اشاره
24 آبان، سالروز درگذشت فرزانهاي فرهيخته و عارفي کامل است که عمر 79 ساله خود را، براي شکوفايي معارف ديني و گسترش آن در جامعه انساني هديه نموده و با گذر از دانه و دام دنيايي، سبکبال با توشهاي گرانسنگ چون تفسير الميزان، به سوي يار پرکشيد. بزرگداشت بزرگمردي چون علامه سيد محمدحسين طباطبايي، ارج گزاري به تمامي عالمان و دانشمندان ديني است که با سختکوشيهاي خود، دانش، معنويت و روحانيت را به انسانها تقديم ميدارند. روح پاکش مهمان سفره رحمت الهي باد.
حقيقتطلبي علّامه
يکي از ويژگيهاي علمي علامه طباطبايي، حقيقتطلبي ايشان بود. در اين باره نوشتهاند: «مرحوم علامه طباطبايي، زندگي و سرمايه عمر خود را در راه حقيقتطلبي صرف کرد. ايشان، پيش از آنکه به دنبال جريانهاي رايج باشد، به دنبال حقيقت بود و هر گاه حقيقت را مييافت و با تأمل و تحقيق، چيزي را کشف ميکرد، در بيان و اظهار آن ترديد روا نميداشت. ايشان، اهل هياهو و جوسازي هم نبود و تنها از راه تدريس و گفتار و نوشتار معارف، نظرات خود را مطرح ميساخت».
روش تدريس
برخي از ويژگيهاي مربوط به تدريس علامه طباطبايي را ميتوان در پرهيز از پراکنده گويي؛ بيان مطالب عالي با عبارات کوتاه و رسا؛ تکريم مقام دانشمندان و احترام به مقام علمي آنان؛ توجه کامل به اشکال شاگردان و رعايت احترام آنان؛ فروتني و متانت در پاسخ به پرسشها و شتاب نکردن در جوابگويي و نکاتي مانند آن، بيان کرد.
توجه به انديشههاي متفکران غيرمسلمان
يکي از ويژگيهاي علامه طباطبايي، توجه به تحقيقات و يافتههاي ديگر دانشمندان در دانشهاي گوناگونِ روز بود. ايشان در عين تسلّط بر فلسفه و عرفان و متون اسلامي، هرگز خود را در اين محدوده محصور نساخت، بلکه مرزهاي معرفت و تحقيق را تا منابع غيراسلامي نيز گسترش داد و معتقد بود که «بايد جهان را شناخت و نبايد خود را در برجهاي خويش محصور و منزوي کرد». آشنايي علامه با معارف ديگر مکتبها و حوزههاي فکري ديگر، سطحي نبود و عمق و غناي بالايي داشت.
ترويج نويسندگي
يکي از خدمات بزرگ علامه طباطبايي به جامعه ديني زمان خود، پرورش و تربيت تني چند از نويسندگان بود. يکي از شاگردان ايشان ميگويد: «در سال 1335که حملات و تبليغاتِ ماديگري در ايران افزايش يافته بود و هيچ مقاله ديني و نشريه علمي در ايران وجود نداشت که پاسخگوي نيازهاي روز باشد، استاد (علامه طباطبايي) انجمني متشکل از فضلاي آن روز حوزه به وجود آورد و از آنان، نويسندگي و تنظيم مقالات در موضوعات مختلف را درخواست کرد. طرح موضوع توسط خود استاد انجام ميگرفت و نگارش مقالات بر عهده ديگران بود که شهيد مطهري، شهيد قدوسي وامام موسي صدر از شمار کساني بودند که اولين مقالات را تهيه و تنظيم کردند».
عيبپوشي
يکي از شاگردان علامه طباطبايي ميگويد:
«از خصوصيات علامه طباطبايي، اين بود که هيچگاه از کسي بدگويي نميکردند. در طي 35 سال ارتباط با ايشان، جز بدگويي از دربار و رژيم طاغوت، حتي يکبار هم بدگويي کسي را از ايشان نشنيدم ؛ علّامه، عيب کار کسي را اظهار نميکرد.
