چرا بايد ازدواج کنيم؟
اين سؤالي است که اغلب جوانان در مواجه با اصرار والدين، آشنايان و مشاوران خانواده در قبال لزوم ازدواج، مطرح ميکنند. شايد پاسخ به اين سؤال توسط خود جامعهاي که در آن زندگي ميکنيم، داده شود. جامعهاي که بهسبب افزايش دامنة ارتباطات دختر و پسر و تغيير برخي باورهاي ملي و سنتي و التزامات جوامع مدرن، بسياري از کارکردهاي ازدواج را زير سؤال ميبرد. لذا اين چرايي و لزوم ازدواج، سؤالي است که پاسخ صحيح به آن ممكن است بسياري از رفتارها و نگرشهاي آيندة ما را درخصوص ازدواج دچار تحول كند و نيافتن پاسخ مناسب براي آن، قطعاً ما را در ادامة راه، با دشواريهاي بينشي و نگرشي فراوان روبهرو ميكند.
تفاوت «فلسفه و چرايي» «با هدف و اهداف»
قبل از آنکه وارد مبحث فلسفه و اهداف ازدواج شويم، لازم است که مفهوم و تفاوت اين دو کلمه بررسي شود مقصود از هدف، وضعيت مطلوبي است که فرد بهطور آگاهانه و با دخيلکردن نيروي اراده و تلاش هدفمند، به آن ميرسد. ولي در فلسفه و چرايي، ارادة فرد چندان نقشي ندارد. يعني چه بخواهيم و چه نخواهيم، فلسفة ازدواج پاسخ به نداي فطرت و نيازهاي روحي، رواني، جسمي و تأمين آرامش است. ازاينرو، ازدواج در اسلام بسيار مورد توجه قرار گرفته است. لذا افرادي که ازدواج نميکنند، بهطور ناخودآگاه با فطرت و طبيعت خود به جنگ برخاستهاند كه در نتيجه، با دشواري و مشکلات فراوان مواجه ميشوند و از مسير اعتدال و تکامل و رشد خارج ميشوند.
اهميت و جايگاه ازدواج دراسلام
ازدواج از منظر اسلام بسيار پسنديده و مطلوب است و از نظر فقه اسلامي، عملي مستحب و چهبسا مستحب مؤکد و در برخي موارد واجب شمرده ميشود و مانند هر عمل مستحب بر انجام آن ثواب و پاداش دنيوي و اخروي مترتب ميشود، چراکه مورد طلب و درخواست الهي واقع شده است (سورة نور آية 32). هر عملي که مورد درخواست الهي واقع شود، نشان از فضيلت و اهميت آن عمل در ديدگاه اولياي دين دارد. تشکيل خانواده و ازدواج امري فوقالعاده محبوب است بهطوريکه هيچ سازمان و بنايي نزد خدا محبوبتر از آن نيست. برخلاف بسياري از مکاتب مذهبي و يا فلسفي که به ازدواج با نظري کراهتآميز و با نگاهي حيواني و دنيوي و فروافتاده مينگرند و فضيلت انسان را در ترک آن ميدانند، اسلام براي ازدواج جايگاه قدسي قائل است و آن را از مجموعه رفتارهاي برخاسته از شهوات و تمايلات حيواني خارج كرده و آن را محل فضيلتجويي معرفي ميکند.
ارزش ازدواج بهاندازهاي است که سبب ميشود عبادت فرد متأهل از فضيلت بيشتري نسبت به فرد مجرد برخوردار باشد. اين برتري گاه به جايي ميرسد که هفتاد رکعت نماز انسان مجرد، با دو رکعت نماز انسان متأهل برابري ميکند و حتي اگر فرد مجرد تمام شبها به نماز و روزها را به روزه مشغول باشد، باز هم نميتواند در فضيلت با دو رکعت نماز شخص متأهل برابري کند، پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله فرمودند: «فرد متأهل هرچند در حال خواب و استراحت باشد نزد خداوند با فضيلتتر از شخص روزهدار و شبزندهداري است که عزب و مجرد زندگي ميکند.» در جاي ديگر آمده که زني به امام باقرعليهالسلام عرض کرد: «خدايت نيکو گرداند، من زني تارک دنيا هستم» حضرت فرمودند: «منظورت از ترک دنيا چيست؟» عرض کرد «نميخواهم هرگز ازدواج کنم» پرسيدند: « چرا؟» عرض کرد: «دنبال کسب فضيلت هستم.» حضرت فرمودند: «دست بردار اگر در اين کار فضيلتي بود، فاطمهسلاماللهعليه از تو سزاوارتر به آن بود. هيچکس نيست که در فضيلت بر او سبقت گيرد.» در مکتب اسلام ازدواج ماية فزوني رزق و روزي و سبب زيادي ثروت معرفي شده و موجب تأخير افتادن مرگ و بلندي عمر دانسته شده است. و بههنگام ازدواج، درهاي آسمان گشوده شده و رحمت الهي به زمين فرو ميريزد.
