن است از نظر کساني اين تبعيض مورد ترديد قرار بگيرد. البته همه شما مطمئنا مؤمن و متدين و پاي‏بند احکاميد؛ اما مي‏خواهم پيشنهاد کنم بياييد آن چيزهايي را که در فقه مسلّم اسلامي و در ظواهر قرآن و حديث، بين زن و مرد تمايز قائل شده است، کنار بگذاريد و روي اينها بحث نکنيد؛ بخصوص آن چيزهايي که در قرآن مورد تصريح است. البته اين به معناي آن نيست که شما از حق زن دفاع نکنيد؛ بلکه به اين معناست که احتمال بدهيد همين موارد، دفاع از حق زن است. برداشتها مختلف است. الان ملاحظه مي‏کنيد که اين خانم در باره طلاق ديدگاهي را درست نقطه مقابل ديدگاه رايج مطرح مي‏کنند؛ در صورتي که تا الان بحث بر سر اين بوده است که ما جلوي طلاق را بگيريم؛ الان همه دنيا هم همين را مي‏گويند. در آن سفري که من به امريکا رفتم و در سازمان ملل سخنراني کردم؛ چون بخشي از سخنراني من مربوط به خانواده بود، به من اطلاع دادند که خيلي از تلويزينهاي امريکا اين بخش سخنراني را مکرر پخش کرده‏اند؛ زيرا مورد استقبال واقع شده بود. در مورد سخنراني بنده، مصاحبه‏هاي مغرضانه و يک‏جانبه‏اي تهيه و پخش کردند؛ اما کساني که خبرهاي اين سفر را دنبال مي‏کردند؛ مي‏گفتند قسمت مربوط به خانواده، مورد تأييد بسياري از کساني بود که با آنها مصاحبه شده بود؛ يعني آنها تشنه اين حرفها بودند؛ در صورتي که ايشان مي‏گويند ما بياييم بگوييم طلاق در شرايطي خيلي هم خوب است؛ براي خاطر اينکه گاهي اوقات طلاق در زندگي وجود دارد؛ در حالي که ظاهرا صيغه طلاق جاري نشده است. من مي‏گويم شما از کجا مي‏دانيد که در مسأله ارث ـ که ممکن است به نظر بعضي برسد که دارد به زن ظلم مي‏شود ـ ديدگاه مترقي و فکور و عميقي پيدا نشود که نشان بدهد اتفاقا اين هيچ ظلم نيست؛ يا همين طور در قضيه طلاق و قصاص و قضاياي ديگري که وجود دارد؟ بالاخره قرآن است، سخن خداست، حکمت الهي است، حکمت نبوي است؛ شوخي که نيست؛ نمي‏شود به آساني گفت که ما اين طور مي‏فهميم؛ نه، پشت اين آيات، حکمتهايي وجود دارد. گفت: «چو بشنوي سخن اهل دل مگو که خطاست». حالا اهل دل کجا، خالق دل کجا؟ بنابراين نمي‏شود گفت من اين طور مي‏فهمم؛ نه، اين را کنار بگذاريد و به مسايل ديگر بپردازيد.
مکرر به من توصيه مي‏شود که به حوزه‏هاي علميه بگوييد روي اين گونه مسايل کار کنند؛ اما تعداد اين مسايل خيلي کم است. مسايلي که حوزه‏هاي علميه در مورد خانمها بايد دنبال کنند، مسايل ديگري است. چند نفر از خانمهاي مجتهده ـ که خيلي هم خوب و فاضل هستند ـ بارها پيش من آمده‏اند و من مکرر به آنها گفته‏ام که در فصولي از فقه، شما مي‏توانيد مرجع تقليد باشيد؛ من نمي‏توانم باشم؛ چون موضوع را اصلاً تشخيص نمي‏دهم و نمي‏توانم بفهمم؛ موضوع را شما مي‏فهميد؛ اين يک واقعيت است. سراغ اين چيزها برويد و اينها را از حوزه‏هاي علميه مطالبه کنيد. يا معضلاتي که از لحاظ فرهنگي وجود دارد. اخيرا نامه‏اي براي من آمده است که آن را براي شما ـ کميسيون خانمهاي مجلس ـ فرستادم تا شما روي آن فکر کنيد. دختري از اهواز براي من نوشته که سي و چند سالش است؛ زمان جنگ، اواخر دبيرستان بوده يا درسش را تمام کرده بوده؛ اما به خاطر عشق به جنگ، ازدواج نکرده است. ما با اين گونه معضلها چگونه بايد برخورد کنيم؟ مگر همين يک نفر است؟ همه اينها فرهنگ‏سازي مي‏خواهد، و اين کارِ شما و امثال شماست. البته نماينده مجلس، به حيث نمايندگي نمي‏تواند فرهنگ‏سازي کند؛ اما مي‏تواند قانونگذاري و تمهيد مقدمات کند؛ هرچند بعضي از شما ـ مثل خانم راکعي که شاعرند ـ مي‏توانيد فرهنگ‏سازي هم بکنيد. بنابراين در اين زمينه‏ها به مسايل اصلي بپردازيد.
