جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
حکاياتي از آيت الله گلپايگاني (ره) - 3
-(3 Body) 
حکاياتي از آيت الله گلپايگاني (ره) - 3
Visitor 523
Category: دنياي فن آوري
باز ايشان فرموده بودند که:
« مرحوم حاج شيخ عبدالکريم (حائري) بدواً در اراک تأسيس حوزه کردند و بعد به قصد زيارت، سفري به قم نمودند.
در همان سفر بنا شد که در قم بمانند، همان وقت نامه اي به من مرقوم فرمودند: و در آن نامه، نوشته بودند: اگر ما در قم ماندني شديم شما هم به قم بيائيد که نان و دوغي پيدا مي شود و با هم مي خوريم.
من در پي نامه ايشان حرکت کرده و به قم آمدم چندي گذشت تا ماه مبارک رمضان فرا رسيد وضع مادي روحانيت و حوزه بسيار بد بود زيرا وجوه شرعيه به قم نمي آمد.
سيدي از اهل علم براي تبليغ رفته بود. و خانواده اش دچار تنگدستي شده بودند. شخصي نزد من آمد و درخواست کرد که از آقاي حاج شيخ عبدالکريم استدعا کنم که شهريه آن سيد را بدهند.
من جريان را به آقاي حاج شيخ محمد تقي بافقي که مقسم شهريه بودند. گفتم، ايشان گفتند: وجه کمي در دست است و اگر بخواهيم تقسيم کنيم نصيب و بهره هر يک از آقايان چيز کمي مثلاً دو قران خواهد شد.
روز هفدهم ماه مبارک رمضان بود که من در حجره خود در مدرسه فيضيه خوابيده بودم در خواب ديدم که با مرحوم آقاي حاج ميرزا مهدي بروجردي در همان حجره منتهي مقداري بزرگتر ـ رو به قبله نشسته ايم و دو چراغ هم در حجره روشن است ناگهان يک آقاي محترمي را ديدم که آمد و رو به ايشان کرد و گفت: حاج ميرزا مهدي حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند:
« به شيخ عبدالکريم بگو مضطرب نباش که بر اثر گريه هاي امام زمان، وجوه متوجه به حوزه قم شد. »
من از خواب، بيدار شدم جريان را براي حاج شيخ عبدالکريم نگفتم. ليکن براي مرحوم آقاي حاج ميرزا هدايت الله وحيد گلپايگاني نقل کردم.
چندي بعد دوباره بعضي نزد من آمدند که براي گرفتن شهريه آن سيد و رسيدگي به وضع خانواده اش اقدامي بشود و وضع آنان را به آقاي حاج شيخ عبدالکريم برسانيم.
من قضيه را با آقاي شيخ محمد تقي بافقي در ميان گذاشتم. ايشان گفتند: بيا تا با هم به حضور آقاي حاج شيخ برويم. با هم به منزل آقا رفتيم. اتفاقاً وقتي رسيديم که ايشان مي خواستند از بيروني به اندروني بروند.
ما را که ديدند فرمودند: کاري داشتيد که اينجا آمديد؟ من گفتم وضع خانواده فلان آقا که براي تبليغ رفته خوب نيست. شهريه او را مي خواستم که به خانواده اش برسانم ايشان رو به آقاي بافقي کردند و فرمودند: شهريه او را بپردازيد.
آنگاه رو به من کرد و فرمود: خواب شما هم به ما رسيد و از رؤياهاي صادقانه بود. و وجوه براي ما رسيده است. جالب توجه اينکه آقا فرموده بود براي ما جاي سؤال بود که در اين خواب از « حاج شيخ» به شيخ عبدالکريم خطاب کردند.
از خودشان سؤال کرديم، فرمودند: مکه من نيابتي است. »
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image