مقوله تربيت از ابتدايي ترين و اساسي ترين نيازهاي زندگي بشري است و نه تنها تربيت لازمه جدايي ناپذير زندگي كه متن آن بوده و بلكه زندگي، از گهواره تا گورش جلوهاي از آن است. انسان تنها در پرتو تربيت صحيح است كه بهعنوان موجودي هدفمند و انديشه ورز به اهداف وآرمانهاي خود دست يازيده و قلّه رفيع سعادتِ مطلوب خويش را فتح مينمايد؛ از اين رهگذر براي انسان مسلمان تربيت اسلامي ضرورتي مضاعف دارد زيرا انساني كه گردنبند مرواريد دانه دين و بندگي خالق متعال رابر گردن آويخته جز در پرتو تربيت صحيح اسلامي به مدال افتخار عبوديت و تسليم نائل نمي آيد، از سويي ديگر چنين انسان مسلماني براي پيمودن راه سعادت و بندگي احتياج به الگوهاي مطمئن عملي دارد تا با نصبالعين قراردادن ديدگاههاو سيره عملي آنان ، هم راه صحيح بندگي و سعادت را بپيمايد و هم در اين وادي سريعتر گام نهد و سريعتر به مقصد نايل آيد، از اين رو معصومين عليهمالسلام ـ كه از گوهر عصمت و مصونيت از خطا و اشتباه برخوردارند.ـ بهترين و مطمئنترين الگوهاي تربيتي بوده و ارائه ديدگاههاو كشف و عرضه سيره تربيتي آنان يك ضرورت انكارناپذير براي پويندگان عرصه تعليم و تربيت اسلامي است و در اين ميان، ارائه ديدگاه ها و سيره تربيتي امام علي عليهالسلام ـ كه خود "اَب الائمه" و سرسلسله جانشينان بهحق نبوي و سرآغاز تجليگاه امامت معصومين عليهمالسلام و نخستين تشكيل دهنده حكومت اسلامي علوي است. ـ بر ضرورت اين كار ميافزايد.
مبحث اول: اهميت تربيت فرزندان و ضرورت تسريع در آن و هدف نهايي از آن:
الف) اهميت تربيت فرزندان:
تربيت از حياتي ترين ابعاد زندگي انسان است و در پرتو آن ، انسان به سعادت مطلوب نائل ميآيد . بزرگ مربي اسلام، علي عليهالسلام در سخنان دربار خود بارهاوبارها از اين امر مهمّ پرده برداشته و آثار و نتائج مثبت تربيت فرزند و پيامدهاي منفي بيتوجهي به آن را بيان داشتهاند. امّا پيش از بيان ديدگاههاي حضرت در اين زمينه، مناسب است نوع نگرش و برداشت آن حضرت را از فرزند ارائه نمائيم. بر خلاف برداشت و نگرش برخي افراد كه از فرزند بيشتر به عنوان ابزاري براي پاسخگويي به نياز عاطفي والدين و نيز عضوي براي تأمين و خدمت به خانواده و مايه فخر و مباهات والدين نگريسته ميشود، امام علي عليهالسلام به فرزند بسي فراتر از اين نگريسته و آن را عطيهاي الهي بر شمردهاند كه در پرتو توجه و تربيت والدين به رشد كافي رسيده و در پي نيكوكاري و احسان به والدين بر ميآيد. در نهجالبلاغه آمده است كه: "در حضور امام علي عليهالسلام مردي به ديگري تولد پسرش را اين چنين تبريك گفت:"گوارايت باد رزمجويي سواركار!" آن حضرت از نوع تبريك گفتن او نهي نمود و تبريك گفتني اين چنين رابه او توصيه نمود:" اميد كه بخشندهاش را سپاسگزار باشي و اين عطيه الهي مباركت باد، او به رشد دلپذير برسد و تونيز ازنيكي و خيرش بهرهمند شوي."(1) پس از آن كه از نگرش علي عليهالسلام نسبت به فرزند آگاه شديم، اينك به آثار و نتايج تربيت فرزند از ديدگاه آن حضرت اشاره ميكنيم؛ آن حضرت درسخني كوتاه و در عين حال عميق و ظريف، تربيت و ادبآموزي را ميراثي بي مانند تلقي نمودهاند. معمولاً با در گذشت انسان، نگهبان ميزان و مقدار ميراث به ارث گذاشته او معطوف است و چنانچه فردي متمّول و ثروتمند باشد، اقلامي از ميراث همانند زمين ، خانه و ماشين در نظر كوته نظران، بزرگ و مهم جلوه مينمايد امّا از ديدگاه امام مربيان، علي عليهالسلام ، ميراثي به مانند ادب و تربيت وجود ندارد"لاميراث كالادب"(2) و هرگز املاك و داراييهاي باقيمانده مادّي، قابل مقايسه با ميراث گرانبهاي ادب و تربيت صحيح براي فرزندان نيست. واز اين روست كه در سخني ديگر، آنحضرت فرمود:"گرانبهاترين چيزي كه پدران براي فرزندانشان به ارث ميگذارند، ادب است."(3)
علي عليهالسلام ثمره و محصول تربيت صحيح را پرورش فرزند صالح و پيامد بيتوجهي به امر خطير تربيت را "رشد يافتن فرزند ناصالح " برشمرده و براي هريك از اين دو، آثار و نتائج مثبت و منفي بيان نمودهاند. از ديدگاه آن حضرت فرزند صالح مايه انس و آرامش والدين است لذا ميفرمايد: "انس و آرامش در سه چيز است: همسري كه با شوهرش توافق داشته باشد، فرزندي كه صالح باشد و برادري كه موافق و هم رأي انسان باشد."(4) همچنين در سخن ديگري فرزند صالح را نيكوترين يادگار و بلكه مساوي با همه يادگارهاي باقيمانده از والدين، معرفي مينمايد: "الولد الصالح احد الذِكرين" مرحوم خوانساري در ترجمه و شرح خود بر "غررالحكم و دررالكلم" ذيل اين حديث ميگويد: "فرزند صالح نيكوتر دو ياد است؛ يعني اسباب ياد كسي به نيكويي دوتاست: يكي فرزند صالح كه از او بماند و ديگري ساير اسباب او. فرزند صالح نيكوتر از همه آنهاست يا اينكه فرزند صالح را با هر سببي بسنجند، از آن سبب نيكوتر است"(5)
از سويي ديگر آن حضرت آثار سوء و پيامدهاي منفي پرورش فرزند ناصالح را مـورد توجه قـرار داده و همـه رهـروان
صديق خود را از بيتوجهي به تربيت صحيح فرزندان برحذر داشته است. ايشان در سخني فرزند ناصالح را مايه نابودي شرف و بلندي مرتبه پدران خود و عيبناك كننده پيشينيان خود معرفي مينمايد.(6) و در كلامي ديگر از فرزند ناصالح به آلوده كنندهپيشينيان خود و فاسد كننده اولاد و بازماندگان ياد
ميكنند.(7) همچنين در سخني ديگر او را مايه محنت و شومي دانسته(8) و در بياني بليغ، فرزند ناخلف را شديدترين مصيبتها معرفي نمودهاند(9). فرزند ناصالح نه تنها خويشتن خود را گم نموده و گوهر بندگي و انسانيت خويش را از دست ميدهد، كه گاهي ممكن است پدر صالح و شايسته را به انساني ناصالح مبدل گرداند؛ علي عليهالسلام درباره زبير فرمود: " پيوسته زبير مردي از ما اهلبيت عليهمالسلام بود تا اينكه فرزند شوم و ناخلف او عبدالله بزرگ شد ( و او را از ما جدا كرد."(10)
ب) ضرورت تسريع در تربيت فرزندان از ديدگاه امام علي عليهالسلام :
براي موجوداتي كه در طريق تغيير، تحول، رشد و تكامل هستند معمولاً موسم مناسبي وجود دارد كه در آن به بهترين و مناسبترين رشد خود ميرسند و آثار مورد انتظار از آنها تجلي مييابد، گلها در موسم بهار ميرويند، چشمه ها در فصل زمستان جاري ميشوند. ابرها در زمستان بارور مي گردند و قطرات بارانش ميهمان زمين ميگردند و ... تربيت فرزند نيز موسم مناسب خود را دارد كه در آن بهتر و آسانتر به بار مينشيند. موسم مناسب تربيت، در اوايل زندگي يعني دوره كودكي، نوجواني و عنفوان جواني است، آنگاه كه فرزند هنوز قلبي آسماني و بيآلايش دارد، آنگاه كه هنوز هواهاي نفساني و خواهشهاي غير انساني به سرزمين وجود او هجمه نياورده ، آنگاه كه هنوز پليديها و زنگارها ميهمان ناخواسته دل او نگشته و كشتزار دل او آماده پذيرش هر بذري است. از سوي ديگر والدين به عنوان مهمترين مربيان فرزندان خود نيز هميشه فرصت و حوصله تربيت ـ كه امري ظريف و در عين حال پيچيده است.ـ را ندارند زيرا آنگاه كه بهار عمر والدين به روزهاي آخر رسيد و ضعف و سستي بر آنان مستولي گشت و حافظهشان چونان جسمشان به ضعف و نقصان گرائيد توان تربيت و راهنمايي مفيد رانداشته و از ايفاي نقش مربيگري براي فرزندان عاجز ميگردند. علي عليهالسلام مربي بزرگ بشريت در منشور تربيتي خود به امام حسن مجتبي عليهالسلام در به اين نكته مهم و ظريف توجه نموده و ديدگاه تربيتي گرانسنگي ارائه نموده است؛ آن حضرت فرمودهاند: "فرزند دلبندم! چون ديدم سالياني راپشت سر نهاده و به سستي در افتادهام، بدين وصيت براي تو مبادرت نمودهام و خصلتهايي رادر آن بر شمردم پيش از آنكه مرگ بشتابد و مرا دريابد و آنچه در انديشه دارم به تو ناگفته ماند يا انديشهام همچون تنم نقصان بهم رساند يا پيش از نصيحت من پارهاي خواهشهاي نفساني بر تو غالب گردد يا فريبندگيهاي دنيا تو را بفريبد و همچون شتري گريزان و نافرمان باشي. و بهدرستي كه دل جوان همچون زمين ناكشته است، هرچه درآن افكنند، بپذيرد. پس به ادب آموختنت پرداختم پيش از آنكه دلت سخت شود و خِرَدت هوايي ديگر گيرد..."(11) و در قسمت ديگر آن، ميفرمايد:"... چون به كار تو چونان پدري مهربان عنايت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم،چنانديدم كه اين عنايت در عنفوان جوانيات به كار رود و در بهار زندگاني كهنيتي پاك داري و نفسي صاف و بيآلايش..."(12)
ج) هدف نهايي از تربيت فرزند:
در نظام تربيتي اسلام بحث اهداف از كليديترين مباحث بوده و جايگاه مهمّي در آن دارد چرا كه بدون داشتن هدف و تعيين آن، امكان برنامه ريزي و نيز ارزيابي فعاليتهاي تربيتي به آساني ممكن نيست. در تربيت فرزندان آن هم در جامعه اسلامي، داشتن هدفهاي الهي بسي مهمّ و تعيين كننده است.
اكنون سؤال اين است كه در نظام تربيتي اسلام هدف از تربيت چه بايد باشد؟ آيا هدف صرفاً توليد نسل و افزودن بر اعضاي جامعه است؟ آيا هدف صرفاً پرورش فرزند سالم است؟ آيا هدف تربيت نيروي انساني براي تداوم جامعه اسلامي و به انجام رسانيدن امور آن است؟ و يا اينكه علاوه بر اينها، اهداف مهمتر و مقدستري وجود دارد؟ و بالاخره از ديدگاه بزرگ مربي اسلام، علي عليهالسلام هدف از داشتن فرزند و تربيت آن چيست؟
بانگاهي به ديدگاهها و سيره تربيتي علي عليهالسلام آشكار ميشود كه در نظام تربيت اسلامي هدف نهايي از تربيت، رسيدن فرزند به مقام اطاعت وعبوديت الهي است، هدف نهايي، تربيت انساني است كه مطيع پروردگار و تسليم درآستان او باشد. اميرمؤمنان علي عليهالسلام درضمن حديثي پيش از تولد فرزند، هدف نهايي از تربيت را بهطور غير مستقيم بيان نموده و بهراستي آن حضرت در سفره تربيتي خويش بدين هدف تحقق بخشيده و فرزندان خود را با توجه به آن، تربيت نمودهاند. مرحوم ابنشهرآشوب به سند خود از آن حضرت نقل ميكند كه فرمود:"من از خداوند خويش طلب فرزندان زيبا چهره و نيكوقامت ننمودهام، بلكه از
من از خداوند خويش طلب فرزندان زيبا چهره و نيكوقامت ننمودهام، بلكه از پروردگارم خواستهام فرزندانم مطيع او باشند و از او بترسند تا وقتي با اين صفات به آنها نظر افكنم مايه چشم روشني من باشند.