اهداف ازدواج
تشکيل خانواده
از جمله اساسيترين اهداف ازدواج، تشکيل خانواده است اين هدف، بيان ميكند که تمام علل و چراييهاي ازدواج مانند پاسخ به نياز روحي، رواني، شناختي و جسمي و حفظ نوع بشر و توليد نسل سالم و پاک و... بايد در چارچوبي تعريفشده و در قالب کانوني به نام خانواده تأمين و فراهم شود. پس خانواده کانون محبت، عاطفه و لطفي است که با ازدواج پيريزي ميشود. اگر ازدواجي انجامپذيرد ولي به تشکيل اين کانون مهر و محبت منتهي نشود، چنين ازدواجي شايد از ديدگاه عرفي و حقوقي يک ازدواج صحيح باشد اما ازدواجي مطلوب و مورد پسند نيست؛ هرچند به توليد مثل و برآوردن برخي نيازهاي جسمي و... بينجامد.
با اين بيان مشخص ميشود که چرا اين هدف از اولين و اساسيترين اهداف ازدواج است. بدون اين هدف، يا تأمين اهداف ديگر ناممکن نيست و يا بهصورت ناقص فراهم ميشود. مثلاً تأمين مودت و محبت تنها از طريق اين قرارداد و پيمان بهدست ميآيد و محل ارزاني كردن محبت و مودت تنها کانون گرم خانواده است.
ازدواج فقط براي رفع نيازهاي جسمي انسانها نيست، بلکه به رفع نيازهاي روحي، رواني و معنوي انسانها نيز توجه دارد. يکي از اين نيازها، نياز به محبت و مهرباني است. تأمين محبت و مهرباني همسران و فرزندان نسبت به يکديگر فقط در فضاي خانواده فراهم ميشود. اگر خانواده به برآوردن اين نياز اقدام كند جامعه لبريز از محبت ميشود و هرگز دچار کمبود و کاستي در محبت نخواهد شد. بنابراين، شرايطي که در آن فرد بتواند محبت و عشق خود را به جنس مخالف ابراز کند، چيزي غير از ازدواج نيست. تنها ازدواج است که عاشقان را به هم پيوند ميدهد و محبت كردن به يكديگر را مجاز ميشمارد. و به وسيلة ازدواج است که محل مناسبي براي انسانها جهت بروز عواطفشان فراهم ميشود اگر به اتحاد زن و شوهر و عواطف صميمانة آنها توجه کنيم، به نقش ازدواج (مودت و محبت) بيشتر پي ميبريم. خانواده ميتواند جايگاه مناسبي براي تولد و پرورش فرزندان صالح و شايسته باشد پيامبر اکرمصلياللهعليهوآله دراينباره فرمودند: «چه مانعي دارد که مؤمن زني بگيرد؛ باشد که خداوند فرزندي نصيبش کند که با کلمة لا اله الا الله، زمين را گرانبار کند.»
حفظ عفت و حياي فردي و اجتماعي
عفت و حيا از جمله صفات برجستة انساني هستند که ازدواج يکي از راههاي تأمين اين صفات و سجايا است. ازدواج از دو جهت انسان را به اين هدف ميرساند:
1. ازدواج بهترين و طبيعيترين راه تأمين نيازهاي جنسي است. اسلام نهتنها به ازدواج بهعنوان عملي پست نگاه نميکند، بلکه آن را عملي باارزش مقدس و شايستة ثواب تلقي ميکند و ازدواج را بهعنوان مسير صحيح پاسخ به نيازهاي جنسي معرفي و ترويج ميکند. مكتب اسلام ميخواهد انسان را از پرتگاه رفتارهاي جنسي بيضابطه دور كند و به اين نوع رفتار او نظم و قانون بخشد و عفت و حيا را به جامعة بشري ارزاني کند.
2. مسير بعدي براي رسيدن به اين هدف (عفت عمومي) وضع قوانين خاص در محدوده دروني ازدواج است يعني اگرچه ازدواج رامسير نيل به حيا و عفت ميداند اما بهگونهاي ازدواج را ترويج نميکند که تهديدي براي عفت اجتماعي محسوب شود و افراد هرزه در قالب ازدواج به اهداف زشت خود برسند و عفت عمومي را زير سؤال ببرند.
