گذشته از برخي چهرههاي ماندگار در عرصههاي ابتکار و خلاقيت و ادبيات و حماسه و تعهد اجتماعي، که «زن بودن» را همان «انسان بودن» تلقي کرده و آمادگيهاي فطري و ذاتيشان را ظاهر ساختهاند، بيشتر چنين است که زن با گذار از سنت و مذهب هم نتوانسته است در دوران تجدد، به تغيير و تحولي درخور انسانيتِ خويش نايل شود؛ چرا که در اين دگرگونيها، تنها شکل و شمايلِ ظاهرياش عوض شده است.
انقلاب 57، يک بار در تاريخ کشورمان نشان داد که ميتوان از جامعه زنانِ ايراني و مسلمان، انتظار قبول جايگاه انساني و آرماني خود را داشت. مهم اين است که زمينهها و انگيزههاي کمالجويانه را در دنياي زنان به وجود آورده و آنان را در سير و پويه خودآگاهانه خويش ياري کرد.
در اين مقاله، با ارايه نمونههايي از رفتار و گفتار حضرت امام خميني قدسسره ، به ارزيابي پديده بازگشتِ زنان ايراني در برههاي تعيين کننده از تاريخ کشور خواهيم پرداخت.
البته در يادکردهاي تاريخي از زنان، ميبايست بدين مهم نظر داشت که چه ميزان، زنان در درازناي نهضت و انقلاب به حقوق انساني و اجتماعي خويش دست يافتهاند؟ به هر حال اين همه، در حکم زمينهسازي بوده و بايد به احقاق حقوق زنان منتهي شود. انقلابي که بر دوشِ استوار و لطيفِ زن، به پيروزي گل بر گلوله نايل شده و نظامي خودکامه را به موزه تاريخ فرستاده است، اينک بايد انتظارهاي حقوقي و مطالبات عادلانه جامعه زنان ايراني را پاسخ دهد.
ديدگاهي که تنها تکليف زن در قبال کشور و انقلاب و نظام را مطرح کرده و از انديشهگري و نهادينهشدنِ راهکارهاي دستيابي زن به حقوق و جايگاهش ميگريزد، به نوعي ديگر بر وي جفا ميکند. چنان که از آموزههاي اصيل ديني بر ميآيد، رعايتِ متقابل حقوق، سبب تحکيم پيوندها و تضمين حرکتها و نهضت خواهد بود. از اين رو رهبران و جنبشهايي، کارآمد و کامياب خواهند بود که ديده ابزاري نسبت به زنان نداشته و در هموارسازي طريق نيل به حقوق و آزاديهاي انسانيشان بکوشند.
انفعال و نوميدي و دلسردي جامعه زنان در برابر تهديدها و آسيبهاي اجتماعي، بيگمان محصول بياعتنايي به خواستههاي فطري و کمالگرايانه آنان است که بيشتر در شعارها ميماند و اثري بر عينيت زندگي بر جاي نميگذارد.
سرگذشتِ زن ايراني
از ديدگاه امام خميني قدسسره ، زنان در دوره پهلوي، بيش از مردان، از حقوق انساني و اجتماعيشان محروم بودند و مورد آزار و بيداد قرار گرفتند؛ زيرا که زن تا مرز کالاي تجاري سقوط کرده و ابزار سياستهاي استبدادي و استعماري وقت درآمده بود. تماس با غرب، فقط در بهرهگيري منفي و انحطاطي بود، و هرگز زنان ايراني را از دستآوردهاي علمي و فکري معاصر در مغرب زمين آگاه و برخوردار نساختند.
