نماز و نياز
يکي از ويژگيهاي برجسته تربيت شدگان مکتب جناب شيخ ، حضور قلب در نماز است. و اين نبود مگر بدين جهت که شيخ براي جسد بي روح نماز ارزش چنداني قائل نبود و مي کوشيد علاقمندان او حقيقتاً نمازگزار باشند.
آداب نماز
در رهنمودهاي جناب شيخ درباره نماز چهار نکته اساسي وجود دارد که هر چهار مورد برگرفته ازمتن قرآن و احاديث اسلامي است:
عشق
جناب شيخ معتقد بود همان گونه كه عاشق از سخن گفتن با معشوق خود لذت ميبرد، نمازگزار بايد از راز و نياز با خداي خود احساس لذت كند. او شخصاً چنين بود و اولياي الهي همگي چنيناند.
رسول خدا ( ص) لذت خود از نماز را اين گونه توصيف ميفرمايند:
« جعل الله جل ثناؤه قرة عيني في الصلاة، و حبّب إلي الصلاة كما حبّب إلي الجائع الطعام، و إلي الظمآن الماء، و إنّ الجائع إذا أكل شبع، و إنّ الظمآن إذا شرب روي، و أنا لا أشبع من الصلاة؛
خداوند- جل ثناؤه- نور ديده مرا در نماز قرارداد و نماز را محبوب من گردانيد، همچنان كه غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه ( با اين تفاوت كه ) گرسنه هر گاه غذا بخورد سير ميشود و تشنه هر گاه آب بنوشد سيراب ميشود، اما من از نماز سير نميشوم. »
يكي از شاگردان شيخ، كه حدود سي سال با او بوده ميگويد: خدا شاهد است كه من ميديدم در نماز، مثل يك عاشق در مقابل معشوقش ايستاده، محو جمال اوست.
ادب
مؤدب بودن نمازگزار در محضر آفريدگار متعال، يكي از مسايلي است كه اسلام به آن اهميت بسياري داده است.
امام سجاد عليهالسلام در اين باره ميفرمايد:
« و حق الصلاة أن تعلم أنها وفادة إلي الله عز و جل، و أنک فيها قائم بين يدي الله عز و جل فإذا علمت ذلك قمت مقام الذليل الحقير، الراغب الراهب، الراجي الخائف، المستكين المتضرع، و المعظم لمن كان بين يديه بالسكون و الوقار، و تقبل عليها بقلبك و تقيمها بحدودها و حقوقها؛
حق نماز اين است كه بداني نماز، وارد شدن بر خداي عزوجل و است و تو با نماز در پيشگاه خداوند عز و جل ايستادهاي، پس چون اين را دانستي، بايد همچون بندهاي ذليل و حقير، راغب و راهب و اميدوار و بيمناك و بينوا و زاري كننده باشي و به احترام كسي كه در مقابلش ايستادهاي با آرامش و وقار بايستي و با دل به نماز رو كني و آن را با رعايت شرايط وحقوقش، به جاي آوري. »
جناب شيخ درباره ادب حضور ميفرمايد:
« شيطان هميشه ميآيد سراغ انسان، يادت باشد كه توجه خود را از خدا قطع نكن، در نماز مؤدب باش در نماز بايد همانند هنگامي كه در برابر شخصيت بزرگي خبردار ايستادهاي باشي، به گونهاي كه اگر سوزن هم به تو بزنند تكان نخوري! »
اين سخن را جناب شيخ به فرزندش در پاسخ اين سؤال كه: شما موقعي كه نماز مي خوانيد لبخند ميزنيد، فرموده است. فرزند جناب شيخ ميگويد:
من حدس ميزنم كه لبخند ايشان به شيطان است، كه با لبخند به او ميگويد: زورت نميرسد!
باري، جناب شيخ معتقد بود كه هر حركتي خلاف ادب در محضر آفريدگار، معلول وسوسه شيطان است وميفرمود:
« شيطان را ديدم بر جايي كه انسان در نماز ميخاراند، بوسه ميزند »!!
حضور قلب
باطن نماز، ياد خدا و حضور صادقانه دل نمازگزار در محضر قدس حق تعالي است، و از اين رو پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله ميفرمايد:
« لا يقبل الله صلاة عبد لا يحضر قلبه مع بدنه؛
خداوند نماز بندهاي را كه دلش با بدنش حضور ندارد، نميپذيرد. »
جناب شيخ با توجه به اين نكته، سعي ميكرد قبل از اقامه نماز جماعت، حاضران را آماده نماز با حضور قلب كند. نماز او نمونه يك نماز با حضور قلب بود.
دكتر حميد فرزام در اين باره ميگويد: نمازشان خيلي با طمأنينه و با آداب بود و گاهي كه دير ميرسيدم و قيافه ايشان را در نماز ( در حالي كه از جلوي ايشان رد ميشدم ) ميديدم انگار لرزهاي بر اندامشان مستولي، قيافه نوراني، رنگ پريده و غرق در ذكري بودند كه ميگفتند، حواسشان كاملاً جمع نماز بود و سرشان پايين، استنباطم اين است كه جناب شيخ هيچ شكي، حتي به اندازه سرسوزن در دلش نبود.
يكي ديگر از شاگردان شيخ ميگويد: گاهي به من ميفرمودند:
« فلاني! ميداني در ركوع و سجود چه ميگويي؟ در تشهد كه ميگويي:« اشهد أن لا اله ألا الله وحده لا شريك له »، آيا راست ميگويي؟ آيا هواي نفس نداري؟! آيا به غير خدا توجهي نداري؟! آيا با ? أرباب متفرقون ? سر و كار نداري؟! »
مواظبت بر نماز اول وقت
در احاديث اسلامي بر نماز گزاردن در اول وقت تأكيد فراواني شده است، امام صادق عليه السلام ميفرمايد:
« فضل الوقت الأول علي الآخر كفضل الاخرة علي الدنيا؛
فضيلت اول وقت ( نماز) بر آخر وقت، همچون فضيلت آخرت است بر دنيا. »
جناب شيخ مقيد بود كه نمازهاي پنجگانه را در اول وقت بخواند و ديگران را نيز بدان توصيه ميفرمود.
نوکر امام حسين نمازش تا الان نمي ماند
خطيب توانا، حجت الاسلام والمسلمين، جناب آقاي سيدقاسم شجاعي، خاطره جالبي از جناب شيخ در اينباره دارند. ايشان ميفرمايند: من از دوران مدرسه و ابتدايي منبر ميرفتم و چون لحن سخن گرمي داشتم روضههاي زيادي را ميرفتم از جمله روزهاي هفتم ماه به منزل جناب مرحوم آقا شيخ رجبعلي نكوگويان (خياط) نرسيده به بازارچه، بعد از كوچه سياهها ميرفتم. از پلهها كه بالا ميرفتيم، اتاق دست چپ، خانمها جمع ميشدند و برايشان روضه ماهانه ميخواندم، اتاق جناب شيخ هم طبقه پايين آن قرار داشت. آن زمان سيزده ساله بودم و هنوز به حد بلوغ نرسيده بودم.
روزي بعد از اتمام منبر به طبقه پايين آمدم و براي اولين بار با جناب شيخ برخورد كردم، كلاههايي دستش بود و گويا عازم بازار بود، سلام كردم، يك نگاه به صورت من كرد و فرمود:
« پسر پيغمبر صلي الله عليه و آله و نوكر امام حسين عليه السلام نمازش تا الان نميماند»!!
گفتم: چشم، در حالتي كه دو ساعت به غروب مانده بود و آن روز مهمان بودم و تا آن ساعت نماز نخوانده بودم، به محض اين كه به صورتم نگاه كرد، اين حالت را در من ديد و گوشزد فرمودند. اين مطلب موجب شد كه من مواقعي در همان دوران قبل از بلوغ و بعد از آن گاهي در مجالس ايشان- كه مثلاً در منزل آقاي حكيمي آهن فروش بود - ميرفتم و از همان نوجواني احساس ميكردم اين مرد صحبت كه ميكند مطالبش الهامي است، چون اطلاعات علمي نداشت، ولي وقتي صحبت ميكرد تمام مخاطبين را مجذوب ميفرمود، بطوري كه هنوز هم من از ايشان خاطرات و سخن دارم. من جمله، از كلماتي كه هميشه در ذهن من است اين كه ميفرمود:
« از كلمه«ما» بگذريد، آن جا كه در كارها كلمه «من» و «ما» حكومت ميكند شرك است، فقط يك ضمير حاكم است آن هم ضمير«هو» و اگر از آن ضمير بگذريد ضماير ديگر شرك است. »
وقتي اين طور كلمات را مرحوم جناب شيخ بيان ميكرد، در قلب و فكر انسان مسكن ميكرد.
خشم، آفت نماز
از جناب شيخ نقل شدهاست كه:
« شبي حوالي غروب از نزديك مسجدي در اوايل خيابان سيروس تهران عبور ميكردم- براي درك فضيلت نماز اول وقت- وارد شبستان مسجد شدم ديدم شخصي مشغول اقامه نماز است و هالهاي از نور اطراف سر او را گرفته، پيش خود فكر كردم كه بعد از نماز با او مأنوس شوم ببينم چه خصوصياتي دارد كه چنين حالتي در نماز براي او پديدار است. پس از پايان نماز همراه او از مسجد خارج شدم نزديك درب مسجد، وي با خادم مسجد بگو مگويي پيدا كرد و به او پرخاش كرد و به راه خود ادامه داد، پس از عصبانيت ديدم آن هاله نور از روي سرش محو شد! »
منبع : کتاب کيمياي محبت