وقتي سخن از «تنبيه» به ميان مي آيد، اولين چيزي که به ذهن مي رسد معناي «انضباط» است. در نتيجه بعضي از افراد تنبيه را با انضباط و اطاعت کورکورانه مترادف مي دانند. يعني معتقدند که انضباط در سايه اطاعت کورکورانه به دست مي آيد و منضبط کسي است که بدون اظهارنظر، دستور مافوق خود را اجرا کند. کساني که اين طور فکر مي کنند، در واقع معتقدند که يا مافوق هيچ وقت اشتباه نمي کند و دستورهاي او هميشه با صلاح و صواب همراه است يا فکر مي کنند افرادي که تحت سرپرستي يک نفر قرار دارند، به طور معمول از لحاظ فهم و درک ضعيفند و به نفع آنهاست از کسي که سرپرست آنان است ، اطاعت محض داشته باشند چون اطاعت کورکورانه ، پيشرفت و نتيجه کار را بهتر مي کند.
متاسفانه بسياري از پدران و مادران و مربيان نيز همين فرضها را پذيرفته اند و فکر مي کنند که اگر کودک از آنها اطاعت محض کند، کودکي منظم و سر به راه است و زماني که از دستور آنان سرپيچي مي کند بايد او را تنبيه کرد تا طبق نظر آنها رفتار کند. اين گروه معتقدند: ترس از تنبيه ، کودک را به اجراي وظايف معين وامي دارد و مانع از انجام کارهاي خلاف مقررات مي شود. درست است که تنبيه اثر فوري دارد و کودک را از ادامه تخلف باز مي دارد، ولي او را نسبت به زشتي کار، آگاه نمي کند، بنابراين اثر تربيتي ندارد، گذشته از اين که اثرات منفي زيادي نيز بر روح و روان کودک باقي مي گذارد. اصول تربيت اقتضا مي کند که آدمي عمل خلاف را نه از ترس تنبيه بلکه به صرف خلاف بودن آن مرتکب نشود و تنها براي اين که وجدانش از ارتکاب به گناه مبرا باشد، از انجام آن سر باز مي زند پس تنبيه درازمدت در عمل رفتار تنبيه شده را از خزانه رفتار حذف نمي کند و توفيق موقتي آن به بهاي گزاف کاهش کارآمدي کلي فرد و خوشوقتي او تمام مي شود.
اسکينر، روان شناس معروف پس از تحقيقات فراواني که درخصوص تشويق و تنبيه انجام داد، چنين نتجيه گيري کرد: تنبيه در درازمدت بي تاثير است. چنين به نظر مي رسد که تنبيه صرفا رفتار ناشايست را پس مي زند و زماني که ديگر تهديد و تنبيه وجود نداشته باشد، نرخ پاسخ ، به ميزان اوليه باز مي گردد. بنابراين ، گرچه تنبيه خيلي موثر به نظر مي رسد؛ اما در واقع اثري ناپايدار بر جاي مي گذارد. دلايل ديگر اسکينر براي نامناسب بودن تنبيه از قرار زير است.
آثار جسمي روحي:
تنبيه آثار جانبي و هيجاني نامطلوب بر جسم باقي مي گذارد. ارگانيسم تنبيه شده مي ترسد و حتي گاهي اين ترس خود را به محرکهاي مختلفي که هنگام تنبيه شدن حضور دارند نيز تعميم مي دهد.
بي اثر بودن آن:
تنبيه به ارگانيسم نشان مي دهد که چه کار نکند، نه اين که چه کار بکند. در قياس با تقويت و تشويق ، تنبيه در عمل هيچ گونه اطلاعاتي در اختيار ارگانيسم قرار نمي دهد.
اثر معکوس تربيتي:
تنبيه علاوه بر اين که اثر مثبت تربيتي ندارد، صدمه زدن به ديگران را توجيه مي کند. وقتي که کودکان تنبيه مي شوند، تنها چيزي که مي آموزند اين است که در بعضي موقعيت ها صدمه زدن به ديگران جايز است.
