جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
پاييز در قطار(رمان)
-(6 Body) 
پاييز در قطار(رمان)
Visitor 524
Category: دنياي فن آوري
نويسنده: محمدکاظم مزيناني
تعداد صفحات: 58
قيمت: 550 تومان
شابک: 9 ـ 007 ـ 506 ـ 964
نوبت چاپ: اول 1384
شمارگان: 2200

معرفي کتاب:

كتاب حاضر رمان كوتاهي است كه آن را محمد كاظم مزيناني در 58 صفحه نگاشته است. حكايت رمان، نگاه قدسي است به شهيد و خانواده او كه مدام در رمان هاي جنگ تكرار مي‌شوند و مكرر نيستند. خانواده‌اي در يكي از روستاهاي كشور كه تنها پسر آنها به جبهه رفته است. پسر بارها از جبهه نامه نوشته و از ننه ربابه و اسبش پرسيده بود و خانواده‌اش نيز به او اطمينان داده بودند كه همه چيز خوب است. روزي مرخصي آمده بود. در قطار پر از تابوت و ترسيده بود از آدم هاي درون تابوت كه او را مي‌پايند و شايد روزي او خود چنين به روستا برگردد. پسر به خانه برمي‌گردد. همه چيز عادي است. مادرش، پدرش، ننه ربابه، پير زن كه يك عمر در خانه آنها خدمت كرده است. «خانمي» سگش و اسبش. پسر دوباره به جبهه برمي‌گردد و پس از چندي دوباره به خانه برمي‌گردد. اين بار حوادث در خانه با آمدن عمويش كه از بمباران فرار كرده بود، رنگ ديگري به خود گرفته بود، خانه عوض شده بود و آدم هاي خانه وابستگي به حيوانات خانه نداشتند، بچه‌ها شهري بودند و پ‍ُرآزار، باري كه خانمي سگ خانه نوة عمو را گاز گرفته بود او را در بيابان رها كرده بودند اما پسر چشم آبي با اسبش به سراغ او آمده بود و او را به خانه برگردانده بود، روزي پسر دوباره به جبهه برمي‌گردد، اين بار اوضاع جوري ديگر رقم مي‌خورد. ننه ربابه به بستر مي‌افتد، گاوها عصباني مي‌شوند و سرانجام به قصابي فروخته مي‌شوند. مرغ ها و خروس ها مي‌ميرند. خانه سوت و كور مي‌شود و اسب خانه روزي فرار مي‌كند و در مسير برگشت پسر جان مي‌دهد. روزي دوباره قطار برمي‌گردد. اما اين بار تابوتي را با خود مي‌آورد. خانه سياه‌پوش مي‌شود و همه در غم فرو مي‌روند، پرچمي سه‌رنگ بر فراز تابوت مي‌چرخد. سگ خودش را به ننه ربابه مي‌رساند. پسر چشم آبي كه سبك‌بال چون فرشتگان شده بود معلق‌زنان به درون خانه مي‌آيد، پيشاني ننه ربابه، پدر و مادرش را مي‌بوسد و به آسمان مي‌رود. سگ به ريل قطار مي‌زند و تا بي‌كران گم مي‌شود.
رمان حادثه روايي را بر اساس ديد يك سگ به اسم خانمي و ساير خانواده مي‌نويسد اين احساس را به وجود مي‌آورد كه حيوانات همه چيز را مي‌دانند و مي‌بينند و وابسته به خانه‌اند و آدميان درون خانه. از شادي آدميان شاد و از غمگيني آنها غمگين مي‌شوند. در رمان به ساختار خوب توجه شده و عاطفه خانوادگي، وابستگي خانواده در ايران را به زيبايي به تصوير كشيده است.
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image