جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
کمال انسان از نظر اسلام
-(1 Body) 
کمال انسان از نظر اسلام
Visitor 382
Category: دنياي فن آوري
انسان ذاتاً طالب کمال ،و از نقص گريزان است. هر چه در زندگي تلاش کرده سخني آن را بر خودهموار مي سازد،براي رسيدن به کمال و خوشبختي است. گرچه ممکن است در تشخيص مصداق هاي آن اشتباه کرده،آن را در ثروت يا قدرت و امثال آن بپندارد.
از اين رو پيش از هر چيز لازم است بدانيم کمال حقيقي چيست و براي دستيابي به آن چه بايد کرد؟راه خوشبختي کدام است و موانع اين راه چيست؟
اين بحث از قديم مطرح بوده و پيرامون آن نظريه هاي مختلفي ابراز شده است:
* جمعي از فلاسفه ي يونان – پيش از ارسطو – سعادت بشر را در کمالات نفساني دانسته و آن را در چهار صفت: شجاعت،عفّت،حکمت و عدالت خلاصه کرده،بقيّه ي صفات نيک را منشعب از اين چهار صفت مي دانستند . واجد اين صفات را سعادتمند مي خواندند،اگر چه از کمالات جسماني و سلامت بدن و امور مادي محروم بوده،مبتلا به نقص عضو و ديگر امراض بدني هم باشد.
* مرتاضين نيز که به اصالت نفس معتقدند،سعادت و کمال بشر را تنها به تعالي جهات روحاني و کمال نفساني دانسته،راه به فعليّت رساندن اين قوّه را رياضت ها و مجاهدت هاي سخت مي دانند. آنان بر اين باورند که هر چه رياضت و محروميّت جسمي بيشتر،و هر قدر بدن از لذايذ مادي محروم تر باشد،تکامل روح بيشتر مي شود،و اين بدان معني است که رياضت و آزار جشم و ترک تمايلات،رهگذري براي وصول به سعادت و کمال بشري است.
* برخي هم به اصالت نفس عقيده دارند و سعادت حقيقي را در ترقّي و تعالي نفس مي دانند. ولي نظر به اين که تحقّق آن با مبتني بر اموري اعم از نفساني و جسماني دانسته اند،به بدن هم اندک توجّهي کرده،معتقدند: از تمايلات جنسي و خواهش هاي نفساني که خارج از حريم سعادت،و مشترک بين انسان و حيوان است نيز نبايد غافل بود.
در اين سه عقيده توجّه لازم به جسم نشده و تمايلات مادي مورد بي اعتنايي قرار گرفته است. آنان انسان را از زوايه ي خاصّي مورد نظر قرار داده،و از اين نکته ي مهم غفلت کرده اند که بدن مَرکب روح است و نفس با همين مرکب به مقصد مي رسد . از اين نابودي بدن و ناتوان کردن آن باعث توقّف انسان قبل از رسيدن به کمال خود خواهد شد.
به علاوه به نفس و روح نيز – که سعادت انسان را در تعالي آن مي دانند- توجّه کامل ننموده و بعضي از مسايل اساسي چون عقيده و اخلاق را با آن توسعه اي که دارد مورد بي مهري قرار
داده اند.
در مقابل اين سه گروه دنياي کنوني سعادت بشر را در امور مادي خلاصه مي کند. در نظر اکثر مردم جهان اصالت يا تمايلات و لذّات و اولويت هاي مادّي بوده،جهات معنوي،سجاياي اخلاقي و توجّه به روح و انسانيت ،مطرود و به دست فراموشي سپرده شده است، و چيزهائي از قبيل ثروت، مقام،قدرت و تمايلات جنسي،ملاک عمل و خوشبختي شناخته شده،به گونه اي که دارنده ي اين امور را انساني خوشبخت مي پندارند . اينان نيز خود به چند تقسيم مي گردند:
* برخي دستيابي به منزلت هاي مادي را که پُست و مقام و دارايي و ثروت از جلوه هاي بارز آن است کمال دانسته،تمام توان خويش را در راه به دست آوردن آن به کار مي گيرند و در اين مسير از هيچ اقدامي دريغ نکرده،و به هر وسيله اي متمسّک مي شوند تا به گمان خود فردي شايسته باشند،و چنان چه به مقام دلخواه نرسند در خود احساس حقارت و پستي مي نمايند.