تقويت امکان تکرار عمل اشتباه:
چنان که کودک با قرار گرفتن در موقعيتي که بتواند رفتار گذشته خود را که به دليل آن تنبيه شده است ، انجام دهد و براي آن تنبيه نشود، ممکن است آن رفتار را دوباره انجام دهد و در غياب عوامل تنبيه کننده دست به اقدام مجدد بزند، چرا که او آموخته است در حضور عوامل تنبيه کننده رفتارهاي ناشايست را واپس بزند؛ اما دليلي نمي بيند که در غياب آنان اين رفتارها را انجام ندهد. چون به دليل ناشايست بودن آگاه نشده است.
ايجاد پرخاشگري:
تنبيه ، شخص تنبيه شده را نسبت به عامل تنبيه کننده و ديگران پرخاشگر مي کند. خود اين رفتار نيز موجب بروز مشکلات ديگري مي شود چنان که مشاهده مي شود افرادي که از سوي مراجع کنترل کننده در جامعه که تنبيه را به عنوان وسيله اصلي کنترل به کار مي برند، افراد بسيار پرخاشگري هستند و مادام که تنبيه يا تهديد تنبيه براي کنترل رفتار آنان به کار مي رود، همچنان پرخاشگر باقي خواهند ماند.
عدم اصلاح پاسخ فرد به عوامل بيروني:
تنبيه ، بيشتر يک پاسخ نامطلوب را جانشين پاسخ نامطلوب ديگر مي کند و به صورت غيرمستقيم به فرد، عمل نامطلوب ديگري را مي آموزد به عنوان مثال کودکي که به دليل ريخت و پاش کردن اسباب بازي هايش تنبيه مي شود، کودکي بهانه جو و گريه کن بار مي آيد.افراد به طور غريزي به کسي که رفتارشان آنها را مي آزارد حمله مي کنند، شايد نه به صورت فيزيکي ؛ بلکه با انتقاد، تاييد نکردن ، سرزنش يا تمسخر. بنابراين تنبيه تنها به صورت جسمي و فيزيکي نيست ، بلکه به صورت زباني و روحي هم ممکن است نمايان شود. اسکينر، روان شناس و محقق ، تقويت کننده ها را جانشين تنبيه مي کند. تقويت کننده ها به وجود يا نبود هر محرکي که موجب افزايش وقوع پاسخ شود، گفته مي شود. تقويت کننده ها 2نوع هستند. مثبت و منفي.
در تقويت کننده مثبت وجود محرک موجب افزايش تکرار پاسخ مي شود؛ اما در تقويت کننده منفي وجود يا نبود محرک موجب تقويت پاسخ مي شود. وقتي که پدر و مادر فرزند خود را به دليل اين که به کودکي کوچکتر کمک کرده است ، تشويق مي کنند، يا به دليل اين که نمره 20 گرفته به او مقداري پول مي دهند، درواقع تقويت کننده مثبت را به کار برده اند. تقويت کننده ها ممکن است شامل موارد اجتماعي (مانند: تشويق ، محبت و...) يا غيراجتماعي (مانند: چيزهاي ملموس ، امتيازات خاص و...) باشند. لازم به يادآوري است که به طور معمول پدر و مادر ناخودآگاه و به طور غيرعمدي رفتار کودک خود را تقويت مي کنند، هرگاه پدر و مادر تسليم گريه ها يا خواسته هاي غيرمنطقي کودک شوند، نه تنها رفتار خلاف کودک را از ميان نبرده اند؛ بلکه همان رفتاري که قصد از ميان بردنش را داشتند، تقويت کرده اند.بنابراين ما مي توانيم به جاي تنبيه از تقويت کننده هاي مثبت و منفي استفاده کنيم و کودکمان را به رفتار درست وادار کنيم ؛ هرچند اين روش در آغاز وقتگير به نظر مي رسد، ولي زماني که چندين بار در مقابل رفتار ناخوشايند کودک مقاومت شود، آنان ياد خواهند گرفت رفتارهايي را که پدر و مادر يا مربي به آن بي توجه هستند، سريع ترک کنند.
به طور کلي اثرات مخرب تنبيه عبارتند از:
تقليد از روش تنبيهي پدر و مادر:
کودکاني که به هر شکلي مورد تنبيه بدني يا کلامي پدر و مادر قرار مي گيرند در آينده بسيار نزديک امکان دارد همان روشها را براي تربيت کودکان خود به کار ببرند، به اين ترتيب بدرفتاري با کودکان از نسلي به نسل ديگر منتقل خواهد شد.