همچنين از جمله درس هايي که من از اين مرد بزرگ گرفتم، اين بود که در همه لحظات، مراقب خويش بود و کنترل خود را به دست داشت. خدا شاهد و گواه است که در اين مدت از ايشان، حتي يک بار غيبت کسي و يا کلمهاي تعريف و تمجيد از خودشان نشنيدم».
زندگي قرآني
اُنس و آشنايي علامه طباطبايي با ژرفاي معارف قرآني، از او عالمي ربّاني ساخته بود که جلوههاي رفتارياش، همگي از تأثيرپذيري از قرآن حکايت داشت. همراهان علامه و شاگردان ايشان در باره استاد خود چنين ميگويند: «سيره زندگي علامه طباطبايي با قرآن آميخته بود؛ يعني با قرآن زندگي ميکرد، با قرآن ميانديشيد، شاگرد خوب قرآن بود، با قرآن معارف الهي را در مييافت، با قرآن سخن ميگفت، و با قرآن مطلب مينوشت ؛ يعني تمام شئون زندگي اين عالم رباني را، وحي خدا رهبري ميکرد».
دگرگوني با تلاوت آيات
يکي از همراهان علامه طباطبايي که در نگارش و ترجمه تفسير الميزان در کنار علامه بود، درباره تأثيرپذيري علامه طباطبايي مينويسد: «علامه طباطبايي، قرآن را در خود پياده کرده بود. وقتي در تفسير قرآن کريم به آيات رحمت يا غضب و يا آيات توبه برميخورديم، ايشان متقلب ميشد و اشکش جاري ميگشت و سعي ميکرد آن را از من مخفي نگه دارد. يکبار در زمستان، پشت کرسي نشسته بوديم و به مقابله تفسير فارسي با عربي ميپرداختيم که به آيهاي در باب توبه و رحمت پروردگار و آمرزش گناهان رسيديم، ايشان نتوانست به گريه بيصدا بسنده کند و سرش را پشت کرسي پايين آورد و شروع کرد به بلند گريه کردن».
افتادگيآموز اگر طالب فيضي
مرحوم علامه جعفري، درباره يکي از ملاقاتهايش با علامه طباطبايي، خاطرهاي شيرين دارد: «روزي به قصد ديدار علامه طباطبايي به منزلشان رفتم و درِ خانه را زدم. پيرمري در را باز کرد. گفتم: آقا تشريف دارند. گفتند: بله. گفتم: به ايشان عرض کنيد اگر حالشان مساعد باشد، به خدمت ايشان برسم. آن شخص رفت و پس از بازگشت مرا به يک اتاق راهنمايي کرد. پس از لحظاتي مرحوم علامه آمدند و پس از سلام و احوال پرسي گفتند: چون در حال تشرف به مشهد مقدس هستم، فرشهاي اتاق را جمع کردهايم. صبر کنيد بروم و قاليچهاي بياورم تا روي آن بنشينيم. من دست ايشان را گرفتم و گفتم: نيازي نيست و عبا را از دوش خود برداشتم و پهن کردم و گفتم: بفرماييد. آن انسان وارسته با يک قيافه ملکوتي که هرگز از ياد نميبرم فرمود: «در اين موقع عمرم، درس آموزندهاي به من آموختي». من عرض کردم: اين جمله هشداردهنده شما، خيلي آموزندهتر و سازندهتر از سخن من بود.
دلداده خاندان وحي
درباره علاقه بسيار علامه طباطبايي به اهل بيت عليهمالسلام نوشتهاند: علامه طباطبايي، علاقه و شيفتگي خاصي نسبت به ائمه طاهرين عليهمالسلام داشتند. وقتي نام يکي از آنها برده ميشد، اظهار تواضع و ادب در چهره ايشان نمايان ميشد. ايشان نسبت به امام زمان(عج) تجليل خاصي داشتند و مقام و منزلت حضرت رسولاللّه و حضرت صديقه کبري را فوق تصور ميدانستند و يک نحو خضوع واقعي نسبت به آن بزرگان داشتند و مقام و منزلت آنان را ملکوتي دانسته و به سيره و تاريخ آنها کاملاً آگاه بودند.