پروردگارم خواستهام تا فرزندانم مطيع او باشند و از او بترسند تا اينكه وقتي با اين صفات به آنها نظر افكنم مايه چشم روشني من باشند."(13)
مبحث دوم: ابعاد تربيت از ديدگاه و سيره امام علي عليهالسلام :
انسان موجودي است كه از ابعاد گوناگون برخوردار است و به تبع آن تربيت نيز ابعادي دارد كه خود به اقسامي تقسيم ميگردد: تربيت اخلاقي، تربيت ديني، تربيت جسماني، تربيت اجتماعي و... درسيره تربيتي نخستين امام شيعيان نيز اين ابعاد و انواع تربيت مورد توجه واقع گرديده با بررسي كامل و مفصّل هر يك از اين ابعاد و انواع، نيازمند ارايه يك مقاله مستقل وبلكه يك كتاب است ولي از آنجا كه موضوع اين مقاله، عام بوده وامكان بررسي مفصل هركدام دراين مقاله وجود ندارد، بهناچار بصورت اشاره واگذرا بدان نظر ميافكنيم.
تربيت ديني:
مراد ما از تربيت ديني محدوده خاصي است، هر چند تربيت ديني بهيك معنا بسيار عام و گسترده است و شامل همه ابعاد وجودي انسان ميگردد امّا در اينجا، مراد از تربيت ديني، مقابل تربيت اخلاقي، اجتماعي و ساير ابعاد است و عمدتاً حوزه مربوط به عقايد و احكام عبادي از دين را شامل ميگردد. تربيت ديني به اين معنا در سيره تربيتي امامعلي عليهالسلام از اهميت خاصي برخوردار است و در ذيل به نمونههايي از آن اشاره ميكنيم:
1 - نماز:
يكي از بارزترين مصاديق تربيت ديني و بلكه مهمترين نمود آن در حوزه احكام و عبادات، نماز است. نماز بزرگترين فريضهالهي وپيش درآمد قبولي ساير اعمال و عبادات است. علي عليهالسلام در طول عمر با بركتشان زيباترين جلوهها را در نماز بهنمايش گذاشتند، او در حالت جنگ و صلح، بيماري و سلامت،در خانه و مزرعه، برمسند حكومت و خانهنشيني 25 ساله و در همه حالات و شرائط، نماز مهمترين عمل او بود و فرزندان خود رابدان سفارش مينمود. در وصيتي به امام حسن عليهالسلام و تمامي خانواده و فرزندانش آنها رابه نماز سفارش كرده ميفرمايد: "از خدا بترسيد، از خدا بترسيد درباره نماز زيرا كه نماز بهترين كارهاو ستون دين شماست "(14) او نه تنها خود و فرزندانش به نماز اهميت ميدادند كه همه پيروان وشيعيان خود را به تعليم نماز به فرزندان و سعي در تشويق آنان به مدوامت بر آن، فرا خواندهاند. آن حضرت فرمود: "علّموا صيسانكم الصلوة و خذوهم بها اذا بلغوا الحلم" "در كودكي به فرزندانتان نماز راتعليم دهيدو هنگام بلوغ، آنان را به نماز وا داريد."(15) فريضهنماز درتربيت ديني چنان مهم است كه حتي در پيش از بلوغ، تنبيه مختصر فرزند بهخاطر ترك آن، روا دانسته شده است. علي عليهالسلام خطاب به يكي از اصحاب فرمود: "كودكان اهل خانهات را با زبان به نماز و طهارت تأديت نما و وقتي به سن ده سالگي رسيدند، آنان را بر ترك آن، تنبيه بدني نما ولي از سه بار بيشتر تجاوز نكند."(16) نكته قابل توجهي كه در اين دو حديث وجود دارد، توجه حضرت به مراحل تربيت و نيز روش آشنا نمودن فرزندان با نماز و اقامه آن است، زيرا در مورد نماز بين دوره كودكي و بلوغ فرق گذاشتهاند، در دوره كودكي تاقبل از ده سالگي فقط سفارش به آموزش و تعليم نماز نمودهاند و تنها به اقدام زباني و سفارش كلامي اكتفا نمودهاند، در اين مرحله تأكيد بر آمادگي و زمينه سازي براي اقامه نماز شده است. اما در سن ده سالگي هر چند هنوز بهحّد بلوغ نرسيده امّا بعلت رشد مناسب كودك در اين سن و تا حدودي رسيدن به سن تمييز و تشخيص، تأكيد عملي بر اقامه نماز است و آنگاه كه به سن بلوغ رسيدند تأكيد بر واداشتن آنها به نماز و ترك نكردن آن است.