پرهيز و دوري کودک از کسي که او را تنبيه مي کند:
اين موضوع نيز يک اصل در روان شناسي است. انسان از کسي که او را مورد اعتراض يا آزار قرار مي دهد همواره رويگردان خواهد بود و در صورت ادامه تنفر و گريز به وجود مي آيد و عواقبي مانند فرار از خانه يا مدرسه هم مي تواند از نتايج اين مساله باشد.
اضمحلال شخصيت کودک:
همان گونه که تنبيه بدني عواقب جسمي در پي دارد، تنبيه هاي کلامي و روحي باعث از هم پاشيدن شخصيت کودک شده و رفتارهاي پرخاشگرانه ، تشخيص ندادن صحيح از غيرصحيح ، پناه بردن به دروغ و... را منجر مي شود. البته بعضي روان شناسان تنبيه را در موارد محدودي جايز مي دانند و عقيده دارند که آدمي به علت تمايل و غرايز خود در هر سن و سال از ارتکاب به گناه مبرا نيست و کودکان که بايد چون نهالي تازه براي زندگي آينده تربيت شوند، احتياج به دقت فراوان دارند.
نابودي حس ابتکار کودک
کودکاني که مورد تنبيه (چه بدني ، کلامي و روحي) قرار مي گيرند در دوران بلوغ و پس از آن يا در مقابل هيچ مقامي اطاعت نمي کنند و عصيانگر مي شوند يا آمادگي توسري خوردن يا فرمانبري محض را پيدا مي کنند و ناخودآگاه به انسان هايي تبديل مي شوند که در آينده فقط تنبيه مي تواند مانع انجام کارهاي خلاف آنان شود و به طور معمول انسان هايي خواهند شد که صحبتهاي منطقي ديگران را يا نمي شنوند يا اصلا تحمل حرفهاي منطفي را نخواهند داشت اين دقت نه تنها به راهنمايي هاي لازم و کمکهاي فکري و عملي مفيد اطلاق مي شود؛ بلکه جلوگيري از انجام اعمال زشت و خلاف نيز بايد در سرلوحه برنامه هاي تربيتي آنان قرار گيرد و براي اين منظور راهنمايي ها و مراقبت هاي لازم از اصول اوليه تربيت کودکان به شمار مي رود و پس از آن توبيخ و سرزنش و احيانا تنبيه نيز براي آنان لازم است ؛ اما اين عقيده يا نگرش نبايد دستاويز و بهانه اي براي جايز شمردن تنبيه بدني يا غيربدني و کلامي کودک شود، چنان که امام علي (ع) نيز تنبيه غيربدني را د رمواقعي لازم دانسته اند و در جواب مردي که از فرزند خود به حضرت شکايت مي کرد، فرمودند: فرزندت را نزن و براي ادب کردنش از او قهر کن ، ولي مواظب باش قهرت طول نکشد و هر چه زودتر با او آشتي کني.
ابن خلدون ، دانشمند اسلامي نيز خشونت را مردود مي داند و مي گويد: اگر آموزگار با شاگرد خود خشونت ورزد، دانش آموز نيز به خشونت خو مي گيرد، نشاط و شادي روح او از ميان مي رود، به کسالت و انزوا روي مي آورد و به دروغ و باطل پناه مي برد؛ چرا که بيم آن دارد که اگر جز اين رفتار کند، ديگران بر او غلبه کنند و او را مقهور خود سازند.
اين چنين است که دانش آموز با فريب و نيرنگ آشنا مي شود و کارهاي خود را بر اين روش نادرست پي ريزي مي کند، بنابراين سزاوار است که آموزگاران در تعليم و تربيت شاگردان خود و پدران و مادران در تربيت فرزندان خود خشونت و سختگيري نابجا نداشته باشند، بلکه با آنان به نرمي رفتار کنند. با توجه به اين روايات مي توان گفت در روش تربيتي اسلام محبت ، رحمت ، احترام و بخشش هميشه مطلوب است و تندي ، عتاب ، خطاب و غضب نسبت به کودک نه تنها مطلوب نيست ؛ بلکه نهي هم شده است. شاهد چنين مدعايي اين است که در سيره معصومين (ع) مشاهده نشده است که آنها فرزندان خود يا کودکان ديگري را تنبيه کرده باشند. در اينجا با گفتن اين مقدمات مي خواستيم ذهن خوانندگان گرامي را به سوي عواقب مخرب و منفي تنبيه اعم از بدني يا کلامي سوق دهيم تا بزرگسالان چه در مقام پدر و مادر و چه در مقام معلم و مربي ضمن آگاهي بيشتر از اصول تربيتي براي صبوري و حوصله گذاشتن براي کودک تمرين بيشتري داشته باشند؛ البته همان طور که در رسانه هاي عمومي نيز اطلاع رساني مي شود، هر ساله وزارت آموزش و پرورش براي برخورد با معلماني که در کلاس درس از ابزار خشونت استفاده مي کنند از روشهاي بازدارنده مانند صدور بخشنامه هاي هشداردهنده و... استفاده مي کنند.
