جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ارتباط کودکان با دنياي اسباب بازي
-(7 Body) 
ارتباط کودکان با دنياي اسباب بازي
Visitor 576
Category: دنياي فن آوري
زندگي بازي اي است که همچنان ادامه دارد، ولي اين بازي با گذشت زمان و شرايط روز جامعه ، رنگ و شکلش تغيير مي کند و امروز بخوبي مي توانيم شاهد اين تغييرات در دنياي کودکان هم باشيم ، تغييراتي که اگرچه گسترده و سرشار از تنوع و رنگ هستند، اما در نهايت بي خاطره اند. چقدر هنوز کودکان در اسباب بازي هايشان به دنبال پيدا کردن شخصيت آتي خودشان هستند؟ آيا عروسک هايي که در دست دختربچه ها مي بينيم ، همان روياي رنگين کماني آنهاست؟
پريسا ملک زاده ، روان شناس ارشد کودکان در اين ارتباط مي گويد: با توجه به شرايط روز جامعه ، عروسک ها هم ديگر سادگي خود را از دست داده اند و به اشکال مختلفي درآمده اند؛ هرچند اگر عروسکها مانند سالهاي گذشته همچنان ساده باشند ديگر جذابيتي براي بچه هاي امروز نخواهند داشت.
او در اين خصوص که کودکان در عروسک هايشان به دنبال چه نوعي نيازي مي گردند، مي گويد: کودکان با بازي با عروسک ، احساس بزرگ بودن مي کنند و حتي به وسيله آنها، نيازهاي عاطفي شان را برآورده مي کنند. مثل اين که عروسک هايشان را مي شويند يا سعي مي کنند به آنها غذا بدهند.

عروسک هاي کارتوني

در دنياي انيميشن امروز، شخصيت هاي کارتوني زيادي خلق شده اند که هر کدام سهمي در دنياي کودکان داشته اند، البته بعضي از آنها توانسته اند قلب کوچک بچه هاي دنيا را تسخير کنند، تا جايي که عروسک هاي اين شخصيت هاي انيميشن نيز توليد و ساخته شده و به سراسر دنيا سفر کرده اند، از مرد عنکبوتي گرفته تا شرک.
از اين نظر، انيميشن و شخصيت هاي کارتوني توانسته اند سهم زيادي در دنياي کودکان داشته باشند. کودکان به وسيله بازي با اين نوع عروسک ها، احساس رضايت بيشتري دارند، چرا که آنها را جزيي از خودشان مي دانند و براحتي مي توانند با آنها ارتباط برقرار کنند ضمن اين که چنين عروسک هايي برايشان آشنا و دوست داشتني اند. از طرفي ديگر کودکان مايلند نسبت به شخصيت هاي کارتوني مورد علاقه شان اطلاعات داشته باشند و به گونه اي با او در آن دنياي تخيلي همراه شوند.

با من حرف بزن عروسکم

تا به حال به نامهايي که دختربچه ها براي عروسک هايشان انتخاب مي کنند، دقت کرده ايد؟ آيا پي به اصرار آنها براي گذاشتن يک اسم ، اگرچه نامناسب ، برده ايد؟
دکتر حسن قندهاري ، روان شناس ، در اين خصوص مي گويد: معمولا دختربچه ها مايلند نامي را که دوست داشته اند نام خودشان باشد روي عروسک هايشان بگذارند. در ضمن با گذاشتن اسم روي عروسک هايشان ، به گونه اي سعي مي کنند به او يک شخصيت انساني ببخشند. اين روان شناس معتقد است: معمولا اولين کاري که دختربچه ها پس از خريدن يک عروسک انجام مي دهند انتخاب نام است که از اين طريق مي خواهند با او حرف بزنند و مسائلشان را مطرح و او را وارد دنياي شخصي شان کنند؛ بنابراين اسم گذاشتن روي عروسکها طبيعي و البته قابل اهميت است.
جالب است بدانيد غير از نام ، مسائل ديگري از جمله موي عروسک ، لباس و گريه کردن ، خنديدن ، حرف زدن و... براي بچه ها جذاب است.

اسباب بازي و يک دنيا سوال

به هر حال واقعيت آن است که وقتي بحث اسباب بازي ها را مطرح مي کنيم پرسشهاي زيادي به ذهنمان هجوم مي آورد، پرسشهايي که به نظر مي رسد پاسخ روشني به آنها داده نشده است. شايد براي اين تعلل بتوان يک پاسخ قانع کننده داد.

بازي زندگي

زندگي بازي اي است که با کودکانه هاي همه ما آغاز مي شود. با وسايلي که اگرچه از نظر ديگران کوچک و بي اهميت هستند، ولي در آغاز کودکي برايمان به اندازه يک دنيا ارزش داشتند.
همه ما به نوعي از اسباب بازيهاي کودکي مان خاطره داريم ، خاطره هايي که اگرچه کهنه هستند، اما شيرين و دوست داشتني اند حتي اگر گذشت زمان موجب شده باشد که عروسکمان حالا ديگر چشم نداشته باشد يا چرخ ماشين کبريتي مان پنچر باشد، ولي با اين حال هنوز هم برايمان زيبا و پرخاطره اند
اين که متاسفانه کمتر موضوع اسباب بازيها چه در سطح سرگرمي و چه آموزشي و هدفمند، ماکت کوچکي از زندگي آينده را براي کودک ترسيم و او را از فضاي انتزاعي و آبستره ذهنش خارج مي کند.

لذت بازي با عروسک

بازي ، واژه آشنا و دوست داشتني همه کودکان دنياست ؛ چرا که آنها به وسيله بازي کردن به دنياي بزرگترها وارد مي شوند و با کمک گرفتن از اسباب بازيهايشان به نوعي زندگي آينده را تمرين مي کنند و از اين طريق تجربه هايي را که دوست دارند به دست مي آورند. در اين ميان مساله ديگري که مي توان به آن اشاره کرد، الگوي جنسيتي در اسباب بازيهاست که اين مساله از سوي سازمان يونيسف هم نيز به نقد کشيده شده است.
کارشناسان در اين خصوص عقيده دارند، که بايد تا حد امکان تبعيض هاي موجود در اين زمينه کم شود و فرصتهاي برابر در اختيار دختران و پسران قرار گيرد. کارشناسان مي گويند چرا دخترها هميشه بايد با عروسک بازي کنند؟ چه اشکالي دارد که آنها با ماشين و هواپيما بازي کنند؟ مگر دختران ما نمي خواهند رانندگي کنند يا سوار هواپيما شوند؟
از طرفي چرا پسرها نبايد عروسک داشته باشند؟ يا تمرين کنند که به عروسک غذا بدهند تا از همان کودکي رفتارهاي مشارکتي را در خانه بياموزند؟ به هر حال اين مسائل دغدغه خيلي از کارشناسان و مسوولان تربيتي است. به نظر مي رسد براي تغيير الگوي انتخاب اسباب بازيها بايد از متن خانواده و مهدکودک ها شروع کرد؛ چرا که اين مکان ها به عنوان محيطهاي انفرادي و اجتماعي تاثير شگرفي براي تغيير اين الگوها دارند.

عروسک هايي که کم کم خاطره مي شوند

مريم افضلي ، روان شناسي و مدرس دانشگاه در خصوص چگونگي برخورد کودکان با عروسک هايشان مي گويد: بايد توجه داشت که نوازش کردن ، فرياد کشيدن ، تهديد کردن و.
.. بخشي از هيجاناتي است که کودکان در محيط خود با آن مواجه هستند. برخوردهايي که کودکان با عروسکها دارند، مي تواند يکي از ابزارهاي مهم براي تشخيص بعضي از مسائل هيجاني و شناختي آنها باشد.
اين کارشناس معتقد است با رشد شناختي کودک ، نوع بازيهاي آن هم نيز تغيير مي کند و کودکاني که امکان ارتباط با همسالان خود را بيشتر دارند و با توجه به کسب لذت واقعي از برخورد با همسالان خود، آرام آرام تمايل به بازي با عروسک را از دست مي دهند و بازيهاي آنها رنگ تازه اي به خود مي گيرد و در اين زمان است که عروسک ها براي آنها جنبه تزييني و يادآوري خاطرات را پيدا مي کند.
افضلي به مساله جالبي در خصوص بازي با عروسک اشاره مي کند و مي گويد: از نوع برخوردي که کودک با عروسکش دارد، مي توان به نوع برخوردي که والدين با او دارند، پي برد. از آنجا که کودک عروسکش را به شکل انسان مي بيند، از رفتارهاي بزرگسالان نيز الگو مي گيرد و آنها را روي عروسک خود پياده مي کند. اين روان شناس در ادامه مي گويد: کودک در غياب بعضي وسايل بازي مي تواند از اشياء بهره بگيرد؛ مثلا اگر دوست دارد سوار اسب شود، با نبود اسب مي تواند از دسته جارو يا يک چوب ساده استفاده کند و از اين نظر تظاهر به سوارکاري کند.
به جاي موخره... چه ساده بوديم ما...
هر چه گشتم در اين دنياي رنگين کماني عروسکها، عروسک ساده خودم را پيدا نکردم ؛ عروسکي که لباسش را مادرم دوخته بود و با ماژيک هاي کمرنگ چشمهايش را پررنگ کردم.
روي صورتش لپ کشيدم و لبهايش را سرخ کردم.
عروسکم با من حرف مي زد. با من گريه مي کرد. با من...
من عروسکم را مي خواهم.
من سادگي ام را گم کردم.
ما سادگي را گم کرديم.
چه ساده بوديم ما....
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image