2 ـ آموزش قرآن:
قرآن كتاب آسماني و مهمترين منبع اسلامي است، قرآن سرچشمه معارف الهي است و در تربيت ديني جايگاهي بس عظيم دارد. علي عليهالسلام در نامه تربيتي خود به فرزندش امامحسن عليهالسلام بعد از آنكه براهميت تربيت و تسريع در آن تأكيد مينمايند، نخستين اقدام خود را تعليم و آموزش قرآن و معارف و احكام حلال وحرام آن بيان ميكند:"... واَنْ ابتدئك بتعليم كتاباللّه و تأويله وشرايع الاسلام و احكامه و حلاله و حرامه لا اجاوز ذالك بك الي غيره..."،"نخست تو را كتاب خدا بياموزم وتأويل آن رابهتو تعليم دهم و شريعت اسلام و احكام آن را از حلال و حرام بر تو آشكار سازم و (درآغاز) به چيزي غير از قرآن نپردازم."(17) همچنين آن حضرت در توصيه به فرزندش محمدبن حنيفه، فرمود: "...برتو باد به خواندن قرآن و عمل كردن به آنچه در آن است و اينكه به مقررات و دستورات حلال و حرام آن و امر و نهي آن پايبند باشي. همچنين خواندن قرآن رادر شب و روز و هنگام تهجّد برخود لازم بداني چرا كه قرآن عهدنامهاياست از سوي خداوند تبارك و تعالي به خلق خود، پس واجب است بر هر مسلماني كه در هر روز به عهدنامه خود بنگرد ولو پنجاه آيه باشد."(18)
3 ـ تعليم دعا:
در تربيت ديني، دعا و درخواست از خداوند جايگاه ويژهاي دارد. دعا ابزاري است كه بنده را به خالق پيوند ميدهد و از طريق آن، نيازهاي فردي و دروني خويش را با خداوند قادر متعال در ميان ميگذارد و در پرتو آن به سكون و آرامش نايل ميآيد. علي عليهالسلام در سيره تربيتي خويش به عنصر دعا اهميت زيادي قائل شدهاند. آن حضرت هم دعاهايي را به فرزندان خود تعليم ميدادند و هم آنان
قرآن عهدنامهاياست از سوي خداوند تبارك و تعالي به خلق خود، پس واجب است بر هر مسلماني كه در هر روز به عهدنامه خود بنگرد ولو پنجاه آيه باشد.
را بر مداومت بر آن توصيه مينمودند. امام حسين عليهالسلام ميفرمايد: "پدرم مرا به خواندن دعاي جوشن كبير و حفظ و بزرگداشت آن توصيه نمودند و سفارش كردند كه در هنگام وفاتشان آن را بر كفنشان بنويسم و آن را به خانوادهام تعليم دهم و آنان را بر خواندن آن برانگيزانم."(19)
هر چند در روايات براي دعا اوقات خاصي بيشتر مورد تأكيد قرار گرفته و برخي دعاهاي خاص در اوقات خاص وارد شده، امّا علي عليهالسلام در سيره تربيتي خود هر فرصت مناسب را مغتنم شمرده و به تعليم دعا به فرزندانش پرداخته، براي نمونه در هنگام غذا خوردن فرزندش امام مجتبي عليهالسلام را به دعايي هميشگي سفارش نموده و در ضمن آن به نقش تغذيه و سلامتي جسماني براي انجام عبادات و نيز وسيله بودن غذا براي توان عبادت بيشتر، اشاره مينمايد؛ آن حضرت فرمود: "فرزندم! هيچ لقمه سرد يا گرمي را مخور و هيچ شربت يا جرعه آبي را منوش الاّ اينكه قبل از خوردن و آشاميدن، اين دعا را بخواني "اللّهمّ انّي اسئلك في اكلي و شربي السلامة من وعكه والقوّة به علي طاعتك و ذكرك و شكرك فيما بقيته في بدني و اَنْ تشجعني بقوّته علي عبادتك و ان تلهمني حسن التحرز من معصيتك.."(20) امام علي عليهالسلام به دليل اهميت دعا و نقش آن در تربيت ديني، نه تنها در طول زندگي خويش به فرزندان خود تعليم دعا مينمودند بلكه در واپسين لحظات عمر خويش و در هنگام احتضار نيز از اين امر غافل نبودند، چنانكه در همان حالت حساس احتضار به فرزند خويش امامحسن عليهالسلام دعايي راتعليم نمودهاند(21).
4 - آشنايي با علوم اهل بيت عليهمالسلام
آشنا نمودن فرزندان با علوم اهلبيت عليهمالسلام و سخنان و عقايد مربوط به آنان، از جمله عناصر مهم تربيت ديني در فرهنگ شيعي و علوي است. بر والدين ضروري است كه ضمن آشنا نمودن اجمالي آنان با مذاهب اسلامي عقايد حقّه شيعه را به آنان تعليم دهند و بذر محبت اهلبيت عليهمالسلام را در دلهاي آنان بيفشانند و آنان را با معارف غني، متقن و روشنگر اهلبيت عليهمالسلام آشنا نمايند. تعليم معارف و محاسن دانش ناب اهلبيت عليهمالسلام به فرزندان آنها را در حريم امن عقيده قرار داده و از آثار شوم هجوم عقايد و انديشههاي ناپاك مصون ميدارد. مرحوم صدوق با سند خود در حديث چهارصدگانه از علي عليهالسلام نقل كرده است كه حضرت فرمود:"علّموا صبيانكم من علمنا ماينفعهم اللّه به لاتغلب عليهم المرجئة برأيها"،"به كودكان خود آن مقدار از دانش ما كه بهحال آنان مفيد است، تعليم دهيد تا انديشه و نظر مرجئه(22) برآنان غالب نگردد."(23)
5 ـ رعايت آداب و سنن اسلامي در هنگام تولد فرزند:
در سيره تربيتي معصومين عليهمالسلام از لحظه تولد نوزاد، فعاليتهاي تربيتي آغاز ميگردد و با اينكه نوزاد توان بالفعل درك اشياء و اعمال را ندارد امّا در عين حال انجام برخي آداب و مراسم براي تربيت صحيح او درآينده مؤثر است، از اين رو علي عليهالسلام در ضمن حديث چهارصدگانه خود به اصحابش، آنان را به انجام اين آداب در هنگام ولادت فرزندانشان توصيه نمودهاند:"...در روز هفتم براي فرزندانتان عقيقه نماييد و به مقدار وزن موهاي سر فرزندتان نقره صدقه دهيد. رسول خدا صلياللهعليهوآله نسبت به حسن و حسين و ساير فرزندانش اينچنين رفتار نمود."(24) و در قسمت ديگر حديث ميفرمايد:" فرزندان خود را روز هفتم ختنه كنيد و گرما و سرما شما را از اين كار بازندارد كه اين باعث پاكيزگي بدن نوزاد است..."(25)
پي نوشت ها:
1 ـ نهجالبلاغه، قصارالحكم، شماره354 و عبدالمجيد معاديخواه، فرهنگ آفتاب، ج7،ص3902.
2 ـ خوانساري، محمد، شرح غررالحكم و دررالكلم آمدي، ج6، ص353.
3 ـ همان، ج3، ص438. (خيرماورث الآباء الأبناءالادب).
4 ـ همان، ج2، ص141. (الانس في ثلاثه، الزوجةالموافقه والولدالصالح و الاخ الموافق).
5 ـ همان، ص23.
6 ـ همان، ج6، ص222 (ولدالسوءيهدم الشرف و يشين السلف).
7 ـ همان، (ولدالسوء يعرُّ السلف و يفسد الخلف).
8 ـ همان، ج6، ص224 ( ولدعقوقٌ محنة و شوءمٌ).
9 ـ همان، ج2، ص392 (اشدُّ المصائب سوء الخلف).
10 ـ نهجالبلاغه، قصارالحكم، شماره453 (قال عليهالسلام : مازال الزبير رجلاًمنّا اهل البيت حتي نشاءَابنه المشؤوم عبدالله). اين حديث در برخي از نسخ موجود نهج البلاغه مثل شرح ابن ابي الحديد و شرح نهجالبلاغه علامه خويي و ما آن را از معجمالمفهرس نهجالبلاغه اثر محمد دشتي، ص124 نقل كردهايم كه تحت شماره453 در قصارالحكم آمده است.
11 ـ نهجالبلاغه، نامه31، با استفاده از ترجمه نهجالبلاغه اثر دكتر سيد جعفر شهيدي، ص297.
12 ـ نهجالبلاغه، همان با استفاده از ترجمه دكتر شهيدي، ص298.
13 ـ مجلسي،محمد باقر، بحارالانوار، ج104، ص98.
14 ـ رسولي محلاتي، هاشم، وصاياء الرسول و الائمه عليهمالسلام با ترحمه فارسي ، ص184.
15 ـ خوانساري،محمد، شرح غررالحكم و دررالكم، ج4ص353.
16 ـ محمدي ري شهري، ميزان الحكمة، ج1،ص75 به نقل از تنبيهالخواطر و نزهةالناظر، ص390.
17 ـ نهجالبلاغه، نامه31،با استفاده از ترجمه دكتر شهيدي، ص298.
18 ـ راجي قمي، محمد،پندهاي پدران به فرزندان، ص162 و 163.
19 ـ مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج91، ص384 و مستدرك الوسائل، ج2، ص232.
20 ـ طبرسي، حسنبنفضل، مكارم الاخلاق، ص74.
21 ـ ر.ك: مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج92 ص179.
22 ـ المرجئة في مقابلة الشيعة، من الارجاء بمعني التأخير لتأخيرهم عليا عليهالسلام عن مرتبته و قد يطلق في مقابلة الوعيدية (ر.ك: الكافي، ج6، ص47 ) و نيز ر.ك: طريحي، مجمع البحرين ج1، ذيل ماده "رجاء".
23 ـ حسّر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج15، ص197 بهنقل از خصال صدوق، ج2، ص157 و ابنشعبه حرانّي، تحفالعقول، ص68.
24 ـ صدوق، محمد بن علي بن الحسين، الخصال، ترجمه و تصحيح احمد فهري، ص751.
25 ـ همان، ص776 و حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج15،ص153.
منابع:
1.خوانساري، محمد، شرح غررالحكم و دررالكلم آمدي، ج6، ص353، .
2.خوانساري، محمد، شرح غررالحكم و دررالكلم آمدي، ج6، ص353، .
3.خوانساري، محمد، شرح غررالحكم و دررالكلم آمدي، ج6، ص353، .
4.نهجالبلاغه، قصارالحكم، شماره354 و عبدالمجيد معاديخواه، فرهنگ آفتاب، ج7،ص3902.
5.نهجالبلاغه، نامه31، با استفاده از ترجمه نهجالبلاغه اثر دكتر سيد جعفر شهيدي، ص297.
6.مجلسي،محمد باقر، بحارالانوار، ج104، ص98.
7.رسولي محلاتي، هاشم، وصاياء الرسول و الائمه عليهم السلام با ترحمه فارسي ، ص184.
8.محمدي ري شهري، ميزان الحكمة، ج1،ص75 به نقل از تنبيهالخواطر و نزهةالناظر، ص390.
9.مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج91، ص384 و مستدرك الوسائل، ج2، ص232.
10.طبرسي، حسنبنفضل، مكارم الاخلاق، ص74.
11.حسّر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج15، ص197
12.خصال صدوق، ج2، ص157 و ابنشعبه حرانّي، تحفالعقول، ص68.
13.صدوق، محمد بن علي بن الحسين، الخصال، ترجمه و تصحيح احمد فهري، ص751.
14.حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج15،ص153.
http://www.khanevadeh.i