حقيقت بندگي
کل احمد آقا در بيان يکي از تفاسير بندگي و سرسپردگي به فرامين الهي، مي فرمودند:
« بندگي تنها، در بجاي آوردن نماز و روزه و احکام شرعي خلاصه نمي شود.
حقيقت بندگي که اين چيزها نيست. بندگي يعني، عبد در برابر مولايش هيچگونه اراده اي از خود نداشته باشد؛ و هر چه صاحبش اراده کند، بنده نيز همان را اطاعت کند.
بنده آن باشد که بند خويش نيست / جز رضاي خواجه اش در پيش نيست
شخصي غلامي خريد.
بعد از آنکه به خانه رسيدند، از او پرسيد: چه مي خوري؟
غلام جواب داد: هر چه شما بدهيد. پرسيد چه مي پوشي؟
جواب داد: هر چه تو بپوشاني. پرسيد چه کاري انجام مي دهي؟
جواب داد: هر کار که شما واگذار کنيد.
بزرگترين مقام، بندگي است
روزي يکي از مشايخ صوفيه، با گروهي از مريدان خويش به محضر کل احمد آقا رسيد.
ايشان هم بر طبق خلق و خوي جوانمرادانه اي که داشتند، با کمال انبساط و خوشرويي آنها را پذيرفتند.
درويش در همان مقدمه، با حالت خاصي به کل احمد آقا عرض کرد که: حضرت آقا، من از راه دوري به اينجا آمده ام، تا ببينم که چه چيزي در چنته داري! ( شايد منظور او، همان خوارق عادات و باصطلاح کراماتي است که متأسفانه گروهي چشم عنايت به آن دوخته اند.)
کل احمد آقا نيز در پاسخ فرمودند:
« بگو تا بدانم، که به دنبال چه مي گردي؟
اصلا" چه مي خواهي؟
غير از آنکه بايد عبد و خاکسار خداوند باشيم، چه چيز ديگري هست، که بايد مالک آن شويم؟
در ضمير ما نمي گنجد به غير از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس!
شبي در خواب، شيخ رجبعلي خياط را مشاهده کردم.
از او پرسيدم که در آن عالم چه چيزي به دردمان مي خوري؟
ايشان در حالي که با مشت به سينه اش مي کوبيد، فرمود: سنگ خداوند را به سينه زدن.
درويش، خداوند التماس بنده اش را دوست دارد.
اگر هم بخواهد که به کسي لطفي کند، حالي در وجود او مي نشاند که دائما" التماسش را کند؛ و از عمق وجود، او را طلب کند. دواي ما گدايي است.
مخ العباده، گدايي است. من جّد و جد. برو!
اگر استعدادش را نداري، از خودش استمداد کن!»
آيت الله کوهستاني ، بنده خدا
کل احمد آقا درباره آشنايي و مؤانست با آيت الله کوهستاني مي فرمودند:
« با هم رفيق بوديم، و هر از چند گاهي يکديگر را ملاقات مي کرديم.
در وصف او همين بس که بندگي خداوند را به کوهستاني داده بودند، که روح همه چيزهاست.»
هسته شيرين
شخصي روحاني، در يکي از شب هاي جمعه، پس از اتمام جلسه به خدمت کل احمد آقا رسيد و به ايشان گفت :
ديشب وجود مقدس اميرالمؤمنين عليه السلام را در عالم خواب ديدم که با جلال و عظمتي مثال زدني، جلوس کرده بودند؛ و رفعت و عطوفت چشمگيري از چهره ايشان نمايان بود.
در آنجا شما را نيز ديدم که روي زانوي مبارک حضرت، همانند پسر بچه اي کوچک، نشسته بوديد، در حالي که چشم از چشمان مولي بر نمي داشتيد؛ و دائما" نگاهتان معطوف به ايشان بود.
کل احمد آقا، تبسمي کرده و فرمودند:
« ان شاء الله که همه ما نگاهمان به آن طرف باشد!»
و پس از لحظه اي تأمل، باز فرمودند:
« رفقا، قبله اهل دل، علي ولي است. اگر از قبله دل، که کعبه حقيقي و باطني است روي برگردانيم، دينمان را به وادي بطلان کشانده ايم.
ما تا زلف هايمان را به زلف حضرت گره نزنيم، از وجودش نيز بهره اي نخواهيم برد.
ما همه، هسته تلخيم. بايد با هسته مولي پيوند بخوريم، تا شيرين شويم.»
پيغام دوست
روزي يکي از دوستان ايشان، که قصد زيارت کربلا داشت، براي خداحافظي به خدمت کل احمد آقا رسيد؛ و از آن جهت که رسم و آئين زائران است، تا سلام و ادب بندگان را به درگاه پادشاه عالي مقام برسانند، در هنگام رفتن، کل احمد آقا به وي فرمودند:
« به حرم امام حسين عليه السلام که وارد شدي، از طرف من، به حضرت سلام برسان!
سپس بگو: جونم، جونم، جونم، فقط همين. زيرا من، چيزي بيشتر از جانم ندارم، که فداي امام حسين عليه السلام کنم.»
محبت امام حسين - ع
کل احمد آقا مي فرمودند:
« محبت امام حسين عليه السلام، باعث وسعت رزق مي شود.
مردم ايران نيز به واسطه محبتي که نسبت به سالار شهيدان دارند، در وسعت و نعمتت بسر مي برند.
هم چنين دست ولايت به انسان نمک مي دهد، لذا دوستان اهل بيت عليهم السلام، همه شيرين و دوست داشتني هستند؛ و از طرفي کشور ايران نيز متعلق به امام حسين عليه السلام است. بخاطر همين موضوع، ايران نمک خاصي دارد، که در هيچ کجاي عالم، اين شيريني و ملاحت به چشم نمي خورد.»
طواف به دور محبوب
يکي از دوستان ايشان نقل مي کردند که:
فرصتي دست داده بود، تا براي زيارت خانه خدا، به سرزمين حجاز رهسپار شويم. اما قبل از حرکت، به خدمت کل احمد آقا رسيدم؛ و از ايشان خواستم تا بنده را مقداري نصيحت کنند.
کل احمد آقا تنها به يک جمله اشاره کردند که در من تأثير زيادي گذاشت. ايشان فرمودند:
« سعي کن! تا هر چقدر که دور خانه خدا طواف مي کني، به عشق امام حسين عليه السلام باشد. به آن اميد که طواف تو جلوه حسيني پيدا کند.»
عصاره توحيد
مرحوم کل احمد آقا، ارادتي عجيب به مقتل خواني و گريه بر سيد الشهدا عليه السلام داشتند؛ و هميشه در مجالس و نشست هاي دوستانه، چند جمله اي هر چند کوتاه، مقتل خواني کرده و سپس، مدح اميرالمؤمنين عليه السلام را آغاز مي کردند؛ و به دوستان و رفقا مي فرمودند:
« مقتل سيد الشهدا عليه السلام و مدح اميرالمؤمنين عليه السلام، عصاره توحيد است.»
و هميشه به دوستان سفارش مي کردند که:
« در جلسات دوستانه و محافل انس، حتما" چند جمله اي مقتل قرائت کنيد؛ و پس از آن، فضايل و مدايح اميرالمؤمنين عليه السلام را نقالي کنيد، که نمک عالم در اين است.»
منبع:رند عالم سوز