«اينها [حاکمان] تربيتِ انساني را از ايران به کلي از بين بردند و تربيتهاي غربي، نه آن هم تربيتهاي صحيح غربي، [بلکه] تربيتهاي فاسد غربي در بين ما رواج دادند.»(1)
«من ميتوانم بگويم که در زمان اين پدر و پسر [پهلويها] به بانوانِ ما، بيشتر ظلم شد، تا به ساير اقشار.(2) قلمهاي مسمومِ خطاکار و گفتار گويندگان بيفرهنگ در اين نيم قرن سياه اسارتبارِ عصر ننگينِ پهلوي، زن را به منزله کالايي خواستند درآورند.(3) نسبت به زن، اين قشرِ انسانپرور و آموزگار چه ظلمها و خيانتهايي در ظاهرِ فريبندهاي به اسم زنِ مترقي روا داشتند.»(4)
از گفتار و مواضع رهبري ـ حتي در دهههاي پيش از انقلاب ـ به دست ميآيد که وي بيش از هر چيز، دغدغه حجاب و معاشرت زنان را داشته است. امام خميني از اين که رژيم پيشين، در ماجراي کشف حجاب، به زور و خشونت توسل ميجست و بسا که موجب سقط جنين ميشد، سخت رنج ميبرد. در کتاب کشف الاسرار، و نيز خطابهها و اعلاميههاي وي در طي نهضت و انقلاب، هرگاه از زن مسلمان ايراني و سرگذشتِ غمبار او يادي رفته است، پوشش اجباري و شرکت در جشنهاي شاهانه ـ که منافي با عفت زنان بوده است ـ در شمار بيدادهاي پهلوي آمده است.
«به اسم کشف حجاب، چه کارها کردند! چه پردهها دريدند از اين مملکت! چه زورگوييها کردند و چه بچهها سقط شد در اثر حملههايي که اينها ميکردند به زنها که چادر را از سرشان بکشند.»(5)
موضعگيري رهبر فقيد انقلاب، پيش از قيام 15 خرداد، به هنگام کسب خبر در جهت نکوداشتِ جشن هفده دي از سوي زنان گرد آمده در آرامگاه رضاشاه، حاکي از اهميت حجاب از ديدگاه وي بوده است. امام خميني، با خاطرنشان کردن فاجعه خونين مسجد گوهرشاد ـ که به حمايت از حجاب زنان صورت گرفت ـ به دولت وقت هشدار ميدهد که ملت را به بزرگداشتِ خاطره قيام گوهرشادِ مشهد، فراخواهد خواند. بدين سان، ميتوان گفت که رهبري انقلاب، به دليل خاستگاه روحانياش، همواره رابطه زن و حجاب وي را منظور داشته است.
«شايد همان سالِ آخري بود که 15 خرداد، بعدش پيش آمد. من شنيدم که زنها ميخواهند بروند سرِ قبر رضاشاه و راجع به همين قضيه کشف حجاب تظاهرات بکنند ... گفتم ... اگر اين کار را بکنيد، من به ملت ميگويم که عزا بگيرند براي روزي که قتل عام کرديد در مسجد گوهرشاد!»(6)
رهبري انقلاب در جاي ديگر، فلسفه مبارزه با کشف حجاب و حمايت از زنان ايراني را، همانا حفظ قدرت و مديريتِ سازندگي جامعه از رهگذر عفاف و تلاش آنان بر ميشمرد.
«نقشه اين بود که با توطئه کشف حجابِ مفتضح در زمان قُلدر [رضاخان] اين قشر عزيز [زنان] را که جامعه را بايد بسازند، تبديل کنند به يک قشري که فاسد کنند جامعه را.»(7)
زنان در دورانِ استبداد، اندک اندک متوجه مقام و حقوق سياسي و اجتماعي خويش شدند.
امام خميني بر اين باور بود که شاه هر چند از آزادي زن، يا آزادزنان و آزادمردان در اجتماع ايراني سخن ميراند، در واقع هيچ زنِ خودآگاه و روشن فکري نميتواند به نقدِ سياستهاي شاه بپردازد. امام خميني، زن ديروزِ ايراني را، اسير شهوت و خيابان مينگريست و يا گرفتار خشونت و زندان.
