دراوايل ماه صفر،دوازدهمين ماه ورودبه مدينه بعدازسيزده سال دعوت،انذاروتحمل هرگونه آزاروستم وعدم مقابل به مثل،وحي صريح آسماني پيامبررامأموروموظف برجهادوپاسخگويي مستقيم عليه مشرکين کرد:
«اذن للذين يقاتلون بأنهم ظلمواوان الله علي نصرهم لقدير،سوره ج، آيه 39» واوبراساس فرمان الهي،خودجمعي از مهاجران رابرداشته براي جهادبامشرکين ازمدينه خارج شد.
غزوه جنگهايي است که پيامبرخودشخصا آهنگ جنگ وياکمين مشرکان راميکندوسرايا مأموريتهاي جنگي و بسيجهاي شبانهاي هستند که يارانش راميفرستدوخوددرآن شرکت نميفرمايد.که درتاريخ اسلام ثبت گشته غزوه ودان است.چون فرمان آسماني،دعوت به جهادکرده بود،اولين بارشخصاخودپيامبرازشهربيرون آمد و سازوآهنگ جنگ کرد.اما اودشمني مشخص درپيش روي خودنداشت.ودرحال حاضرنه قدرت واستطاعت آن را داشت که مشرکان مکه راموردحمله قراردهدونه اين که برسايرقبايل قدرتمندمشرک که درپيرامون مدينه بودن تعرض نمايدودعوت صريح به اسلام کند....
با اين همهه بيدرنگ ازشهربيرون آمد.سعدبن عباده را براي رسيدگي به امورمردم مدينه به جانشيني خوددر شهرمنصوب کرد وچون شنيد کارواني ازقريش درمسيراست به تعقيب آن دست يازيد... اماکاروان نيزرفته و ازدسترس او خارج بود.بااين همه بازنگشت وهمچنين به رفتن ادامه داد.درمسيرخويش قبيله«بني ضمرة بن بکر»راداشت.به سوي آنان رفت ودرمکاني به نام«ودان»نزديکيهاي«جحفه»به اينان رسيد.مردمان اين قبيله ازمشرکين بودندوطبعااگرازاين پس ميان اوومشرکان قريش جنگي درميگرفت که بسيارنيزمحتمل بود،ازين گونه قبايل مشرک پيرامون خودايمن نبود.
ازاين رودرچنين موقعيت خطيري بايدوضعيت خويش رابااينگونه قبايل روشن ميکرد.پيامبرباياران اندک و نامجهزوبيسازوبرگ خويش آهنگ اين قبيله راکرد.بارييس قبيله،مردي به نام مخشي بن عمروسخن گفت و به عدل ودادوراستي نيزسخن گفت.به اوگفت که من پيامبرخداهستم وآيين سلم وتوحيدوبرادري ونجات آوردهام.
آيا به کتاب الهي ايمان ميآوري.
مرد پاسخ نفي داد و نپذيرفت..
متن کتاب " پيامبر 10 -طليعه هاي بدر "
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله