با بچه ها چطور حرف بزنيم؟
هنگاميکه بچه ها تکليف خود را در مدرسه جا ميگذارند، امکان دارد حتي شمار زيادي از پدران و مادران فهميده، فرزند خويش را ملامت کنند و بگويند:" تو چقدر ناداني؟" . يا به طور مثال، چنانچه در يک روز تعطيل بچهها با هم دعوا کنند، ممکن است والدين بردبار نيز از اين وضع شگفت زده شوند و بانگ برآورند:" به چه علت بچه هاي من چنين رفتاري دارند؟!".
احتمال دارد بزرگ کردن بچه، همچون آزمايشي جهت سنجش ميزان صبر و استقامت پدر و مادر باشد، ولي اين مورد خيلي اهميت دارد که کاربرد عبارت آزارنده، احتمالا حس عزت نفس بچه را کاهش ميدهد. "دونالد کيت"، رايزن روان شناس کودک در دانشگاه پنسيلوانيا، اظهار ميدارد: والدين بايد بدانند که خشمگين و محروم ساختن بچه از برخي چيزها را بايد بدين جهت اعمال کنند که بچه پيبرد چه رفتاري بايد داشته باشد. به هر حال، پدر و مادر، امکانات روحي- رواني ضروري را به منظور مهار موقعيتهاي گوناگون دارا ميباشند."
در مطالب زير ده مورد از جملات زيان بخشي را که احتمال دارد والدين ابراز دارند و سپس راه کارهاي اجتناب از اين موقعيت ها را تشريح کرده ايم:
از چه رو نميتواني مانند فلاني باشي؟
"ماري" پيوسته تکاليفش را انجام ميدهد و دندان هايش را مسواک ميزند. ليکن برادرش "بابي"، اين گونه نيست و تمام امور را بايد به وي يادآور شد. چرا او قادر نيست همانند "ماري" باشد؟
روان شناسان گفتهاند که مقايسه صرفا موجب افزايش حسادت بين برادر و خواهر ميگردد. به باور يک روانشناس کودک" در صورتي که بچهاي با خواهر يا برادرش يا بچه ديگري مقايسه شود، احتمالا از وي بيزار ميگردد."
در عوض مقايسه کردن بچهها، براي فرزندتان دقيقا مشخص سازيد که از او چه ميخواهيد؟!
اتاق تميز؟ ميز مرتب؟ آن بخش از کردار بچه را که مايليد تغيير کند، به دقت مشخص سازيد.
براي فرزندتان تشريح کنيد که خويهاي نيکو، چه ياريهايي به او ميکند. مثلا به او توضيح دهيد که عادت انجام به موقع تکاليف، سبب ميشود نمرات ممتازي کسب کند و در اين حالت نبايد دلواپس باشد که تابستان نيز به مدرسه برود. چنانچه بچه متوجه شود که شما ميل داريد وي، کردارش را در پاره اي از موارد عوض کند تا بهتر از آنچه هست، بشود، در اين صورت يقينا تغييرات فرزندتان را شاهد خواهد بود.
چرا مانند بچه هاي خردسال رفتار ميکني؟
رفتار فرزند هفت ساله شما در يک تالار غذاخوري مانند بچه چهارساله است. شما شرمنده ميشويد و به وي يادآوري ميکنيد که به چه دليل نظير خردسالان رفتار ميکني؟
پيامد کار چه ميشود؟ به بچه اهانت شده و او اکنون با تنفر فراوان، همه نمک را از درون نمکدان بيرون ميريزد!
عوض ناراحت ساختن بچه، بکوشيد شرايطي را مهيا سازيد که از پس تغيير دادن فرزندتان به طرز دلخواه برآييد. نسبت به رفتار فرزندتان، به نحو غير مستقيم بازتاب نشان دهيد. مثلا ميتوانيد بگوييد:" ميدانم که دوست داري پيش از رفتن به بستر، تلويزيون تماشا کني و من مايل نيستم اين فرصت را از تو بگيرم، ولي چنان چه تغيير رويه ندهي، نميگذارم چنين کني." با اين حرف بچه در مييابد که احتمالا آن چيزي را که دوست دارد، از کف ميدهد.
چرا اين اندازه ژوليده و نامرتبي؟
فرزندتان، پوشاک نظيف و مرتبي به تن دارد، ليکن درست يک ساعت بعد با يک تي شرت کثيف، شلوار پاره و موهاي به هم ريخته جلوي شما حاضر ميشود.
انتقاد کردن از بچه، زمينه را براي کشاکش فراهم ميسازد. امکان دارد پدرومادر بپرسند، پس ما براي مهار فرزندمان چه بايد بکنيم؟ روانشناسان بدين سوال، اين سان جواب ميدهند:" هنگاميکه بچه تصميم ميگيرد با دوستانش بيرون برود، بگذاريد هر لباسي را که مايل است، بپوشد ليکن چنان چه با شما براي شام خوردن بيرون ميآيد، نبايد هر لباسي را که ميخواهد، بپوشد. فرزندتان بايد فرابگيرد که در موقعيت هاي متفاوت، چه بپوشد. والدين ميتوانند شيوه صحيح را درباره موضوعات گوناگون به بچه بگويند".
تو بامزه ترين، قشنگ ترين و زورمندترين بچه دنيايي!
حتي يک لقب مثبت نابجا احتمالا محدوديت بچه شده و مانع ميشود که وي خودش را به واقع آن گونه که هست، ببيند و بشناسد. مثلا چنانچه بگوييد:" تو از تمام بچه ها، هوشمندتري"، امکان دارد سبب شود که او حس کند، هيچ گاه با شکست روبه رو نميشود.
از اطلاع خود در مورد استعدادهاي فرزندتان براي ترغيب و پيشرفت وي سود بجوييد نه اين که برچسب شخصيتي به وي بزنيد. به عنوان مثال اگر بگوييد:" تو با هوشي و من ميدانم که اينکار از عهده ات بر ميآيد" خيلي دلگرم کننده تر و ملايم تر از اين است که چنين بگوييد:" تو باهوش ترين بچه دنيا هستي" ميتوانيد اين مورد را بيازماييد. يقينا برچسب بد زدن به بچه مانند غيب گويي از منش وي عمل ميکند. به عنوان مثال اگر به او گفته شود "تنبل"، مايل است حتي تنبل تر اقدام کند زيرا مطمئنش ساخته ايد که تن پروري جزو جدانشدني شخصيت اوست.
پدر و مادر بايد بکوشند عوض لقب منفي به کودک دادن، آن چيزي را که به واقع مورد نظرشان است، بر زبان بياورند. آيا بچه کلا تنبل است؟ امکان دارد او امور روزانه اش را بدون يادآوري به اجرا در نياورد. در اين صورت والدين بايد بچه را با روش جايزه دادن يا تبيه کردن، ملزم به انجام کارهاي روزمره کنند.
تو چقدر احمق هستي!
يکي از هدفهاي اصلي در تربيت فرزند، ايجاد اعتماد به نفس در بچه است. به جاي چنين عباراتي، جهت بهبود کردار فرزندتان اهتمام ورزيد سخنان ترغيب کننده و مثبت بيان داريد. به او ياد بدهيد که چگونه کاري را به درستي صورت دهد. مثلا، چنان چه فرزندتان بدون توجه به رفت و آمد خودروها، به وسط خيابان ميدود، ميتوانيد به وي بگوييد:" موقع عبور از خيابان، بايد دستم را بگيري".
هنگاميکه بچه دستتان را گرفت، اضافه کنيد:" تو خيلي باهوشي که دستم را ميگيري. حالا ميتوانيم با خيال راحت از خيابان رد شويم."
برخي اوقات آرزو ميکنم که اي کاش بچه اي نداشتم.
آنچه فرزندتان از عبارت بالا ميفهمد، اين است: " تو ارزش نداري و من تو را نميخواهم". او اين حرف را به دل ميگيرد و حتي تا بزرگسالي به يادش ميماند.
آيا شما اينقدر بي خرديد که به بچه بگوييد:" اي کاش اصلا تورا نداشتم!". در عوض چنين بگوييد:" بعضي وقت ها مرا خيلي ناراحت ميکني."
بهتر آن است که پدر و مادر قواعد پيش گقته را اجرا کنند تا بدين حد از خشمناکي نرسند. وقتي بچه ميداند که پدرومادرش چه انتظاري از وي دارند و مشاهده ميکند که با او دمسازند، يقينا رفتار نيکوتري در پيش خواهد گرفت.
مرا تنها بگذار
تمام پدر و مادرها پارهاي اوقات مايلند تنها باشند. ولي در صورتي که پرخاش کنان از فرزندتان بخواهيد که ايشان را به حال خود گذارد، ميانديشد که دوستش نداريد. سعي کنيد بچهها را در انجام امور روزانه شرکت دهيد. حتي يکي بچه سه ساله هم ميخواهد در آماده ساختن ميز شام ياري کند.