«رژيمِ شاه است که با غرق کردن آنها [زنان] در امور خلاف اخلاق ميکوشد تا مانع آن شود که زنان آزاد باشند ... زنان، مانند مردان زندانهاي ايران را پر کردهاند.(8) شاه از آزادي زنان صحبت ميکند. آزادي کدام زن؟ در ايران زنان با شخصيت که خواستار حقوق انساني خود هستند ... ميدانند که آزادي زن در منطق شاه، يعني به انحطاط کشانيدن زن از مقام انساني او، و در حد يک وسيله با او رفتار کردن. آزادي زن در منطقِ شاه، يعني پر کردن زندانها از زنان ايراني که حاضر نيستند به پستيهاي اخلاقي شاهانه تَن بدهند.»(9)
امام خميني، زن پيش از انقلاب را که ميخواست بازگشت به خويشتنِ خويش داشته و جامعه و فضايي آکنده از روشنايي و عدالت و فضيلت پديد آورد، دچار خشم و کينه شاهانه مينگرد. هيچ زني، بهرهاي از آزادي انديشه و بيان و قلم و فعاليت سياسي و اصلاحگرانه نداشت و به کمترين بهانهاي دستگير و روانه زندان ميشد. بدين سان رهبر فقيد انقلاب، گستره زنستيزي و در واقع خودکامگي حاکم بر مردان و زنانِ آزادانديش ايراني را يادآور ميشود.
«[زنان و مردان] آزاد نيستند که يک قلم برخلاف آنها [حاکمان] و بنا به مصلحتِ مملکت بنويسند. آزاد نيستند يک کلمه راجع به او [شاه] بگويند!(10) کدام زن توانست راجع به مسايل روز يک کلمه بگويد؟ ... زنها آزاد نبودند که راجع به مسايلِ جامعه فعاليت کنند يا حرف بزنند؛ راجع به گرفتاريهاي ملت.»(11)
حقوق انساني و اجتماعي زنان
در نگاه رهبر فقيد انقلاب ـ که از جهانبيني و شناختهاي توحيدي حکايت دارد ـ زن همچون مرد، انساني است آزاد و مسؤول در قبالِ سرنوشت خود و جامعه.
«زنها اختيار دارند؛ همان طوري که مردها اختيار دارند. خداوند شما زنان را با کرامت خلق کرده است، آزاد خلق کرده است.»(12)
چنان که از تاريخ صدر اسلام به دست ميآيد، زنان به دنبال ظهور پيامبر، به تولدي ديگر دست يافتند. کارنامه زنان مسلمان پيش از هجرت و تأسيس جامعه آرماني مدينه و پس از آن، حتي در روزگار خلفاي اموي و عباسي، حاکي از نحوه نگرشي نوين در عرصه حيات و فعاليتِ زنان است.
امام خميني، اسلام را آييني واقعبينانه و مدافع زنان و حقوق و تساوي آنان با مردان ميشناسد.