جهان کمونيسم را نيز – که سعادت بشر را در ايجاد جامعه اي بي طبقه دانسته،اصالت را به اقتصاد و رفاه نسبي افراد جامعه داده و به طور کلّي از مسايل اعتقادي،اخلاقي،فرهنگي و مذهبي غافل، بلکه در صدد مقابله ي جدّي و محوِ هرگونه گرايش معنوي بوده است گرچه امروزه در حال فروپاشيدن است و مي رود که جز نامي از آن در کتب باقي نماند – مي توان بخش سازمان
يافته اي از طرفداران «اقتصاد مداري» به حساب آورد.
آنان تمامي سجاياي انساني و ابعاد گوناگون آدمي را مانع دست يافتن به پندار خويش دانسته،با ارکان مهم سعادت بشري که همان فطرت و حرکت معنوي است به ستيز برخاسته،بيش از نيم قرن مردم تحت سلطه ي خويش را از طبيعي ترين نيازهاي خود محروم کردند،تا جايي که طبق نقل بعضي از محقّقان ،بسا عضو يک خانواده در طول زندگي نمي توانست از معتقدات ساير اعضاي خانواده مطلّع گردد،و بسا فرزندي که پس از هفتاد سال متوجّه اعتقاد مذهبي پدر شده،از اقامه ي نماز او آگاه مي گشت!
اگر چه آنان امروزه به پاره اي از جنايات خويش پي برده اند،لکن هنوز وبال دامي که سال ها براي بشر تنيده اند،گريبانگير آنان بوده براي رهايي خود از آن درمانده اند.و حتّي از نظر اقتصادي نيز – که رکن اساسي مکتب آن ها محسوب مي شد – فرسنگ ها از جهان غرب فاصله داشته، دست گدايي به سوي آنان دراز کرده اند.
با کمترين شناخت نسبت به حقيقت انسان و نيازها و توانايي ها و استعدادها و مواعب نهفته ي در او،به بطلان اين نوع تفکّر و غفلت طرفداران اين نظريه ها پي مي بريم.
پذيرش اين برداشت ها که ناشي از عدم ادراک نيازهاي حقيقي انسان است،از يک سو آدمي را از پي گيري اهداف بزرگ معنوي و حرکت در مسير کمال انساني باز مي دارد،و از سوي ديگر استعدادهاي عالي او را که آفريدگار جهان براي تعالي وي در وجودش به وديعه گذاشته، به ورطه -ي خواسته هاي ذلّت بار حيواني سوق مي دهد. و با استمرار پي گيري اهدافِ صرفاً مادّي ،تا آنجا پيش خواهد رفت که يک باره روح و جان و دل و انديشه و روان خويش را به پرتگاه انحطاط و ابتذال بکشاند که به تعبير قرآن کريم هم چون چارپايان بلکه پست تر از آن ها خواهد شد.
« اوُلئِکَ کَالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ اوُلئِکَ هُمُ الغافِلُون».
«آنان هم چون چارپايانند ، بلکه گمراه تر(زيرا قوّه ي ادراک دارند و به کار نمي برند) آن ها همان غافلانند.»
از سوي ديگر ناديده گرفتن امور مادي – که در جاي خود براي رسيدن به کمال و سعادت ضروري و مؤثّر است – خود نوعي دور شدن از واقعيّات عالم خلقت و غفلت از جنبه هاي ديگري از نيازهاي انسان است. مال و منالي که در عالم طبيعت مي تواند وسيله ي رفع نيازهاي مادي انسان در حدّ اعتدال و کفاف باشد و قرآن آن را پايه و زير بناي حيات مادي آدمي شمرده، چگونه مي -توان به طور کلّي از صفحه ي نيازمندي هاي زندگي انسان محو گردد؟
* برخي هم بشريت را تنها از پشت عينک تمايلات جنسي مشاهده کرده اند و تمام شئون مذهبي و اخلاقي بشر را ناديده گرفته،حتي مهر مادري را از اين ديدگاه مي نگرند و معتقدند: بشر بايد در ارضاي شهرت،مثل ساير حيوانات آزاد باشد.
مثلاً فرويد با اين که غرائز انسان را به دو دسته (غريزه ي صيانت ذات و غريزه ي جنسي) تقسيم مي کند،ولي آن چنان به شهوات جنسي اصالت بخشيده که علاوه بر زيرپاگذاشتن همه ي خلايق انساني،حتي غريزه ي حب ذات را هم که خودش پذيرفته،فراموش مي کند.
گر چه بعضي از ناملايمات روحي و پرخاشگري ها به ناکامي در غريزه ي جنسي مربوط مي -شود،اما بشر در آن خلاصه نمي گردد تا تمام غرايز نهفته در او ناديده گرفته شود.
اينان نيز اگر کمترين توجه را به نيازها و استعدادها و جهات مختلف و ابعاد گوناگون انسان معطوف مي داشتند،اين چنين به ذبح حقيقت و ضايع کردن عالم انسانيّت نمي پرداختند ،و انسان را تا اين حد حقير و بي مايه معرفي نکرده،و هرگز هر اختلال روحي را مستند به غريزه جنسي نمي -پنداشتند.
شناخت علمي هر پديده اي – چنان که تمام دانشمندان به آن معتقدند – مبتني بر واقع بيني و دقّت در واقعيت خارجي آن پديده است، نه پرداختن و پر و بال دادن به خيالات و توهّمات دور از واقعيت.
حرکت سيل آساي قشر عظيمي از دنيا پرستان به طرف ارضاي تمايلات جنسي،نه تنها حکايت از انحصار غرايز انساني به اين غريزه نمي کند،بلکه چه بسا مشاهده مي شود که خود اين گرايش ها و خواسته ها و تمايلات فداي خواسته ي بزرگتري مانند رسيدن به رياست و دست يافتن به جاه و مقام،مي گردد.
آيا مشاهده ي آمار جنايات و جرايم سرسام آور جهان غرب – که ناشي از همين حرکت غير منطقي و نتيجه ي طبيعي اصالت دادن به ارضاي بي چون و چراي شهوات نفساني است – مؤيّد نادرستي بي مهري نسبت به فضايل معنوي و بي اعتنايي به استعدادها و غرايز انساني،و برخاسته از همين تفکّرشوم و دور از واقع نيست؟
متأسفانه ممالک اسلامي نيز از اين گرقتاري ها و تيره روزي ها بر کنار نبوده کورکورانه از آنان پيروي کرده،و حقايق و فضايل و معنويات خود را به دست فراموشي سپرده اند.
* گروهي ديگر نيز که زرق و برق ثروت و مقام،چشم آن ها را کور نکرده ،تا اندازه اي به بي ارزشي اندوختن مال و رسيدن به پست و مقام پي برده،و از تنگناي ديدگاه هاي مختلفي که آدمي را به پايين ترين سطح فرومايگي و پستي تنزّل داده،رها گشته اند،دچار علم زدگي شده،کمال و سعادت انسان را منحصراً در گرو دانش و علوم روز دانسته،مي گويند: هر انساني که بيشتر به حقايق هستي آگاه باشد کامل تر خواهد بود، همه ي شرور و نقايص ناشي از جهل و ناداني،و همه خوبي ها در آموزش دانش مي باشد.
ترديدي نيست که دانش بشري يکي از مهم ترين دست آوردهاي انسان در طول حيات چندهزار ساله ي خود محسوب مي شود. هيچ کس نمي تواند منکر ارزش و فضيلت علم و دانش شود،و هيچ قدرت و مکتب و فرقه اي نمي تواند مانه پيشرفت حيرت انگيز اين پديده ي شگفت آور گردد،چرا که ؛تحقيق و فراگيري علم ريشه در کنجکاوي و حسّ جستجوگري – که از واقعيّت -هاي غريزي و طبيعي انسان است – دارد.
از اين رو،اصل پي گيري علوم و تحقيق و جستجو و دقّت در کنار زدن پرده هاي جهل از رازهاي عالم طبيعت و اکتشافات و اختراعات بشري،مقبول خاص و عام بوده،و مورد پذيرش همه ي اديان الهي و آيين هاي آسماني است،ليکن سخن در نظريه ي کساني است که تمام کمال و سعادت را منحصراً در کشف رموز عالم طبيعت پنداشته اند.
ترديدي نيست که کشفيّات و اختراعات و پيشرفت هاي علوم نيز هم چون بسياري از پديده هاي مادي بشر،به نوبه ي خود در رسيدن انسان به کمال و سعادت مي تواند مؤثّر باشد،لکن کمال و سعادت نهايي و ابدي در اين ها خلاصه نمي گردد.
هم چنان که پيشرفت علم طب توانسته است از بسياري از مرگ و ميرهاي زودرس پيشگيري کند، بهره وري صحيح از امکانات اطلاع رساني جهت بالا بردن سطح آگاهي مردم و مطلع شدن از حوادث ناگهاني مانند سيل و زلزله و قحطي و ... و استفاده از وسايل حمل ونقل سريع براي کمک رساني به نيازمندان،و نيز بهره برداري از دانش و فنّ سدّ سازي جهت مهار و ذخيره آبها در گذشته به طور بسيار محدود در سطح آب انبارها انجام مي گرفت،و سود جستن از امکانات صنعت چاپ جهت نشر حقايق و رشد فرهنگي انسان ها،و بالاخره استفاده از تجهيزات جنگي در مقابله با تهاجمات زيانبار ذشمنان و دفاع از مؤمنين و مظلومان و صدها نمونه ي ديگر ،از جمله نتايج سودمند دانش بشري محسوب مي شود که هر يک به نوعي مي تواند در سرعت رشد و تعالي و سعادت و کمال انسان نقش داشته و مؤثر باشد.
تمام کساني که براي انسان خط مشي تعيين کرده اند،تنها به بعضي از ابعاد انسان توجه نموده اند.
مکتب هاي غيرالهي که از سوي حکيمان و انديشمندان و دلسوزان جوامع بشري ارايه گرديده،و هدف شان طرح و عرصه ي برنامه هايي جهت تشکيل جامعه ي مدني و تنظيم حيات اجتماعي و بهبود زندگي دنيوي است،بزرگ ترين ظلم را در حقّ انسان و انسانيّت روا داشته اند.
کمال انسان از نظر بنيان گذاران اين مکتب ها، خواهي نخواهي عبارت است از دستيابي به يک سلسله علوم و فنون و آداب و سنن و قوانين و مقررات تجربي براي بهزيستي اجتماعي.
و چه ظلمي بزرگتر از اين که انسان و مقام و منزلت او را در توده اي از آب و گِل خلاصه نماييم!
چه طور است که براي بهره وري از يک دستگاه جديدالتأسيس از کتاب راهنما و يا بروشوري که سازنده ي آن نوشته يا از مهندسي که تربيت شده ي اوست کمک مي گيرند،با اين که آن تنها يک دستگاه مادي است و ديگران هم مي تواند بوسيله ي تجربه با کيفيت کار آن آشنا شوند،اما اين اصل را در مورد انسان به کار نمي گيرند!
وقتي سؤال مي شود: انسان چيست؟او را «موجود نانشناخته» مي نامند،ولي وقتي پرسيده مي شود: چه بايد بکند تا به سعادت برسد؟ براي او نسخه ها مي پيچند و طومارها مي نويسند.
آنان که هنوز حتي تمام جهات مادي انسان را هم درنيافته اند،چگونه مي توانند تشخيص دهند که مثلاً چه عملي براي بعد از مرگ او مفيد است؟
اگر زندگي بشر منحصر به اين جهان نيست طبعاً دستورالعمل هايي که براي سعادت او داده مي- شود نيز بايد – گذشته از در نظر گرفتن تمام جهات روحي و جسمي اش – با ابعاد زندگي او در عالم ديگر نيز موافق و همسو باشد.
بنابراين،عليرغم پيشرفت هاي حيرت انگيز و موفّقيت هاي چشم گير علمي،انسان در زمينه ي قانون گذاري بسيار ناتوان است،پايش لنگ و دستش کوتاه!
کمال از نظر اسلام
از نظر اسلام جميع مخلوقات در جهت کمال و رشد و تعالي و هدفي که ايده آل آنهاست هدايت فطري شده اند. آيات قرآني نيز با بيان هاي مختلف بدين معنا اشاره دارد،مثل آيه ي شريفه اي که مي فرمايد:
«رَبُّنَا الَّذِي أَعطي کُلَّ شَيءِ خَلقَهُ ثُمَّ هَدي».
«پروردگار ما همان است که همه ي اشياي را نعمت حيات بخشيده،سپس هدايت (تکويني) را بر ايشان مقرّر فرموده است ».
انسان نيز مانند ساير مخلوقات،بر اساس فطرتي که او را به سوي تکميل نواقص و رفع حوائجش فرا مي خواند آفريده شده،لکن به واسطه ي وجود اختياري که در نهاد او به وديعت گذاشته شده، . به خاطر نيازها و احتياجات تکويني بيشتري که دارد نمي تواند همه ي نواقص خود را به تنهاي تکميل نمايد،بلکه کمال کامل و حقيقي انسان از ديدگاه اسلام مستلزم تعاون و همکاري و مساعدت هاي فراواني است که از مسير ازدواج آغاز و با مشارکت و تلاش جمعي در رفع موانع حيات انساني و تأمين نيازهاي عامه و ايجاد زمينه ي تشکيل محيطي سالم براي رشد و تعالي انسان -ها امکان پذير مي گردد.
و در اين مسير،نيازمند اصول و قوانيني است علمي و محتاج راه و روش و سنتي است عملي،که از قابليت ها و خواسته هاي نهادينه شده ي او ريشه گرفته،پاسخگوي احتياجات حقيقي او باشد.واين همان مفاد و محتواي کلّي اديان الهي است و فطري بودن دين نيز مي تواند به معناي همسويي و موافقت اصول و احکام اسلامي با فطرت توحيدي انسان باشد:
« فَأَقِم وَجهَکَ لِلِّدينِ حَنيفاً فِطرَتَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيها».
«پس روي خود را به سوي اين دين حنيف کن (با اعتدال کامل و توجّه تمام به دين،اقبال نماي، که مطابق است) با همان فطرت و سرشتي که خداوند،مردم را بر آن سرشت آفريده است».
طرز تفکّر افراد اجتماع – درباره ي حقيقت زندگي دنيا و بينش آنان درباره ي آغاز و پايان جهاد – به هر شکلي باشد،سنت هايي که در آن اجتماع وضع مي شود همان گونه شکل مي گيرد.
و به عبارت ديگر؛صورت و شکل زندگي با اختلاف در اصول اعتقادي مختلف مي گردد.
ازديدگاه اسلام ،انسان هدف و غايتي ندارد مگر سعادت و کمال ،و خوشبختي و کمال جز برآورده شدن نيازهاي حقيقي و به فعل رسيدن قوا و استعدادها و مقتضيات واقعي او چيزي نيست.
گرچه حرکت به سوي کمال و سعادت،حتي در محيط هاي ناسالم و غير شايسته نيز امکان پذير است و بسياري از اولياي الهي در آلوده ترين جوامع بشري توانسته اند به عالي ترين مراحل کمال نايل گردند،ليکن تحقّق کمال و سعادت براي نوع انسان ها،تنها در صورتي ميسّر است که اجتماعي صالح برپا گردد،اجتماعي که در آن،سنت ها و قوانين صالح و منطبق با خواسته ها و نيازهاي حقيقي انسان حکومت کند،و اين جز در سايه ي اعتقاد به اصولي علمي و پاي بندي به سنت ها و روش هاي عملي نشأت گرفته از وحي – که منطبق و هم جهت با سير تکاملي تکوين و همسو با خواسته هاي فطري بشر است – ميسّر نيست.
سعادت و کمال حقيقي انسان در گرو شناخت درست،کامل و واقع بينانه ي اوست. از اين رو اسلام معتقد است تنها خالق انسان که آگاه به تمام جنبه هاي روحي و جسمي اوست بايد براي کمال وي برنامه ريزي نمايد.
اسلام با واقع بيني و بر اساس فطرت و از طريق وحي،با استمداد و استخدام عقل و با توجّه به ابعاد مختلف معنوي و مادي انسان ،و با عنايت به خواسته هاي فطري و نيازهاي روحي و جسمي او،با ارايه ي برنامه هاي عملي متناسب،و تشريع قوانين هماهنگ با تکوين،مردم را به ايمان به خدا و پذيرش دعوت انبياي و اعتقاد به روز جزا فرا خوانده،و ضمن تعاليم عاليه ي خود،بر تطهير نفس از ناپاکي ها و پليدي ها ،و تخلّق به اخلاق پاک و صفات عالي انساني تأکيد و سفارش فراوان نموده است.
در عين حال،ضمن دعوت به پرهيز از هرگونه افراط و تفريط در مسير اصلاح نفس،او را از لذايذ طبيعي که از خواسته هاي فطري بشر است،محروم نگردانيده است.
لکن با محاسبه ي صحيح نيازهاي واقعي انسان،بهره بردن از مظاهر لذت بخش دنيوي را تا آنجا که تار و سعادت او را بر باد ندهد،و جامعه را به ناپاکي و پليدي نکشاند،مجاز شمرده است.
اسلام سعادت بشر را در گرو برآورده شدن تمام نيازهاي اعتقادي،اخلاقي،فرهنگي ،سياسي فردي و اجتماعي انسان دانسته ،در عين تأکيد فراوان بر اهميّت امور معنوي و ايمان و اخلاق و فضايل انساني ،به جنبه هاي مادي و طبيعي بشر نيز توجهي خاصّ مبذول فرموده،پيروان خود را به فعاليت هاي اقتصادي و به کارگيري نيروي انساني و بهره برداري از ذخاير طبيعي براي رفع نيازهاي مادي و تأمين سلامت فرد و جامعه دعوت نموده است و در اين زمينه احاديث فراواني وارد شده است.
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:
« الکادُّ عَلي عِيالِهِ (مِن حَلالٍ) کَالمُجاهِدِ فِي سبيل اللهِ».
« کسي که براي (تحصيل معاش) خانواده اش از راه حلال کوشش و فعاليت کند همانند مجاهد در راه خداست».
پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) مي فرمايند:
«مَن أَکَلَ مِن کَدِّ يَدِهِ يَکوُنُ يَومَ القِيامَةِ فِي عِدادِ الأَنبياء و يَأخُذُ ثَوابَ الأنبِياءِ».
«کسي که از دست رنج خود استفاده کند در قيامت در زمره ي انبيا محشور گردد و پاداش آنان به او داده شود».
امام صادق(عليه السلام) از پدران بزرگوار خود روايت کرده که اميرمؤمنان (عليه السلام) فرموده -اند:
«مَن وَجَدَ ماءً وَ تُراباً ثُمَّ افتَقَرَ فَأَبعَدَهُ اللهُ».
«کسي که آب و خاک (منابع طبيعي) را در اختيار داشته باشد (ولي نيروي انساني خود را به کار نبندد) و با تهي دستي بگذراند،خداوند او را از (رحمت) خود دور کند».
رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي فرمايند:
«اگر ساعت انقراض عالم و قيام قيامت فرا رسد و در دست يکي از شما نهال درختي باشد،چنان چه به قدر کاشتن آن فرصت دارد آن را بکارد».
ابن عبّاس گويد: هر گاه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به کسي التفات مي نمودند،و مورد توجّه آن حضرت قرار مي گرفت ،سؤال مي کردند:
«آيا شغلي دارد؟ اگر جواب منفي داده مي شد،مي فرمودند: از چشم من افتاد. و چون از سبب آن سؤال مي شد مي فرمودند: اگر مؤمن شغلي نداشته باشد دينش را وسيله ي امرار معاش قرار
مي دهد».
پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) مي فرمايند:
«العِبادَةُ عَشَرَةُ أَجزاءٍ تِسعَةُأَجزاءٍ فِي طَلَبِ الحَلالِ».
« عبادت ده جزي است نُه جزء آن در طلب روزي حلال است».

پي نوشت

. در کتب فلسفي و اخلاقي اين بحث گاهي تحت عنوان «سعادت و شقاوت» و گاهي به عنوان « کمال و نقص» مطرح مي شود.
. به کتاب طهارة الأعراق و ترتيب السعادات ابن مسکويه و... مراجعه شود. ّّ
. سوره ي اعراف : آيه ي 179.
. (... أَموالَکُمُ الَّتِي جَعَلَ اللهُ لَکُم قِياماً) سوره ي نساء : آيه ي 5
. سوره ي طه ، آيه ي 50.
. سوره ي روم ،آيه ي 30.
. «قُل مَن حَرَّمَ رِينةَ اللهِ الَّتي أخرَجَ لِعبادِهِ وَ الطّيّباتِ مِنَ الرِّزقِ». « بگو چه کسي زينت هاي الهي را که براي بندگان خود آفريده، و روزي هاي پاکيزه را حرام کرده است ؟!» (سوره ي اعراف: آيه ي 32)
در اين باره روايات نيز فراوان است ولي اسلام سفارش مي کند که آدمي خود را محيط لذات مادي محصور نکند و زندگي را تنها پوشيدن و نوشيدن و لذت جنسي نداند.
رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي فرمايند:« ... وَ مَن لَم يَرَ للهِ عزَّوَجلَّ عَلَيهِ نِعمَةً إلاّ فِي مَطعَمٍ أَو مَشرَبٍ أَو مَلبَسِ فَقَد قَصُرَ عَمَلُهُ و دَنا عَذابُهُ». « کسي که از نعمت هاي خداوند درباره ي خودش جز خوردني و نوشيدني و پوشيدني چيزي نبيند رفتتارش نارسا و عذابش نزديک خواهد بود»
. وسايل : 17/66 ب 23 از مقدّمات تجارت ح 1.
. مستدرک : 13 /24 ب 8 ح 8.
. وسايل 17 /40 ب 9 ح 13.
. مستدرک : 13 /460 کتاب المزارعة ب 1 ح 5.
. ينابيع الحکمة : 1/311 ب 14 ح 28.
. ينابيع الحکمة : 1/310 ح 27.

منبع:فرهنگ تربيت

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image