بيعت با دو واسطه
يکي از ارادتمندان به آقا سيد عباس مي گويد: در جلسه اي که به ديدن ايشان رفته بوديم، به ما فرمود:
« اگر دست مرا ببوسيد، با دو واسطه دست حضرت علي عليه السلام را بوسيده ايد؛ زيرا من وقتي کربلا بودم، مي خواستم در مدائن خياباني بکشند و قبر حُذيفه صحابي حضرت رسول صلي الله عليه آله و سلم در خيابان بود.
مجبور شدند قبر را در آورند تا پيش حضرت سلمان ببرند، که يک مرتبه قبر فرو ريخت و بدن تازه ي حذيقه مشخص شد. من که به همراه سلطان الواعظين شيرازي آن جا بودم، خم شدم و به عنوان اين که اين دست، روز غدير با حضرت علي عليه السلام بيعت کرده بود، دست حديقه را بوسيدم.»
سخاوت
آقا سيد محمد ـ فرزند ايشان ـ مي گويد:
« زماني دو پيراهن براي پدرم دوخته بودم و به مسجدي آن جا بود، بردم. هوا خيلي سرد بود و برف مي آمد. ايشان يک جفت کفش تازه هم خريده بود. از مسجد که بيرون آمديم، آقايي خارج از مسجد ايستاده بود؛ به پدرم گفت: حاج آقا! من لباس ندارم و درمانده ام، به من کمکي کنيد. پدرم پيراهن ها، کفش، مقداري پول و پالتويش را به او داد و همان جا ايستاد تا آن شخص آن ها را پوشيد. من گفتم: آقا جان! چرا همه ي اين ها را با هم داديد؟ لااقل فقط پيراهن ها را مي داديد، ولي ايشان کار خودش را انجام داد.»
يکي از دوستان ايشان نيز مي گويد:
« در چند نوبت آقا سيد عباس به من گفت براي ايشان عبا بخرم. يکي از آن دفعات، عبايي که يکي از رفقا به من داده بود، براي ايشان بردم. بعد از مدتي ديدم آن عبا را به دوش نمي گيرد. گفتم: آقا! عبا چه شد؟ چرا نمي پوشيد؟ گفت: بخشيدم. با اين که خود نياز داشت، بخشيده بود و همان عباي قبلي را مي پوشيد.»
غذاي حلال
مرحوم آقا سيد عباس هميشه مي فرمود:
« مواظب باشيد غذايي که براي بچه هايتان تهيه مي کنيد، حتماً حلال باشد و حتي شبهه ناک هم نباشد؛ چون اني غذا براي انسان انرژي و زمينه ي عبادت مي شود.»
همچنين مي فرمود:
« اثر وضعي غذا زياد است و تأثير مستقيم دارد.»
لقمه کامد از طريق مشتبه
خاک خور خاک و بر آن دندان منه
کان تو را در راه دين مفتون کند
نور ايمان از دلت بيرون کند
البته بيش تر افرادي که با ايشان در ارتباط بودند، به مسايل ديني اهتمام داشتند و اهل رعايت بودند؛ از اين رو در پذيرفتن دعوت براي آقا سيد عباس مسأله اي پيش نمي آمد و دعوت کسي را رد نمي کرد و اگر مشکلي مي ديد، تنها به نخوردن غذا در مجلس اکتفا مي نمود.
يکي از بستگان ايشان مي گويد:
شخصي آقا سيد عباس را دعوت کرده بود و ايشان نمي خواست برود، ولي با اصرار، به ناچار پذيرفته بود. وقتي غذا را آوردند ايشان به آن نگاهي کرد و تنها به خوردن يک تکه نان و مقداري ماست اکتفا کرد، که صاحب خانه ناراحت نشود هر چه گفتند چرا نمي خوريد، ايشان مي گفت: ميل ندارم و غذا را نخورد.
بعد از جلسه، از ايشان پرسيدم: چرا غذا نخورديد؟ ايشان گفت:
« آن جا يک چيزهايي مي ديدم که نمي توانستم بخورم.»
گفتم: پس چرا به ما نگفتيد؟ فرمود:
« من وظيفه ندارم به کسي بگويم؛ من فقط براي خودم وظيفه دارم. شما اگر توانستيد خودتان را به اين درجات برسانيد، آن وقت مي توانيد مثل من عمل کنيد.»
بهترين نصيحت
وقتي از ايشان تقاضاي نصيحتي کردند، فرمود:
« بهترين نصيحت اين است که با انسانيت با هم رفتار کنيد، حرف بد نزنيد، فحش ندهيد، دروغ نگوييد. با ادب باشيد که اگر ادب نداشته باشيد، خودتان را هم که بکشيد، به جايي نمي رسيد، زيرا:
بي ادب محروم شد از لطف حق.»
ايشان هميشه سفارش مي کرد که فرزندانتان را مؤدب به آداب دين تربيت کنيد و به آن ها احترام بگذاريد؛ زيرا آن ها امانت هاي خدا هستند. همچنين مي فرمود:
« با بچه ها با محبت و مهرباني برخورد کنيد، زيرا اين محبت و ادب است که باعث تربيت آن ها مي شود.»
در جاي ديگر مي فرمود:
« خارجي ها برنامه هاي مختلف درست کرده و آن ها را بر مسلمان ها تحميل مي کنند و مسلمان ها متوجه نيستند. حداقل اين که تا ساعت 2 نيمه شب مي نشيند و تلويزيون تماشا مي کند و همين باعث مي شود نماز صبحش قضا شود. پس ازمدتي از دين زده مي شود و مي گويد آن ها بهتر هستند.»
منبع:www.salehin.com