من مکرر مي‏بينم که خانمها وقتي با من روبه‏رو مي‏شوند، نگرشِ فمينيستي را نسبت به مسايل زنان رد مي‏کنند؛ اما متأسفانه در عمل، حرفها و گرايشها، همان باد فمينيستي است که دارد اينها را مي‏کشاند! چرا جنس‏ستيزي کنيم؟ آن شاعر بسيار برجسته زمان ما ـ رهي معيري ـ که غزلسراي خيلي خوبي است و من از غزلهايش خيلي خوشم مي‏آيد، شعري عليه زنها سروده بود که از وقتي من اين شعر را از او شنيده‏ام، اصلاً دلم چرکين شده است. يک نفر به زن اين گونه نگاه مي‏کند؛ نقطه مقابلش هم يکي بيايد و زن‏گرايي افراطي کند ـ ولو مردستيزي هم نکند ـ اين هم غلط است. زن و مرد دو جنسند؛ خداي متعال اينها را آفريده تا مکمل هم باشند؛ تا با تفاهم و سکون و آرامشي که اينها ايجاد مي‏کنند، جامعه اسلامي وجود داشته باشد. هر کدام از زن و مرد وظيفه اختصاصي دارند. زن ـ چه بخواهيم، چه نخواهيم ـ جنسي است که بايد جنبه لطف و آرامش و رحمت و سکون را در جامعه تأمين کند. بچه‏پسر هميشه شيطان‏تر از بچه‏دختر است؛ آنهايي که بچه دارند، اين را مي‏دانند. خداي متعال در اين جنس اين گنجينه را گذاشته که هم خود زن و هم خود مرد به آن احتياج دارند؛ ولي ما بياييم اين گنجينه را از او سلب کنيم و جنبه ستيزه‏گريِ مردگرايانه را به او منتقل کنيم؛ اين کار چه لزوم و فايده‏اي دارد و چه افتخاري براي زنها به وجود مي‏آيد؟
چند روز پيش از اين، شعري را در نشريه‏اي مي‏خواندم که متأسفانه نام شاعرش يادم نيست. مضمونش اين است: مي‏گويد خدا همه چيز را به همه کس نمي‏دهد؛ به يکي علم مي‏دهد، به يکي هم پول مي‏دهد. اين نگاه خيلي عجيبي است؛ منظورم رنديِ شاعر و درک دقيق اوست. خداوند به يکي علم داده، به يکي هم پول داده؛ چرا کسي که خدا به او علم داده، بايد به کسي که پول دارد، حسرت بخورد؛ اما کسي که پول دارد، به کسي که علم دارد، حسرت نخورد؟ آيا اين جز از يک ضعف در نگرش ناشي مي‏شود؟ وقتي يک استاد دانشگاهِ فاضلِ مسلط روي کرسي درس قرار مي‏گيرد ـ به قول مرحوم آقا نجفي قوچاني ـ مثل کرسي سلطنت متمکن مي‏شود. واقعا اقتدار کرسي تدريس و پراکندن علم، بالاتر از اقتدار حکومت است؛ مگر اين چيز کمي است؟ چرا ما اين را دست‏کم بگيريم؟ چرا همه‏اش خيال مي‏کنيم که اگر معاون وزير، يا معاون استاندار يا فرماندار فلان شهر دوردست شديم، ارزش پيدا مي‏کنيم؟ من مي‏خواهم شما اين نگرش را در جامعه تصحيح کنيد. البته من هيچ معارضه‏اي ندارم؛ بالاخره اگر پيشامدها به گونه‏اي شد و تصادفا زني يک خرده بيشتر به حالات ماجراجويانه مردانه بخش سياسي گرايش داشت و مهارت و زيرکي نشان داد، البته در جاي خودش قرار بگيرد؛ هيچ مانعي ندارد. البته الان فرهنگ جامعه، مناسب اين تغييرگرايي نيست. شما که مي‏خواهيد در زمينه فرهنگ کار کنيد ـ که توصيه من اين است ـ بايد در همه زمينه‏هاي فرهنگي کار کنيد. بنابراين من يکي از کارهاي اصلي خانمها را تصحيح فرهنگ عمومي جامعه نسبت به زنان مي‏دانم؛ آن هم نسبت به گرفتاريهاي اساسي جامعه ما در زمينه مسايل زنان ـ که اين کار خيلي مشکل است ـ يکي هم مسأله قوانين است؛ همين مسايل عسر و حرج و امثال اينها؛ يعني پيدا کردن گرهها و مشکلاتي که به طور روزمره در زندگي زن وجود دارد. مردي که زنش را مي‏اندازد و مي‏رود، اينجا عسر و حرج به آن معنا نيست؛ چون عسر و حرجي که شما مي‏گوييد، ناشي از ازدواج است. آن چيزي که مي‏تواند شرعا ازدواج را به هم بزند، عسر و حرجي است که ناشي از ازدواج باشد؛ اين ناشي از رها کردن زن است؛ همان ايلاء که در قرآن چند آيه در باره آن وجود دارد.
چند روز پيش از اين در يک بحث فقهي، اين نکته را به مناسبت مطرح کردم که بعضي از قدما فتوا داده‏اند که اگر مرد چهار ماه زندگي را رها کند؛ نه حاضر باشد زن را طلاق بدهد، نه حاضر باشد به معناي حقيقي کلمه با او زناشويي داشته باشد؛ حاکم شرع او را به قتل مي‏رساند؛ يعني يک مجازات به اين سنگيني براي کاري که خيلي هم به چشم نمي‏آيد؛ اما بعضيها ده سال است که زن و زندگي‏شان را رها کرده‏اند؛ گويي هيچ اتفاقي نيفتاده است! به نظر من گرههاي ريزي که به وسيله قوانين اسلام باز مي‏شود، اينها را بايد دنبال کرد؛ اين همان جايي است که حوزه‏هاي علميه بايد نگاهي نو و نگرشي کاملاً منطبق با مسايل داشته باشند.
منبع: ماهنامه پيام زن
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image