البته در جامعه ما بيشتر معلمان معتقدند که نمي توان نسخه واحدي براي همه دانش آموزان پيچيد. به هر حال چه در خانه و چه در مدرسه براي اوليا و معلمان همواره اين پرسش مطرح است که در مقابل رفتارهاي منفي بچه ها چه واکنشي بايد نشان داد؟ در اين مورد به طور کلي مي توان گفت: ابتدا هرگونه تشويق مثبت و منفي را بايد کنار بگذاريد و بايد توجه داشت که به رفتارهاي خوب کودک بايد بها داد و آنها را تشويق کرد در حالي که پدر و مادر و مربيان به صورت ناخودآگاه فقط در برابر رفتارهاي منفي واکنش نشان مي دهند سپس نسبت به اخراج يا تنبيه موقت اقدام مي کنند؛ البته اين کار بايد با شرايط زير انجام گيرد.
اخراج موقت
موثرترين روش در اين مواقع اخراج يا تبعيد موقت است. بيش از هر چيز به ياد داشته باشيد که اخراج يا تبعيد موقت ، يک تنبيه نيست و نبايد آن را به اين منظور به کار ببريد. بلکه در نظر داشته باشيد که با جدا کردن کودک از ديگران هم جلوي رفتار ناهنجار او را گرفته ايد و هم اين که خطري متوجه کودک يا ديگران نکرده ايد، در ضمن چون اين روش تنبيه محسوب نمي شود و نمي توان آن را پاداش منفي دانست ، نتيجه بخش خواهد بود. اخراج 5دقيقه اي بايد بدون هيچ گونه ملامت ، سرزنش و دعوا باشد، فقط با ترک صحنه و بي اعتنايي انجام گيرد، در غير اين صورت اگر همراه با ملامت باشد، اثرگذار نخواهد بود.
هنگام به کار بردن اين روش بايد آرامش و خونسردي و سرعت عمل را حفظ کرد و دانست که هدف اصلي ، جدا کردن کودک و قطع رفتار نامطلوب است. پس از 5 دقيقه نيز بايد کودک را بدون هيچ گونه توضيح و تفسيري صدا کنيد و از گفتن اين عبارت به طور جدي بپرهيزيد: حالا مي توني از اتاق خارج بشي يا حالا اجازه داري با برادرت بازي کني. نگوييد که چه کاري مي تواند انجام دهد يا انجام ندهد. خيلي ساده فقط بگوييد که 5 دقيقه تمام شد. روش اخراج موقت به دليل انعطاف پذيري فوق العاده در بسياري از موارد قابل اجراست. مشخص است که اخراج موقت براحتي و به آساني در خانه قابل اجراست ؛ اما با کمي ابتکار مي توانيد آن را با شرايط ديگر هم تطبيق دهيد؛ به عنوان مثال اگر به گردش يا سينما مي رويد و عجله چنداني هم نداريد، مي توانيد خودرو را نگه داريد و بچه ها را از ماشين بيرون آوريد و آنها را 5 دقيقه در محلهاي جداگانه قرار دهيد. يقين داشته باشيد اگر بچه ها براي رسيدن به ميهماني و... عجله داشته باشند، اين موثرترين تنبيه براي آنهاست تا دوباره مرتکب اشتباه نشوند.
در چند جمله بايد گفت زمان و شيوه استفاده از همه روشهاي تربيتي تابع ابتکار، قوه تشخيص و شناخت پدر و مادر و مربيان از اوضاع محيطي و شرايط روحي و رواني بچه هاست و پدر و مادر و مربيان بايد در تشخيص روش درست به بچه ها کمک کنند، تشخيص اين که چه کاري درست و چه کاري نادرست است.