اگر موقعي که بچه ها به شما احتياج ندارند، وقتي را براي سپري ساختن با آنان اختصاص دهيد، در اين حالت زماني که توجه شما به اجراي ساير امور است، بچه ها کمتر مزاحم شما ميشوند.آن هنگام که لازم است تنها باشيد، ميتوانيد به بچه بگوييد:" من خيلي تو را دوست دارم، اما حالا بسيار کار دارم." به او فرصت دهيد که دريابد شما بعدا مدتي را با او ميگذرانيد. در صورتي که فرزندتان اصرار کرد، ميتوانيد بگوييد:" چنانچه بار ديگر حرفم را قطع کردي، ناچارا بايد به اتاقت بروي، چون اينجا اتاق من است." اين روشي در جهت دور کردن بچه نيست بلکه يک راه کار تربيتي به حساب ميآيد.
خفه شو!
اين عبارت سبب ميگردد که بچه حس کند شما کوچک ترين علاقهاي به شنيدن نظرش نداريد و اندک اندک به اين نتيجه دست مييابد که او فردي ناتوان در طرح هر پيشنهادي است.
شما ميتوانيد با آرامش و خونسري به او بگوييد:" ساکت باش" و اگر اين لحن کلام بي اثر باشد، آن را با خونسردي ليکن محکم تر بيان کنيد. يا امکان دارد تلويزيون را خاموش کنيد و وي را به اتاقش بفرستيد.
يادتان باشد که بچه ها همه چيز را از انگاره (الگوي) خود فرا ميگيرند. در صورتي که ميخواهيد فرزندتان مودب باشد، بايد نخست خودتان با ادب باشيد. هيچ گاه به هم سن و سالتان نميگوييد" خفه شو!" پس به بچه تان هم نبايد چنين حرفي بزنيد.
اين کار را بکن وگرنه...!
ترساندنهاي بيمورد، در نهايت به زدوده شدن قدرت شما ميانجامد. اين قبيل گفتار سبب ميگردد که بچه به رفتار ناپسندش ادامه دهد تا ببيند شما تصميم داريد چه کنيد. روش مطلوب، چينش تنبيه ويژه اي است که ميتوانيد به کار ببنديد. مثلا به اوبگوييد:
" اگر حالا دست از اين کارت نکشي، يک هفته کامل بايد در خانه بماني." يا " در صورتي که مجددا اين عمل را تکرار کني، حق نداري پس از ناهار بازي کني." اينجاست که بچه ميفهمد شما قادريد او را از برخي پيزهايي که دوست دارد، محروم سازيد.
اگر حالا همراه من نيايي، ديگر با تو کاري ندارم و براي هميشه کنارت ميگذارم!
هر گز بچه ها را از رهاکردنش نترسانيد. پدر و مادر بايد براي فرزندشان پناهگاه امني باشند، تا از آنجا بچه ها بتوانند به دنيا گام نهند. در غير اينصورت آنان از حيث رفتاري، به افرادي وابسته وبدون اعتماد به نفس بدل ميگردند.
چنانچه کودک نوپايي داريد که گوشه خيابان نشسته و تکان نميخورد، بايد بگوييد:" يا با من بيا يا دستت را ميگيرم و با خود ميبرم." و اگر ضرورت ايجاد کرد، بلندش کنيد و با خود ببريد. اگر فرزندتان دوست دارد وقت تلف کند، بکوشيد به وي توجه بيشتري داشته باشيد. مثلا بگوييد:" تو دقيقا پنج دقيقه وقت داري تا با دوستت بازي کني و بعد بايد برويم." اين کلام موثرتر از آن است که بچه را بترسانيد به اين که او را ميگذاريد و ميرويد.
اگر حرفهاي ناصحيح به فرزندتان زدهايد، فرصتهاي زيادي براي جبران آنها نداريد. بايد اذعان داشت که اينان ويژگي برگشت ناپذيري دارند. روانشناسي موسوم به فلمينگ توصيه ميکند که:" به نزد فرزندتان بشتابيد، وي را در آغوش بگيريد و بگوييد من حرفهاي زشتي به تو زده ام؛ برخي اوقات که از کوره در ميروم، سخناني به تو ميگويم که به هيچ عنوان دوست ندارم متاسفم." اين برخورد نه فقط موجب بهبودي رابطه شما با فرزندتان ميشود، بلکه ايشان ميآموزند که وقتي در شرايطي قرار ميگيرند که سبب خشمگينيشان ميگردد، بايد چه کرده و چگونه خويشتن را مهار کنند.
اين دستور مهم را به خاطر بسپاريد:" پيوسته دست به کاري بزنيد که بچهها پي ببرند، دوستشان داريد."
منبع:ماهنامه کودک