«اسلام در وقتي که ظهور کرد در جزيرةالعرب، بانوان حيثيت خودشان را پيش مردان از دست داده بودند. اسلام آنها [زنان] را سربلند و سرافراز کرد. اسلام آنها را با مردان مساوي کرد.»(13)
رهبر فقيد انقلاب در مصاحبه با روزنامه آلماني دنياي سوم، اسلام و به خصوص نگرش شيعي را با مشارکت فعال زنان در جامعه و سياست مغاير تلقي نميکند و با نقدِ منصفانه فرهنگ و تمدن غرب، رويکرد جهان معاصر نسبت به حضور و تساوي زن و مرد را در عرصه زندگي ميپذيرد:
س: شنيدهايم که تشيع، سبکِ زندگي غربي را براي اين که با سنتهاي مذهبي توافق ندارد، رد ميکند. آيا ممکن است شما نظر خود را درباره اين مسأله براساس مذهب تشيع بيان کنيد؟ج: تشيع که مکتبي است انقلابي و ادامه اسلام راستين پيامبر است ... نه تنها زنان را از صحنه زندگي اجتماعي طرد نميکند، بلکه آنان را در جامعه در جايگاه رفيع انساني خود قرار ميدهد. ما پيشرفتهاي دنياي غرب را ميپذيريم، ولي فسادِ غرب را که خود آنان از آن ناله ميکنند نه.(14)
در پاسخ ديگر، گونهگوني حقوق زنان در نظام سياسي برآمده از اسلام خاطرنشان شده و آشکارا امکان حضور در انتخاباتِ تعيين کننده سرنوشت کشور، بيان شده است. اين نوع موضعگيريها، از همخواني رهبري با مطالبات مشروع و قانوني و تاريخي ملتي بزرگ در طي نهضتها و تجربههاي گرانقدرِ گذشته، حکايت ميکرد. به همين سبب، انقلاب 57، جاذبهاش چنان بود که کمتر عنصر و جماعتي حاضر بود از حمايت و همراهي با آن، دريغ ورزد. در اين ميانه، به ويژه جامعه مظلوم و محرومِ زنان ايراني را ميبايد در نظر گرفت که همواره چشم به راه گشوده شدن ميدانها و افقهاي اميدبخش زندگي جمعي بودهاند.
درست در همين مواضع واقعگرايانه است که انسجام و حرکتِ شگرف زنان ايراني شکل ميگيرد و در واقع آينده نهضت اخير مردم مسلمان ايران را رقم ميزند. امام خميني با بيان مقام و حقوق زن در اسلام، و نفي ستم و خشونت درباره زنان، در عين حال دين و فرهنگ و تمدنِ ايرانيان به ستوه آمده از فريب و بيدادِ شاهانه را احيا کرد.
س: زنان، توده عظيمي از مسلمانان را تشکيل ميدهند، چه نقشي و چه حقي شما براي زن در نظام اسلامي قايل هستيد؟
ج: ... در نظام اسلامي، زن همان حقوقي را دارد که مرد دارد: حق تحصيل و حق کار و حق مالکيت و حق رأي دادن و حق رأي گرفتن. در تمام جهاتي که مرد حق دارد، زن هم حق دارد ... اين که در خارج منعکس کردهاند که در اسلام با زنان با خشونت رفتار ميشود، امر غيرصحيحي است و تبليغات باطلي است.(15)
رهبري انقلاب در روزهاي آغازين پيروزي، اثرآفريني زنان در جنبشهاي سده اخيرِ ايران را يادآور شده و آنان را به تداوم حرکتِ سياسي و اجتماعي در قبال خودکامگيها فراميخواند.
«زن بايد در مقدرات اساسي مملکت دخالت کند. شما [زنان] همان گونه که در نهضتها، نقش اساسي داشتهايد و سهيم بودهايد، اکنون هم باز بايد در پيروزي سهيم باشيد و فراموش نکنيد که هر موقع که اقتضا کند، نهضت کنيد و قيام کنيد.»(16)
امام خميني، در آستانه پيروزي انقلاب، در جهت مقابله با تبليغاتِ مخالفانِ تحول در نظام سياسي ايران، به صراحت از آزاديهاي زنان در عرصههاي تحصيل و اشتغال و سياست و مسافرت و نحوه پوشش، ياد ميکند. اين موضعگيري شفافِ رهبري، بيگمان جذب نيروهاي گوناگونِ جامعه زنان ايراني، به خصوص دانشجويان و دانشگاهيان را ـ که پيوسته بسترسازي نهضتهاي آزاديخواهانه و استقلالطلبانه را بر عهده داشتهاند ـ سبب شد. تحجرستيزي امام خميني درباره حقوق و حضور زنان مسلمان ايراني، گام بلندي بود که نويدبخش فرداي سرافرازي براي کشور به شمار ميآمد.
«خيال ميکنند اسلام آمده است که فقط زن را خانهنشين کند! چرا با درس خواندنِ زن مخالف باشيم؟ چرا با کار کردنِ او مخالف باشيم؟ چرا زن نتواند کارهاي دولتي انجام دهد؟ چرا با مسافرت کردن زن مخالفت کنيم؟ زن چون مرد، در تمام اينها آزاد است. زن هرگز با مرد فرقي ندارد. آري در اسلام، زن بايد حجاب داشته باشد، ولي لازم نيست که چادر باشد، بلکه زن ميتواند هر لباسي را که حجابش را به وجود آورد، اختيار کند.»(17)
در مورد زناشويي و متارکه، چنان که تاريخ حاکي است، جور و جفاي بسياري بر نيم پيکره انساني جامعه ايراني رفته است. امام خميني، با مشروط ساختن عقد و نکاح به وکالت در متارکه از سوي زن، آزادي و حقوق وي را در اسلام نشان ميدهد. بدين گونه هر زني ميتواند در صورت عدم تمايل از همسرش جدا شود، به خصوص که شاهد اجحاف او بوده و خود را در بند يافته باشد.
در آمدنِ حق طلاق از صورت يک طرفه ـ که مورد سوء استفاده پارهاي از مردان سودجو و ستمگر قرار گرفته است ـ به ميزان زيادي از فاجعه زناشوييهاي تحميلي و ناموفق ميکاهد و زنان را از بيماريهاي رواني و اخلاقي نجات ميبخشد.
«براي زنان محترم، شارع مقدس راه سهل معين فرموده است تا خودشان زمام طلاق را به دست گيرند. به اين معني که در ضمنِ عقد و نکاح اگر شرط کنند که وکيل باشند در طلاق به صورتِ مطلق؛ يعني هر موقعي که دلشان خواست طلاق بگيرند و يا به صورتِ مشروط؛ يعني اگر مرد بدرفتاري کرد يا مثلاً زن ديگري گرفت، زن وکيل باشد که خود را طلاق بدهد، ديگر اشکالي براي خانمها پيش نميآيد و ميتوانند خود را طلاق بدهند.»(18)
زن، خانواده و جامعه
زن، پيوند سالم يا ناسالم خانواده و جامعه را سبب ميشود. نقش و تأثيري که زنان ميان اين کانون کوچک و بزرگ دارند، بيشک مردان نخواهند داشت. شايد بتوان وجود عواطف سرشار زن و لطافت روحي و فکري وي را باعث اين برتري تلقي کرد. به هر حال، براي اين که بتوان از جامعهاي در حال رشد و طراوت و تکامل برخوردار شد و آزادي و استقلال فرهنگي و سياسي و اجتماعي و اقتصادي آن را فراچنگ آورد، بايد نهاد خانواده را در بستر سالمي قرار داد.
چه در شرق و چه در غرب، در حقيقت، بينش ابزاري ـ که زن را موجودي مکلف و برده واسير نشان ميدهد ـ سبب ناکامي زنان در برقراري رابطه معقول و مقبول ميان خانواده و جامعه ميشود. در آن جا که زن به حقوق انسانياش آشنايي يافته و براساس آن ازدواج ميکند و به تعليم و تربيت فرزندانش همت ميگمارد، مينگريم که او به خاطر خودآگاهي اجتماعي وتاريخياش، در عينِ همسر و مادر بودن، عنصري تأثيرگذار در حرکت جامعه شناخته ميشود. اين که در عصر حاضر ـ خانوادههاي شرقي و غربي، و به تبع آن جامعهها و نظامها، با بحرانهاي فرساينده و فزايندهاي روبهرو شدهاند، از ناتواني در ايجاد تعادل ميان اين کانونهاي خرد و کلان حکايت دارد. فرار نگران کننده دختران و پسران از خانه و آوارگي و سرگرداني روحي وبزهکاريهاي در حال رشد، نشان ميدهد که گرايش به تجرد نتوانسته مانع گسست و بحران اخلاقي باشد.