بر آستان کوي دوست
يکي از ويژگيهاي علامه طباطبايي، ارادت و احترام ويژه نسبت به اهلبيت عليهمالسلام بود. يکي از شاگردان ايشان در اين باره ميگويد: «علامه، نسبت به اهلبيت، به ويژه حضرت علي عليهالسلام تا سر حد عشق دلبستگي داشتند. هيچ به خاطر ندارم که از اسم هر يک از ائمه عليهمالسلام بدون اداي احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرف ميشدند و تابستان را در آنجا ميماندند، وقتي وارد صحن حرم رضا عليهالسلام ميشدند، بارها ميديدم که دستهاي لرزان را روي آستانه در ميگذاشتند و آستان در را ميبوسيدند. گاهي که از محضرشان التماس دعايي در خواست ميشد، ميگفتند: «برويد از حضرت بگيريد، ما اينجا کارهاي نيستيم، همه چيز اينجاست».
دليل علاقه شهيد مطهري رحمت الله عليه
استاد شهيد مرتضي مطهري، چنان از علامه طباطبايي تمجيد ميکردند که در هنگام ياد از علامه، تعبير «روح و جانم فداي او» از ايشان شنيده ميشد. خود شهيد مطهري درباره علت علاقه و ارادت به علامه طباطبايي ميگويند: من فيلسوف و عارف بسيار ديدهام و احترام مخصوص من به ايشان (علامه طباطبايي) نه به خاطر اين است که ايشان يک فيلسوف است، بلکه احترامم به اين جهت است که او عاشق و دلباخته اهلبيت است. علامه در ماه رمضان، روزه خود را با بوسه بر ضريح مقدس حضرت معصومه عليهاالسلام افطار ميکرد. ابتدا پياده به حرم مطهر مشرف ميشد، ضريح مقدس را ميبوسيد، سپس به خانه ميرفت و غذا ميخورد. اين ويژگي اوست که مرا به شدت شيفته ايشان نموده است».
شوخطبعي
يکي از دانشپژوهان محضر علامه طباطبايي، درباره شوخطبعي علامه، خاطرهاي چنين دارد: در مشهد مقدس، روزي براي ديدن علامه وارد منزل ايشان شدم. ديدم ايشان روي تشکي در اتاق نشستهاند. با ورود من، علامه از روي تشک برخاست و مرا به نشستن روي آن تعارف کرد ولي من از نشستن خودداري کردم. من و ايشان مدتي هر دو ايستاده بوديم تا اينکه علامه فرمودند: بنشينيد تا من جملهاي عرض کنم. من ادب کرده و اطاعت کردم و روي تشک نشستم. ايشان نيز روي زمين نشسته و فرمودند: «جملهاي را که ميخواستم عرض کنم اين است که آنجا نرمتر است».
نظم علامه
يکي از شاگردان علامه طباطبايي درباره نظم استادشان ميگويد: علامه طباطبايي بسيار منظم بود. غالبا قبل از شاگردان در کلاس درس حاضر ميشد. دقيقهاي تخلف نميکردند و تا دقيقه آخر هم درس ميدادند و اين برنامه دايمي ايشان بود. در برف و سرما، در طول ده و دوازده سال يادم نميآيد که ايشان يکدفعه هم درس را تعطيل کند. اتفاق ميافتاد که ساعتها مطالعه يا فکر ميکرد و يا مينوشت. نظم و پشتکار زيادي داشت.
انضباط در فراگيري علم
مرحوم آيتاللّه احمدي ميانجي، درباره يکي از خاطراتش از علامه طباطبايي ميگويد: يکي از خاطراتي که از ايشان (علامه طباطبايي) به ياد دارم، اين است که ميفرمود: دوازده سال نجف بودم و در اين سالها، تنها دوازده روز درس را تعطيل کردم، يعني سالي يک روز. در طول سال فقط روز عاشورا را تعطيل ميکردم. به ايشان عرض کردم: خسته نميشويد؟ فرمود: علم همچون باغ است. اگر در اين باغ خسته شوم، به باغ ديگر ميروم. ايشان وقت را مثل طلا ميدانست و از اوقاتش در نجف و قم استفاده کامل ميکرد. روزي ميفرمود: من در شبانهروز شش ساعت را صرف خوردن، خوابيدن و عبادات ميکنم و هيجده ساعت هم مشغول تفکر هستم.
طراحي مدرسه
يکي از ويژگيهاي علامه طباطبايي، تسلط بر برخي از دانشها مانند رياضي و نجوم بود تا آنجا که در طراحي يکي از مدارس بزرگ حوزه علميه قم، به نام مدرسه حجتيه، که هماکنون ينز محل تحصيل طلاب علوم ديني است، نقش به سزايي داشتند. مهندسان، نقشه ساختمانيِ اين مدرسه را زير نظر ايشان طرح و اجرا ميکردند و ايشان بر کارشان نظارت داشت، نقشهها را ميديد و اشکالات آنان را متذکر ميشد.
تجليل از همسر
دختر بزرگوار علامه طباطبايي، درباره ارتباط عاطفي ايشان با همسر خود ميگويد: رفتار علامه با مادرم بسيار احترامآميز و دوستانه بود. هميشه طوري رفتار ميکردند که گويي مشتاق ديدار مادرم هستند و ما هرگز اختلافي بين آن دو نديديم. پدرم هميشه از گذشت و تحمل مادرم تمجيد ميکرد و ميگفت: از اول ازدواج، هميشه با هم يکرنگ و يک دل بودهايم. پدرم هرگز از رفتار خوب خود حرفي نميزد و همه خوبيها را به مادرم نسبت ميداد. حتي بعد از فوت مادر، ايشان هميشه از مادرم به نيکي ياد ميکردند و ميگفتند: اين زن بود که مرا به اينجا رساند. او شريک من بوده است و هر چه کتاب نوشتهام، نصفش مال اين خانم است.
عظمت علامه
يکي از بزرگان که از جرعه نوشان محضر علامه طباطبايي بوده، ميگويد: در روز عيدي، عدهاي از افراد از قشرهاي مختلف، نزد علامه آمده بودند. کنارم جواني بود که محو عظمت علامه شده بود. چند دقيقه مجلس به سکوت برگزار شد و ابهت خاصي در آن بود. يک وقت آن جوان بياختيار اشک از چشمانش جاري شد و گفت: من تعجب ميکنم که چگونه زمين سنگيني اين مرد (علامه طباطبايي) را تحمل ميکند. اين جمله عجيبي بود که من از آن جوان شنيدم و حقيقت هم همين بود. انسان يک احساس عظمت و ابهتي در وجود علامه ميکرد که وصفکردني نيست.
آخرين نصيحت
يکي از استادان اخلاق، در خاطرهاي از آخرين ملاقات با استاد خود، علامه طباطبايي ميگويد: آخرين جلسهاي بود که با گروهي از بزرگان، خدمت علامه رفتيم. حال ايشان خوب نبود. به احترام جمع نشست، ولي حرف نميزد. جلسه طول کشيد. بعداز آن جلسه، حال ايشان بد شد و ايشان را به بيمارستان بردند. لحظات آخر عمر شريف علامه بود که به ملاقات ايشان رفتيم. ما که از اتاق بيرون آمديم، از قول خانم ايشان نقل کردند که لحظه مرگ، ايشان چشمها را باز کرد و به گوشهاي خيره شد و آن گاه سه مرتبه فرمود: توجه! توجه! توجه! و از دنيا رفتند. اين جمله، يادآور نصيحت هميشگي ايشان بود که شاگردان خود را به مراقبت و پاسباني از حريم دل دعوت ميکردند و آن را چون تخم سعادتي ميدانستند که ميبايست در مزرعه دل کاشت.
مجموعه معارف
مقام معظم رهبري، حضرت آيتاللّه خامنهاي، در قسمتي از پيام خود به مناسبت سالگرد ارتحال علامه طباطبايي، ايشان را چنين ستودند: «او (علامه طباطبايي) مجموعهاي از معارف و فرهنگ اسلام بود، فقيه بود، حکيم بود، آگاه از اندوختههاي فلسفي شرق و غرب بود، مفسّر قرآن بود، از علوم اسلامي، يعني علومي که از اسلام نشأت گرفته، يا از آن تغذيه کرده است، مطلع بود... شخصيت او، در لابه لاي اين دانستنيهاي بسيار، به کمک رياضتي مداوم و درازمدت پرورده، صيقل يافته و پرداخته شده بود. از کسانيبودکهتنها مکتبجامعي چون اسلام ميتواندامثال او را در دامان پربرکت خويش پرورش دهد».
منبع: ماهنامه گلبرگ
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله