قبولي دعا
جناب شيخ مستحبات الدعوه بود و اکثر دعاهايش مورد اجابت واقع مي شد؛ ولي به ايشان گفته بودند: براي خودت دعا نکن و در سختي هايت تسليم باش.
موارد بسياري نقل شده است که بر اثر دعاي ايشان شفا يافته اند و مشکلاتشان حل شده است. يکي از دوستان ايشان مي گويد:
شخصي دستش سياه شده بود و دکتره گفته بودند بايد قطع شود. خدمت شيخ مي رسد و التماس مي کند که ايشان دعايي بکنند. شيخ مي گفت:
«ما از امام رضا(ع) خواستيم شفا بدهد و بعد از مدتي خوب شد. چند روز بعد ديدم دست خودم در همان قسمت دارد سياه مي شود. دوباره خدمت حضرت رفتم و اين نيز برطرف شد و دليلش اين بود که براي شفاعتم بايد بعضي چيزها را جبران مي کردم ولي نکرده بودم و خودم به آن دچار شدم.»
توجه به دعا
از جمله سفارش هاي ايشان در مورد مناجات خمسه عشر بود که مي فرمود:
«مناجات خمسه عشر مضامين عالي اي دارد، شايد مثل اين مناجات کم باشد. اين پانزده دعا، پانزده نسخه براي پانزده مريض است. يکي از آنها مناجات تائبين است، انسان گاهي حالت توبه دارد آن به مزاجش مي سازد. يکي ديگر مناجات شاکين است، نفس اذيتش مي کند شکايت نفس را به خدا مي کند از خدا کمک مي خواهد... . سعي کنيد در مناجات محبين و مريدين را هر شب بخوانيد.»
نماز
نماز ايشان با توجه و با حضور قلب بود و سفارش زيادي داشتند که « نمازتان را سر وقت و با توجه و حضور قلب بخوانيد.»
و مي فرمود:
«نشانه ي مؤمن نماز خواندن است، تا انسان نتواند نماز با حضور قلب بخواند مؤمن نيست.»
وقت ظهور
ايشان مي گفت:
«خواب ديدم لباس حضرت را برش زده اند و فقط مانده که بدوزد و تعبيرش اين است که مقدمات ظهور فراهم شده است.»
جهاد با نفس
جناب شيخ مي فرمود:
«مي خواستم در موضوع تهذيب نفس، چيزي بنويسم. اولين مطلبي که توانستم بنويسم اين بود که:
«عبدالکريم تا فکر مي کني چيزي شده اي، چيزي نشده اي!»
جناب شيخ مي فرمود:
«بر سر دو راهي ها آن چه را که به نفسم عرضه مي کنم و نفس من اشتها و ميل پيدا مي کند، برخلاف آن عمل مي کنم.»
مرحوم سيد هاشم رضوي در اين باره مي فرمود:
اگر کافر هم مخالف نفس بکند به ايمان مي رسد و دليلش هم اين روايت است که مرتاض کافري خدمت امام کاظم(ع) رسيد.
حضرت به او فرمود: در دست من چيست؟ مرتاض متحيّر ماند.
حضرت فرمود: چرا متحيري؟
گفت: اين تخم پرنده اي است که صدها فرسنگ از اين جا فاصله دارد. من در تعجبم چگونه شما دستتان را دراز کرديد و آن را برداشتيد؟
امام(ع) فرمود: چگونه به اين جا رسيده اي؟ مرتاض گفت: از مخالفت با نفس. حضرت فرمود: پس اسلام را به نفست عرضه کن ببين موافق نفست هست يا مخالف.
گفت: مخالف. امام کاظم(ع) فرمود: اين جا هم با نفست مخالفت کن و ايمان بياور، مرتاض هم بلافاصله مسلمان شد.
اثر کار بدون اخلاص
يکي از دوستان مرحوم حامد مي گويد:
روزي به ايشان گفتم: من چيزي را ديده ام که روي گفتن آن را ندارم. ايشان گفت:
«هر چه ديده اي بگو.»
گفتم: ديدم شما درويش شده ايد. ايشان مقداري فکر کرد و گفت:
«درست است. من يک هفته دستور رسيدن به طي الارض را انجام مي دهم و چون آن را براي رسيدن به طي الارض انجام مي دادم و اخلاص در آن نبود همانند دراويش شده ام که ذکر را براي اين که هدفي به برسند مي گويند.»
سپس ايشان استغفار کرد و آن را رها کرد.
منبع: بهترين شاگرد شيخ (نگاهي به زندگاني شيخ عبدالکريم حامد)