امام خميني، رهبري، زمينهسازي تربيت و اصلاح و پيشرفت جامعه، و آزاديخواهي و استقلالطلبي را ـ که جوهره نهضتهاي مردمي است ـ محصول نهاد تأثيرگذار خانواده تلقي ميکند.
«نقش خانواده و خصوص مادر در نونهالان، و پدر در نوجوانان بسيار حساس است ... اساساً تربيت از دامان پاکِ مادر، و جوار پدر شروع ميشود و با تربيت اسلامي وصحيحِ آنان، استقلال وآزادي و تعهد به مصالح کشور پايهريزي ميشود.»(19)
زنان و انقلاب
تاريخ ايران، حاکي از نهضتهايي است که رکن اصلي آن را زنان تشکيل دادهاند. از قيام اصلاحطلبانه سيد جمالالدين اسدآبادي به بعد که شاهد جنبشهاي مردمي تنباکو و مشروطيت و ملي شدن صنعت نفت و 15 خرداد بوديم، به روشني حضور انکارناپذير زنان را مينگريم. پژوهشهاي سياسي ـ تاريخي نشان ميدهد که سرگذشت زن ايراني، همواره با انقلاب و حرکت ظلمستيزانه پيوند خورده است.
پديده انقلاب 57، در ميان تجربههاي پيشين، برجستگي بارزي دارد؛ چرا که زنان، فضاي بيفرهنگي عصر استبداد را حس کرده و بر اثر آشنايي و تماس با فرهنگ و تمدن، امکانِ سنجش و گزينش الگوي مناسب رفتاري و شخصيتي را به دست آورده بودند. گستره حضور زنان مسلمان ايراني در جريان انقلاب، بدون هيچ دعوت واپسگرايانهاي صورت گرفت. در حقيقت موج برآمده از انقلاب چنان خرد و کلان را به خودجوشي برانگيخته بود که متوليانِ سنت و ارتجاع و تحجر، توان مقابله با آن همه را از کف داده بودند. امام خميني، که زنان را دوشادوش مردان به حمايت از انقلاب، تشويق ميکرد، بدين نکته نظر داشت و آزادي اجتماعي و سياسي زنان را زمينهساز پيروزي انقلاب برشمرد.
«[در ماجراي انقلاب، اين طور نبود که بگويند: شما زنان] بيرون نرويد! در بين مردم نرويد! فرياد نزنيد! مظالم را نگوييد! با همين فعاليتِ شما و آزادي شما بود که اين پيروزي براي ملت ما نصيب شد.»(20)
امام خميني، تأثيرگذاري حرکت و مشارکتِ سياسي زنان را، بيش از آن ميداند که در ظاهر به چشم ميخورد.
«شما [زنان] در آتيه براي مملکتِ ما پشتوانه هستيد.»(21)
«ما نهضت خودمان را مديون زنانها ميدانيم. مردها به تبع زنها در خيابانها ميريختند. تشويق ميکردند زنها مردان را. خودشان در صفهاي جلو بودند.»(22)
«بانوان اين نهضت را پيشبردند. براياين که بانوانريختند تويخيابانها. در صورتي که بانوان بنابراين نبود که بريزند در خيابانها، [اما] ريختند توي خيابانها.»(23)
«[زنان] پيشرو اين نهضت اسلامي بودند. رشد سياسي خودشان را اثبات کردند. نهضت را راهنمايي کردند. شما رهبرانِ نهضت هستيد ... من شما [زنان] را به رهبري قبول دارم و خدمتگذار شمايم.»(24)
«ملتي که بانوانش در صف مقدم براي پيشبرد مقاصد اسلامي هست، آسيب نخواهد ديد.»(25)
بنيانگذار جمهوري اسلامي، حضور و مشارکت زنان در انقلاب را، ناشي از آموزههاي ديني و انگيزههاي ايماني دانسته است.
«اين اسلام و قرآن است که خانمها را آورده است بيرون، و همدوش مردها بلکه جلوتر از مردها وارد در صحنه سياست کرد.(26) شما در چه تاريخي چنين ديدهايد؟ امروز زنهاي شيردل، طفل خود را در آغوش کشيده و به ميدان مسلسل و تانک دژخيمان رژيم ميروند.(27) زندانهاي شاه از زنان شيردل و شجاع مملو است ... جلسات سياسي که زنان در شهرهاي مختلف ايران به پا ميکنند کم نيست.(28) اگر اينها [زنان و مردان مبارز] نبودند، ما هيچ قدمي برنميداشتيم. اينهايند که من را وادار ميکنند به قدم برداشتن.»(29)
زنان و جنگ
رهبر فقيد انقلاب، در يادکردِ مجاهدت زنان مسلمان ايراني در جبهههاي جنگِ تحميلي، اشارتي به تفسير و طرز تلقيهاي متحجرانه قاعدين زمانه دارد که همواره مزاحم پيشرفت جامعه بودهاند و سنگ حمايت از اسلام و ايمان نيز به سينه زدهاند.
«ما مفتخريم که بانوان و زنان پيرو جوان، و خرد و کلان در صحنههاي فرهنگي و اقتصادي و نظامي حاضر و همدوشِ مردان يا بهتر از آنان در راه تعالي اسلام و مقاصد قرآن کريم فعاليت دارند. و آنان که توانِ جنگ دارند در آموزش نظامي ـ که براي دفاع از اسلام و کشور اسلامي، از واجبات مهم است ـ شرکت [کرده] و از محروميتهايي که توطئه دشمنان و ناآشنايي دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها، بلکه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتي که دشمنان براي منافع خود به دست نادانان و بعضي آخوندهاي بياطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج نمودهاند.»(30)
«و درودِ خداوند بر زناني که در اين انقلاب و در دفاع از ميهن، به درجه والاي شهادت نايل گشتهاند.»(31)
آري، در ايام جنگ و دفاع از ايران و اسلام، باز زنان را مينگريم که پيشتاز نبرد و استقامت بوده و به مردان نيرو بخشيدهاند. اين بار، ميهندوستي زنان ايراني نشان داد که آنان از نهضت و حرکتِ توحيدي و انبيايي برنگشته و همچنان بدان وفادار ماندهاند. سختکوشيهاي زنان در جبهه و پشت جبهه، به راستي جاي کمترين ترديد و انکاري را در گرايش اجتماعي و متعهدانه آنان بر جاي نگذاشته است. البته اين همه بار سنگيني را بر دوش حاکميت و مديريت کلانِ نظام ميگذارد تا به تکليف خود در جهت تأمين حقوق و تحقق مطالبات زنان، رفتار کنند.
پي نوشت :
1- صحيفه نور، ج 7، ص 248.
2- همان.
3- همان، ج 12، ص 72.
4- همان، ج 16، ص 126.
5- همان، ج 10، ص 139.
6- همان، ج 13، ص 69.
7- همان، ج 14، ص 130.
8- همان، ج 2، ص 44.
9- همان، ج 22، ص 153.
10- همان، ج 9، ص 155.
11- همان، ص 231.
12- همان، ج 11، ص 254.
13- همان.
14- همان، ج 3، ص 159.
15- همان، ج 4، ص 34.
16- همان، ج 5، ص 153.
17- همان، ج 4، ص 103.
18- همان، ج 10، ص 78.
19- همان، ج 15، ص 161.
20- همان، ج 9، ص 230.
21- همان، ج 6، ص 185.
22- همان، ج 6، ص 185.
23- همان، ج 7، ص 47.
24- همان، ج 6، ص 85.
25- همان، ج 13، ص 31.
26- همان، ج 12، ص 236.
27- همان، ج 2، ص 143.
28- همان، ج 3، ص 102.
29- همان، ج 5، ص 16.
30- همان، ج 21، ص 172.
31- همان، ج 14، ص 202.
منبع:ماهنامه فرهنگ جهاد ، شماره 29