در نهاد انسان غرايز وجود دارند که فعاليتهاي او را تحت کنترل درميآورند؛ مثل غريزة گرسنگي، تشنگي و... غريزة جنسي هم يکي از غرايز طبيعي انسان است که اگر درست ارضا نشود فرد را دچار عارضههاي شخصيتي و... ميكند بنابراين با ازدواج، فرد بدون هيچگونه محدوديتي و با خيال راحت و بهصورت قانوني، عرفي و شرعي شکل اين نياز خويش را برآورده ميكند و از انجام كارهاي ديگر که احتمال بروز خطرات زيستي را بههمراه دارد، مثل آلودهشدن به انواع بيماريهاي مقاربتي و... پرهيز ميكند.
وجود اين ميل جنسي در دختران و پسران به نوبة خود يکي از عوامل مؤثر در گرايش افراد به ازدواج است. ازدواج وسيلهاي براي پاکدامني و پاکدامن زيستن است؛ شکي نيست بههنگامي که انسان ازدواج ميكند از چشمچرانيها، بوالهوسيها و از بهدنبال اين و آن رفتنها نجات مييابد و دربارة زنان ديگر همانطور رفتار خواهد کرد که انتظار دارد ديگران با همسر او رفتار كنند. بر اين اساس، اگر بهصورت جبر اکراه هم باشد، ناگزير به حفظ عفت و رعايت جوانمردي خواهد بود. ازدواج از انحرافها، کژيها و لغزشها محافظت ميکند و همين مسئله موجب فراهمشدن جايگاهي متفاوت براي شخص ميشود و نوعي فضيلت، برتري و دورشدن از تخلفات را بههمراه دارد، همچنين تقيد فرد را به فضايل، آداب ديني و معنوي بيشتر ميکند. اولياي دين ميفرمايند کسي که ازدواج کند نيمي از دين خود را حفظ كرده است. در سخني نوراني پيامبر اکرمصلياللهعليهوآله ميفرمايند: «مردان مجرد را زن دهيد تا خدا اخلاقشان را نيک و ارزاقشان را وسيع و جوانمرديشان را زياد کند.» بايد بپذيريم که اساس برخي از آلودگيهاي اجتماعي، افرادي هستند که بهتنهايي زندگي ميکنند؛ ازدواج به جامعه کمک ميكند تا بسياري از جنايات، شرارتها، اعمال منافي عفت، مفاسد، تبهکاري، تصاحب جنس مخالف و... که زمينة جنسي دارند، کمتر اتفاق بيفتد. پيامبر اکرمصلياللهعليهوآله ميفرمايد: «جوانان؛ هر کدام از شما که توانايي داريد، همسر انتخاب کنيد زيرا ازدواج چشمها را از نامحرمان ميپوشاند و به آدمي پاکدامني و عفاف نيکوتري ميبخشد.» بدون شک ازدواج انسان را از انواع بيبندوباريها برحذر ميدارد و مانع ازدست گرفتن دين و ايمان ميشود.
مسئوليت پذيري
از ديگر علل و فلسفههاي ازدواج، مسئوليتپذيري و بيرونآمدن از حصار خودبيني و متعهدشدن در برابر ديگران است كه اين موارد زمينة رشد اجتماعي را در فرد ايجاد ميكنند. اين تأثير را در هيچ عمل و رفتار فردي و اجتماعي ديگري نميتوان يافت. انسان تنها در پرتو ازدواج ميتواند به شخصيت اجتماعي خود دست يابد و پختگي شخصيت پيدا کند. ازدواج اولين مرحلة خروج از خود طبيعي فردي و توسعه پيداکردن شخصيت انسان است. اگر راهي غير از اين براي رسيدن به اين مطلوب وجود داشت، بهطور يقين دين اسلام آن را معرفي ميکرد.
تأمين آرامش و سکون دل
احساس امنيت و آرامش در انسان، از دوران کودکي و سالهاي اولية نوجواني و براساس معاشرت و تعامل با پدر و مادر، خواهران و برادران شکل ميگيرد. بعد از آنکه فرد وارد دورة جواني ميشود ديگر افراد خانواده پاسخگوي اين نياز نيستند. جوان احساس ميکند هنوز تشنة يک نفر ديگر است تا بتواند با او نيازهايش را برطرف كند؛ او کسي نيست جز همسر وي. انسان در مراحل مختلف حيات خود بهمرحلهاي ميرسد که افزون بر نيازهاي جسمي و جنسي، خويش را نيازمند ارتباط با جنس مخالف ميبيند. اين نياز بهگونهاي است که حتي با ارضاي جنسي هم برطرف نميشود و آدمي حتي درحاليکه به تمايلات جنسياش رسيده است، باز هم احساس کمبود ارتباطي و همنوايي را با جنس مخالف دارد. اين نياز در برخي مواقع آنقدر شديد است که تمرکز و آرام و قرار را از دل انسان سلب ميكنند. با توجه به اين حالات، ازدواج تنها عاملياست که ميتواند به اين انسان بيقرار، آرامش دهد و او را به ساحل امن سلامت روحي و رواني برساند.
همانا خداوند در سورة روم، آية 21 ميفرمايد: «از نشانههاي خداوند اين است که همسراني را از جنس خودتان براي شما آفريد تا در کنار هم آرامش پيدا كنيد.» دل آشوبزده و انسان مضطرب، سلامت خود را در معرض تهديد ميبيند تا چه رسد که در پي اهداف زندگي خود برآيد. با تأمين آرامش و سکون، کليد سلامت روح و روان در اختيار آدمي قرار ميگيرد و مسير تکامل و تعالي به روي وي باز ميشود.
درنتيجه، ازدواج عاملي براي اطمينان و سکون است؛ روح پراضطراب جوان را آرامش ميدهد و او را بهسوي اعتدال و امنيت، قدرت تفکر، درک حقايق و گامبرداري به سمت سعادت هدايت ميكند.
شکوفايي استعداد
دختر و پسر هنگامي که براساس فطرت و طبيعت ازدواج ميكنند، در ساية ازدواج به آرامش فکري و امنيت باطني دست مييابند.آنها با ازدواج، بر مشکلات ناشي از عزببودن فائق ميآيند و زمينة تفکر صحيح و آيندهنگري براي آنان فراهم ميشود. هنگامي كه طغيان شهوات و غرايز فرو نشست، بدون ترديد راه براي شکوفايي استعدادهاي نهفته باز ميشود و بر درخت زندگي، محصولات و ثمرات عالي مينشيند. صفحات تاريخ نشان ميدهد که بسياري از رجال دانش و مردان بزرگ، پس از ازدواج، راه صدساله را يکشبه طي کردهاند و در ساية ازدواج ـ که موجب آرامش و امنيت خاطر آنان شده است ـ به مقامات بلند و بزرگي از علم و دانش رسيدهاند. آري، ازدواج علت آرامش و امنيت و زمينة تحقق کمالات و شکوفايي استعدادهاست.
نياز به تکامل
مکملبودن، يعني دو يا چند چيز كه با جمع شدن يک پديدة کاملي را بهوجود بياورند. زنان و مردان نيز وقتي تنها هستند، نيمي از يک پديدهاند، اما وقتي در کنار يکديگر قرار ميگيرند، بهعنوان واحد مطرح ميشوند. از اين لحظه است که تکامل آنها شروع ميشود و هر چه جلوتر ميروند، متکاملتر ميشوند. ازدواج پديدهاي است که در عمل اين موقعيت را فراهم ميكند تا دو چيز ناقص و نيمه در کنار هم قرار گيرند. اين شرايط جديد به زنان و مردان كمك ميكند تا بتوانند با حمايتها، تشويقها، همکاريها، همدرديها، محبتها، همراهيها و... که از ناحية ديگري خلق ميشود، در زندگي با ثبات بيشازپيش و با پايداري ادامة حيات دهند. پس هر جواني لازم است که براي رسيدن به تعادل روحي و پايداري نيمة ديگر خويش را بجويد و برگزيند.
قرآن مجيد در سورة بقره، آية 187 زن و مرد را لباس همديگر ميداند. «زنان لباس مردان و شما مردان لباس زنان هستيد» تعبير لباس در مورد زن و شوهر از چند نظر قابل تأمل است:
1. همانگونه که لباس انسان را از سرما و گرما و خطر نفوذ بيماريها به بدن حفظ ميکند، زن و شوهر همديگر را از خطرها و آسيبها و طغيان جنسي حفظ ميکنند؛
2. همانگونه که لباس عيبهاي بدن را ميپوشاند، زن و شوهر نيز عيوب همديگر را ميپوشانند؛
3. انسان بدون لباس نميتواند در جامعه با سرافرازي زندگي کند و احساس نقص ميکند. انسان مجرد نيز احساس نقص ميکند؛
4. همانگونه که لباس زينت انسان است، زن و شوهر ماية زينت و آراستگي همديگر هستند.
زن و مرد مادامي که از هم جدا و تنها باشند، کامل نيستند و نميتوانند خودکفا باشند. آنها براي رسيدن به کمال، رهايي از رنج و الم تنهايي، يافتن هستي، پختگي، رنگدادن به زندگي و ورود به جامعة انساني، نيازمند پيوستن به يکديگر هستند اين امر، اساس فکر ازدواج را پيريزي؛ ميکند در ساية پيوند و ازدواج است که مرد، کاملاً مرد و وزن، کاملاً زن ميشود. شهيد مطهري دربارة نقش تربيتي ازدواج ميگويد: «يک پختگي هست که جز در پرتو ازدواج و تشکيل خانواده پيدا نميشود، در مدرسه پيدا نميشود، در جهاد نفس، نماز شب پيدا نميشود اين را فقط در همين ازدواج و تشکيل خانواده بايد بهدست آورد.»
موجب نجات از تنهايي
به عقيدة دانشمندان و فلاسفه، انسان موجودي مدني و بالفطره اجتماعي است. ازاينرو، محتاج پناه و ياور و ياري دلدار است. ازدواج آدمي را از تنهايي و اعتزال نجات ميدهد و باعث ميشود انسان وجود همسر را عين وجود خود بداند و در غم و دردش شريک باشد.
توليد نسل
در اسلام توليد مثل سالم و مشروع فقط از طريق ازدواج امکانپذير است و اسلام آنقدر به اين مسئله اهميت داده است که روايات نقلشده از اولياي دين، فرزند آوربودن را از صفات شايستة زنان براي ازدواج ميشمارد و فرزندداشتن را ماية برکت ميداند. اصولاً انسانها علاقهمند هستند که موجوديت خويش را در نسلهاي بعدي نيز حفظ كنند. بنابراين، بعد از ازدواج مسئلة فرزنددارشدن در ذهن زوجها نقش ميبندد. هرچند امروزه نگاه به موضوع فرزندداري از ابعاد مختلف دچار نوسان شده است، اما بقاي نسل خواستة همگان است.
ازدواج ابزار و وسيلهاي است که اين خواستة افراد را محقق ميكند و به آنها اجازه ميدهد تا به عمل توليد مثل بپردازند. همين امر خودبهخود استحکام و پايداري خانوادهها را سبب ميشود و از سوي ديگر خانوادهها را از انزواي جمعي بيرون ميآورد. ازدواج وسيلهاي براي بقاي نسل، تربيت نسل و تحمل مصائب آن است. شکي نيست که نسل بايد مطابق با نظر اسلام تربيت شود و چنين امري جز از راه ازدواج مشروع و قانوني امکانپذير نيست. پيامبر اکرمصلياللهعليهوآله فرمودند: «هرکس ميخواهد از سنت من پيروي کند بايد ازدواج نمايد. بهوسيلة ازدواج فرزند بياورد (تعداد مسلمانها را زياد كند) که من در قيامت با کثرت شما به امتهاي ديگر مباهات و افتخار کنم.»
در مسئله ازدواج والاترين هدف را منظور داشته باشيد
هدف انسان از ازدواج بايد هدفي معنوي، مقدس و پاک باشد، ازدواج بايد براي اطاعت از دستور حق و همچنين پيروي از روش انبيا و براي تأمين سعادت همسر و تربيت الهي ـ ملکوتي فرزندان صورت بگيرد. زن و مرد در مسئلة ازدواج بايد خود را آمادة ورود به يک عبادت بزرگ کنند و در ازدواج خوشنودي خداوند را مد نظر قرار دهند و بدانند که از طريق صلب و رحم، امانتدار حضرت حق هستند.
بايد بدانند فرزند امانت پروردگار است و مدت کوتاهي مهمان صلب پدر و بين 6 تا 9 ماه مهمان رحم مادر است. در اين دو مكان طفل با گيرندگي دقيقي که حضرت حق به وي عنايت فرموده از تمام وجود پدر و مادر، همة حالات و مشخصات را بدون اختيار به خود منتقل ميكند. نقل ميکنند رسول اکرمصلياللهعليهوآله به زنان باردار اجازه ميدادند تا مناظر زيباي جهاد و شمشيرزدن در راه حق را ببينند و به شعارهاي الهي و ملکوتي رزمندگان گوش جان بسپارند تا از طريق ديده و شنيده خود، فرزند در رحم خود را تغذيه کنند. مگر نشنيدهايد قبل از تکوين وجود حضرت فاطمهسلاماللهعليه در صلب رسول حق، از جانب خداوند به پيامبرصلياللهعليهوآله دستور چهل روز روزه داده شد و افطار شب آخر را از غذاي بهشتي تناول فرموند، آنگاه نطفة آن دختر والا به رحم مادر منتقل شد.
واسطة بين شما و ازدواج چشم نباشد؛ دلال ازدواج، شهوت نباشد؛ هدف از ازدواج رسيدن به ثروت و مقام از جانب خانوادة طرف مقابل نباشد و رسيدن به چهرة زيبا و فريبنده هدف نباشد. بيائيد معنويت و عبادت و رعايت حق همسر و تربيت اولاد صالح و خلاصه جلب رضاي حق را در مسئلة ازدواج هدف قرار بدهيد تا ثمرة اين ازدواج منافع ابدي و دائمي باشد.
اهداف و انگيزههاي کاذب در امر ازدواج
رهايي از تنهايي و افسردگي
بسياري از افراد به اين دليل که تنها هستند و يا از تنهايي هراس دارند تن به ازدواج ميدهند. تصور ميکنند که ازدواج مشکل آنها را مرتفع ميکند اما در اين شرايط، معمولاً فرد قادر به يک انتخاب صحيح نيست احتمال آنکه فرد با شخص نامناسبي ازدواج کند زياد است. يک انسان نااميد و تنها پس از ازدواج نيز تنها خواهد ماند، برخي از افراد تا آن حد از لحاظ عاطفي تهي ميباشند که اميدي به يک ازدواج موفق با هيج فردي را احتمال نميدهند، درنهايت نيز اينگونه افراد گرفتار روابط محنتزا و غمانگيزي ميشوند.
عطش جنسي
بدون شک يکي از مهمترين عاملهاي تحريککننده براي ازدواج، عطش جنسي است. بعضي از افراد آنقدر غرق در غرايز جنسي هستند که جز روابط جنسي، به چيز ديگري فكر نميكنند آنها رابطة جنسي را به يک رابطة صميمانه و درازمدت ترجيح ميدهند و فقط بهدنبال يک همخواب هستند تا يک همسر خوب. اين نوع ازدواجها نيز پس از مدتي به سردي گرائيده و از هم ميپاشد.
گريختن از واقعيت زندگي خود
بسياري از افراد به اين دليل ازدواج ميكنند تا عذري براي دور شدن از مشکلات و واقعيات زندگي خود تراشيده باشند. زندگي اين افراد عاري از شور و اشتياق و هدف است. بهجاي آنکه راه حل را درون خودشان بيابند، ازدواج ميكنند؛ با اين تصور كه و با ورود فرد ديگري در زندگيشان، زندگي آنها نيز از سکون و کسالتآوري بيرون خواهد آمد.
اعتماد به نفس پايين
بعضيها با نخستين فردي که به آنها پيشنهاد ميدهد ازدواج ميکنند. اين افراد بهلحاظ اعتماد به نفس پايين، ميپندارند كه دوست داشتني نيستند و يا ارزش، زيبايي، هنر کافي و... در خود سراغ ندارند تا فردي شيفتة آنهان شود از ترس آنکه فرد ديگري آنها را نپسندد و شايد اين آخرين فرصتي باشد که در زندگي برايشان ايجاد شده، شتابزده تن به ازدواج ميدهند. (مانند دختراني که خيلي زود ازدواج ميکنند)
ابزاري براي پيشرفت مادي
شواهدي وجود دارد که برخي از مردان جوان، دختراني را انتخاب ميكنند که از خانوادة مرفه و متمکن هستند تا به تصور خودشان از ازدواج، بهعنوان پلکاني براي ترقي مادي استفاده کنند. اين موضوع در دختران هم صادق است. اگر شما شيفتة فردي هستيد که ثروتمند است و فقط بههميندليل حاضريد با او ازدواج کنيد، اين ملاک مناسبي نيست. ايدة ازدواجکردن با يک فرد، بدون توجه به احساس و عاطفة قلبي و فقط از روي نگاه ماديگرايانه، بهطور يقين عقلاني نيست و اشتباه است.
عشق و علاقة زياد به جاي مسئوليت
احساس عشق و علاقة زياد که در آغاز همسرگزيني براي جوانان حاصل ميشود ممكن است از شرايط لازم براي ازدواج موفق تلقي شود اين احساس با مسئوليتپذيري تکميل ميشود.
پذيرش اين عقيده که هر چيزي به تجربهکردنش ميارزد و پيمودن راهي اجباري
برخي به ازدواج بهعنوان پديدة تکرارپذير سطحي و اتفاقي مينگرند؛ درحاليکه ازدواج نوعي انتخاب است که يک عمر پيامدها و مسائل ناشي از آن استمرار و تداوم خواهد داشت. رويکرد جوانان به ازدواج بايد رويکردي انتخابي، آگاهانه و ارادي باشد و هرگونه احساس اجبار و تحميل در اين مسئله بر پيامدهاي آن، نظير مسئوليتپذيري تأثير منفي دارد.
احساس ترحم بهجاي احساس مهر و محبت
از ويژگيهاي زندگي مشترک، پيوند مهر و محبت و عاطفة متقابلي است که ميان زن و شوهر ايجاد شده و با گذشت زمان شکوفا ميشود. برخي از جوانان مهر و محبت را با ترحم اشتباه ميگيرند و بهدليل مشاهدة برخي نقصها و کمبودها در فرد مورد نظر مانند وجود بيماري، نقص عضو و يا فقدان ولد يا والدين با او ازدواج ميکنند. بايد توجه كرد ازدواج با فردي که بهدلايلي از وجود عارضه يا نقصي رنج ميبرد، يک اقدام قابل ستايش است اين در صورتي است که آگاهانه، سنجيده و با درک تمامي مسئوليتها و براساس مهر و عاطفة سالم انجام بگيرد. گاهي انگيزة فرد براي ازدواج، نجاتدادن شخص مقابل از تنهايي، فشارهاي زندگي، مشکلهاي اقتصادي و اجتماعي و دليلهاي ديگر است.
براي نمونه، دختري که به پسري وابستگي شديد دارد، مسئوليت زندگي او از جمله کار، مسکن و مسائل مادي را ميپذيرد. چنين انگيزههايي بعد از مدت کوتاهي، رو به خاموشي ميرود و درنهايت، زندگي مشترک را با بحران مواجه ميكند. بر اين اساس، احتمال تغييرات خلقي و روحي در فرد بهوجود آيد و از تصميم خود پشيمان شود. و درصورتيکه تزلزل در فرد منجر به جدايي نشود، حاصل آن زندگي مطلوب نخواهد بود.
ازدواج به دليل خوگرفتن به ارتباط در طي زمان طولاني
اگر دو نفر پس از آشنايي، احساس کنند که به يكديگر وابسته شدهاند و بر اين اساس تصميم به ازدواج بگيرند (درصورتيکه تمام شرايط و معيارهاي ازدواج را رعايت کنند) اين ازدواج اشکالي ندارد. اما هنگامي که زوجي بهدليل بروز مشکلات اساسي از هم جدا شوند، اگر بهدليل عادت محض و خوگرفتن اخلاقشان به يکديگر تصميم به بازگشت بگيرند ـ درصورتيکه مشکلات اساسي زندگي را که سبب اختلاف آنها شده است حل نکنند ـ ازدواجشان کارساز نخواهد بود، چراکه عادت محض از عوامل و انگيزههاي کاذب ازدواج است.
ازدواج بهدليل عشق سطحي و زودگذر
گاهي بين دو نفر، چنان علاقهاي ايجاد ميشود که گمان ميبرند بهراستي، عاشق هم هستند. وقتي هيجان با سرعت چشمگيري در رابطهها پيش برود، شناخت يکديگر به روال عادي و تدريجي خود، پيش نميرود؛ زيرا وقت کافي براي اين موضوع وجود نداشته است. صراحت، صداقت و اعتمادي که لازمة يک رابطة محکم است، احتياج به زمان دارد. يک آشنايي سريع، هر قدر هم که هيجانآور باشد، تنها يک صميميت ظاهري به دنبال دارد که به آساني با نزديکي و صميميت واقعي، اشتباه ميشود. بنابراين، ازدواجهايي که در کوتاهمدت اتفاق ميافتند، ممکن است خطرهايي را به همراه داشته باشند.
ازدواج به دليل پدر و مادرشدن
يکي ديگر از عوامل تحريککننده براي ازدواج، اين است که فرد، خود را پدر يا مادر ببيند و دوست داشته باشد که صاحب فرزندي شود؛ اما آيا به اين موضوع آگاهي داريد که ميتوانيد از لحاظ تربيتي، عاطفي، اخلاقي و مادي، شرايطي را براي هرچه بهتر تربيتشدن فرزندتان فراهم کنيد؟ بيشک روزگار سپري ميشود، بچهها بزرگ ميشوند و ازدواج ميکنند و بهدنبال زندگي خويش ميروند. آنگاه است که احساس ميکنيد باز شما هستيد و تنهايي. پس فردي را انتخاب کنيد که فقط در فکر اين نباشيد از او صاحب فرزند شويد؛ بلکه شخصي باشد که در تمام مراحل زندگي، پابهپاي شما، گام بردارد و مونس و همدم واقعيتان باشد.
ازدواج به دليل پايان دادن به دوران نامزدي
دوران نامزدي، شرايطي را براي شناخت زوجين از يكديگر فراهم ميآورد. تعدادي از افراد در اين دوران، متوجه تفاوتهاي بسياري بين خود و فرد مقابل ميشوند. گاهي اوقات در اين دوران افراد متوجه ناراحتي و يا مبتلابودن فرد به يک اختلال رواني يا وابستگي او به مواد مخدر ميشوند. اما با وجود آگاهي به اين مسائل، بنا بهدليلهاي فرهنگي از جمله اينکه بههمخوردن نامزدي را مساوي با بيآبرويي و ازدستدادن حيثيت خود قلمداد ميکنند، تن به ازدواج ميدهند.
ازدواج به دليل زيبايي ظاهري
جذابيت جسماني، بهعنوان يک عامل مهم در دوستيها و مناسبتهاي اجتماعي غيرقابل انکار است. بهنظر ميرسد افرادي که جذابيت ظاهري دارند، رفتارهاي پسنديدهتر و ويژگيهاي شخصيتي زيباتري هم داشته باشند. بهدليل چنين تصوري، تعداد زيادي از دختران و پسران مجذوب جذابيت جسماني هم ميشوند. زماني که اين عامل بهعنوان ملاك براي تشکيل زندگي مشترک ـ بدون توجه به عوامل اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و شخصيتي ـ در نظر گرفته ميشود، ضريب خطرپذيري چنين ازدواجهايي نيز بهطور طبيعي بالا خواهد رفت.
فردي که براي رسيدن به شما از همسرش جدا ميشود
بهطور معمول اينگونه ازدواجها زياد دوام نميآورد و پايهاي براي يک رابطة درازمدت نخواهد بود. فردي که بهخاطر شخصي حاضر است به همسر يا نامزد خود خيانت کند، بهطور مسلّم رابطة آنان استحکامي نخواهد داشت؛ زيرا کسي که بهخاطر شما به فرد ديگري خيانت کرده است، روزي به خود شما نيز خيانت خواهد کرد.
ازدواج به دليل دوري از خانواده و پدر و مادر
وقتي وضعيت در خانة پدري اندوهبار شود، ازدواج يک راه گريز محسوب ميشود.اين نوع ازدواج شما را از چاله درآورده و به چاه مياندازد. يکي دو سال ديگر در خانة پدر و مادر ماندن، بهتر از آن است که با نخستين پيشنهاد ازدواج، تن به تأهل دهيد، زيرا ممکن است شريک زندگيتان تا آخر عمر سبب رنجش و آزار شما شود.
ازدواج بهدليل نگرش يکجانبة پدر و مادر شما به شخص مورد نظر
البته جاي تعجب دارد که پدر و مادر شما بهطور واقعي، همسر آيندة شما را دوست بدارند؛ اما دوستداشتن اين فرد از سوي آنها، دليل کافي براي مدنظر قراردادن ازدواج با آن فرد نيست. زماني که والدين از دنيا بروند شما کماکان بايد اسير فرد رؤياهاي آنها باشيد؛ فردي که شايد مرد يا زن رؤياهاي شما نباشد.
منابع
- انصاريان،حسين- نظام خانواده دراسلام- نشر ام ابيها- 1386
- ملکي،حسن- مشاوره قبل از ازدواج با جوانان- نشرنيکان کتاب- 1387
- آرزمي سهساري،سعيد- ميثاق مقدس(سازمان ملي جوانان)- نشر اسپيد- 1379- چاپ اول
- بانکي پورفرد،اميرحسين- مطلع مهر- نشرحديث راه عشق- 1387- چاپ پنچم
- اعرافي،عليرضا- اهداف تربيت ازديدگاه اسلام- دفترهمکاري حوزه ودانشگاه- 1376
- رشيدپور،مجيد- مراحل ازدواج دراسلام- نشرانجمن اولياومربيان- 1376
- مشکيني،علي- ازدواج دراسلام- احمد جنتي- الهادي- 1366
- مطهري،مرتضي- تعليم وتربيت دراسلام- نشرصدرا- 1362
- مکارم شيرازي،ناصر-تفسيرنمونه- دارالکتب الاسلاميه- 1368
- قمي،شيخ عباس- سفينه البحار- دارالتعارف- 1403ق
سايت ساج /ع